پاورپوینت کامل مطهری و صدای پرسش‏های زمانه ۶۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مطهری و صدای پرسش‏های زمانه ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مطهری و صدای پرسش‏های زمانه ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مطهری و صدای پرسش‏های زمانه ۶۹ اسلاید در PowerPoint :

۱) بی شک، متفکران، فرزندان زمانه خودشان هستند و فرزند زمانه بودن یک متفکر، به این معنی است که وی ناگزیر از تأمل درباره پرسش های زمانه خویش است. البته نه هر زمانه ای می تواند آبستن هر پرسشی باشد و نه هر پرسشی در دامان هر زمانه ای به دنیا می آید. تنها به همین دلیل است که متفکران و اندیشمندان گذشته، بسیاری از مسایلی را که برای اخلاف و گذشته گانشان مسایلی ضروری و گاه حتی پیش پا افتاده تلقی می شد، هرگز مورد تأمل قرار نداده اند و این، نه به این معنی است که نبوغ آن ها از اخلاف شان کم تر بوده، بلکه بدین معنی است که آن ها فرزندان زمانه شان بوده اند و تنها به مسایلی بیندیشند که مسایل زمانه شان باشد. از این رو، ما نیز اجازه نخواهیم داشت که اسلاف مان را به دلیل عدم تأمل شان درباره مشکلات خاص زمانه مان؛ از قبیل کنترل جمعیت، بحران های زیست محیطی و… مورد محاکمه و پرسش قرار دهیم.

هر زمانه ای به مثابه زن حامله ای می ماند که بالفعل آبستن نوزادی خاص است، به رغم این، می تواند مستعد آبستن نوزادان نیامده ای نیز باشد. واقعیت این است که آمدن هر نوزادی مسبوق به گذشت زمانه ای است و لذا نه همه فرزندان را می توان یک باره از شکم مادر بیرون کشید و نه هر فرزندی در هر زمانی که مادر یا هر کس دیگر اراده کند، متولد می شود. متفکر نیز به هر میزان هم که متفکر باشد، نمی تواند از شکم زمانه اش علمی را که متعلق به آن زمان نیست، بیرون آورد. متفکران آن گاه که به فردا می اندیشند، قابله مادر زمانه شان، و آن گاه که به امروز می اندیشند، فرزند آن هستند.

البته، فرزند زمانه بودن یک متفکر، بدین معنی نیست که آن ها هرگز نتوانند و یا نخواهند برای فردا بیندیشند، بلکه بدین معنی است که آن ها هرگز اجازه ندارند از امروزشان غفلت کنند. متفکری که صدای پرسش های زمانه اش را نشنود و تنها به دنبال حل مسایل فردا باشد، هرگز در دادگاه تاریخ معذور نخواهد بود. پیامبران الهی نیز که مبشران فردا بوده اند، هرگز از احوال امروز جامعه شان غافل نمی شدند. اساساً آن ها این گونه می اندیشیدند که برای به فردا رسیدن باید از معبر امروز گذشت و اگر امروزشان آباد نباشد، به طور حتم، فردای شان نیز نخواهد بود و شاید این جمله مرحوم شریعتی، که گفت: »دین من اگر دنیای مرا آباد نکند، آخرتم را نیز نمی تواند« در همین راستا قابل فهم باشد.

شهید مطهری متفکر زمانه ما نیز فرزند زمانه خود بوده و ناگزیر از اندیشیدن برای زمانه اش بوده است. زمانه، او از سویی، زمانه نضج و رشد اندیشه های مارکسیستی و هجوم آن ها به مبانی فکری جهان اسلام و از جمله ایران، و از سویی دیگر – و به میزان کم تر – زمانه ورود و گسترش اندیشه های غربی، حداقل در بین قشر دانشگاهی و تحصیل کرده جامعه ایرانی و در نهایت زمانه گذار جامعه ایرانی از الگوی سلطنت استبدادی ۲۵۰۰ ساله به الگوی ولایت و زعامت فقیه شیعی بوده است. او باید در میانه »سلب و اثبات« حرکت می کرد: سلب اندیشه های غرب لیبرالیست و شرق مارکسیست و اثبات اندیشه های اسلام شیعی. او حتی برای اثبات اندیشه های شیعی نیز ناگزیر به سلب اندیشه های تحریفی ای بود که در طول قرن ها به نام اسلام و تشیع وارد فرهنگ ما شده بود. از این رو، او هم باید رونق بازار تفسیر دین بر اساس علوم جدید را که مرحوم بازرگان آن را شیوه دفاع از دین پنداشته بود می شکست و هم باید ضعف های منطق تضاد و دیالکتیک مارکسیستی را برای تحلیل و تبیین مسایل نشان می داد.

خلاصه این که، شهید مطهری، فیلسوف خیابان و میدان بود، او هرگز از مشی فلسفی اش فاصله نگرفت، اما فلسفه او فلسفه کتابخانه ای نبود، بلکه فلسفه ای بود که مسایل جاری زمانه اش را مورد تأمل قرار می داد. »داستان راستان« او برای نوجوانانی نوشته شده بود که در معرض داستان های تخیلی کارتون ها، فیلم ها و… قرار گرفته بودند؛ »پاسخ به مسایل جنسی« او برای جوانانی نوشته شده بود که گرفتار آتش شهوت در جامعه ای که خود بدان می دمید، شده بودند؛ »نظام حقوق زن در اسلام« او پاسخی بود به شبهاتی که در مجلات گیشه ای زمانه اش در مورد جایگاه زن در اسلام مطرح می شد و اعتقادات زنان و خانواده ها را تهدید می کرد؛ »خدمات متقابل اسلام و ایران« او در دفاع از هویت ملی مذهبی ایرانیان در برابر شبهاتِ بخشی از دانشگاهیانی بود که خواسته یا ناخواسته میان ملیت و مذهب تقابل و بلکه تضاد ایجاد می کردند؛ »پیرامون انقلاب اسلامی« و »قیام و انقلاب مهدی« او به ترتیب، تبیین کننده موقف و افق اثباتی عنصر ایرانی در آن زمان بود؛ »حماسه حسینی«، »اسلام و مقتضیات زمان« و برخی کتاب های دیگر او مستقیماً متوجه حوزه علمیه، به مثابه کانونی که باید مبشّر تحول و تکامل باشد، بود؛ پس به راستی او فرزند زمانه اش و فیلسوف میدان بود.

۲) شاید این مسأله برای بسیاری از افراد مطرح باشد، که شهید مطهری تا چه زمانی در فضای علمی کشور ما هم چنان زنده خواهد بود. به عبارت دیگر؛ مسأله هایی که شهید مطهری بدان ها پرداخته، تا چه زمانی می توانند مسأله ما باشند؟ آیا با تغییر زمانه شهید مطهری، مسأله های آن زمانه، تغییر نخواهند یافت؟ آیا زمانه ما – که بی شک متفاوت از زمانه شهید مطهری است – فیلسوف خیابان خود را پیدا کرده است؟ بی شک، مدت زمان مدیدی فرزندان انقلاب اسلامی و حتی خود آن، مرهون و مدیون اندیشه های شهید مطهری بوده است. به رغم این، به نظر می رسد که با تغییر زمانه شهید مطهری و به تبع آن، پیش آمدن مسایل جدید، پرسش از چرایی و کیفیت گذار از شهید مطهری چندان بی وجه نباشد.(۱) شاید بتوان آثار شهید مطهری را از سه زاویه مورد بازخوانی و تأمل قرار داد:

الف) بیشتر آثار شهید مطهری، نه آثار مکتوب، بلکه آثار شفاهی و منقول از وی است؛ زیرا اکثر این آثار پیاده شده مجموعه سخنرانی های ایشان در مراکز مختلف و در زمان های متفاوت می باشد. از همین رو، جدای از این که خالی از تکرارهای احیاناً ممل و خسته کننده که البته مناسب با زبان خطابه و مقتضای آن می باشد نیست، از دقت قابل توجه، بسان دقت متن های نگارشی نیز برخوردار نمی باشد.

ب) اگرچه شهید مطهری، علومی هم چون تاریخ، فقه، تفسیر، کلام و بسیاری دیگر از علوم اسلامی را به خوبی فراگرفته بود، به رغم این، وی بیش از همه آن ها، یک فیلسوف بود و این کاملاً طبیعی بود، که دغدغه های مطالعاتی وی نیز بیش تر ناظر به مطالب و شبهات فلسفی باشد؛ زیرا در زمانه شهید مطهری، فلسفه مارکسیسم بیش از دیگر فلسفه های موجود برای فلسفه و عقاید اسلامی شبهه آفرین شده بود. از همین رو، بخش قابل ملاحظه ای از تأملات فلسفی شهید مطهری ناظر به بررسی و نقد فلسفه مارکسیسم است و لذا از آن جا که قریب به دو دهه است که مارکسیسم سیاسی شکست خورده و مارکسیسم فلسفی نیز به تبع آن از موضوعیت افتاده است و اساساً قادر نیست تا برای انسان زمانه ما شبهه آفرین باشد، لذا به همین علت، تخصصاً از دایره مسایل زمانه ما خارج شده است و به این ترتیب، بسیاری از نوشته های شهید مطهری نیز که ناظر بدان ها بوده، ضرورت و اهمیت خود را برای انسان های زمانه ما از دست داده است.

ج) شهید مطهری برخلاف استادش علامه طباطبایی، به رغم تلاش های علمی زیاد و قابل توجهی که داشته، هرگز صاحب مکتب و شاگرد نشده است، که شاید مهم ترین دلیل این قضیه، تدریس شهید مطهری در بیرون از حوزه علمیه باشد. اگر شهید مطهری در حوزه علمیه قم باقی می ماند و به دانشگاه تهران نمی رفت، بیش از استاد بزرگوارش علامه طباطبایی می توانست شاگردپروری و مکتب سازی کند، اما عمر کوتاه تعلیم و آموزش در دانشگاه به خلاف عمر طولانی آن در حوزه علمیه باعث شد که افراد زیادی از شاگردان شهید مطهری هرگز نتوانند جز چند صباح کوتاهی در محضر وی به تلمذ بنشینند و این امر به نوبه خود باعث شد که در حقیقت، آن ها هرگز نتوانند شاگرد خاص وی شوند و این مسلّم است که اندیشه ای که نتواند شاگردپروری کند، هرگز تبدیل به مکتب هم نخواهد شد.

از مجموع سه نکته مذکور، شاید بتوان چنین نتیجه گرفت که، بی آن که بخواهیم، باید از شهید مطهری گذر کنیم، اما نکته اساسی در این جاست که این گذار هرگز نمی تواند به صورت اعتباری صورت بگیرد. بدین معنی که، مادامی که شخصی با همان ویژگی های شهید مطهری، اما فرزند این زمانه به وجود نیاید، گذار از شهید مطهری به راحتی صورت نخواهد گرفت. اما آیا به راستی، مطهری زمان نیز وجود دارد؟ این پرسش در زبان عمومی و در قالب های سیاسی چنین بیان می شود که: چرا با وجود انقلاب اسلامی و حکومت ولایت فقیه، حوزه علمیه پس از انقلاب اسلامی نتوانسته یک یا چند نفر مثل شهید مطهری تربیت نماید؟ اگرچه پرسش هایی از این دست، به ظاهر موجه می نمایند، اما با اندکی تأمل بطلان آنها نمایان می شود.

واقعیت این است که زمانه ما نیز شهید مطهری یا شهید مطهری های خود را تولید کرده و دارد. شهید مطهری به دلیل این که زمانه اش، زمانه طاغوت بود، لذا حضور حداکثری وی در کتابخانه و کلاس درس خلاصه می شد. و این در حالی است که اندیشمندان حوزوی پس از انقلاب به دلیل این که بار اصلی انقلاب بر دوش آن ها بوده، حتی حضور حداقلی آن ها بیش از قلمرو کتابخانه و کلاس درس را شامل می شود: آن ها حتی ناگزیرند برای پاره کردن روبان های تشریفاتی به هنگام افتتاح کارخانه های کوچک و بزرگ واقع در متن و حاشیه شهرهای ما نیز حضور یابند. هم چنان که آن ها برای استقبال از یک مقام رسمی سیاسی متعلق به یک کشور دیگر، ساعت ها وقت خود را صرف راه محل کار و فرودگاه می کنند و…

انصاف این است که نتیجه و راندمان اشخاص را باید در نسبت رسالت و مسؤولیت هایی سنجید که برعهده آن ها گذاشته شده است و با این حساب، کاملاً طبیعی به نظر می رسد، که روحانیتی که چند برابر شهید مطهری، بدان مسئولیت اجتماعی سیاسی سپرده شده است، نتواند هم چون او از فراغت بالی برای تأمل و تدبر برخوردار باشد. برای فرار از این محظور، یکی از دو کار باید انجام گیرد: یا باید حوزه های علمیه فعالیت های سیاسی اجتماعی را رها کرده و هم چون روحانیت قبل از انقلاب تنها در کتابخانه و کلاس درس حضور یابد؛ چیزی که ظاهراً نه زمانه ما و نه خود روحانیت و حتی احیاناً مردم بدان رضایت نخواهند داد و یا باید حوزه های علمیه از چنان جذب نیرویی برخوردار باشند، که فاصله میان انتظارات و مسؤولیت های اجتماعی سیاسی روحانیت و کلاس های درسی آن ها را اشباع کنند، به گونه ای که بدون دست کشیدن حوزه های علمیه از فعالیت های اجتماعی – سیاسی، نیروهای انسانی لازم برای فعالیت های صرفاً علمی را نیز داشته باشد؛ اتفاقی که م

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.