پاورپوینت کامل در آفاق ترجمه ی فارسی ِقرآن و متون دینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل در آفاق ترجمه ی فارسی ِقرآن و متون دینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در آفاق ترجمه ی فارسی ِقرآن و متون دینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل در آفاق ترجمه ی فارسی ِقرآن و متون دینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
محمدباقر نجف زاده بارفروش، استاد دانشگاه و مترجم در گفتگو با خبرنگار مهر از انتشار ترجمه خود از قرآن کریم خبر داد و گفت: “این ترجمه را ۲۲ سال قبل به پایان بردم و شاید بیهوده نباشد که از آن به عنوان بی نظیرترین ترجمه فارسی از قرآن کریم نام ببرم؛ چرا که تمام تفاسیر شیعه و اهل سنت برای نوشتن آن مورد مطالعه من قرار گرفت و از سوی دیگر تمام عبارات و جمله های به کار رفته در آن نیز فارسی سره است”.
وی ادامه داد:” سال های متمادی است که در دانشگاه ها به تدریس ادبیات فارسی مشغول هستم. در این مدت بارها پیش آمده که برای ارجاع دانشجویانم به ترجمه قرآن کریم با ضعف و نبود ترجمه مناسب از قرآن کریم و نهج البلاغه بر می خوردیم و این مساله مرا به سمت اینکه ترجمه خودم را به دست انتشار برسانم، بیشتر سوق داد”.
وی با اشاره به اینکه متن ترجمه خود از قرآن کریم را به همراه ترجمه اش از نهج البلاغه، امسال برای انتشار در اختیار ناشران قرار داده است، افزود: “در ترجمه های معروف مانند ترجمه مرحوم شهیدی از نهج البلاغه ادبیات مسجع که ادبیاتی آهنگین و موزون است زیاد مورد استفاده قرار می گرفت، اما به دلیل دست و پا بند بودن این ادبیات به نظر نمی رسد بتوان به وسیله آن ترجمه مناسبی را ارائه داد که این موضوع را من به خود مرحوم شهیدی نیز گفته بودم”.
او در ادامه با اشاره به ویژگی های ترجمه خود بیان داشت: “ترجمه من از قرآن کریم به زبان فارسی امروزین نوشته شده است و زبان آن زبان پارسی سره است که به معنی به کار نرفتن حتی یک لغت عربی و غیرفارسی در آن است. همچنین نگاه من به قرآن کریم در این ترجمه نگاهی حقیقی و واقعی بوده است و برای آن به تمام متون تازی و فارسی در ترجمه و تفسیر قرآن رجوع کرده ام.”
×
مصاحبه ی این مترجم گرامی متضمن نکته ها و ادعاهایی است که تأمل بر آن خالی از فایده نیست، این نکته ها و ادعاها را بهانه می کنیم برای طرح حرف هایی در باب ترجمه ی قرآن و متون دینی به زبان فارسی؛
اول این که ایشان بر این باور است که ترجمه های موجود از قرآن و نهج البلاغه، همگی یا ضعیفند یا نامناسب.
دوم این که ایشان ترجمه ای بی نظیر از قرآن ارائه داده اند؛ بی نظیر به دو دلیل؛ یکی مراجعه به تمام ترجمه ها و تفاسیر، دیگر اینکه ترجمه ی ایشان به پارسی سره و بدون آوردن کلمه ای عربی صورت گرفته است.
افزون بر این ایشان ترجمه ی زنده یاد استاد فرزانه دکتر سیدجعفرشهیدی از نهج البلاغه را نیز نامناسب می دانند.
بهتر است از همین ادعای سوم شروع کنیم؛ کاری نداریم به اینکه مصاحبه های شتابزده با رسانه های عام جایگاه خوبی برای طرح ادعاهای تخصصی نیستند و اگر واقعاً نقد و نظری تخصصی و مستدل در این باره داریم، باید آن را در جایگاهی مناسب همچون مجلات تخصصی طرح کنیم.
زنده یاد استاد شهیدی علاوه بر آن که در دانش های حوزوی حائز رتبه ی اجتهاد بودند، در اشراف بر واژگان و وقوف بر زیرو بم زبان و ادبیات پارسی در زمره ی صاحب نظران طراز نخست محسوب می شدند، به رغم دانش گسترده و جایگاه کم نظیر ایشان در ادبیات فارسی و عربی که زبانزد خاص و عام است، دراخلاص و صفا و پرهیز از جنجال و شهرت طلبی نسب از نیاکان نورانی اش برده بود، ترجمه ی نهج البلاغه اش را بی چشمداشت مالی و بی انگیزه ی اشتهار و نامخواهی، به نیت ادای دین به خاندان پاکش به انجام رساند و چنان که بر سر زبان هاست؛ حتی حق الزحمه ای نیز برای این کار بزرگ و ارزشمند نخواست، و آنگاه که این ترجمه ی پر ارج به عنوان کتاب سال برگزیده شد، جایزه اش سکه های بهار آزادی را به معلمان نهضت سوادآموزی بخشید، جمع شدن چنین اوصافی در یک فرد از اتفاقات نادراست که به ویژه در میان دانشگاهیان و ادیبان و نویسندگان کمتر مانندی برای آن می توان یافت.
استاد فقید چنان که در مقدمه ی ترجمه ی خویش آورده اند؛ در انطباق با سجع پرطنین و سبک و سیاق کلام امیرالمؤمنین (ع) که امیر کلام هاست، کوشیده اند تا همانندی پارسی برای آن کلام فاخر بیافرینند، بی آن روح کلام مولا در پیش پای سجع ها و زیبایی های لفظی قربانی شود. مقدمه ی واجب برای آفریدن متنی این چنین که در عین امانت و وفاداری، زیبا و آهنگین باشد، سرمایه هایی است از جمله دانش عربی و فارسی و صدق و صفا و سیادت که جمله در جان گرامی آن علامه ی فقید جمع بودند، و الحق و الانصاف، ایشان در این میدان خطیر به شایستگی و توفیق بسیار از عهده برآمدند و اجرشان بإ؛ّّ خاندان باد! این سخنی است که قاطبه ی ی صاحبنظران مرتبط با دین و دانش و ادب برآنند. صدالبته متن فاخر متنی است برای مخاطب خاص، نه بازارعام، یا به قصد دست یافتن به رکورد در تیراژ نسخ منتشره، هرچند که چاپ های متعدد این ترجمه ی سترگ، نشان از اقبال شایسته از آن در قیاس با کتب فاخردیگر دارد.
ممکن است برخی سلیقه ها به هرعلت این ترجمه را نپسندند، یا کافی ندانند، یا ترجمه های تازه ای را با رویکردهایی دیگر ضروری بدانند، اما “نامناسب بودن” تعبیری نامناسب برای این کوشش ارزنده و ماندگاراست؛ آن هم از سوی نویسنده و مترجمی که نه در عربیت به پای شهیدی بزرگ می رسد، نه در ادبیت، و به گواهی آثار منتشره اش هنوز برای آموختن بهانه های بسیار دارد.
نکته ی دیگر، داوری ناصحیح وبه چشم تحقیر نگریستن به ترجمه های موجود قرآن است، چنین سخن گفتن جفایی نارواست؛ در حق بسیاری از تلاشگران صادق و پرتوفیق در این عرصه،وبه هیچ وجه نشانی از انصاف علمی و قدرشناسی ندارد. حق آن است که بسیاری از ترجمه های قرآن از آغاز تا روزگارما به جای خود پاسخی به نیاز زمانه بوده اند و دانشوران خبره بر توفیق بسیاری از آنان شهادت داده اند، کاستی های احتمالی برخی از آنان را باید در کنارعظمت کلام خداوند در نظر آورد که مهم ترین وصف آن “اعجازخداوندی” است. و برای آن که کلی گویی نکرده باشیم؛ باید از ترجمه هایی چون ترجمه ی الهی قمشه ای، آیت الله مکارم شیرازی، بهاء الدین خرمشاهی، موسوی گرمارودی و دکتر امامی یادکرد و در ترجمه ی نهج البلاغه نیز از ترجمه های مترجمانی چون دکترشهیدی، آیتی، مبشری، محمد دشتی، معادیخواه و فیض الاسلام.
نکته ی دوم ادعای بی نظیر بودن ترجمه ی چاپ نشده ی ایشان است؛ بی نظیر فقط و فقط خداوند است و کلام خداوند، کسی که خود را استاد ادبیات می خواند، لابد بهتر می داند که در این مواقع، “بی نظیر” تعبیرمناسبی نیست، به شرط صحت و دقت، باید گفت “کم نظیر”، البته ادعاست، و ادعا آسان است، بدیهی آن که چنین ادعایی با مبالغی مبالغه همراه است و برای مترجم متون دینی که ضرورتاً دوستدار اخلاق دینی و معنوی است، کمی تا قسمتی دور از تواضع عالمانه. باید افزود که رویکرد ایرانیان به ترجمه ی کلام الله از آغاز با دغدغه های سره گرایانه همراه بوده است و هر مترجمی بسته به دانش ادبی و ذوق ورزی در این راه کوشیده است، اما نکته ی مهم این است که پاسداشت قدسی بودن کلام الله راه را بر هرگونه حرکت افراطی بسته است، مترجمان کلام الله در طول تاریخ به رعایت جانب حرمت کلام قدسی چنان عنایت داشته اند که به قصد و عامدانه ذره ای عدول و خروج از چارچوب کلام مبدأ را بر نتابیده اند، وگرنه در طول تاریخ زبان فارسی کم نبوده اند؛ دانشوران یگانه و زبان آوری که کوشیده اند تا به متنی هرچه پارسی تر در برگردان قرآن مجید دست یابند. از باب مثال، یکی از ارجمندترین ترجمه های فارسی قرآن در زمان ما، ترجمه ی زیبا و دلنشین استاد دکتر ابوالقاسم امامی (انتشارات اسوه ) است.
گزارش چنین تلاش و رویکردی را می توان در کتاب تحقیقی استاد دکتر آذرتاش آذرنوش با نام” تاریخ ترجمه از عربی به فارسی”(انتشارات سروش/۱۳۷۵ ) به روشنی دید. استاد آذرنوش رفتار متفاوت مترجمان بزرگ ایرانی با کلام الله را چنین توصیف می کنند:” این فرزانگان در مقابل هر متن عربی، رفتاری دیگر داشته اند در پیشگاه معجز قرآنی، خوار و ناتوانند؛ سلاح زبان را به زمین می نهند و فروتنانه تسلیم می گردند و زبانشان از هرگونه سخن پردازی باز می ماند. سپس چون آیات الهی را در تفاسیر ذکر می کنند، اندکی آرامش می یابند و گستاخ می شوند و گاه آیات را آزادانه تر به فارسی برمی گردانند. سرانجام چون به ترجمه ی داستان تفسیر می پردازند، عنان گشاده می تازند و آثار جاودان فارسی را می آفرینند. بررسی کشاکش های روانی ایشان در احوال گوناگون به راستی شورانگیز است.”(ص۱۰)
متأسفانه در زمان ما برخی قلمزنان در برگردان کلام قدسی خداوند رفتاری دیگر پیشه کرده اند، قلمزنانی که انصاف را قیاس آنان با مترجمان و ادیبان بزرگ تاریخ زبان فارسی قیاس برکه و آبگیر با دریاست؛ شاهکار این رفتار ترجمه ی منظوم قرآن بود، که در برابر بی مبالاتی متصدیان امر، نانی چرب در سفره ی ناظم گذاشت، اگرچه آبی از آن چاه ویل به تشنگان فرهنگ دینی نرسید، امید آن است که ترجمه ی مورد ادعای آقای بارفروش شاهکار دیگری از این گونه صناعت ِعجب نباشد.
ایشان همچنین ادعا کرده اند که “همچنین نگاه من به قرآن کریم در این ترجمه نگاهی حقیقی و واقعی بوده است.”، نگاه حقیقی و واقعی به قرآن یعنی چه؟ آیا مراد دست یافتن به کنه و باطن قرآن است؟ آیا رسیدن به مرتبه ی تأویل است که به تعبیر خداوند جز راسخان در علم بدان رتبت نمی رسند؟
معنای این سخن مبهم در این مصاحبه چندان روشن نیست، علی ای حال، به نظر می رسد که وقتی فیلسوفی دقیق النظر،عارفی والامقام و مفسری بزرگ چون حضرت امام خمینی در مقام بیان مفاهیم قرآن بارها و بارها با فروتنی و خضوعی هرچه تمام تر”محتمل است… محتمل است” می گویند، دیگرانی که در فضل و دانایی و عرفان نظری و عملی به گرد راه آن بزرگ نمی رسند، باید قدری دست به عصاتر گام بردارند؛ خاضعانه تر، متواضعانه تر.
شعر در اغما
حکایت پرشکایت درمان احمد عزیزی
رضا پروین پور
احمد عزیزی بیش از سه سال است که بستری است؛ مدتی در کما و ناهشیاری کامل و مدتی بیشتر نیمه هشیار، با تراشه ای در گلو، بدون هیچ کلامی. در طول این دوران آدم های متفاوتی از او عیادت کرده اند؛ از سیاست گران و سیاست مردان تا ادیبان و هنرمندان، بخشی از این آدم ها با دوربین های فیلمبرداری و عکاسی آمده و مصاحبه ها و تفصیلات که برای درمان عزیزی چون عزیزی چنین و چنان می کنیم وهیچ بخل و دریغی نیست و خاطر همگی جمع! این که نیت آدم ها در عیادت هایی از این جنس چیست؟ با خداست، اما واقعیت این است که هیچ تغییری در روند درمانی احمد عزیزی حاصل نشده است، الّا عادی شدن خبر و مزمن شدن بیماری و فرسوده شدن انسانی هنرمند در پیچ و خم جانکاه دردی به ظاهر بی درمان.
احمدعزیزی از عزیزان شعر معاصر ماست، هم بر شاعران پس از خود تأثیری انکارناشدنی دارد، هم در شعر شکوفا و شطح پربارش برگ هایی ارجمند روییده است، شاعر مثنوی های بسیار در ستایش آل الله، که مثنوی یاس های او در مدیحت بانوی یاس های ازل وابد حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها )بر سر زبان هاست؛
یاس بوی مهربانی می دهد
عطر دوران جوانی می دهد
یاس ها یادآور پروانه اند
یاس ها پیغمبران خانه اند
یاس در هر جا نوید آشتی ست
یاس دامان سپید آشتی ست
در شبان ما که شد خورشید؟ یاس
بر لبان ما که می خندید؟ یاس
یاس یک شب را گل ایوان ماست
یاس تنها یک سحر مهمان ماست
بعد روی صبح پرپر می شود
راهی شب های دیگر می شود
یاس مثل عطر پاک نیت است
یاس استنشاق معصومیت است
یاس را آیینه ها رو کرده اند
یاس را پیغمبران بو کرده اند
یاس بوی حوض کوثر می دهد
عطر اخلاق پیمبر می دهد
حضرت زهرا دلش از یاس بود
دانه های اشکش از الماس بود
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه
می چکانید اشک حیدر را به راه
عشق معصوم علی یاس است و بس
چشم او یک چشمه الماس است و بس
اشک می ریزد علی مانند رود
بر تن زهرا گل یاس کبود
گریه آری گریه چون ابر چمن
بر کبود یاس و سرخ نسترن…
برمبنای خبری که هفته ی گذشته به نقل از خواهر احمد عزیزی منتشر شد، پزشکان معالج وی از درمانش در ایران قطع امید کرده اند، خواهر احمد عزیزی گفته است: “ما دو بار برای انجام عمل با هدف جدا کردن تراشه “تراکستومی” از گلوی احمد به تهران آمدیم که امکان این کار میسر نشد و حالا پزشکان معالج احمد در بیمارستان امام رضا (ع) کرمانشاه رسماً به من اعلام کرده اند که به دنبال کارهای مربوط به اعزام او به خارج باشم.من هم پیگیر کارهای اداری این اعزام هستم “.
به طور طبیعی، روی سخن ما با متصدیان وزارت ارشاد و وزارت بهداشت است؛
اگر مسئولان و متصدیان امر باید اقدامی جدی و غیرنمایشی انجام دهند، بشتابند و بیش از این زمان را از دست ندهند، هزینه ای را که پس از در گذشت شاعران سخاوتمندانه تر از حاتم طائی خرج ساختن مقبره ومزار می کنند، همین اکنون هزینه ی درمان عاجل و مؤثر شاعر ارجمند ما کنند تا شاید به لطف و عنایت حضرت حق، چند صباحی بیشتر زمانه ی نامهربان را بر سفره ی قول و غزل های مهربانانه ی خویش مهمان سازد!
صورت مسئله چندان پیچیده نیست، چند پزشک معتمد کاردان را دعوت کنند که بنشینند و بررسی کنند؛ آیا درمان احمد عزیزی در داخل کشور شدنی است؛ بسم الله! و اگر به هر دلیل ناشدنی است، در فراهم آوردن مقدمات اعزام او به خارج از کشور آنی تعلل نکنند. مهم این است که هر کاری که ازعهده ی متصدیان امر بر می آید، با توکل بر خدای بزرگ انجام دهند، تا مشیت حضرت حق بر چه تعلق گرفته باشد!
وگرنه خدای ناکرده! در صورت ضایع کردن زمان و از دست رفتن فرصت، بی لکنت و بدون تعارف باید گفت که پیام های بالابلند، آوخ و افسوس های رمانتیک و همایش های مسرفانه ومترفانه ولفت ولیس ها و کتاب سازی های فرصت طلبانه به پشیزی نمی ارزد، تنها سند شیادی و حرّافی و ابن الوقتی است؛ و لکه ی ننگی بر پیشانی در دنیا و آخرت.
از دست ما جز دعا برنمی آید، در این ماه نورانی و همه ی روزهای پیش رو دست به دعا بر می داریم که خداوند احمد عزیز وهمه ی بیماران و دردمندان را شفایی عاجل عطا کناد؛ یا مَن أسمُهُ دواء و ذِکرُهُ شِفاء…
شاعری که فلسفه نمی داند
حاشیه ای بر شعرهای حسین پناهی
عبدالرضا رضائی نیا
آدم هایی که فلسفه نمی دانند، بسیار نیستند. این روزها همه فلسفه می دانند، و فلسفه می خوانند،؛ یا نیهیلیست اند، یا اگزیستانسیالیت، یا ماتریالیست، یا اومانیست، یا پدیدارگرا، یا نشانه شناس یا شالوده شکن، یا چیزی دیگر از همین قبیل، “هگل” بقال سرکوچه ی شان است، “ژاک دریدا” خیاط خانوادگی شان، “نیچه” همسایه ی دیوار به دیوار و “میشل فوکو” کسی که روی دست شان آب می ریخته و “کی یر که گور” گورکن قبرستان شهرشان و “مارتین هایدگر” رفیق گرمابه و گلستان شان…
در این عصر همه ی آدم ها فیلسوف مادرزاد به دنیا آمده اند؛ همان طور که شاعر مادرزاد، در بطن مادران شان، یا حتی پیش از آن به جدی ترین و ژرف ترین معضلات انسان بدبخت معاصر به گونه ای پسامدرن فکر می کرده اند،به علاوه همه ی اینان عارفان مادرزادند؛ منتها از تبار درویشان پست مدرن، که بر تخته پوست های فرامدرن می نشبنند و تصرف در نفوس می کنند،نه از تبار باباطاهر و عین القضات و شیخ ابوالحسن خرقانی و ابوسعید و خواجه عبدالله… کوتاه کنم؛ این روزها همه فلسفه خوان و فلسفه دانند، حتی آن ها که هیچ فلسفه نمی خوانند و نمی دانند!
×
عصر ما، عصر نشخوارگران فلسفه ها، آرت ها، اداها و اطوارهاست؛ تا مرز تهوع و چندش، امروزه هرکس که ایسمی و ایستی نشخوار نمی کند،
متعلق و منسوب به عصر حجر است، ایسم ها و ایست ها و سفسطه و تفلسف ابزارهای مارگیری آرتیست های زمان ماست، به علاوه ی مقادیر معتنابهی خط و خال و میان و موی و بزک و دوزک و دخان و دکان و چه و چه…
بی راه نیست که بگویم؛ مشکل روزگار ما دانایی های مزاحم در ماست، دانایی های که حجاب اکبر نادانی های نهان است، بدیهی است که تا از چنگال این دانش های مزاحم و سمج و لوس رها نشویم، نادانی در ما ضخیم تر است،
در این وانفساست که منِ فلسفه ندان که دست برقضا چندی و اندی فلسفه خوانده ام آرزو می کنم که هر چه خوانده ام، ازیادم برود، الّا حدیث دوست که گهگاه تکرار می کنم،و می کوشم تا بازگردم به دوره ی معصومیت بشر، به دوران دست نخوردگی فطرت، به زلالی کودکی ها، باید بار دیگر به کودکی برگردیم، و از نو جهان را به تماشا بنشینیم، از نو جان را، آشکار و نهان را،
کودکی دنیای خیال است، اما خیالی که هنوز به غبار عادت ها و شهوت ها و فرومردگی ها آلوده نشده، پاک و تازه وشکوفاست،دنیای تماشاهای ساده است، اما و لطیف، بالیده بر کشف ها و شهودهای بی پیرایه و بصیرت های فطری، ذوق کردن و پرگرفتن از چیزهایی که در نظر بزرگترها اصلاً به حساب نمی آیند، دنیای عشق ورزی های معصومانه است، بی محاسبه ی سودو زیان های مهلک و ویرانگر،دنیای حیرت های و ترس های شفاف.
دراین جهان حتی موسیقی، وزن، ضرباهنگ کلام نیز شکلی فطری دارد،
مدرک و مستند همه ی احوال و اقوال به اندرون زیبا و دست نخورده ی آدمی برمی گردد، در یک کلام، کودکی، بهشتِ این سویی روح آدمی است، و بازگشت به این بهشت برین سعادتی والاست.
قبول دارم، دست یافتن به این همه چون جان کندن دشوار است، اما محال نیست، و فضیلت از آن کسانی است که به این موهبت بزرگ نواخته می شوند، در چشم من این ساحت مبارک، ساحت بازآفرینی خود به اذن حضرت حق جلَّ و علاست،
و ” حسین پناهی ” در شعرهایش چنین آدمی است؛ بی هیچ آدابی و ترتیبی هرچه دل تنگش می خواهد، زمزمه می کند:
– سراسیمه و مشتاق / سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدی
نشان به آن نشان / که دوهزارسال از میلادمسیح می گذشت/ و عصر عصر والیوم بود و فلسفه بود و ساندویچ و دل و جگر…
در شعرهای حسین پناهی کودکانه های احساس و خیال سرریز می شوند و جهان از منظر چشمان کودکی زلال روایت می شود،کودکی که مادر و پدر و بزرگ پنجره های روبه جهان اوهستند؛
– ده دقیقه سکوت به احترام دوستان و نیاکانم/ قش قش گهواره های کهنه و جیرینگ جیرینگ زنگوله ها
دوست خوب من/ وقتی مادری بمیرد، قسمتی از فرزندانش را با خود به زیر گل خواهد برد
ما باید مادران مان را دوست بداریم / وقتی اخم می کنند و بی دریغ وسایل خانه را به هم می ریزند
ما باید بدویم و دست شان را بگیریم، تا مبادا تب کرده باشند
ما باید پدران مان را دوست بداریم
برای شان دم پایی مرغوب بخریم/ وقتی دیدیم به نقطه ای خیره مانده اند/ برای شان یک استکان چای بریزیم
پدران، پدران، مادران مان را ما باید دوست بداریم…
تصاویر شعری حسین پناهی از زندگی روزمره گرفته شده اند، او با چشم هایی کنجکاو به روایت زندگی امروز می پردازد، از این رو واژگانی پیش پا افتاده از زندگی به شعرش راه می یابد، در هاله ی طنزی محزون، بی آن که شاعر به ضرب تکلف به ممیزی واژه ها بنشیند، و ممیزی احساس ها و عواطف. نوآوری های شعری او را نیز می توان در همین نواحی جست؛
– نیمکت کهنه ی باغ / خاطرات دورش را/ در اولین بارش زمستانی از ذهن پاک کرده است / خاطره ی شعرهایی که هرگز نسروده بودم / خاطره ی آوازهایی را که هرگز نخوانده بودم…
شعر حسین پناهی شعر کودکی های امروزی است، شعری روستایی بالیده بر حیرت های گسترده و تابان که شهری شده است، شعری که لباس هایی ساده وتمیز پوشیده است، بی آنکه وصله هایش را کتمان کند، یا آن که از پیدایی وصله ها شرمنده شود،شعری که در ازدحام انبوه ترانه های گستاخ و نونوار، غریبانه و معصوم در گوشه ای می ایستد و صدایش آهسته، آهسته اوج می گیرد؛
– می شنوی/ انگار صدای شیون می آید/ گوش کن!
می دانم که هیچ کس نمی تواند عشق را بنویسد
اما به جای آن می توانم قصه های خوبی تعریف کنم
گوش کن / یکی بود، یکی نبود/ زنی بود که به جای آبی عاریتی گل های بنفشه/ به جای خواندن آواز ماه خواهر من است / به جای علوفه دادن به مادیان های آبستن / به جای پختن کلوچه شیرین/ ساده و اخمو/ در سایه ی بوته های نیشکر نشسته بود و کتاب می خواند/ صدایش در اوج است، می شنوی؟…
دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است / و گرنه چشم هایم را می بستم / به آوازی گوش می دادم، که در آن دلی می خواند:/ من تو را، او را، کسی را دوست می دارم…
درسطرهای حسین پناهی موسیقی نیز با تأثیرپذیری از خصلت کلی شعرش به رنگی فطری جاری است، از این حیث می توان شعر او را به شعر احمدرضا احمدی نزدیک دانست؛
مادربزرگ!/ گم کرده ام در هیاهوی شهر/ آن نظربند سبز را / که در کودکی بسته بودی به بازوی من/ در اولین حمله ی ناگهانی تاتار عشق/خمره ی دلم/ بر ایوان سنگ و سنگ شکست/ دستم به دست دوست ماند/ پایم به پای راه رفت/ من چشم خورده ام/ من چشم خورده ام /من تکه تکه از دست رفته ام/ در روز روز زندگانی ام
نیایش ها و ستایش ها، مهرورزی و خاطره ها همه و همه چشم اندازی از این گونه دارند؛
– برمی گردم / با چشمانی که تنها یادگار کودکی منند / آیا مادرم / مرا باز خواهد شناخت؟
حسین پناهی در شعرهایش بسیار رهاست، رهایی سیال احساس و بیان عواطف کارکردی دوگانه دارد؛ هم موجب قوت شعر اوست، هم موجب ضعف؛ راه یافتن گستره ای روشن از تماشای شاعرانه و چشم اندازی ازجهانی زلال وصمیمی جنبه ی قوت آن است، اما شلختگی زبان و نااستواری درفرم از جنبه های منفی آن محسوب می شود، که گاه به نثروارگی کلام می انجامد، و شعریت را در سایه قرار می دهد، از همین رو، زبان شعر حسین پناهی زبانی فاخر نیست، سطرهای فراوانی از شعرش را می توان ویرایش کرد، کلماتی را خط زد، و به جای آن کلماتی مناسب نشاند، در ضرباهنگ کلام دست برد، به انسجام بیشتر فرم و ساخت های شعری اندیشید، اما این همه نه از آن روست که پناهی خود از ویرایشگری و پیرایشگری شعر خود عاجز است، به گواهی دهها سطر درخشان چنین ویرایشی دور از دسترس او نیست، به استناد برخی اشاره ها در شعر، نثر و حتی نمایشنامه ها و فیلمنامه ها ی پناهی می توان دریافت که ویر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 