پاورپوینت کامل اقیانوس خشک ۶۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اقیانوس خشک ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اقیانوس خشک ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اقیانوس خشک ۶۱ اسلاید در PowerPoint :
در سال ۱۹۳۱ فرزندی هندی در خانواده “موهان”، در روستایی کوچک به نام “کوچ وادا”، از استان “ماهیا پرادشِ” به دنیا آمد که نام او را “راجنیش چاندرا” نهادند. خانواده و دوستانش، او را “راجا” صدا می زدند. سال چهل ویکم از عمر او بود که یکی از دوستانش پیشنهادی به او داد که خوشش آمد. همین مسئله موجب شد او نام خویش را به “باگوان شری راجنیش” تغییر دهد. او از این نام بسیار خوشش می آمد، زیرا “باگوان” به معنی “آقا”، “بیگ” و “سید” بود. هیجده سال بعد، درست یک سال مانده به مرگش، پیشنهاد مشابهی به او شد که او را بسیار خوشحال کرد. باگوان با استقبال عجیبی، نام “اشو” را بر خویش نهاد. این استقبال و خوشایندی تا آن جا بود که همه نام های پیش را منسوخ اعلام کرد و دستور داد تا از این پس، تنها او را “اشو” بنامند. سال ۱۹۹۰ سال بسته شدن پرونده زندگانی “اشو” بود و او که ادعای اقیانوسی داشت، در تکه ای از خاک هندوستان دفن شد.
شخصیت شناسی اشو
شاید بتوان گفت، بیشترین تاثیر را در شکل گیری شخصیت اشو، پدربزرگ پدری وی داشته است. پدربزرگ او مردی بی سواد بود که به بی سوادی خود افتخار می کرد و می گفت: “این خوب بود که پدرم مرا به زور وادار نکرد، به مدرسه بروم، وگرنه مرا ضایع کرده بود. این کتاب ها مردم را تباه می کنند”. شاید ریشه های بدبینی به مراکز علمی را نیز همین پدربزرگ در دل اشو کاشته باشد. از تعریف هایی که اشو از این پدربزرگ دارد، می توان این گونه استنباط کرد که زوربای بودایی که او به دنبال آن بود، گسترش یافته شخصیت همین جد پدری است؛ پدربزرگ دین خاصی نداشت و از مخالفت با دین “جین” که دین رسمی آن منطقه بود هم، دریغ نداشت. آیین او بیشتر خوردن، آشامیدن و شادمانی بود؛ درست شبیه “زوربای یونانی” که اشو شخصیت افسانه ای خیال هایش را از اضافه کردن شخصیت این فرد به “بودا” در ذهن پروراند. این جمله اشو درباره پدربزرگش برای بیان این تاثیر کافی است: “هرچند وی خیلی پیر بود، چیزی بین من و او هماهنگ شده بود که هرگز نمی توانست، با هیچ یک از اعضای خانواده ام اتفاق بیفتد”.
از مجموع مطالبی که درباره اشو نوشته شده و گاه خودش نیز در خاطراتش به آن ها اعتراف دارد، چنین برمی آید که وی عاشق شهرت بوده و برای مطرح شدن، از هر طریقی استقبال می کرد؛ از بحث و جدل با استاد دانشگاه گرفته، تا داستان های تخیلی که برای شاگردانش می گوید و در همه آن ها او شخصیت اول داستان است و همه افرادی که از ادیان گوناگون به مبارزه علمی و مباحثه با او می آیند و او همه را شکست می دهد، همه و همه نشان از این روحیه بلند پروازانه اشو دارد. با این همه او حتی در تحصیلات دانشگاهی اش هم با مشکل روبروست و تقریبا با همه اساتید دانشگاه مشکل دارد و آن ها از او عاصی اند. تا آن جا که فارغ التحصیل شدنش را بازیافتن آزادی اش می داند. فلسفه را چرند می خواند، به مخالفت با گاندی می رود، سیاست را بیماری می شمارد؛ فیلسوفان را به سگ تشبیه می کند و سیاستمداران را افرادی بیمار، نابالغ و دروغ گو معرفی می کند و خود را عارفی روشن ضمیر و بودای عصر. همه این ها می تواند با شهرت طلبی او نسبتی داشته باشد.
باورهای اشو
جناب “باگوان”، در طول زندگانی و مدت تدریس خود، باورها و دیدگاه های خاصی را داشته که با معمول باورها بسیار متفاوت است. امیر بیان علی (ع) بیان نکته ای طلایی را برای شناخت افراد بیان می کند که کلید شناخت بسیاری انسان هایی است که پشت پرده ابهام حاصل از “لفافه گویی”هایشان پنهان شده اند: “المرء مخبوء تحت لسانه”؛ “آدمی در پس زبانش پنهان است”. برای شناخت بیشتر اشو نیز باید به بازکاوی اندیشه هایش پرداخت.
باور به خدا
اشو در برخی از باورهایش، تنها خدایی را باور دارد که مجوز سکس را صادر کند. هر خدای دیگری، با هر اوصافی، از نظر او مردود است. در جای دیگر خدا را نامی برای ناشناخته ها و ناشناختنی ها و گاهی او را موجودی مجمع اضداد می داند و می گوید: “خدا به همان اندازه نور است که تاریکی است… خدا باید هم پست ترین باشد و هم برترین، هم ماده باشد هم ذهن”. گاهی سالک طریق را که به رشد و به کمال مراقبه رسیده است، خدا می داند؛ آن گاه که در انتهای رقص “رقصنده ای را نمی توانی بیابی و تنها رقص است که باقی است”. و گاه تک تک انسان ها را خدا می پندارد و می گوید: “همه خدا هستند. هیچ کس نمی تواند غیر این باشد”. یا “تو در واقعیت یک خدا هستی”، و گاه از اساس، منکر وجود هرنوع خدایی شده و آن را زائیده ذهن انسان ها می داند: “هستی دم دست توست و خدا تنها در ذهنت وجود دارد. یک مفهوم است و وجود عینی ندارد.” گاهی دم از خدایی بزرگ می زند که همه جا حتی درون بت ها هست؛ اما درون معبدها نیست!؟ چرا که به عقیده اشو، معابد به دست انسان ها ساخته شده اند. چگونه این تعارض ممکن است؟ مگر بت ها ساخته دست غیر انسان اند؟! چگونه خدایی که درون بت تراشیده دست انسان هاست، در معبدها راهی ندارد؟!
اعتقاد به دین
از حرف های اشو چنین برمی آید که تنها زمانی با ادیان رابطه خوبی دارد که در راستای نظریات او باشند؛ وگرنه با همه ادیان موجود هندوستان به مقابله می ایستد؛ “جین” را به خاطرمحکوم کردن پول و ستایش فقر نقد می کند؛ اما مخالفتش با”زرتشت”، “یهود”، “مسیحیت” و “اسلام”، به بهانه ای دیگراست. او می گوید: “این کاری است که ادیان متعارف با مردم می کنند؛ سرکوب، سرکوب، سرکوب. آن ها اجازه نمی دهند که شما خودتان باشید؛ آن ها شما را فلج می کنند”. و ادیان را منافی آزادی و مخالف شادی و لذت می داند.
از نگاه او تنها انسان نابینا است که دینی جز طریق او را برمی گزیند؛ او نه تنها به دینی اعتقاد ندارد، بلکه دین داری را نوعی تکلف و تربیت دینی را نیز تحمیل گری می داند. این جمله از اوست: “دیانت با هیچ انجیل، هیچ ودایی و هیچ کتابی کاری ندارد، بلکه با قلبی سرشار از محبت، با وجودی هوشمند، با آگاهی، با مکاشفه گری سروکار دارد. از این رو پدر و مادرهایی که به تشکیلاتی خاص، به ملتی خاص، به کلیسایی خاص و به تفوقی خاص تعلق دارند، مکلفند که ایده های خود را به کودکان تحمیل کنند”.
خصومت با اسلام
اشو با اسلام دشمنی و خصومت عجیبی دارد. گاه با طعن و کنایه می پرسد: یک هندو چیست؟یک مسلمان چیست؟… این ها همه قیل وقالند. گاه به تمسخر فقها می پردازد و آن ها را افرادی دروغ گو و فریب کار می نامد که دیگران را می فریبند یا اندیشمندانی که سوادشان به درد خوشان هم نمی خورد؛ مانند پیرمردان روستایی که حساب گاوهای ده را دارند؛ اما هیچ گاه این دانش برای آن ها شیری نمی دهد. گاه نیز روحانیت را همان دشمنان دیرینه اسلام و دین محمد”ص” می خواند که پس از او رنگ و لعاب عوض کرده، با ظاهری جدید و زیبا، اما با همان باطن قبلی، در لباس اسلام به جنگ این دین آمدند و نتیجه آن شد که دین پیامبر از مسیر خارج شد؟! یک جا قدمت اسلام را مورد نقد قرار می دهد و آن را با مغازه ای قدیمی مقایسه می کند که بعد از به دست آوردن شهرت و کسب اطمینان مشتریان برسرشان کلاه می گذارد و بعد با جمله ای، به خیال خود بنیاد همه ادیان کهن به ویژه اسلام را می زند. ادعا می کند: خداوند به تازگی معتقد است و مذهب به کهنگی. و جای دیگر به احکام اسلام، به ویژه لزوم رعایت حریم محرم و نامحرم اشکال می کند و مسلمانان را اعم از زن و مرد به علت رعایت احکام نکوهش می کند. به باور او که رسیدن به اوج معرفت، تنها در گرو دست یازی به لذت جنسی است و بس، مسلمانان چون برای قوای شهویه و غریزه جنسی محدودیت قائلند؛ نه تنها به حقیقت نرسیده اند، بلکه به همین علت انسان هایی دیوانه و مجنون اند.
شریعت گریزی
اساس مکتب اشو، شادمانی و تفریح است و با زهد و کناره گیری از دنیا به شدت منافات دارد؛ هرچند دین اسلام هم، با ریاضت مرتاض گونه و زهد شدید در ستیز است؛ اما اندکی سختی و صبر بر مشکلات را راه رشد و کمال می داند. اشو زهدورزی را مسئله ای برای کسب منزلت اجتماعی معرفی می کند و توبه را به دلیل یادآوری گذشته تلخ و ایجاد نگرانی و دغدغه، امری مردود می داند. به شدت با زیارت مخالف است و برای نفی زیارت پشت بدعت گذاری به نام کبیر پنهان می شود و از گفته های او زیربنای استدلال او را می سازد. اشو شریعت را جسدی بی جان می نامد و خطاب به پیروانش می گوید: »این کلمه را به یاد داشته باشید: در شریعت شما بیچاره می مانید، چون در کنار پیکری بی جان قرار می گیرید. بهترین گزینه از نظر او، تنها گام نهادن در مسیر است و از بیراهه به مقصد رسیدن. تنها این شیوه را موفق و این رهجو را کامیاب می داند.
نهاد خانواده
اشو درباره ازدواج می گوید: “من از ازدواج دلِ خوشی ندارم، چون ازدواج موفق می شود و به تو ثبات و آرامشی دائمی می بخشد”. او این آرامش را خطر معرفی می کند، زیرا به عقیده او، در کارزارِ عشق و ازدواج این عشق است که شکست می خورد.او باور دارد که زن و مرد، هرگز دوستان خوبی برای هم نیستند؛ اما زن با زن و مرد با مرد می توانند دوستان خوبی برای هم باشند و رابطه دوستانه هم جنس ها را با یک دیگر، بسیار راحت تر و قابل فهم تر می داند تا آن جا که حتی هم جنس گرایی را هم با آغوش باز می پذیرد و آن را مرحله دوم رشد و بالندگی پس از رابطه جنسی با خود می داند. ناهم جنس گرایی را هم به نوعی می پذیرد؛ ولی آن را مرحله بعد از هم جنس گرایی معرفی می کند. به اعتقاد اشو “بچه ها باید به کمون تعلق داشته باشند؛ نه به پدر و مادرها” وی وجود پ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 