پاورپوینت کامل غزل، امّا سپید ۴۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل غزل، امّا سپید ۴۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل غزل، امّا سپید ۴۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل غزل، امّا سپید ۴۸ اسلاید در PowerPoint :

درنگی بر ” تکخوانی باران در آینه ی دردار”

“رحمت حقی پور با مجموعه ی کم حجم امّا موفق ” ایستگاه صبحدمان ” از چهره هایی بود که در شعر سال هفتادویک برگ های روشنی را به یادگار نهاد. از نقل اقوالی که در ستایش این گام روشن جاری شده، در می گذرم، که توهم مدعی العموم بودن و نیابت عامه ی شاعران و ذوق های سلیم را در ذهن ندارم، امّا این گونه فکر می کنم که اگر غرض و مرضی در کار نباشد، می توان به چندین سمت گیری درنگ برانگیز در این مجموعه دست یافت که تأمل در آن ها نشان از آن دارد که هم شاعرِ”ایستگاه صبحدمان” شعر را بسیار جدّی گرفته است و هم شعر، شاعر این مجموعه را.

اهمّ این سمت گیری ها را می توان در کوشش موفق شاعر برای دست یابی به شعری ” سهل و ممتنع ” خلاصه کرد. حقی پور از فرمالیسم می پرهیزد، در عین حال، شعرهایش اغلب از استحکام فرم بهره می برند، زبان در شعر او به شفّافیت استخدام می شود، ضمن آن که در چندین و چند شعر، توانایی های زبانی خویش را در ترکیب سازی و در نتیجه تصویرآفرینی به روشنی بازمی تاباند. حقی پور در محتوا و درونمایه های شعری خویش می کوشد تا در لحظه های پیش پا افتاده که از فرط سادگی به چشم نمی آیند، رسوخ کرده و به تأمل ها، حیرت ها و مکاشفه هایی در آن سوی لحظه های ساده راه ببرد، که اغلب تأملات این مجموعه اندوهی صمیمانه، واقعی و فارغ از رمانتیک بازی های چندش آور و مبتذل انسان های سرخورده را به همراه دارند.

حقی پور بی تردید می توانست به سبک و سیاق آدم های گنده گوی پایتخت نشین یا شهرستانی، آسمان و ریسمان کند و تمام کائنات را در الفاظی گول زننده و دهن پرکن به هم ببافد و برای تمام معضلات انسان بدبخت معاصر نسخه های قطعی بالابلند صادر کند و با ژست های متبخترانه، دریافتنِ همه ی رازهای ریز و درشت عالم و آدم را ادعا کند. این چاه های ویل بسیاری از شاعران جوان و پیر معاصر را هر روز در صفحات سرسام گرفته ی مجلات و روزنامه ها و در کتاب های رنگ وارنگ با عناوین محیرالعقول مالیخولیایی در خویش می بلعد، امّا او برای گریز از همه ی این ها بداهت، سادگی و بی پیرایگی را چاره ی شعر و زندگی و روان و زبان دیده است و به جای آن که در کهکشان های دورِ احساس و اندیشه، در پی کشف واژه های مهجور و تصویرهای ناشناخته و هولناک، عمرگرانمایه را برباد دهد، از خود و با خود و درخود شروع کرده است، از صمیمی ترین و حسی ترین لحظه هایی که بر او رفته است. و از این گونه است که بی آن که از زندگی ساده و بی پیرایه و عاشقانه ی شاعر، اطلاع قبلی داشته باشی، در شعر حقی پور با خودِ شاعر روبهرو می شوی و شعرها صمیمانه دست دراز می کنند و آن گاه می بینی؛ شاعری که صمیمانه باخود و از خود به سخن نشسته، می تواند با ما نیز صمیمانه سخن بگوید؛ بی دروغ و بی نقاب.

از این رو می توان در ” ایستگاه صبحدمان ” دمی توقف کرد و دریافت که شاعر اگر در لحظه ها و سطرهایی از شعرش به شاعرانی نزدیک می شود، از آن سر است که عالم او با عالم آنان ربطی یافته است، نه از آن رو که در عالم دیگران خویش را گم کند و بی خویش از چشم آنان ببیند.

اشتباه نشود؛ نمی خواهم مبالغه کنم و کشف ها و کرامت ها ببافم؛ برای کسی که مدعی کشف و کرامتی نیست. خیر! این ها پاره ای از خطوطی ست که ” ایستگاه صبحدمان ” را در آغاز یک پرواز باشکوه به ما می نمایاند، امّا آیا این بدان معناست که شاعر ما به شق القمری دست زده و معاصران که هیچ، حافظ و مولانا باید روی دستش آب بریزند؟ و آیا در تاریخ ادبیات ما نام درخشان و پرفتوحی چهره نموده است؟ خیر! چنین ادعایی در کار نیست، حتی این ادعاکه در این مجموعه، جای چند و چونی نیست و شعرها همه در اوج کمال اند و چه و چه.مجموعه های بعدی شاعر خواهد نمود که پس از این آغاز بر شاعر و شعرش چه رفته است؟ و خواهد نمود که آیا رو به کمال و توفیق راه می سپارد، یا روبه انحطاط و سقوط؟ ، همین سمت گیری های ادعا شده را نیز باید در مقاله ای مبسوط اثبات کرد و دلایل و شواهد آن را یک به یک نشان داد، امّا ستایش روشنی و تقدیس صداقت، چیزی نمی خواهد الّا ” صداقت ” و ” روشنی”، و از این روست که می گوییم: ” بد نگوییم به مهتاب، اگر تب داریم…”×

۲ این برشی است از مقاله ای که سال ها پیش (به تاریخ خرداد ۱۳۷۲) نوشتم و در یکی از جراید پایتخت به چاپ رسید، البته با نام و نشانی دیگر که شرح آن این زمان بگذار تا وقت دگر! و رحمت حقی پور هنوز شاعر ” ایستگاه صبحدمان ” بود و “شهر گردونه ها ” نیامده بود و سال ها بعد ” یک تکه از آسمان ” از راه رسید؛ با شعرهایی درخشان، و بعدتر ” ترانه های سارا “، تا برسد نوبت این شعر بلند که شور نینوا دارد.

اکنون که برمی گردم و خیره می شوم به این سال های رفته؛ دریغمندانه می توانم گفت که شعر رحمت حقی پور با همه ی ارجمندی هایش دیده نشد؛ شعری مهربان و دردمند، لبریز از تصویرهای زنده، شعری نجیب و شریف و سرشار از امید به آبی های انکارناشدنی.گیرم که در وانفسای عسرتی استخوانسوز و غربتی ممتد، رحمت چندان که از او انتظار می رفت پر کار نبوده باشد، آدم های پرهیاهو مگر آیا چند گُل بیش تر از او بر سر شعر معاصر زده اند که غوغای هواداران شان گوش فلک را کر می کند!

۳ در مجوع دفترهای رحمت کم نیست؛ شمار شعرها و سطرهایی که با آموزه های قدسی و باورهای دینی پیوند دارند، ولی من بهتر می دانم به شعری ویژه و متفاوت اشاره کنم که هم در این زمینه شاخص است، هم از نمونه های موفق و برجسته ی شعر سپید مذهبی محسوب می شود؛ شعر ” نگین نقره ای ” در ارادت و آستان بوسی امیر عاشقان و عارفان حضرت علی درود خداوند بر او باد!

این شعر با تمهید رئالیسمی شاعرانه که قصّه نو.یس بودن ِرحمت در پردازش آن بی تأثیر نیست تصویرهایی عینی و ملموس از کودکی شاعر را پیش چشم می کشد؛ کودکی شاعر در خانه ی پدری، با نشانه ها و نمادهایی از دین وآیین و ترسیم نخستین مواجهه ها با نام و نشان مولا که در متن پاک و معصوم کودکی در ژرفای جان نقش می بندد؛ با طرح واره ای از زندگی سنتی خانواده و پیرامونیان و شور و شیوه ی مهرورزی به خاندان که جلال و جمال مولای عارفان را توأمان تصویر می کند و با ارجاعی نوستالوژیک، در روایتی موجز به چشم اندازی عاشقانه می رسد. شالوده ی رویکرد رحمت در شعرهای آیینی اش را چنین خطوطی می سازد و می پردازد؛ که از آن می توان به ” روایت های تغزل گرایانه ی نوستالوژیک ” تعبیر کرد؛

از سال های گم شده ام

تو را به یاد دارم

شمشیری در دست هایت بود

و شیری

یله

کنار پایت

بر دیوار…

مهمانان

در اتاق

به احترام، خیره ات می شدند

و مادر

هر بعد از ظهر

با دستمال ابریشم

شیشه های روبه رویت را

پاک می کرد.

نوستالوژی گستره ای فراخ است، پذیرای رویکردهای متفاوت؛ گاه محمل فرار از اکنونِ واقعیت هاست، گاه تنها یادبادِ خاطره ای ست گم شده در مِه آلودگی سال های برباد، یا حتّی طعنه و تسخری ست بر گذشته ای پوچ و درخور وهن، در شعر رحمت امّا نوستالوژی محملی ست برای ستایش از عصمت کودکی ها که در متن سادگی شکوهمندِ باورهای ارجمند و خواستنی، از دیروزها به امروزهای زندگی رسوب می کنند، زمینه ی مکالمه ای زنده و پویا با اهل بیت نور را رقم می زنند و به عاشقانگی سطرهایی نیایش گون پیوند می خورد، هرچند درهر حال، هاشوری از حزنی ملایم را در نوستالوژی سرایی می توان دید که اگر به تخدیر و در خودشکستن نیانجامد، به نوبه ی خود شیرین و پذیرفتنی ست:

مولای من!

هر چه خواستم

به من دادی،

حتّی نگین نقره ای را

که دلم عاشق بود

و آسمان با هیچ قیمتی

حاضر نمی شد

بفروشد

اگرشعر بلند ” در سایه سارِ نخل ولایت ” گرمارودی را شاخص شعرسپیددر ستایش امیرمؤمنان(ع) بدانیم،

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.