پاورپوینت کامل اسلام و دموکراسی؛ خوانش‏ها و چالش‏ها ۶۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اسلام و دموکراسی؛ خوانش‏ها و چالش‏ها ۶۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اسلام و دموکراسی؛ خوانش‏ها و چالش‏ها ۶۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اسلام و دموکراسی؛ خوانش‏ها و چالش‏ها ۶۳ اسلاید در PowerPoint :

یکی از موضوعات اساسی که به تبع وضعیت سیاسی و اجتماعی خاورمیانه و ظهور جنبش های بنیادگرایی اسلامی در محافل فکری و آکادمیک مطرح شده، این پرسش است که آیا اسلام با دموکراسی سازگار است؟ این پرسش از جانب گفتمان های فکری و سیاسی مختلف، پاسخ های گوناگونی یافته است؛ اسلام گرایان یک پاسخ به آن می دهند. شرق شناسان غربی یک پاسخ به آن می دهند؛ سکولارهای مسلمان به آن پاسخ دیگری می دهند و به هرحال طیف متنوعی از پاسخ ها به این سؤال داده شده است. مسئله ای که نگارنده در این نوشته دنبال می کند، این است که دین اسلام، متفاوت از ادیان دیگر به ویژه مسیحیت نیست. اغلب مستشرقان غربی، هم چون برنارد لوئیس، از زاویه تمایز میان مسیحیت و اسلام به تحلیل نظام های سیاسی و فرهنگ سیاسی موجود در خاورمیانه پرداخته اند. از دید آنها مسیحیت، در حوزه قدرت سیاسی ثنویت گرا است و دو نهاد دین و نهاد دولت را از هم تفکیک می کند، در حالی که اسلام از آغاز دینی سیاسی بوده است و گسترش آن از طریق قدرت سیاسی امکان پذیر شده است. این دیدگاهی است که درواقع، هم اسلام گرایان از طیف های گوناگون بدان معتقدند و هم مستشرقین بر آن تأکید قرار می کنند. این فکر، به نتایج نادرستی از منظر سازگاری اسلام و دموکراسی منجر می شود. در واقع هیچ مذهبی قابلیت همزیستی با دموکراسی را ندارد. (Valireza nasr، ۲۰۰۶)

به هر حال نویسندگان در پاسخ به پرسش فوق، معمولاً به یکی از دو اردوگاه “تقابل گرایان” و “سازش گرایان” یا “نوشرق شناسان” و “نوجهان سومی ها” تعلق دارند.

۱. تقابل اسلام و دموکراسی:

برخی محققان معتقدند که اسلام و دموکراسی، با یکدیگر سازگاری ندارند و در این زمینه، میان اسلام گریان حداقل گرا (میانه رو) و حداکثرگرا (رادیکال) تفاوتی نیست. از دید آنان، مشکل از آنجا آغاز می شود که اسلام گرایی، غرب را به عنوان “دیگری” تعریف کرده است، از این رو ارزش های آن را هدف قرارمی دهد.اگر هم گرایشی به برخی ارزش ها یا نهادهای غربی مشاهده می شود، تاکتیکی بیش نیست، چنان که لوئیس، رویکرد اسلام گرایان به مسئله انتخابات راچنین خلاصه می کند: »یک نفر، یک رأی، یک بار« »Bernard lewis، ۱۹۹۳: ۶۱« به همین، از نگاه وی، از وقتی اسلام گرایان در حکومت ها نفوذ کرده اند، اوضاع به مراتب بدتر شده است.(۶۳: ibid)

پایپز هم اساساً شریعت اسلامی را در تضاد با ارزش های دنیای مدرن فرض می کند، به همین دلیل، مبارزه جویی بنیادگرایان اسلامی نسبت به غرب را جدی تر و عمیق تر از مبارزه طلبی کمونیست ها می داند. با چنین مقدماتی، وی به این نتیجه می رسد که “با اسلام گرایان باید جنگید و آنها را شکست داد”. ژیل کیپل نیز از جمله کسانی است که میان اسلام ولیبرال دموکراسی تضاد می بینند. به نظر وی در ذات آموزه های اسلامی، هیچ گونه مفهومی از دموکراسی نمی توان یافت.

یکی از مشهورترین صاحب نظران این گروه هانتینگتون است. در این زمینه، اغلب به مقاله مشهور رویارویی تمدن ها استناد می شود؛ ولی او در کتاب موج سوم دموکراسی گفته بود که “هر قدر هم که اسلام و دموکراسی در تئوری، با یکدیگر موافق و همگام باشند، در عمل با هم ناسازگاری دارند”. این ایده بعدها در قالب برخورد تمدن ها فرمول بندی گردید؛ برخوردی که بر تعارضات ایدئولوژیک یا اختلافات اقتصادی استوار نیست، بلکه ریشه در ارزش های متفاوت فرهنگی دارد. در یک سوی این برخورد، تمدن غرب قرار دارد و در سوی دیگر، ائتلاف احتمالی کشورهای کنفوسیوسی اسلامی.

چنین تفسیرهایی نشان می دهد که اغلب تقابل گرایان میان اسلام به عنوان یک دین و اسلام گرایی به عنوان یک ایدئولوژی تفکیکی قائل نمی شوند و دین وموکراسی را دو دنیای کاملاً متفاوت ارزیابی می کنند.

امکان همزیستی اسلام و دموکراسی:

تأکید بر سه موضوع موجب می شود که عده ای دیگر از پژوهش گران، رویکرد دیگری را پیش گیرند: نخست آنکه اسلام متفاوت از اسلام گرایی است؛ دوم آنکه جریان اسلام گرایی را نباید پدیده ای یک دست در نظر گرفت و انواع گروه های میانه رو و تندرو درآن یافت می شود؛ سوم آنکه دموکراسی با لیبرال دموکراسی مترادف نیست. اسپوزیتو، فولر و تیبی، مشهورترین نویسندگانی هستند که در این زمینه سخن گفته اند.

اسپوزیتو بر این نکته تأکید می ورزد که ارایه تصویری خشن از اسلام، نوعی تقلیل گرایی محسوب می شود که مانع از درک درست ارزش های اسلامی می گردد. در واقع، این دین می تواند، در معرض تفسیرهای گوناگون قرار گیرد، چنان که تاکنون چنین بوده است و تجربه ایران هم چنین نشان می دهد. ظهور گروه های اسلام گرای رادیکال بیش از آنکه در جهان بینی دینی ریشه داشته باشد، از مشکلات اقصادی و سیاسی کشورهای اسلامی و واکنش به وابستگی حکومت های منطقه و حمایت غرب از اسرائیل ناشی می شود. (,۱۹۹۲ John sposito: 275)

فولر نیز چنین ایده ای دارد و در جدیدترین اثر خود استدلال می کند که “دموکراسی و اسلام به طور بالقوه کاملاً آشتی پذیرند”. (,۲۰۰۴ Graham fuler: 3) از این رو نسبت به توانمندی دراز مدت این روند، امیدوار است. به نظر وی، “پرسش منطقی مربوط به اینکه آیا اسلام گرایان حاضر به برد و باخت در انتخابات هستند یاخیر، بیش از آن که به اسلام ربط داشته باشد، به فرهنگ سیاسی کشور مورد بحث ربط دارد”. (۸: Ibid)

بسام تیبی، گرچه در جرگه سازش گرایان قرار دارد، نگاه نسبتاً متفاوتی را عرضه کرده است. او اسلام را یک اعتقاد مذهبی و نظام فرهنگی و اسلام سیاسی را یک ایدئولوژی در واکنش به مدرنیته فرهنگی و واقعیتی به نام سلطه غرب می بیند. از نگاه تیبی، اسلام سیاسی، نشان گر بحران دو گانه در جهان اسلام است: هم بحران معنا و هم بحران ساختاری (سیاسی و اقتصادی اجتماعی). از این جهت، وی می کوشد تا بر اسلام به عنوان یک نظام فرهنگی تأکید کند. (۲-۳: tibi 2001، bassam،)، تا خط تمایز روشن میان اسلام و آن چه وی “مطلقه گرایان جدید” می نامد کشیده شود. مطلقه گرایان جدید نامی است که تیبی به بنیادگرایان اسلامی می دهد. (Ibid: 6)

احمد موصلی هم دیدگاه مشابهی دارد. وی با شناسایی دو طیف رادیکال و میانه رو در گفتمان بنیادگرایان مسلمان در جهان عرب، یادآور می شود که جنبش های بنیادگرای رادیکال، نماینده اکثریت مسلمانان نیستند. (Ahmad Moseleli، Op. cit: 78 _ 81)

به هرحال، با وجود دیدگاه های فوق، باید گفت که این سوال به صورت جدی غلط مطرح شده است؛ برای مثال اکنون در اغلب جوامع مسیحی اروپایی، دموکراسی حاکم است و در اغلب جوامع مسیحی غیر اروپایی دولت های غیر دموکراتیک حاکم است. حال اگر پرسش شود که مسیحیت با دموکراسی سازگار است یا خیر، پاسخ چه خواهد بود؟ به لحاظ نظری قطعاً هیچ دینی با آموزه های دموکراتیک در حد نهایی آن سازگاری نخواهد داشت. دین مشروعیت حکومت را از منابع فرا انسانی می گیرد. این آموزه اولیه با هرگونه دموکراسی ناسازگار است. با این همه در همه ادیان، آموزه های سازگار و متضاد با دموکراسی، هر دو پیدا می شود. مهم این است که کدام روایت حاکم باشد.

افزون بر این، پاسخ هایی هم که به این پرسش داده شده است، چندان واقع بینانه نیست. واقعیت این است که در غرب تمایلی وجود دارد که آنچه می تواند بر دموکراسی و حکومت مطلوب و حکمرانی خوب دلالت داشته باشد، صرفاً متعلق به فرهنگ غرب معرفی کند و کوچک ترین نشانه های آن را از فرهنگ شرقی و آموزه های اسلامی نفی کند. (هانتینگتون، پیشین: ۳۳۸-۳۲۸) اگر چه منطق ما در این نوشته این نیست که از آموزه های اسلامی، دموکراسی را استخراج کنیم. (ر.ک: محمد مجتهد شبستری، ۱۳۸۲)ولی بحث بر این است که آیا ارزش های مورد تاکید در اسلام، با حقوق اساسی و سیاسی در تضاد است یا نسبت به آن بی تفاوت است؟ باید گفت که در این زمینه، تعمیم های کلی رایج است، و بعصاً احکام مطلقی داده می شود که ارزش های اسلامی با حقوق اساسی در تضاد است.

ولی باید گفت که رهیافت های اسلامی آن قدر گوناگون هستند و در کشورهای مختلف خاورمیانه آن قدر تجربه های متفاوت وجود دارد که دادن حکم کلی در این زمینه، به هیچ عنوان نمی تواند درست باشد. ارزش های چنین سرزمین وسیع و با تنوع بسیار زیاد را چگونه می توان در یک قالب کلی جای داد. در واقع ارزش های معرف واقعی که قابل تعمیم به چنین جمعیت کثیر و ناهمسان باشد و آنها را به عنوان گروهی خاص از مردم دنیا جدا سازد، وجود ندارد.

باید گفت که این موضوع که مثلاً اسلام با دموکراسی سازگار نیست، از سوی عده ای معدود و در دنیای اسلامی به دلایل و انگیزه های مختلف مطرح می شود، معمولاً از سوی غرب پشتیبانی غیر مستقیم دریافت می کند. آمارتیاسن در تحلیلی مشابه در این باره می نویسد:

در امریکا و اروپا، تمایل واضحی وجود دارد که حتی به صورت حتمی هم که شده، تفوق آزادی های سیاسی مردم سالاری را جنبه ای بنیادی و باستانی از فرهنگ غرب به حساب آورند، چیزی که به آسانی در آسیا یافت نمی شود؛ برای مثال چنین وانمود می شود که بین استبداد ضمنی منتسب به مکتب کنفوسیوس وآزادی و خود مختاری فردی ریشه دار منتسب به فرهنگ لیبرال غرب، تضاد وجود دارد. (آمار تیاسن، پیشین: ۳۷۰)

این تمایل به صورت جدی در غرب وجود دارد. آنچه در گذشته، در نظام سیاسی موجود در دنیای اسلام (و نه در ایده های اسلامی) بوده، به هیچ عنوان به حال و اکنون قابل تعمیم نیست. چنان که ارزش های جدید غرب را نمی توان از مدرنیته جدا کرد. به قول آمار تیاسن در تمامی این احوال، تمایلی فراوان به فرافکنی حال به گذشته وجود دارد. ارزش هایی که روشنفکری اروپا وسایر رویدادهای متأثر شایع و معمول کرده اند، نمی توانند به عنوان بخشی از میراث بلند مدت غرب، طی هزاره به حساب آیند.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.