پاورپوینت کامل ایالات متحده؛ خلأ قدرت نرم و رشد مداخلات امنیتی ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ایالات متحده؛ خلأ قدرت نرم و رشد مداخلات امنیتی ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ایالات متحده؛ خلأ قدرت نرم و رشد مداخلات امنیتی ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ایالات متحده؛ خلأ قدرت نرم و رشد مداخلات امنیتی ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint :

مقدمه:

در ساختار جدید جهانی، بازی قدرت، از عرصه نظامی به عرصه اقتصادی، تکنولوژیک و دانش فنی انتقال یافته و در فرآیند جهانی شدن و تغییر ماهیت تهدیدها، ماهیت قدرت نیز متحول شده است.

اگر قدرت ملی را به مفهوم امکان تحمیل اراده و خواست یک بازیگر به دیگر بازیگران بدانیم، آنگاه دارای بعد سخت به صورت آشکار و با تأکید بر بعد نظامی و اقتصادی و نیز بعد نرم به صورت آمیخته با فرهنگ و اندیشه با ماهیت نرم افزارانه خواهد بود.

بنابراین، می توان گفت که قدرت نرم بُعد سوم قدرت است که از طریق سیاست نرم و تأثیرگذاری غیرمستقیم حاصل می شود و به نوعی، مبتنی بر دستیابی به قدرت از طریق فضاسازی و کنترل ذهنیت و اراده جامعه است.

در این مقاله سعی می شود تا از رهگذر اشارتی به جایگاه این مؤلفه و متغیر در استراتژی امنیتی و سیاست خارجی ایالات متحده، مهم ترین چالش برآمده از خلأ قدرت نرم در چهره مداخلات فزاینده امنیتی بررسی و تبیین شود.

مفهوم شناسی قدرت

برای تعریف قدرتِ نرم ابتدا باید به تعریف واژه قدرت پرداخت. برخی اعتقاد دارند که قدرت، توانایی و ظرفیت انجام کارها است. به نظر گروهی، قدرت، توانایی کسب نتایج دلخواه است. از نظر برخی هم قدرت به معنای تأثیرگذاری بر رفتار دیگران است. برداشت اخیر از قدرت، منطبق بر قدرت نرم است که در مقابل قدرت سخت قرار می گیرد. (درباره گونه شناسی قدرت به طور تفصیلی در فصل سوم این پژوهش بحث و بررسی به عمل خواهد آمد).

به اعتقاد جفری هارت، قدرت را می توان با استناد به سه شاخص، مشاهده و اندازه گیری کرد، که عبارتند از:

۱. کنترل بر منابع؛

۲. کنترل بر بازیگران؛

۳. کنترل بر حوادث و نتایج. (دوئرتی و فالتزگراف، ۱۳۸۳: ۱۵۳)

در یک سطح کلی، قدرت، مفهوم تأثیرگذاری بر رفتار دیگران در به دست آوردن نتیجه دلخواه است. روش های تأثیرگذاری بر رفتار دیگران عبارتند از:

۱. می توان با تهدید کسی را وادار به کاری کرد.

۲. می توان با ترغیب کسی را وادار به کاری کرد.

۳. می توان کسی را جذب کرد یا به همکاری پذیرفت.

دو روش نخست در گونه ای از قدرت منطبق می شود، که قدرت سخت نام دارد و روش سوم مربوط به توانایی های قدرت نرم است.

قدرت نرم

پروفسور جوزف نای در سال ۱۹۹۰ اعلام کرد که در دنیای کنونی، قدرت، بیشتر بر عوامل اقتصادی، آموزشی و فناوری مبتنی است (افتخاری و همکاران، ۱۳۸۷ – الف: ۱۱۸) وی پیش بینی کرد که احتمالاً منابع قدرت در قرن ۲۱ تغییر خواهند یافت؛ زیرا اثبات قدرت حتی در گرو منابع قدرت هم نیست؛ بلکه در توانایی تغییر رفتار دولت های دیگر است. آنچه مسلم است، این است که همزمان با دهه پایانی قرن بیستم و به دلیل تغییر ماهیت سیاست های بین المللی، اشکال ناملموس قدرت، از اهمیت بیشتری برخوردار شده و به گفته نای، قدرت، در حال گذار از غنای ثروت به غنای اطلاعات است، (همان) آن هم نه فقط اطلاعات، بلکه پاسخ گویی به هنگام، به اطلاعاتِ جدید، که خود یک منبع مهم قدرت به شمار می آید.

عبارت ابداعی نای تحت عنوان قدرت نرم در مقابل پیش گویی هایی قد علم کرد، که معتقد بودند با پایان یافتن جنگ سرد، شاهد زوال هژمونی آمریکا در جهان خواهیم بود؛ یعنی در غیاب یک دشمن قدرتمند، منافع و رفتارهای ایالات متحده در سطح جهان با بحران مشروعیت مواجه خواهد شد. لذا هزینه و نیز فایده اقدامات خارجی آن دیگر مقرون به صرفه نخواهد بود، اما در مقابل این نظریه، نای معتقد است که مفهوم قدرت در حال گذار است و از قدرت سخت مبتنی بر عناصر مادی و عینی، مانند قدرت نظامی، اقتصادی، جمعیت و… به سمت عناصر معنایی؛ مانند توان تولید فرهنگی و قدرت جذابیت در حال حرکت می باشد.

نای معتقد است: قدرت نرم در حقیقت قابلیتِ دست یافتن به خواسته ها از طریق داشتن جذابیت برای طرف مقابل است، به نحوی که طرف مقابل مجذوب شده، با اراده خود به تقاضای شما تن دهد. همچنین، قدرت نرم توجه خاصی به اشغال فضای ذهنی کشورهای دیگر از طریق ایجاد جاذبه در ذهن آنها دارد. از این رو، قدرت نرم زمانی محقق می شود که بازیگر بتواند از طریق به کارگیری دانایی به اختلافات فی مابین فائق آمده و امتیاز بگیرد. (افتخاری و همکاران، ۱۳۸۷ – ب: ۱۳۶)

در بررسی ره یافت نای نسبت به قدرت نرم این موضوع را باید متذکر شد، که توصیه وی تنها محدود و منحصر به قدرت نرم نیست، بلکه او ضمن تلاش نظری بر تفکیک و تمایز قدرت سخت و نرم، اعمال قدرت سخت را در کنار قدرت نرم هم توصیه می کند. از این
حیث، برخی را در عداد نئورئالیست ها به شمار آورده اند؛ اما او معتقد است که قدرت سخت بسیار پرهزینه است. علاوه بر این ممکن است این قدرت از سوی کشورهای رقیب، حریف و دشمن هم به کار گرفته شود. (افتخاری و همکاران، ۱۳۸۷ – الف: ۳۹۹ – ۳۹۸)

شاخص ها و ارکان قدرت نرم

در فرایند اعمال قدرت نرم و بررسی شاخص های آن، حداقل سه رکن اصلی و مهم برای آن قابل شناسایی است، که عبارتند از:

۱. باورها و ارزش ها: باورها عبارتند از: ایمان و اعتقادی که نسبت به وجهی از واقعیت داریم که آن را حقیقتی آزموده شده و دانسته تلقی می کنیم. افراد براساس باورهای خود، توجیهاتشان را متناسب با ارزش های خویش، نظم و نظام می بخشند. ایستارها که از ارزش ها و هنجارها و الگوهای اجتماعی و از بسترهای ویژه تاریخی، اجتماعی، اقلیمی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی ناشی می شوند، جوهره قدرت نرم را تشکیل می دهند (افتخاری و همکاران، ۱۳۸۷ – ب: ۲۱۹)

۲. اعتماد: اعتماد که جان مایه سرمایه اجتماعی است، یکی دیگر از ارکان قدرت را تشکیل می دهد. اعتماد اجتماعی، بر انتظارات، تعهدات اکتسابی و تأیید شده به لحاظ اجتماعی دلالت دارد، که افراد منتسب به یکدیگر و نسبت به سازمان ها و نهادهای مربوط به زندگی اجتماعشان دارند. (همان: ۲۲۰) اعتماد، یک عمل دو طرفه است و محققان آن را به سه دسته تقسیم کرده اند. اول: «اعتماد عمومی» که ناظر به کلیت جامعه است. اعتماد عمومی، آمادگی بالقوه شهروندان برای همکاری با یکدیگر و نیز آمادگی آنها برای وارد شدن در کوشش های مدنی را نشان می دهد. دوم: «اعتماد دانش پایه» که می تواند در هر جامعه ای وجود داشته باشد و مبنای آن دانش است. و سوم: «اعتماد ویژه» که به وجود اعتماد بین عده قلیلی از افراد اشاره دارد. (همان)

۳. اعتبار: ضلع دیگر قدرت نرم اعتبار است. اعتبار و پرستیژ همواره مدنظر قدرت ها بوده و لذا اندیشمندان روابط بین الملل آن را به عنوان یک منبع مستقل قدرت به شمار می آورند. البته اعتبار، ناشی از عوامل مختلفی، از جمله حسن انجام وظایف، کارآمدی و… است. (نای، ۱۳۸۳: ۱۲ به نقل از همان) نای در این خصوص می گوید: اعتبار، یک منشأ تعیین کننده و یک رکن با اهمیت قدرت نرم محسوب می شود. از نظر وی، شهرت یا اعتبار
اهمیت بیشتری حتی نسبت به گذشته پیدا کرده است. مبارزات سیاسی بر سر ایجاد و از بین بردن اعتبار رخ می دهند. دولت ها نه تنها با دیگر دولت ها بر سر اعتبار به رقابت می پردازند، بلکه این کار را با بهره گیری از گستره وسیعی از بدیل های مختلف، شامل رسانه های خبری، شرکت ها، سازمان های غیردولتی، سازمان های بین المللی و مجامع علمی صورت می دهند.(همان)

از مجموع مباحثی که مطرح شد، می توان مهم ترین و برجسته ترین ویژگی های قدرت نرم را به عنوان شاخص هایی برای درک و شناخت ماهیت و تأثیر آن در فرآیند اعمال قدرت با رویکرد نرم مورد شناسایی قرار دارد، که عبارتند از:

۱. قدرت نرم نه زور است و نه پول؛

۲. در آن، بر روی ذهنیت ها سرمایه گذاری می شود؛

۳. از جذابیت برای ایجاد اشتراک بین ارزش ها سود جسته می شود؛

۴. از الزام و وظیفه همکاری برای رسیدن به همه خواست ها بهره می گیرد؛

۵. به آن دسته از قابلیت ها و توانایی هایی اطلاق می شود که با به کارگیری ابزاری چون فرهنگ، آرمان و یا ارزش های اخلاقی، به صورت غیرمستقیم و منافع یا رفتارهای دیگران اثر می گذارد؛

۶. تبلیغات سیاسی نیست؛

۷. مباحث عقلانی و ارزش های عمومی را شامل می شود؛

۸. هدف آن، تأثیرگذاری بر افکار عمومی خارج و داخل کشور است. (محمدی، ۱۳۸۷: ۲۵ – ۲۴)

استراتژی مداخله

سطح درگیری یک کشور در زمینه های موضوعی بین المللی گوناگون، دست کم، یکی از نمودهای سوگیری و جهت گیری کلی آن در برابر بقیه جهان به شمار می رود. سوگیری و سمت گیری عبارت از ایستارها و تعهدات کلی یک حکومت در برابر محیط خارجی و استراتژی اصلی آن برای تحقق هدف های داخلی و خارجی و رویارویی با تهدیدها که برآمده از اصول ثابت و لایتغیر است و اصطلاحاً از آن به عنوان استراتژی تعبیر می شود.

استراتژی یا سمت گیری یک حکومت، به ندرت در یک تصمیم گیری نمایان می گردد؛
بلکه از سلسله تصمیم های متوالی معلوم می شود که در تلاش برای انطباق هدف ها، ارزش ها و منافع با شرایط و ویژگی های محیط داخلی و خارجی اتخاذ شده اند. (هالستی، ۱۳۷۳: ۱۶۶)

استراتژی ها و رفتارهای استراتژیک دولت ها عموماً متأثر از ساخت نظری یا زیربنای ایدئولوژیک حاکم بر نوع گفتمان آنها است، که این گفتمان ها معمولاً از درون معتقدات و رویکردهای فکری و عملی افرادی تأثیرگذار سر برآورده و به ماهیت رفتارها شکل و جهت داده اند.

با بررسی آثار و اندیشه های بنیان گذاران ایالات متحده در حوزه سیاست خارجی می توان دریافت که سه دسته استراتژی در صورت بندی سیاست های امنیتی، خارجی و دفاعی ایالات متحده قابل ملاحظه است که در بطن هر کدام از این استراتژی ها، چندین دکترین به عنوان اهداف برآمده از این استراتژی ها مطرح و تعقیب شده است:

۱. استراتژی انزواجویانه (دکترین های خداحافظی واشنگتن، مونو ونه و سرنوشت محتوم)

۲. استراتژی توسعه طلبه (دکترین های درهای باز و متوازن کننده بحار)

۳. استراتژی جهان شمول (دکترین های تحدید نفوذ و پیش دستانه)

با تحقیق و بررسی در فرآیند ظهور، زایش و پایش این دکترین ها، چند نکته اساسی قابل استحصال است، که عبارتند از:

۱. برای حفظ موقعیت مسلط خود آمادگی برای اقدام نظامی هم دارد.

۲. نظامی گرایی اصل جدایی ناپذیر آن است.

۳. اعمال رهبری جهانی تنها میراثی است که از گذشته برای آن مانده است.

۴. استراتژی انفتاح(۱) و باز کردن نظام های سیاسی جهان به عنوان تلاشی برای القای ارزش ها و هنجارهای مطلوب آمریکا در قالب امنیت آمریکا و سعادت جهانی ترجمه می شود.

۵. آرمان گرایی امریکایی زمانی معنا پیدا می کند که با منافع ملی آن سازگار باشد.

۶. تحولات امروز، همه حاکی از آن است که در عرف کلمه، دیگر آمریکا یک کشور معمولی نیست. (سیف زاده، ۱۳۸۷: ۴۹ – ۴۷)

به هر حال، مخرج مشترک تمامی این دکترین های امنیت ملی امریکا «توسعه طلبی
گام به گام» است. به طوری که هر کدام از این دکترین ها در ارتباط منطقی و تکمیل کننده دکترین های قبلی بوده و گویی که بخش تعریف شده ای از یک مسیر معین را طی کرده اند. (خانلر خانی، ۱۳۸۵: ۶۳۹)

کارکرد و پیامد نهایی چنین رویکردی تداوم سیاسی و افزایش بهره مندی ایالات متحده امریکا را به همراه دارد.

از همین رو است که تمامی دکترین های سیاسی، اقتصادی، نظامی و حتی فرهنگی در سایه دکترین امنیتی ایالات متحده قرار می گیرند و آیین های عمل در ساحت های گوناگون متأثر از «آیین عمل امنیتی» است. لذا تمامی دکترین های ایالات متحده آمریکا متحده در یک فاکتور و عامل مشترک بوده و آن تضمین منافع و امنیت ملی بوده است، که همواره تلاش داشته اند تا این عامل را در پرتو قدرت نظامی خود تضمین کنند.

از این رو باید گفت که تحول سیاست امنیتی امریکا بازتابی عینی از یک هدف عمده، تحت عنوان «یکپارچه سازی قدرت» است که رمز و راز آن در یک مفهوم نهفته و آن اعتقاد و تأکید بر هجوم و دفاع سخت نظامی به منظور تأمین هدف یاد شده است.

براین اساس، تمامی هدف های اصلی و فرعی که به پشتوانه فکری نظریه پردازان و سیاست مداران، در پی افکندن دکترین ها و راهبردهای امنیتی و سیاست خارجی آمریکا تاکنون سربرآورده و قد علم کرده اند، حول محور قدرت و به ویژه تکیه بر مظاهر سخت آن شکل گرفته اند و اهداف سیاست خارجی و استراتژی امنیتی ایالات متحده را باید در این چارچوب فکری مطالعه و بررسی کرد.

وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱ بر تلاش ها و برنامه های طیف رادیکال در ساختار حکومتی و سیاست خارجی امریکا؛ یعنی محافظه کاران دهه ۹۰ مهر تأیید گذاشت و جهت گیری رادیکال را بر آن حاکم و زمینه های «خروج از ابهام راهبردی» را امکان پذیر ساخت.

به این ترتیب، استراتژی مهار دوگانه کلینتون جای خود را به دکترین رویارویی فعال و تهاجمی در قالب حمله پیش دستانه(۲) داد. (Beverley Milton – Edwards & Peter Hinchcliffe, 2001: 121.)

دو فرایند جنگ در افغانستان و عراق که دارای تبعات و آثار متعددی بر منطقه خاورمیانه، همسایگان و سیاست های امریکا بود، در چارچوب این استراتژی به وقوع پیوست که تمامی مظاهر این پدیده تأثیرگذار را باید در چهره مداخلات ایالات متحده در پهنه و گستره جغرافیایی خاورمیانه و خلیج فارس مشاهده کرد، که از زمان ظهور و حاکمیت نئومحافظه کاران تشدید شده و تاکنون نیز تداوم یافته است.

از این رو، با نگاهی به نظریات و دیدگاه های اندیشمندان مؤثر در پی ریزی و شالوده بندی تفکر نئومحافظه کارانه، فرضیه های اصلی نئومحافظه کاران را می توان به عنوان خطوط اصلی نگرش این جریان بدین شرح مورد توجه قرار داد، که عبارتند از:

امریکا باید جایگاه خود را به عنوان یک سلطه گر بازیابد و از ظهور هر رقیبی جلوگیری کند.

از نظر آنها «طرح قرن جدید امریکا» همان طرحی است، که امریکا را به این هدف می رساند. این طرح قرار است قرن جدیدی را شکل دهد که متمایل به منافع و اصول امریکایی امپراتوری امریکا برای دنیا هم خوب است، چرا که این کشور سابقه طولانی در احترام به حقوق بشر دارد.

امریکا باید لیبرال دموکراسی غربی و سرمایه گذاری بازار آزاد را به کشورهای غیردموکراتیک صادر کند.

نومحافظه کاران می گویند: امریکا حق و وظیفه دارد که حقوق بشر، آزادی و دموکراسی را در سراسر جهان بگستراند. البته در عمل، تمرکز فقط روی خاورمیانه است.

امریکا اگر لازم بداند، باید از قدرت خود برای جست وجوی راه حل های یک جانبه استفاده کند.

نومحافظه کاران از توافق نامه ها و همکاری های بین المللی خوششان نمی آید و لذا آنها چندجانبه گرایی را «سلاح ضعفا» می دانند.

امریکا باید ضرورت به کارگیری راه حل های نظامی را برای مشکلات بین المللی به رسمیت بشناسد. البته کانون توجه این اصل هم خاورمیانه است.

در یک جمله می توان گفت: نئومحافظه کاری به مفهوم این بوده است که امریکا باید تنهایی و اگر لازم باشد به صورت نظامی، دموکراسی، آزادی و بازارهای آزاد را در سراسر جهان بگستراند.

در مجموع می توان رویکرد و راهبرد امنیت جهانی سازی و سیاست خارجی نئومحافظه کاران مسلط بر کاخ سفید در طول سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸ را در محورهای زیر خلاصه کرد:

۱. تأکید بر آموزه های ایدئولوژیک و رسالت گرایی مبتنی بر عمل گرایی و مداخله گرایی (نوویلسونیسم)؛

۲. اصرار بر نقش قدرت در روابط بین المللی به عنوان یک باور و اصل مسلط (رئالیسم سیاسی)؛

۳. امنیتی دین روابط بین الملل؛

۴. اعتقاد بر مداخله گرایی مبتنی بر قدرت نظامی و نظامی گری (ویلسونیسم – ریگانیسم)؛

پیوند و تعامل میان کانون های اصلی قدرت و تصمیم ساز با ساخت سیاسی قدرت نئومحافظه کاران (کارتل های نفتی و مجتمع های عظم تولید جنگ افزار)؛ بانک داران و صاحبان سرمایه و در نهایت، محافل و مراکز تولید فکر و اندیشه.

بنابراین، تمامی این محورها، حاکی از رویکرد سخت افزار ارائه به قدرت ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.