پاورپوینت کامل نصوص قیصری ۶۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نصوص قیصری ۶۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نصوص قیصری ۶۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نصوص قیصری ۶۸ اسلاید در PowerPoint :

۱ انگار «مرده ستایی» سنت فرخنده ی ماست. انگار نازنینان تا زنده اند، فاقد اصلی ترین شرط اکرام و تحسین و تقدیرند که همانا مرده بودن است. هنرمند خوب هنرمندِ مرده است، شاعر خوب شاعر مرده. شاعران تا زنده اند، از یاد رفتگانند، حرمان زدگانند، عسرت نصیبانند و حتی لعنت نصیبان، استحقاق هیچ اکرامی را ندارند، جز آزار و تخفیف و وهن، اما پس از مرگ – تازه – آغاز می شوند، به چشم می آیند؛ خود و شعرشان، خواندن شعرشان آغاز می شود، پررنگ می شوند و پررنگ تر….

بگذریم از این که ما در یاد کردِ رفتگان نیز رفتاری شگفت داریم؛ به لطائف الحیل می کوشیم تا آنان را به رنگ خود درآوریم، آن گونه رؤیت و روایت کنیم که دلخواه ماست و حتی در برابر نصوص محکمِ آنان که خلاف رأی ماست، اجتهاد به رأی می کنیم، دست به تحمیل وتأویل می زنیم که اگر نتوانیم واقعیت را انکار کنیم. مسخ و مصادره می کنیم، به نفرعنی هولناک؛ آن سان که اگر آن یار سفر کرده – خود – درآید که «این نه منم!»، مستبدانه بانگ می زنیم که «خموش! ما ذات تو را نیک تر از تو می شناسیم!»، ما؛ همین ما جفارکاران…

۲«قیصر امین پور» از معدود شاعران معاصر است که در زمان حیاتش، نسبت به شاعران دیگر قدر دید، اما اگر شرح مصایبی را که بر همین شاعر نازنین فهرست کنیم، آن گاه معلوم خواهد شد که این تقدیر و تجلیل پیش پای آن مصایب هیچ است… اما پس از مرگ!

برداریم و مرور کنیم؛ از صبح درگذشت قیصر، به هزار رنگ و هزار لحن در مدیحت قیصر گفتند و نوشتند؛ از شاعران و ادیبان و فرهنگ مداران تا اصحاب رسانه و سیاست، حتی برخی از آنان که به منش شاعری یا سلوک اجتماعی دلآزارانِ قیصر بودند؛ بسیاری در مدیحت خویش و رواج بازار اداهای سوزناک بود و بُدل القاب ریز ودرشت برای شاعری نجیب که عزت نفس و تواضع را توأمان داشت و آبروی فقر و قناعت نبُرد و در آشفته بازار سودا، بر سیاق عاشقان دیندار بود، نه با رسم تاجران؛ برکت چنین دینداری، دست یافتن به چشم و زبانی عاشقانه در تماشا و روایت انسان وکائنات است، و دستاورد آن در سلوک اجتماعی و رفتار با خلایق این که علی رغم پافشردن بر سر ایمان، نشانی از عصبیت جاهلیت و گزمه خویی در طعن و لحن خلایق در آن نیست.

درباره ی شعر و شخصیت قیصر از جنبه های مختلف می توان سخن گفت؛ از جایگاه او در غزل امروز و دو بیتی و رباعی امروز و یا شعر آزاد، از مرتبت او در شعر انقلاب و دفاع مقدس، از کتاب مهم، «سنت و نوآوری در شعر امروز» که پایان نامه ی دکتری اوست، از نثر خاص قیصر در کتاب های طوفان در پرانتز، بی بال پریدن و نوشته های پراکنده، از دوره حضور در حوزه هنری وخروج از آن، از تأثیرگذاری در صفحات شعر «مجله ی هفتگی سروش» که سال ها از موفق ترین صفحات شعر ایران بود، از تأسیس مجله سروش نوجوان، از حضور در انجمن شعر جوان و خانه شاعران، از فعالیت های آکادمیک در دانشگاه و فرهنگستان، حتی از رویکردهای سیاسی قیصر در مقاطع مختلف زندگی، و… اما من در این مجال ترجیح می دهم که بر جنبه ای از زندگی ادبی قیصر درنگ کنم که کمتر بدان پرداخته شده و آن نقش و مرتبت رهگشای قیصر در شعر و ادبیات نوجوان است که اگر نیک بنگریم؛ جایگاهی است ویژه و منحصر به فرد. از این دریچه به زوایایی از شعر و نگاه ادبی قیصر می نگرم و براین باورم که به جای ادا و اطوارهای رمانتیک و مرثیه خوانی در سوگ یاران و همسفران، خوش تر آن است که گوشه هایی از کارنامه و ره آورد آن را به قدر وسع و مجال تبیین کنیم؛ شرح برخی خاطره ها نیز بماند برای مجالی دیگر.

۳ قیصر مقاله دارد با عنوان «نقد یک کتاب و نقد یک انتخاب»(۱)، این مقاله ی انتقادی اگرچه در باب ادبیات داستانی است اما به نکاتی بنیادین اشاره می کند که در واقع مانیفست ادبی قیصر را می سازند و راه و نگاه و خط مشی او در ادبیات را. و انصاف را که تمام کارنامه ی ادبی او از آغاز تا پایان در همین چشم انداز گسترش می یابد؛ هرچند که در بستر زمان عمیق تر و پربارتر می شود.

بخش نخست مقاله، نقد کتابی است از تولستوی با نام «یک انسان چقدر خاک لازم دارد» و بخش دوم نقد کتابی است به نام «یک آدم چقدر زمین می خواهد» که از روی داستان تولستوی بازنویسی و ترجمه شده است. براین بخش درنگ می کنیم؛

قیصر با تطبیق و مقایسه ی متن اصلی تولستوی و متن بازنویسی شده، تفاوت هایی آشکار را دریافته و مورد پرسش قرار می دهد و در ضمن این پرسش ها به یکی از خطوط اصلی ذهنیت ادبی اش اشاره می کند؛ «.. و اما از آن جهت گفتیم «نوع تفاوت ها» که نسخه ی بازنویسی شده ی این داستان با اصل آن تفاوت های اساسی و اعتقادی دارد. آنقدر که یک نوشته براساس اخلاق مذهبی با نوشته ای براساس اخلاق غیرمذهبی (لائیک) تفاوت دارد.»[ص ۱۰۰](۲)

برمبنای مقایسه ی قیصر، متن «تولستوی» در چارچوب دیدگاهی مذهبی (مسیحی) نوشته شده اما در بازنویسی «آنتونی توین» عناصر مذهبی از متن کنار گذاشته شده اند.

در داستان تولستوی، شخصیت اصلی داستان (پاهوم) با وسوسه ی شیطان – در خواب – روبروست و همین وسوسه شعله های حرص و طمع در روح «پاهوم» را برافروخته و کنش های داستانی را رقم می زند، اما در متن دوم به تعبیر ملیح قیصر «هیچ حرفی از شیطان به میان نیامده است. گویی که شیطان را از بهشت این داستان بیرون رانده اند. به جرم این که در مقابل آفریده ی آقای «آنتونی توین» سجده نکرده است.»(۳)

در ادامه، ضمن آن که مترجم را به خاطر انتخاب نادرست متن برای ترجمه مورد نکوهش قرار می دهد، به شرح و بسط این دیدگاه انتقادی پرداخته و به جریانی اشاره می کند که در کار «گمراهنمایی» و تلقین خط مشی های ناروا به نویسندگانی است که برای کودکان و نوجوانان می نویسند و به اقتضای بحث، نقدی صریح و بی مجامله را نسبت به یکی از نویسندگان نامدار معاصر روا می دارد. شاید بهتر باشد برای پرهیز از گسیختگی رشته ی کلام انتقادی قیصر، یک، دوبرشی نسبتاً طولانی از نقد او را – البته با اندکی حذف – نقل کنم تا خطوط اصلی ذهنیت ادبی او پدیدار آید، می نویسد:

«… مورد دوم از تفاوت های محتوایی این است که ما هر چه در نسخه بازنویسی شده گشتیم، یک کلمه «خدا» به قول معروف «حتی برای قسم خوردن» پیدا نکردیم. و یا حتی حوادث و گفت وگوهایی که به صورتی ما را به خدا و جهان بینی مذهبی رهنمون باشد، نیافتیم.

منظور ما این نیست که داستان اسلامی باید پر از کلمه «خدا» باشد و هرچه کلمه «خدا» و یا از این دست کلمات در آن بیشتر باشد. پس داستان مذهبی تر است.

ما می گوییم بالأخره در یک داستان حادثه ها و شخصیت های داستان در ارتباط با جهان بینی مذهبی باید مطرح شوند. مخصوصاً داستانی که اصل آن بنابر اعتقاد به خدا و دیگر مفاهیم مذهبی نوشته باشد.»(۴) [ص ۱۰۴]

در بخش دیگری از این نقد – که نقل آن نیز خالی از لطف نیست – به دیدگاه های آن نویسنده مشهور می رسد؛ «.. ما از این جهت روی کلماتی خاص تأکید کردیم که می ترسیم مبادا خدای ناکرده این کارها آگاهانه یا ناآگاهانه تحت تأثیر تئوری های بی اساس نویسندگان غربی یا مقلدان بی هویت غرب زده صورت گرفته باشد. مثلا در اثر پیروی از همه کاره ای چون […] که در کتابی بنام فارسی نویسی برای کودکان، گمراهنمایی هایی از این دست مرتکب شده اند.

آنجا که تحت عنوان «واژه هایی که نباید (در نوشته های کودکان) بکار رود» این کلمات را آورده اند:

«تقدیر، خدا، نفس، روح، ملائکه، شیطان…»

و فرموده اند: «این گونه کلمات به جای آن که ذهن کودک را به فعالیت ثمربخش وادار کند، ایجاد خستگی و ناآسودگی می کنند و سدی در راه آزاداندیشی (!) خودسازی، ایمان(!) و رشد قدرت داوری و انتخاب ایشان ایجاد می کنند.» (در پرانتز بگویم که پرانتزها و علامت های تعجب از ماست).

وقاحت در جای دیگر باز با کمال آورده اند که: بچه می بیند که پدر مشروب می خورد، ولی به این کار او اعتراض نمی کند…» به این ترتیب می بینیم که او بکار بردن کلمه «خدا» را وحشتناک تر و مضرتر از مشروب خوردن پدری در مقابل کودکش می داند.

و در گفتگوی نمایش وار آنچنان که خود خواسته اند، آورده اند که پدری از جواب پرسش فرزند درباره کلمه «روح» درمی ماند و نتیجه می گیرند که «واژه روح قبل از زمان لازم در دسترس نازی(!) قرار گرفته است.» گویی که بمب اتم در اختیار کودک گذاشته اند… [ص ۱۰۵](۵)

۴ هر انسان نگاهی به جهان دارد، نگاهی به طبیعت، به انسان، جامعه، آینده، گذشته،تاریخ و مفاهیمی بنیادین از این سنخ، که در مجموع جهان بینی او را شکل می دهد، باورهای او را می سازد، به زیستن او جهت و معنا می دهد، در بودن و سرودنش – چه بخواهد، چه نخواهد – جاری و ساری می شود و تأکید قیصر در همه ی این نقدهای مکتوب و گفتارهای بسیارش – که بارها یاران و شاگردانش از او شنیده اند – بازگفت این است که از کوزه همان تراود که در اوست.

حقیقتی که انگار از فرط بداهت در این روزگار محجوب مانده است.

این روزها نویسندگانی که دین و آیین را خوش نمی دارند، به هر انگیزه ای، هر نوع شعر و ادبیات معطوف به دین و جهان نگری را به انگ «ایدئولوژیک» نواخته و بر مبنای تاکتیک نخ نمای گروه های مانترال، پس از نواختن به انگ، نخوانده مطرود می دارند و کنار می گذارند، و اصلاً نوبت به آن نمی رسد که اثر مزبور در بوته ارزش های زیبایی شناختی محک خورده شود؛ حال آن که فقیر سراپا بی تقصیر که چندی و اندی فلسفه غرب خوانده ام و این که نیز به تفاریق سر در کتب فلاسفه شرق و غرب دارم، هرچه بیش تر در ادعانامه های یاد شده تحقیق و تفحص می کنم، کم تر نشانی از آشنایی صادرکنندگان این ادعانامه ها با مفهوم «ایدئولوژی» – چنانکه در ترمینولوژی فلسفی از آن سخن می رود – می یابم، به روشنی پیداست که اینان با خلط معنای «ایدئولوژی» احکامی را ساخته و پرداخته اند که از اساس بنیادش برباد است.

حضرات غربی برای تخطئه ادبیات و متون کمونیستی آثار آنان را به این انگ می نوازند و اینان برای طرد دین و مذهب. حال آن که ایدئولوژی، ایدئولوژی است و دین و مذهب، دین و مذهب، وگرنه اگر مراد از شعر ایدئولوژیکی شعری است که بیانگر جهان نگری است، بی تعارف، باید همه تاریخ شعر فارسی را کنار گذاشت؛ چه شعر متقدمان و چه شعر متأخران؛ کلاسیک ها و مدرن ها، که همه – به این معنای خاص – ایدئولوژیک اند، از باب مثال می توان صدها شاهد مثال از شعر اخوان، شاملو، فروغ و سپهری برکشید، و اگر مراد از شعر ایدئولوژیک شعری است که به دور از التزام به ظرایف بیان شاعرانه، به شکلی تحمیلی و باسمه ای، باور خاصی را در شعر به نمایش می گذارد، این امر نیز اختصاص به شعر دینی یا غیردینی ندارد، انبوهی از مکتوبات اومانیستی، اگزیستانسیالیستی، مارکسیستی یا حتی مذهبی ودینی به این صفت متصف ان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.