پاورپوینت کامل تونس و طنین اسلام‏گرایی ۹۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تونس و طنین اسلام‏گرایی ۹۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تونس و طنین اسلام‏گرایی ۹۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تونس و طنین اسلام‏گرایی ۹۷ اسلاید در PowerPoint :

بالاخره مردم تونس توانستند بعد از نیم قرن، شعر شاعر بزرگشان »ابوالقاسم الشابی« را به زبانی بلیغ و قابل فهم برای همه بیگانگانی که به رغم سر دادن شعارهای دموکراتیک و فلسفه پردازی هایشان برای دموکراسی، نگذاشتند این ملت پس از استقلال، حتی برای یک روز هم شده طعم دموکراسی را بچشند، ترجمه کنند. روزی که ابوالقاسم الشابی انتظارش را می کشید دیر از راه رسید، اما دروغ نبود.

این انقلاب بزرگ بر خلاف انقلاب های مهمی که تاکنون دیده ایم، نه از سوی نخبگان که از سوی بینوایان و طبقه فرودست جامعه به راه افتاد و افتخار جرقه زدن آن برای محمد بوعزیزی دست فروش، در تاریخ تونس محفوظ است. گویا رژیمی که دهان همه نخبگان را بسته و موجی از سکوت را بر تمام کشور گسترده بود، گمان نمی کرد که تنها چند لیتر بنزین برای ساقط کردنش کافی باشد؛ چرا که انقلاب ها شبروند و از راه دیگری می آیند که پیش بینی ناپذیر است.

به هر روی، کار سازندگی کشور در آینده بر دوش نخبگان است و در میان نیروهای موجود، که بر سر قدرت رقابت خواهند کرد جایگاه ویژه ای دارند. در این مقال به بازخوانی تاریخ اسلام سیاسی تونس و تحولات آن می پردازیم.

تاریخ جنبش اسلامی در تونس، تاریخ موازی یا متضاد بورقیبه و یا در چارچوبی بزرگ تر خود غرب است. حبیب بورقیبه در میان رهبران عرب در بیان شیفتگی خویش به غرب بی پرواتر و صریح تر بود. گاه نیز دست به اقداماتی می زد که به صراحت مایه اهانت به باورهای دینی مردم بود. او در غرب گرایی اش چنان پیش رفت که حتی به ناسیونالیسم عرب نیز که در دهه شصت میلادی (قرن بیستم) به ایدئولوژی حاکم در جهان عرب تبدیل شده بود، روی خوشی نشان نداد وحتی گاه پس ماندگی ملت تونس را به عروبت آن نسبت داد.

برای تقریب به ذهن می توان گفت که در ایران رضاشاه، در ترکیه، کمال آتاتورک و در تونس، حبیب بورقیبه در یک افق فرهنگی و سیاسی قرار می گیرند؛ هر چند افق زمانی تونس با آن دو یکی نبوده است. در هر سه مورد، جریان نوسازی ( مدرنیزاسیون) در جهتی متضاد با سنت و به ویژه دین به راه افتاد و در هر سه مورد به شکست انجامید. تنها در ترکیه، تصویری بی روح از کمال دیکتاتوری را می بینی که بالای سر نخست وزیر و رئیس جمهوری قرار دارد، که تمام عمر سیاسی اشان را در مبارزه با میراث لائیسیته او گذرانده اند.

مؤلفه های مؤثر بر اسلام گرایی در تونس

غرب گرایی فرانسوی

شاید بتوان گفت که غرب گرایی شاخص اصلی جامعه تونسی در قرن بیستم بوده است. البته این غرب گرایی با پایان استعمار رخت بر نبست و این کشور نیز مانند دیگر کشورهای شمال افریقا در معرض شیوع فرهنگ اروپایی فرانسوی قرار گرفت و گویی استعمارگران در پی آن بودند که، کاری را که با چکمه پوشان خود نتوانستند از پیش ببرند با ترویج فرهنگ خویش به پیش ببرند. »فرانسوا بورجا« بر آن است که شدت این فعالیت فرهنگی در شمال افریقا بسیار بیش از کشورهای شرقی بوده است. با استقلال تونس در ۱۹۵۶ روند غرب گرایی شدت بیشتری یافت. بورجا می گوید: »در رأس جریان سیاسی استقلال طلبی، که رهبری جریان استقلال را بر عهده داشت و از لحظه استقلال زمام امور به دستش بود، نخبگان شهری ای قرار داشتند که به هر دو زبان عربی و فرانسوی نطق می کردند…. حقیقتا مسخره است که این نخبگان عصری ای که توانستند مبارزه اشان را تا پیروزی بر حاکمیت استعماری فرانسه ادامه دهند، در واقع مناسب ترین گروهی بودند که می توانستند ضامن استمرار این سلطه زبانی و فرهنگی فرانسوی باشند.؛ نخبگانی که به دو زبان سخن می گفتند، خود را مفصل و پیوندی موفق و دستاوردی هماهنگ از عناصر فرهنگی متعارض می نمودند، در حالی که در حقیقت اسیر ارزش های غربی بودند و احساس پست بودن خود و برتری دیگری را در خود نهفته داشتند«.

بورقیبه در ذیل شعار جنبش آزادی بخش ملی، دست به اقداماتی زد که جایگاه مؤسسات کهن دینی و اداری و آموزشی را سست کرد. وی اقدام به ملی کردن اوقاف و تغییر بسیاری از قوانین بر آمده از شریعت کرد. جامع زیتونه را به بهانه غیر دینی کردن نهاد آموزش بست و تمام احزاب مخالف را منحل و یا متوقف نمود. رضاخان و آتاتورک نیز همین روش را در پیش گرفتند، هر چند رضاخان موفق به نابودی حوزه علمیه قم نشد. دو نمونه دیگر از نظام های استبدادی در دو طرف تونس قابل توجه اند؛ یکی مصر است و دیگری مغرب که وضعی به مراتب بهتر از تونس دارند؛ زیرا آزادی های قابل توجهی، آن هم نه در شرایط اضطراری و دقیقه نود، بلکه به شکل نهادینه و از دیرزمان در آنها جریان دارد. مشابه جامع زیتونه و بلکه مهم تر از آن در مصر، جامع الازهر است که نه تنها درش بسته نشد، بلکه گسترش و رونق یافت و احزاب هم به رغم فراز و نشیب هایی، همواره فعال بوده و هستند و مطبوعات نیز از نصاب بالایی از آزادی برخوردارند. در کشور مغرب (مراکش) نیز جامع قرویین از قدیم الایام وجود داشته، که منحل نشد و دانشگاه های جدید نیز جای آن را نگرفتند.

سکولاریسم بورقیبه از بالا و نوسازی اش ناقص و تقلیدی و توسعه اش وابسته و ناعادلانه بود. غنوشی از کارکرد متفاوت نوگرایی در غرب و جهان عرب انتقاد کرده، معتقد است: حرکت نوگرایی در غرب و به ویژه انقلاب فرانسه، پیشرفت علمی و صنعتی را به ارمغان آورد و به عصیان بر نظام دیکتاتوری و پیدایش دموکراسی انجامید، اما در کشورهای اسلامی عربی، چیزی جز سلطه اقلیت فاسد و نوگرامآب و مزدور بیگانه و دشمن میراث و دین و ملت خود را در پی نداشت. حاصل تجزیه نوگرایی در این طرف، آن بود که غرب زدگانی، همانند بورقیبه زیر پوشش شعارهایی سحرآمیز، مانند پیوستن به صف کشورهای پیشرفته، به مسخ هویت ملت ها و گسستن آنها از امتداد تاریخی شان همت گماشتند.

به رغم نوسازی و به تعبیر بهتر، سکولاریزه شدن نهاد آموزش، باز سرکنگبین سودا فزود و با برخورداری جوانان طبقات فرودست روستایی به فرصت آموزش عالی به جای این که فرهنگ غربی، همراه؛ زبان فرانسوی توسعه و شیوع یابد، بازگشت به خویشتن و خود آگاهی دینی به صورت موجی عظیم در میان جوانان تحصیل کرده به راه افتاد. نخستین حرکت اسلام گرا که در دهه شصت به راه افتاد ( الحرکه الیوسفیه) با سرکوب شدید مواجه شد. از این رو، اسلام گرایان، منتظر فرصت مناسبی ماندند تا در وضع ضعف اقتصادی دولت و نیز آزادی نسبی دست به تحرکی بزنند. در سال ۱۹۶۸ ایده تشکیل انجمن ملی، حفظ قرآن کریم را به مرحله اجرا در آوردند که در ابتدا با کمک های دولتی مواجه شد؛ زیرا دولت از این راه در صدد بهره گیری از احساسات دینی مردم بود. رهبران جنبش اسلام گرا در ۱۹۷۱ از این انجمن به عنوان پوششی قانونی برای فعالیت های خود بهره گرفتند، که در رأس اینان راشد غنوشی، عبدالفتاح مورو و احمیده نیفر قرار داشتند.

منفذ دومی که برای اسلام گرایان سیاسی باز شد، در سال ۱۹۷۲ و از طریق مجله المعرفه بود. دهه هفتاد میلادی، دهه آزادی های سیاسی نسبی اسلام گرایان در تونس بود، که البته موضع منفی دولت نسبت به جریان های چپ و تضعیف توان اقتصادی دولت در این گشودگی بی تأثیر نبوده است.

در ۱۹۷۸ کنگره زیرزمینی اسلام گرایان در حاشیه شهر منوبه در غرب پایتخت برگزار شد و در طی آن دو جریان از هم منشعب شدند: جریانی که خود را امتداد اخوان المسلمین می دانست به رهبری راشد غنوشی و عبدالفتاح مورو و جریانی که خواهان استقلال بود به رهبری صلاح الدین جورشی و احمیده نیفر، که این جریان دوم جریان اسلام گرایی ترقی خواه یا اسلام آینده گرا را تشکیل دادند. با این حال، در این کنگره جریان نخست برتری یافت و رهبری جنبش را در دست گرفت و غنوشی به امارت این جنبش رسید. در ۱۹۸۱ نیز امارت او تداوم یافت و وی اعلام کرد که جنبش را به حزبی سیاسی با نام »الاتجاه الاسلامی« تغییر داده است. این حزب از وزارت کشور تقاضای پروانه فعالیت رسمی کرد، ولی به جای به رسمیت شناخته شدن و علنی شدن، وارد برخورد با نظام سیاسی شد. به ویژه زمانی که برخی از اسلام گرایان به رفتارهای خشونت باری روی آوردند که بهانه سرکوب را به دولت داد. رهبران جنبش به زندان افکنده شدند و تا سال ۱۹۸۷ که بورقیبه کناره گیری کرد در زندان ماندند و با روی کار آمدن بن علی آزاد شدند و این بار نام حزبشان را به حزب »النهضه« تغییر دادند و عنوان اسلامی را هم از آن حذف کردند تا حساسیت برنینگیزد. اما دولت بن علی به بهانه این که این حزب دینی است، آن را منحل کرد و رویارویی بین دو طرف ادامه داشت تا در جریان انتخابات ۱۹۸۹ شدت یافت و غالب رهبران این حزب پراکنده شدند.

بن علی با برخورداری از دستگاه سرکوب، گستره هر گونه مخالفتی را در نطفه خفه کرد و جریان توسعه را به شکلی که با فرهنگ و سنت تونسی تعارض داشت به پیش برد و اگر چه بنا به معیارهای مؤسسات جهانی موفقیت هایی کسب کرد، اما این موفقیت ها به قیمت دور شدن بخش های بزرگی از مردم از رفاه، ضروری شد و بالاخره نظامی که توسعه را در مسیری متضاد با اقتضائات فرهنگ و سنت جست و جو می کرد و به پیش می برد، اکنون در اثر جرقه ای کوچک در آستانه نابودی قرار گرفته است.

منابع اسلام سیاسی تونسی

اسلام سیاسی تونسی، از برخی منابع فکری و سیاسی متأثر بوده که میراث اخوان المسلمین – مهم ترین منبع فکری اسلام سیاسی تونسی – به شمار می آید. در این جامعه که به شوک فرانسوی سازی برخورده بود، با بازگشت راشد غنوشی در ۱۹۶۹ به تونس و فعالیت های او به همراه گروه کوچکی از دوستانش، نشانه هایی از جنبشی اسلام گرا بروز کرد که تشابه فراوانی با اخوان المسلمین داشت. خود غنوشی در ایام تحصیل در قاهره و سپس دمشق با اندیشه اخوان المسلمین آشنا بود.در سال ۱۹۷۳ کتاب های اخوان المسلمین – که به تازگی در مصر و با روی کار آمدن محمد انور سادات اجازه انتشار یافته بود – در سطحی گسترده در میان اسلام گرایان تونسی رواج یافت.افزون بر این، نمی توان تأثیر گفتمان انقلاب اسلامی ایران را در آن نادیده گرفت. غنوشی و مجموعه اسلام گرایان تونسی نیز همانند دیگر اسلام گرایان الجزایری و بسیاری از مناطق دیگر، از الگوی انقلاب اسلامی ایران تاثیر فراوان بردند، اما به نظر می رسد، درسی که غنوشی از انقلاب اسلامی ایران فراگرفت، دقیق تر و عمیق تر است؛ زیرا بر خلاف او عباسی مدنی و بلحاج، به افراط گرایی و تک روی، روی آوردند و خواستند یک شبه همه چیز را به دست آورند، اما به عکس همه چیز را از دست دادند.

ویژگی های نظام سیاسی تونس

نظام سیاسی تونس، نظامی به شدت پلیسی و امنیتی بود. دست دستگاه اطلاعاتی – امنیتی در همه امور به طور مطلق باز بود و این بخش از نظام که به بزرگی خود آن بود، همه حوزه های عمومی را زیر پر خود داشت و جایی برای نهادهای مدنی و سیاسی نمانده بود. بخش امنیت، همراه با بخش اقتصاد در انحصار خاندان و بلکه خانواده حاکم در آمده بود.

نظام سیاسی تونس کمی پس از گشودگی سیاسی نسبی ای که در سال های ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۹ روا داشت، توانست به موازات نابودسازی روشمند نیروهای سیاسی و مدنی در جامعه تونس، از راه دستگیری و آواره ساختن آنان، سیستم امنیتی قدرتمندی را تأسیس کند. بن علی دولتی متکی بر دستگاه امنیتی پدید آورد، که بیش از یکصد و سی هزار عضو داشت. به عبارت دیگر، برای هر ۱۰۰ نفر تونسی ۱.۳ نفر اطلاعاتی وجود داشت. در حالی که در فرانسه برای هر ۵۵۰ شهروند یک نفر اطلاعاتی وجود دارد. البته به آمار یادشده باید آمار نامعلوم پلیس سری تونس را نیز افزود که تخصص اش تعقیب فعالان سیاسی و مدنی، حقوقدانان و سندیکاهای مستقل، روزنامه نگاران و قضات و وکلایی بود، که نظرشان با دولت تطابق کامل و لفظ به لفظ نداشت.

دولت بن علی به تصویب قوانین و مقررات دست و پاگیر برای جلوگیری از فعالیت های سیاسی اکتفا نکرد و از روش های تعقیب و مراقبت علنی و دائمی فعالان به وسیله نیروهای لباس شخصی و گاه حصر منزل معارضان و مقر سازمان های سیاسی مخالف بهره گرفت.

تجاوز به حقوق فعالان سیاسی از سوی پلیس سیاسی لباس شخصی، از شیوه های معمول سرکوب به شمار می آمد. از این رو، طبیعی بود که در جریان اعتراضات مردمی با ویران گری و چپاول، تصویری ناخوشایند از اعتراضات مردمی به نمایش بگذارند.

دولت برای تثبیت فضای امنیتی در جامعه تونس به شیوه اتهام زنی و بدنام کردن رقبا روی آورد. فعالان سیاسی سکولار معمولا با اتهاماتی؛ مانند دست داشتن در قاچاق مواد مخدر و کالا و اختلاس و فعالان اسلام گرا با اتهام تروریست بودن و حمایت از تروریست ها مواجه بودند. هر فعال اقتصادی ای که به حوزه سیاسی نزدیک می شد، با مجازات مالی مواجه می گردید؛ یعنی کسانی که با دولت داد و ستد می کردند، در صورت ادامه کار تهدید می شدند. از این رو تونسی ها معتقد بودند که هر تونسی در دستگاه اطلاعاتی پرونده ای دارد که همراه با پرونده احوال شخصیه اوست.

همگرایی نخبگان اسلام گر و سکولار

یکی از نقاطی که در آینده سیاسی تونس از اهمیت ویژه ای برخوردار خواهد بود، نوع تعامل میان نیروهای سیاسی اسلام گرا و نیروهای سکولار تجدد خواه است. به طور طبیعی، تهاجم فرهنگی و نظامی غرب به جهان اسلام، به مدد غرب گرایان سکولاری به راه افتاد که منافع خود و صلاح ملت های خود را در گسست از فرهنگ خویش و آیینگی غرب جست و جو می کردند. البته نه همه سکولارها غرب گرایند و نه همه غرب گرایان سکولار، اما جریانی که به تفکیک حوزه دین از سیاست و گاه تصفیه ساحت سیاست از دین معتقد بوده، داغ ننگ جاده صاف کنی برای استعمار و ستیز با فرهنگ و سنت اسلامی را بر پیشانی دارد، که البته علت این امر، بنیادهای معرفتی سکولاریسم نیست، بلکه آن است که، اتفاقی که افتاده این بوده که جریان نوسازی و غربی سازی و مبارزه با سنت در کشورهای اسلامی؛ مانند تونس، ترکیه و جاهای دیگر را بخشی از داعیه داران سکولاریسم یا لائیسیزم به راه انداختند، که کمال آتاتورک و حبیب بورقیبه از این دسته اند. همان گونه که بخشی از جریان سکولار رابطه ای مشوه با غرب داشت، بخشی از جریان اسلام گرا نیز رابطه ای مشوه با سنت برقرار کرد و دست به سرکوب عقیدتی مخالفان زد و به تکفیر اعتبار زدایی از دیگران روی آورد. این اوضاع به شکل گیری نفرت متقابل در میان آنان انجامید؛ زیرا یک طرف متهم به غرب زدگی شد و دیگری متهم به ارتجاع. لذا در این میان، آن که سود می برد، رژیم های مستبد و سرکوب گر بود، که نه بنا به معیارهای اینان و نه بر اساس معیارهای آنان هیچ مشروعیتی نداشت. رژیم های استبدادی نیز بنا به موقعیت خویش از این دو برگ بهره گرفته و می گیرند. گاه در مقابله با موج چپ به تقویت اسلام گرایان روی آورند و گاه برای کاهش حجم اسلام گرایی به تقویت سکولارها پرداختند.

اما وجه سوم، این بود که هر دو جریان مورد سرکوب قرار گیرند و آن چه در تونس اتفاق افتاد بیشتر همین وجه بود. سرکوب مخالفان اسلام گرا و سکولار که به یک اندازه در تونس جریان داشت سبب نزدیکی و همدلی این دو جریان شد. جریان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.