پاورپوینت کامل ساختار جغرافیایی حکمت و پیشرفت ۲۰ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ساختار جغرافیایی حکمت و پیشرفت ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ساختار جغرافیایی حکمت و پیشرفت ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل ساختار جغرافیایی حکمت و پیشرفت ۲۰ اسلاید در PowerPoint :

– عرفان و فلسفه ساختار جغرافیایی خاص خود دارند عرفان تابعی از شرق است. شرقی که اشراقیت در خود دارد یعنی پر نور است و این پرنوری از آفتاب درخشان گرفته شده است در شرق از نظر جغرافیایی در طول سال آفتاب زیاد دارد و این پرنوری بر تفکر انسانی اثر می گذارد و بر اساس نور آفتاب به تشریح و تمثیل جهانی پرداخته می شود.

۲- نور و تمثیل آن در عرفان آسیائی بسیار زیاد دیده می شود نور بر همه چیز می تابد و به گونه مساوی می تابد پس وحدت وجود معنا پیدا می کند بیش از آنکه بر فصل تاکید شود بر وصل تاکید می شود (ما برای وصل کردن آمده ایم نی برای فصل کردن آمده ایم) وصل از معنا بوجود می آید و فصل از مفهوم خلق می شود پس بر عرفان که معنا محور است تکیه می شود و از فلسفه که مفهوم ساز است دوری می شود (پای استدلاسیون چوبین بود و پای چوبین سخت بی تمکین بود).

۳- معابد نیز براساس این نوآفرینی بوجود می آیند معابد پرنور با چلچراغ های متعدد ساخته می شود و گنبدهای طلایی و تزیین های درونی برّاق که نور را منعکس می کنند، خلق و بنا می شوند. نورها تولید می شوند و با آینه ها منعکس می شوند که همه نشانه ای از جهان شناسی انعکاسی در این معابد می باشند چرا که جهان در دیدگاه شرقی براساس نور تمثیل یافته و انعکاس در دیگر اشیاء پیدا خلق شده و ادامه می یابد. پس از نظر زمانی، شرق براساس روز تولید می شود نه شب.

۴- غرب که به سرزمین شب مشهور است کم نور است و آفتاب آن رمقی ندارد در طول سال آنقدر آفتاب ندارند که در پرتو نور آن تمثیلی بیابند پس از نور به تاریکی پناه می برد و از معنا به مفهوم دستیابی می کند و این دستیابی براساس سایه ها شکل می گیرد سایه هایی در پناه نور خلق می شود مفهوم هایی که براساس معناها تولید می شوند (غار افلاطون) پس فلسفه زاده می شود که در پناه تمثیل غار و انسان پشت به نور و دهنه غار نشسته، بوجود می آید.

۵- فلسفه یک مسیر است از تاریکی به سوی نور (چنانچه افلاطون ترسیم می کند) یک حرکت به سوی سوفی (کلمه یونانی حکمت) یا حکمت یا خردمند (کلمه فارسی حکمت) پس فلسفه یک مسیر و فرآیند به سوی حکمت است یک نوع دوستداری حکمت نه خود حکمت. پس فلسفه یک نوع عشق ورزی و احساس است تا خود حکمت و این ضدیت با سوفسطایی دارد که او حتی عشق ورزی به رسیدن به حکمت دارد بلکه خود این مسیر برای او آخر کار است و وسیله خود هدف است.

۶- در غرب مفهوم محور مهمترین مسیر برای رسیدن به حکمت، زبان است چراکه مفهوم در زبان مستقر است و زبان؟ ؟؟. یعنی زبان و نظام مفهومی برای رسیدن به معانی است که جان را پوشانده است که این رسیدن و رسانش به وسیله عقل که وظیفه اش معقولات ثانویه فلسفی و منطقی است می باشد.

۷- معقولات را نور منطقی یا مفاهیم انتزاعی منطقی در منطق صوری ارسطویی و معقولات ثانویه منطقی یا مفاهیم انتزاعی فلسفی در فلسفه متافیزیک ارسطویی بحث می شود و منطق و فلسفه ارسطویی برای رسیدن به معانی می باشد یعنی چه منطق و چه فلسفه برای رسیدن به حکمت است نه خود حکمت. به همین دلیل سعی در رسیدن از