پاورپوینت کامل تاریخ آیت الله جوادی آملی و پیامدهای سیاسی فلسفه ۴۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تاریخ آیت الله جوادی آملی و پیامدهای سیاسی فلسفه ۴۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تاریخ آیت الله جوادی آملی و پیامدهای سیاسی فلسفه ۴۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تاریخ آیت الله جوادی آملی و پیامدهای سیاسی فلسفه ۴۲ اسلاید در PowerPoint :
۱) از نظر آیت الله جوادی آملی، میان حیات (زیست) و معرفت، ارتباط وثیقی برقرار است؛ چرا که نوع حیات در نوع معرفت و نوع معرفت در میزان آزادی بشر مور است. به عبارت دیگر، میان تدبّر و تکامل، رابطه ای وثیق برقرار است؛ زیرا تدبر در ساحت معرفت صورت می گیرد و تکامل تنها در ذیل «آزادی» و «اختیار» محقق می شود. البته بر این دیدگاه نیز نتایجی مترتب است که برخی از آن ها عبارتند از:
الف) هیچ نوع حیاتی عاری از معرفت نیست. به عبارت دیگر، آن جا که هیچ نوع معرفتی نیست، هیچ نوع حیاتی هم وجود ندارد. البته باید در نسبت میان حیات و معرفت تأمل بیش تری کرد؛ زیرا ظرافت این نسبت در این است که توجه داشته باشیم، این گونه نیست که یکی از این دو مترتب بر دیگری باشد، بلکه این دو، بُعد یک دیگر هستند؛ بدین معنی که به شکل یک دور غیرمصرّح، هر یک، نه فقط عامل قوام بخش دیگری، بلکه علت هستی بخش آن است و دلیل این امر این است که حیات و معرفت (علم)، هر دو صفت باری تعالی هستند و چون صفات حق تعالی، عین ذات اوست، لذا عین هستی هستند.
ب) در قرآن کریم، امت ها و انسان های غافل از خداوند، امت ها و انسان های مرده (فاقد حیات) معرفی شده اند. و این مطلب، از سویی بدین معنی است که، پس هرجا خداوند نباشد، معرفت نیز وجود نخواهد داشت. و از سویی، بدین معنی است که این تنها معرفت به خداوند است که حیات زاست. به عبارت دیگر، مثلث «حیات، معرفت، خداوند متعال»، مثلث متعاضد الاضلاعی است.
ج) اگر تنها، معرفت به خداوند است که حیات زاست، انسان، چه در زیست فردی و چه در زیست اجتماعی خود، برای حفظ بقا و تکاملش ناگزیر از با خدا بودن است (توجه داشته باشیم که با خدا بودن، مسبوق به معرفت به اوست) و با خدا بودن در زیست اجتماعی، لاجرم به «حکومت دینی» ختم می شود. این مهم، به ویژه در جوامع پیچیده و متوّرم که ساده ترین مسأله ها و طرح ها در آن ها نیازمند روابط پیچیده و گسترده ای است و مستلزم یک فعالیت جمعی می باشد بهتر قابل درک است.
د) فعالیت های به ظاهر مفید برای حیات انسانی، آن گاه که در جهت غیرالهی انجام گیرند، حتی اگر نتایج خوش آیندی هم داشته باشند، به لحاظ حیات زایی برای تاریخ بشر، فاقد اعتبارند. به عنوان مثال، اکتشافاتی مثل برق و… مادام که در جهت الهی به کار گرفته نشوند، هیچ دلیلی برای مفید بودن آن ها برای تکامل بشر نداریم. به عبارت دیگر، همواره این «مبدأ» (نیت) و «غایت» (جهت) در ارزش گذاری بر «فرایند» (بستر) تأثیر دارد و نمی توان با فرایند غلط به نتایج درست رسید، هم چنان که نتیجه یک فرایند درست نمی تواند غلط باشد. از همین روست که می گوییم: باید میان وسیله و هدف ارتباط منطقی باشد و نمی توان از هر وسیله ای به هر هدفی رسید و برعکس.
۲) از نظر آیت الله جوادی آملی، برای تکامل، وجود اموری ثابت، ضروری است. باید امور ثابتی وجود داشته باشند، که تغییر و تحوّلی که منجر به تکامل می شود با آن ها سنجیده شوند و اگر همه امور، متغیر باشند، دیگر نه با تکامل، بلکه با «تکاثر» روبه رو هستیم. لوازم و استنتاجات منطقی این دیدگاه عبارتند از:
الف) امور ثابتی که تاریخ با آن ها سنجیده می شود، نمی توانند ثبات نسبی داشته باشند؛ بدین معنی که مثلاً در یک تاریخ طولانی به مدت ده قرن فقط ثابت باشند و قبل و بعد از آن مدت، یا وجود نداشته باشند یا وجود غیرثابتی داشته باشند؛ چرا که در این صورت، در حقیقت این امور، نه ثابت که سیال اند، اما سیلان آن ها به کندی صورت می گیرد.
ب) امور ثابتی که در تمام طول تاریخ تغییر نمی کنند، بی شک، یا خود روح تاریخ اند، یا ریشه در روح تاریخ دارند، که در هر دو صورت، بیرون از زمان هستند و با زمان سنجیده نمی شوند. به عبارت دیگر، زمان به مثابه یک «کمّ غیرقارّ و ذات» نمی تواند عیار سنجش ثابت ترین امور هستی که همه امور متغیر با آن ها سنجیده می شوند شود.
ج) روح تاریخ به هر معنایی که تفسیر شود حتی معنی هگلی آن لاجرم خالق تاریخ خواهد بود: خداوند متعال. اگر بدون وجود روحی برای تاریخ، نمی توان تکامل را در تاریخ معنی کرد؛ پس باید بپذیریم که اساساً مفهوم واقعی«تکامل» را بدون توجه به ذات باری تعالی نمی توان فهم و معنی کرد. به عبارت دیگر، تکامل، امری است که اثبات آن تنها با توجه به ثابت ترین ثابتات هستی (وجود حضرت حق) ممکن است و در این صورت، تکامل واقعی تاریخ آن گاه صورت می گیرد که اجزای آن در هماهنگی با ذات حضرت احدیت قرار بگیرند و این هماهنگی در وجه اجتماعی خود، همان حکومت دینی است.
د) تکامل، یک امر دوسویه است؛ بدین معنی که باید آغاز (مبدأ) و انجام (غایت) از قبل مشخص باشد تا بتوانیم مشخص کنیم، که مثلاً در یک زمان مشخص چه نسبتی به آغاز و چه نسبتی با انجام داریم. از طرف دیگر، اگر تکامل، تنها در نسبت با امور ثابت قابل فهم و تبیین است، پس این امور ثابت، هم در مبدأ و هم در غایت باید حضور داشته باشند: «هو الاول و الآخر».
۳) از نظر آیت الله جوادی آملی، تاریخ را باید در دو قوس فهمید: تاریخ در «قوس نزولی» خود، مخلوق خدا و لذا، امری الهی و تاریخ در« قوس صعودی» خود، معلول انسان و لذا، امری انسانی است. و لذابرخی از نتایج مترتب بر این دیدگاه عبارتند از:
الف) آدمی در آغاز خلقش، حیوان بالفعل و انسان بالقوه است(۱) و به هر میزان که استعدادهای فطری خویش را به فعلیت و ظهور برساند، به همان میزان، از حیوانیت فاصله گرفته و به انسانیت نزدیک می شود. اگر تاریخ، در قوس صعودی خود امری انسانی است، باید بپذیریم که به هر میزان که انسان به انسانیت خود (فطرت) نزدیک شود، به همان میزان، تاریخ واقعی رقم می خورد. به عبارت دیگر، هرچه انسان،انسان تر شود، تاریخ، تاریخ تر می شود.
ب) انسانیت انسان به تحمّل رسالت و مسولیت هایی شکل می گیرد، که تثبیت کننده مقام خلیفه اللهی اوست. به عبارت دیگر، انسان، مادامی که در منصب خلیفه اللهی قرار دارد، انسانیت دارد؛ زیرا منصب خلیفه اللهی منصب جانشینی خداست و این جانشینی محقق نمی شود، مگر این که انسان همان کاری را بکند که خدا می خواهد و اگر غیر از این باشد، دیگر جانشینی معنی نمی دهد. بر این اساس، انسان تنها آن گاه که در ارتباط با خدا هست، در منصب خلیفه اللهی است و تنها آن گاه که در این منصب است، انسان است و تنها آن گاه که انسان است، تاریخ واقعی دارد.
ج) انسان موجودی اجتماعی است؛ بدین معنی که تنها در جامعه می تواند استعدادهایش شکوفا شود و در این صورت می توان گفت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 