پاورپوینت کامل چگونه به یک فرد اخلاقی تبدیل میشویم؟ ۸۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل چگونه به یک فرد اخلاقی تبدیل میشویم؟ ۸۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چگونه به یک فرد اخلاقی تبدیل میشویم؟ ۸۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل چگونه به یک فرد اخلاقی تبدیل میشویم؟ ۸۵ اسلاید در PowerPoint :
قسمت اول
ترجمه: محمدرضا جهانگیرزاده با تلخیص و تصرف اندک
صفحات اول روزنامه ها، تقریباً همه روزه، داستان های وحشتناکی از قتل، ضرب و شتم، تجاوز، و بی رحمی را برای ما به تصویر می کشند؛ اما معمولاً در صفحات داخلی روزنامه ها و با تیترهای کوچک تر داستان های دیگری از شجاعت، مهربانی، و ایثار نیز وجود دارد.
ما روان شناسان در تلاش برای بیان خوب و بد در نوع بشر، مانند روزنامه نگاران، بیشتر به بدخواهی های انسان، کرده ایم تا به کارهای اخلاقی او، و نوعی بدبینی نسبت به انسان داشته ایم؛ برای مثال، در تئوری روان کاوی، پرخاش گری و زیاده طلبی، به عنوان عوامل بنیادین طبیعت انسان شناخته شده اند؛ در حالی که انگیزه های اخلاقی، تنها پس از یک فرایند دشوار اجتماعی شدن ظاهر می شوند.
همچنین در تئوری های برجسته رفتاری، اهمیت دادن به دیگران، از تقویت های خودمحورانه ناشی می شود (برای مثال، هال، ۱۹۵۲؛ اسکینر، ۱۹۷۱). این تئوری های انگیزشی، رفتار را بر اساس مزایا تبیین می کنند؛ در حالی که اخلاق، درباره تقویت شدن به وسیله مزایایی است که رفتار برای دیگران ایجاد می کند، بنابراین یک تئوری انگیزش اخلاقی باید تبیین کند که چگونه این ظرفیت، به وسیله مزایای آن، برای دیگران تقویت می شود.
به همین نسبت، یک تئوری تربیت اخلاقی باید توضیح دهد که چه می توان انجام داد که افراد واقعاً نگران خوشبختی دیگران باشند؛ نه این که تنها برای کسب پاداش، یا برای اجتناب از تنبیه، خوب عمل کنند؛ این امر چالش برانگیز است، زیرا تحقیقات انگیزشی سنتی بیشتر بر این امر متمرکز شده اند که تقویت کننده های تثبیت شده (مثل غذا، پول، و تحسین)، چگونه به رفتار نیرو می دهند؛ نه این که چگونه می توان به تقویت کننده ها نیرو بخشید (اسکالمن، ۱۹۹۰، ۱۹۹۶).
متأسفانه حتی تئوری های رشد اخلاقی پیاژه (۱۹۶۵) و کلبرگ (۱۹۶۹) در مورد انگیزش اخلاقی بینش اندکی به دست می دهند. این نظریه پردازان به منابع انگیزه های اخلاقی و تفاوت های فردی در انگیزش اخلاقی توجه اندکی مبذول داشته اند. در واقع، آنها به دنبال تبیین مراحل شناخت کودکان، از مفاهیم عدالت و نزاکت بوده اند (برداشت هایی که کمتر با معیارهایی چون یاری گری یا درست کاری ارتباط دارند؛ به اسکالمن و مکلر، ۱۹۹۴ مراجعه کنید). هدف من در این مقاله، نشان دادن این موضوع است که انگیزه های اخلاقی ما، به اندازه انگیزه های پرخاشجویانه و زیاده طلبانه ما، اساسی، قدرتمند، و از لحاظ عاطفی شدید هستند و این که اهمیت دادن به دیگران به صورت خودانگیخته، در هر کودک خردسال آشکار می شود (بدون ارتباط با مراحل تحول و مدت ها پیش از این که عقده اودیپ برطرف گردد)، و این که اخلاق برای بقای گونه انسانی آن قدر حیاتی است که در سه شکل مجزا تکامل یافته است، و تفاوت های فردی مهمی در “سبک های اخلاق” ایجاد کرده است.
قتل و جار و جنجال، ممکن است تیتر روزنامه ها را به خود اختصاص دهد؛ اما اگر مهربانی یا ادب، رایج تر نمی بود، نسل انسان احتمالاً به دنبال دایناسورها رفته بود. بررسی ها نشان می دهند که کودکان، بیشتر به تعاملات یاری گرانه تمایل دارند، تا تعاملات خصمانه (هی و رینگولد، ۱۹۸۴؛ والترز، پیرس، و دامس، ۱۹۵۷)، اگرچه تعاملات خصمانه، توجه بیشتری را به خود جلب می کند.
یک تئوری در مورد انگیزه اخلاقی
مارک تواین (۱۹۶۷) با تأمل درباره منابع اخلاق اظهار داشت که “چندین سپر محافظ در برابر وسوسه های انسان وجود دارد که مطمئن ترین آنها بزدلی(۱) است”. گاهی ترس از تنبیه، موجب می شود که انسان ها از تسلیم در مقابل وساوس و آسیب رساندن به دیگران خودداری کنند؛ اما ما معمولاً ترس از تنبیه را به عنوان یک انگیزه اخلاقی در نظر نمی گیریم. در مقابل، یک شخص اخلاقی، در برابر وسوسه ها مقاومت به خرج می دهد و حتی زمانی که می تواند خود را راحت کند، بر اساس انگیزه های درونی، می کوشد تا با دیگران برخورد مناسب داشته باشد.
پس پرسش این است که منبع انگیزه های اخلاقی ما چیست؟ حداقل سه منبع مستقل می توان مشخص کرد؛ هم دلی، اصول اخلاقی، و تعلق. این امر نشان می دهد که طبیعت با مهندسان در تجهیزات “اضافه بر سازمان(۲)”، شریک بوده است. مهندسان تجهیزاتی اضافه بر سازمان (یدکی) تدارک می بینند، تا اجزای اساسی در موارد از کارافتادگی و ناکامی دارای پشتیبان یا جایگزین باشند. طبیعت نیز از استراتژی مشابهی استفاده می کند؛ احتمالاً علت این که بسیاری اندام های اصلی ما مثل کلیه ها، چشم ها، و گوش ها جفت هستند، همین است.
اگر انگیزه اخلاقی از سه منبع مستقل ناشی شود، حاکی از آن است که چند منبع انگیزش، مثل کلیه ها، برای بقای ما ضروری است. ما مانند همه حیوانات اجتماعی، با رشد گروه مان رشد می کنیم، و گروه ما زمانی به خوبی رشد می کند که هارمونی و همکاری در میان اعضا وجود داشته باشد؛ اما هارمونی و همکاری برای ما اتوماتیک نیست. ما نه توانایی زیادی برای آسیب زدن به یک دیگر داریم؛ نه مستمراً برای این کار برانگیخته می شویم و نه مانند بعضی حیوانات اجتماعی، از مکانیزم های غریزی ای برخورداریم که به ما برای حل تعارض کمک کند. در واقع، آنچه ما انسان ها داریم یا توانایی داشتن آن را داریم، وجدان قدرتمندی است که ما را به ملاحظه دیگران و گرایش به ایده آل های اخلاقی سوق می دهد.
اخلاقی به چه معناست؟
فلاسفه، متکلمان مجریان میزگردها، و دیگران درباره معنای اخلاقی، سخنان زیادی گفته اند. بعضی سردرگمی ها از این حقیقت ناشی می شود که این لغت، بیش از یک معنا دارد. در این مقاله، اخلاق تنها به اعمالی اشاره دارد که هدف آنها ایجاد پیامدهای محبت آمیز یا عادلانه است. این معنا، یک معنای هسته ای برای این لغت، در تمام سنت های اخلاقی و دینی و چه بسا در اکثر کاربردهای رایج آن است.
بر اساس این تعریف، وقتی ما یک عمل را اخلاقی می نامیم، به خاطر بعضی جنبه های فیزیکی، یا حتی به خاطر منافع نیست، بلکه ما استنباط کرده ایم که در پشت این عمل، یک نیت خیر وجود دارد و هدف واقعی عامل، ایجاد پیامدی است که به حال دیگران مفید باشد، یا پیامد منصفانه ای که منافع افراد مرتبط را تأمین کند. به عبارت دیگر، ما استنباط کرده ایم که تقویت کننده واقعی برای عمل، منافع دیگران است، و عمل به خاطر اعمال فشار یا انجام وظیفه، یا در جریان یک رابطه متقابل انجام نشده است. وقتی ما یک شخص را – علاوه بر اعمالش اخلاقی می نامیم، این بدان علت است که ما معتقدیم، رفتارهای وی عموماً از این مقاصد خیرخواهانه ناشی شده است.
نیت ایجاد پیامدهای محبت آمیز و عادلانه، تنها معنای اخلاقی نیست. برای مثال، اخلاق جنسی عموماً به خودداری از عمل جنسی، جز در چارچوبِ مجاز اشاره دارد، و منابع انگیزشی آن (مثل سنت های دینی و اجتماعی، رقابت های جنسی، و تابوها) از منابعی که احسان و عدالت را برمی انگیزاند، متفاوت است. در واقع بسیاری از ما، افراد “خوبی” (یعنی مهربان) را می شناسیم که ملزم به ضوابط جنسی سنتی نیستند، و افراد “بدی” (یعنی شرور) را نیز می شناسیم که به این اصول ملتزم هستند. رفتارهای جنسی، مانند روابط قبل از ازدواج و همجنس بازی که در نظام های خاص اخلاقی نکوهش می شوند، ممکن است در یک نظام اخلاقی مبتنی بر مهربانی و عدالت وارد نشوند. (از آنجا که جامعه غربی تمایل کمتری دارد که بر مبنای رفتارهای جنسی در مورد شخصیت اخلاقی دیگران قضاوت کند، وقتی رهبران مذهبی و روان شناسان، محدودیت های جنسی سنتی را درخواست می کنند، اغلب موضع خود را بر مبنای سلامت جسمی و روانی توجیه می کنند، تا فضایل؛ برای مثال، لیکونا، ۱۹۹۱، ص ۳۵۷.)
در برداشت دیگری از اخلاق، منزلت اخلاقی به اطاعت از مراجع صالحی مانند والدین، رهبران سیاسی یا مذهبی وابسته است. در این موارد، منابع انگیزشی، همان منابع انگیزشی برانگیزاننده مهربانی و عدالت نیستند. در واقع موارد بسیاری وجود دارد که اخلاق اطاعت و اخلاق مهربانی و عدالت، مقتضیات متفاوتی دارند. به همین دلیل، در این عصر، تنها افرادی اندک، “من فقط از دستورات اطاعت می کنم” را به عنوان یک دفاع اخلاقی قابل قبول می پذیرند.
سه سیستم اخلاقی
یک فهم جامع از انگیزه اخلاقی، باید سه منبع مجزا و مستقل را در نظر گیرد: الف. تحریک هم دلی؛ ب. تعلقات اخلاقی (یا همانندسازی با الگوهای اخلاقی)؛ ج. تعهد به اصول اخلاقی یا استانداردهای شخصی در مورد درست و غلط. با استفاده از واژه های تجربی تر می توان گفت، ما اخلاقی هستیم، زیرا الف. به وسیله احساسات افراد به خصوص درد و رنج آنها؛ ب. به واسطه خوبی الگوهای اخلاقی؛ ج. به واسطه اصول اخلاقی و ایده آل ها، برانگیخته می شویم.
هم دلی
هم دلی به ظرفیت فراوانی اشاره دارد که ما انسان ها برای تجربه احساس دیگران در اختیار داریم، تصور خود در جایگاه دیگری و احساس شادی ها و رنج های او، چنان که گویا شادی ها و رنج های خود ما هستند. ظرفیت هم دلی مانند بسیاری ویژگی های روان شناختی یک خصیصه مرحله ای(۳) است، و همان طور که هافمن (۱۹۷۷) و دیگران نشان داده اند، کودکان اغلب نخستین علائم هم دلی را به صورت خودانگیخته در ۱۸ ماهگی نشان می دهند. برای مثال وقتی والدین یا خواهر و برادر ناراحت به نظر می رسند، ابراز نگرانی و ناراحتی می کنند، و می خواهند به نوعی به آنها کمک کنند (یانگ، فاکس، و زان واکسلر، ۱۹۹۹). بنابراین، هم دلی با برانگیختن رفتارهای نوع دوستانه، برای ایجاد احساس بهتر در دیگران، یک منبع انگیزه اخلاقی به حساب می آید.
پاسخ هم دلانه از این جهت که واکنش غیراکتسابی به هیجانات دیگران است، شبیه بازتاب است و می تواند فوق العاده شدید باشد. هر کس توانایی تسکین درد و رنج دیگران را نداشته نباشد، می داند ناآرامی روانی ناشی از آن چقدر شدید است؛ اما کودکان و بزرگ سالان برای هر کسی احساس هم دلی نمی کنند؛ کسی که دشمن یا حتی رقیب تلقی می شود، احتمالاً موجب تحریک حس هم دلی نمی شود. هر اندازه که معتقد باشیم، دیگران با ما شباهت دارند، احتمال بیشتری وجود دارد که با آنها هم دلی کرده، برخورد مناسبی داشته باشیم (آیسنبرگ، ۱۹۸۳).
تحقیقات متعدد سی دانیل باتسون (۱۹۹۰) نشان می دهد که ارتباط مستقیمی میان هم دلی و نوع دوستی وجود دارد: ما به کمک و مراقبت از افرادی تمایل داریم که با آنها احساس هم دلی می کنیم و کمتر احتمال می رود که به آنها آسیب برسانیم (فشباخ و فشباخ، ۱۹۶۹؛ روبرتز و استرایر، ۱۹۹۶؛ توی و باتسون، ۱۹۸۲). در مقابل هم دلی پایین با کشش بالا، با بزهکاری اجتماعی ارتباط دارد (کوهن و استرایر، ۱۹۹۶).
تحقیقات اخیر در مورد سندرم ویلیام که مانند سندروم وان، یک اختلال ژنتیک دارای تظاهرات چهره ای، فیزیولوژیک، و رفتاری است، ممکن است به کشف ریشه های ژنتیک هم دلی کمک کند. نوزادانی که با این سندرم به دنیا می آیند، پاسخ های هم دلانه قوی و غیرعادی به دیگران دارند. (بوور، ۲۰۰۰).
تعلق و ارتباط با سرمشق های اخلاقی
تعلقات اخلاقی، دومین منبع انگیزه اخلاقی است که از طریق همانندسازی با افراد “شایسته” مثل والدین، مربی، چهره های سیاسی یا مذهبی، یا حتی یک شخصیت داستانی عمل می کند. این امر در میان کودکان رایج است که به صورت خودانگیخته و بدون دستورالعمل یا اصرار، عاشق خوبی های دیگران اند. علت این که بسیاری کودکان، مجذوب شخصیت های تلویزیونی مهربانی مانند پورنگ می شوند، همین است. هیچ کس به آنها این گونه واکنش را یاد نداده و هیچ کس آنها را به دیدن این برنامه تلویزیونی مجبور نکرده است. کودکان به دلیل ماجراجویی یا خنده، این برنامه ها را تعقیب نمی کنند؛ شور و شوق آنها بدین علت است که آنها به صورت طبیعی مجذوب سرمشق های خوب می شوند.
کودکان از طریق همانندسازی ها با سرمشق های اخلاقی یاد می گیرند که در برابر وسوسه ها، بدخواهی ها، یا نیازهای دیگران، چگونه فکر و عمل کنند. آنها می خواهند مشابه آن الگوها زندگی کنند، با آنها احساس یگانگی کنند، و سزاوار تحسین آنها باشند. کلمات و رفتارهای الگوها، سرمشق آنها می شود (سیرز، مک کوبی، و لوین، ۱۹۵۷).
وقتی کودکان وارد مدرسه ابتدایی می شوند، ممکن است الگوهای اخلاقی آنها کمتر مبادی آداب باشند. برای پسرها، این الگوها اغلب قهرمان هایی هستند که به خاطر عدالت و ادب، آدم های بد را نابود می کنند و برای دختران، معمولاً چهره های مهربانی هستند که با دل و جرأت و اراده راسخ، زمانی که کسی احتیاج به کمک دارد، وارد عمل می شوند. کودکان در بازی ها و خیال پردازی های خود، معمولاً نقش قهرمانان خود را می پذیرند، با آنها دقیقاً همانندسازی می کنند گاهی حتی لباس های آنها را می پوشند و ارزش های آنها را درونی می کند.
بسیاری از ما الگوهای اخلاقی داشته ایم بعضی واقعی و بعضی خیالی که در سراسر زندگی در ذهن ما باقی مانده اند؛ این الگوها ما را هدایت می کنند، و الهام بخش ما در ارائه بهترین تصویر از خود هستند. این الگو ممکن است یک چهره مذهبی مثل مسیح، یک پدربزرگ مهربان، یک شخصیت خیالی، یا شخصیت پرشوری چون مارتین لوترکینگ باشد.
ارتباط ما با الگوهای اخلاقی غالباً وثیق است؛ حتی اگر آنها چهره های داستانی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 