پاورپوینت کامل بحران نقد فیلم در ایران ۹۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بحران نقد فیلم در ایران ۹۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بحران نقد فیلم در ایران ۹۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بحران نقد فیلم در ایران ۹۶ اسلاید در PowerPoint :

نقد فیلم در ایران، یکی از بحرانی ترین دوران هایش را طی می کند، این بحران محصول بحران ایدئولوژیک منتقدان ایرانی، سطح نازل دانش گسترده تر از تماشای فیلم ها، بحران اخلاقی و نیز بحران روانی منتقدان و خود نقد فیلم، بحران مالی و نیز کشمکش فرهنگی در مورد مضمون نقد، نقدپذیری، اصالت نقد، و بحران درک فیلم و نیز متدولوژی نقد است. در حقیقت ما در هیچ دوره چون امروز دچار تشتت، فقدان اهمیت و اغتشاش جایگاه نقد نبوده ایم و مهم تر از همه ی آنچه به عنوان یک زمینه اصلی عمل می کند، نقش تکنولوژی، اینترنت، نقش نقد در جهان مجازی و نیز صنعت سینمای ایران در تشدید بحران نقدهاست.

عوامل پاورپوینت کامل بحران نقد فیلم در ایران ۹۶ اسلاید در PowerPoint چیست؟ عوامل عمومی و ویژه کدام است؟

۱. بحران مزمن ساختاری سینمای ایران که بحرانی عمومی و پیوسته به پس زمینه ی مدرنیزاسیون صوری و نامولد و وابسته و متکی بر دیکتاتوری رضاشاهی و بعد اوست، یکی از مهم ترین علل بحران نقد در ایران است.

وقتی خود سینمای ایران، دچار بحران بوده، و سطح نازل تفکر، و فرهنگ، تخصص حرفه ای، زندگی اقتصادی، سازماندهی، و مدیریت آن و نیز تهیه و پیش تولید تا تولید فیلمنامه و کارگردانی و فیلمبرداری و تدوین و پخش، در سطحی بس تنزل یافته تر از کشورهای اصلی صاحب سینما، بر آن حکومت داشته، چگونه در این هوای عقب مانده، می توان توقع تولد یک نقد پیشرو نظیر نقد رابین هود یا سوزان سونتاک، جف اندرو یا راجر ابرت، کیل وژان لوک نانسی یا آندره بازن و دلوز یا ژیژک و انواع نقدهای مهم متفکرانه یا ژورنالیستی غرب را تصور کرد؟

۲. بحران تفکر در ایران خود زمینه ی دیگری از ضعف نقد فیلم است. وقتی نظریه پردازی یا توان تشریح دانش ها و علوم انسانی اعم از جامعه شناسی، روان شناسی، انسان شناسی، پژوهش های گوناگون اجتماعی و تحلیل تاریخی و اساساً خود تحلیل گری و نقد و تحقیق در ایران دچار فترت و ضعف بوده است و نویسندگان ما به سخنان نیاموخته ی نیازموده عادت داشته اند، چرا و چگونه باید توقع تولد نقد فیلم در مقیاس پیشرو را می داشتیم. این یک برداشت بسیار کوتاه بینانه است که تصور کنیم منتقدان ما افراد کم استعدادی بوده اند، هرچند به سبب عدم جدی بودن سینما، کمیت افراد با هوش به سینما رو کرده و اگر به نقد فیلم تن داده اند، دیر یا زود از آن رو برگردانده اند. شمیم بهار، ابراهیم گلستان، ایرج کریمی، کاهه، مجید اسلامی، صدر و عمیقی و نورایی،… از معدود افرادی اند که در سینما مدتی متوقف شده اند و چه بسا کسانی مثل امید روحانی و دیگر منتقدان پزشک با وجود عنوان دکتری، در عرصه نقد فیلم هم قد و قواره نبوده و هوش یک سانی را به تماشا ننهاده اند. با این همه وجود افراد هوشمند در نقد فیلم اصلاً نایاب نبوده، منتقدان ما در محدودیت یک محیط زیست عقب مانده و در فضای ممیزی استبداد پهلوی ها… و زندگی اجتماعی، تکنولوژیک، صنعتی و اقتصادی نارسا، و سینمایی عقب مانده، دچار پسرفت اجباری بوده اند.

۳. ژورنالیسم و آکادمیسم و پژوهشگری ضعیف ایران نقش مهمی در عقب ماندگی نقد ایرانی داشته است.

۴. مهم تر از همه، خود سرکوب نقد و نقدناپذیر گفتمان ها، نهادها، سیستم های قدرت، و خود روشنفکران، عدم رواج فرهنگ نقد و رواج سرکوبگری در مراودات فکری و عدم دیالوگ و تبدیل به نقد به دشمنی، حسد، تخریب، ویرانگری، نقش مهمی در ضعف نقد فیلم در ایران ایفا کرده است.

۵. جدا از ضعف سینمای ایران، و دلایل عمومی مقدم بر آن، ضعف فیلم ها، و عناصر سینما، و ارکان مهمی نظیر فیلمنامه و غیره در جامعه عقب مانده صد سال اخیر، باعث ضعف نقد بوده است.

۶. عوامل مذکور در سال های اخیر با بحران های متعدد در نقد و منتقدان فیلم درآمیخته:

الف: بحران ایدئولوژی و سیاسی؛ ب: بحران اخلاقی و روانی؛ ج: بحران مالی.

این بحران ها در شرایط مغشوش به رویارویی های فراسینمایی در سینما، داوری های تخاصم آمیز، باندهای ژورنالیستی، نفی جایگاه، بی عدالتی در داوری، بازشدن پای داد و ستد و معاملات ضمنی مالی و کسب سود به سبب تعریف نابجا و ایفای نقش روابط عمومی به وسیله منتقد، نه به سبب علاقه واقعی به یک فیلم و کارگردان بلکه دستمزد و امتیازاتی که به کف می آورد، فساد ژورنالیستی وأفت دانایی و دانش همه جانبه و مشغله های عصبی و روانی و مالی که راه پرداختن حرفه ای به نقد را سد می کند، تشدید شده است.

می خواهم سینمای مسعود کیمیایی و نسبت آن را با نقد فیلم مثال بزنم:

سینمای مسعود کیمیایی، در بدو تولدش، بسیار مدیون نقد دوایی به نظر می رسد. نقد فیلم دست این فیلمساز را می گیرد و برای او فضا به وجود می آورد و در ناموری اش نقش دارد. هرچند عوامل متعدد در ظهور و بروز جذابیت آن نقش اساسی ایفا کرده است. اما نکته آن جا که به نقد فیلم مربوط است جذاب تر است. در همان زمان، روشنگرانه ترین پیشنهادهای متفکرانه را به کیمیایی، ابراهیم گلستان ارائه می دهد که در فیلم جفت شش اثر مستند من و صافاریان درباره کیمیایی به آن اشاره کرده ام. اما صدای گلستان شنیده نمی شود، سطح نازل تفکر در ایران، و آمادگی فیلمساز در امتزاج با این اندیشه ی میانمایه ی نقد ژورنالیستی او را به راهی می کشاند که روز به روز به سقوط سینمایش بیشتر منجر می گردد.

بعد از انقلاب برخورد با سینمای کیمیایی در حیطه ی نقد، مثال زدنی است. منتقدانی چون طوسی بمثابه شیفته و شیدای سینمای کیمیایی مدام درباره فیلم هایش بجای نقد، شعر صادر می کنند، سطح نقد در آثارشان چنان نازل است که به جای آن که فیلمساز چیزی یاد بگیرد، حسابی خود را برتر از سطح نقد می بیند، و از یک جایی منتقدی دیگر بیشتر نقش روابط عمومی را برای کیمیایی ایفا می کند، منتقد و کیمیایی جز تحسین هیچ نمی خواهد بشنود. توجیه ضعف های او دیگر غیرقابل تحمل می شود. به هر رو اکنون ما هم کمی مشخص تر با فضای نقد فیلم روبرو شویم، هرچند معتقدم که نقد فیلم ما همیشه بحران زده بوده اما در حقیقت امروز بیش از هر زمان این بحران دیده می شود.

این نوشته در اصل درباره ی پاورپوینت کامل بحران نقد فیلم در ایران ۹۶ اسلاید در PowerPoint است. آنچه که با مثال مسعود کیمیایی طرح می شود؛ صرفاً به سبب اکران آخرین اثر اوست و می تواند شامل حال دیگر سینماگران شود.

اما نقد فیلم در ایران چند ویژگی دارد که به ویژه این روزها طی نقد جدایی نادر از سیمین، مرهم، و جرم بیشتر خود را بروز می دهد. بند کردن منتقدان به هم دیگر و نه نقد نقد و به میان کشیدن پای تخریب و حسد به جای تحلیل، یکی از این ویژگی هاست. اول این که منتقدانی که می خواهند بگویند ما تافته جدا بافته ایم، طوری حرف می زنند که گویی همه کسان دیگر، حرفی برای گفتن ندارند و توان نقد و تحلیل و بررسی عمیق خاص آنهاست و همه اشتباه می کنند جز خود آنها. و با گفتن این حرف که نقد کنونی بدرد نخور است خود را مبری وانمود می کنند از انتقاداتی که بر نقد حاضر می رود.

دوم این که نسل قبلی، وانمود می کند که دیگر وضع نقد فیلم در نسل حاضر به انحطاط کشیده شده. بی سوادی و تکرار مکررات و رونویسی از روی دست هم دیگر و سطحی نگری و نادانستگی سراسر نقد را پوشانده است. حسرت خواری نسبت به روزگار سپری شده، شایع ترین کالا در ایران و نیز در نقد فیلم ماست. اما نکته شیرین آن است که این ماجرا، هر بار تکرار می شود، نسل پیش تر هم نسل این ها را منحط می نامید و نشان تنزل نقد معرفی می کرد. من نمی گویم آیا همه خوبی ها در نقدنسل گلستان گرد آمده بود و در نقل نسل دوایی بر باد رفته بود؟ یا باز دوباره در نقد نسل دوایی تمام توان های نقد نویسی اثبات شده بود و در نقد نسل طالبی نژاد از کف رفته بود؟ و همین طور در نسل اسلامی این توانایی ها گرد آمده بود و در نسل قادری حذف شده بود؟ و تا امروز چنین نقدهایی که مثلاً رضا کاظمی می نویسد طبق این فرمول بدترین نقدهای موجود سینمای ما باید باشد؟

چنین نیست و مسلماً با رجوع به متن نقدها نادرستی این داوری اثبات می شود. مثلاً بدون تردید نقد رضا کاظمی از بسیاری نقدهای نسل دوایی و یا طوسی نقد غنی تری است.

در جهان واقع چنین است که در هر نسل از دوران اولین منتقدان و اقشار تا نسل حاضر، نقد فیلم و ویژگی های منحصر به فرد خود را دارد و باید در زمان / مکان تاریخی و پس زمینه اجتماعی معین و ویژگی های دوره خود بررسی و وجوه منفی و مثبت و کاراکترهای نقد و آنچه در هر دوره مهم انگاشته شده بررسی شود.

نکته سوم آن که در هر نسل انواع نقد نویس و منتقد و نویسنده و تحلیل گر سینما و نویسا وجوددارد.

نکته چهارم این است که دعاوی خود منتقدان در تعیین جایگاه واقعی شان کفایت نمی کند.

من باور دارم، نه تنها درباره آثاری با غنای تفکر زیبایی شناسانه و جهان اندیشگون بلکه در خصوص منحط ترین فیلم ها، بررسی های هوشمندانه و پیچیده و ژرف می توان ارائه داد. این اصل شایع در فضای نقد ژورنالیستی میانمایه ی ما که درباره اثر ساده، نباید پیچیده گویی کرد، یا هر حرفی درباره آن یاوه است، هیچ مورد پذیرش من نیست. درباره گنج قارون، اخراجی ها، جرم، جدایی نادر از سیمین، کپی برابر اصل و آسمان محبوب و مرهم به یک اندازه، می توان پرسش های سرشار از مناظر بدیع تفکر درباره ی هریک از این آثار، تحلیل های درون متنی، یا مبتنی بر جامعه شناسی و انسان شناسی و روان شناسی اثر و رابطه بینامتنی زندگی و فیلم عرضه کرد. غالباً ناتوانی نقد فیلم و دانش اندک و بی مایگی نویسندگان و کلیشه های مکرر نقد فیلم است که قادر به انکشاف اثر در زمان نگاه به آن از منظر تازه و مهم نیست.

اگر اثری خلاق و آمیخته با تفکر و هنر می تواند از طریق تفسیر عمل زیباشناختی پیچیده ی آن در فرآیند ذهنی ما، ما را به کشف توانایی های آفرینش گرانه و متفکرانه فیلمی راهنمایی کند. نقد اثر عامه پسند هم می تواند به همین روش دلایل احساس طراوت و تأثیر سرزنده چنین فیلمی را بر انبوه مخاطبانش جستجو کند و توضیح دهد و سرنخ هایی را در اثر پرفروش بیابد که بدون درغلتیدن به برداشت های پوپولیستی، اتفاقاً دلایل موفقیت آن را در راه هایی که فیلم می پیماید تا ادراک، احساسات و شعور تماشاگر وسیع را به وسیله ی ابزارهای فیلم؛ داستان، هیجان، کنش های عاطفی، غافلگیری بشناسد. پس تفکر غنی نقد این آثار به معنی پیچیده نمایی نیست.

مثلاً عده ای در قالب تنگ درک فیلم اسیرند، می کوشند، با پافشاری بگویند، به سبب سادگی جهان ذهنی کیمیایی و تجربه ی او. سرچشمه های فیلمسازی و داستان هایش، همان خاطرات معمولی و همه ی ماجرای سینمای کیمیایی، ماجرایی ساده است. و هرگونه تلاش برای درک پیچیده تر و نقد جدی این سینما در متن فیلم و علل تماتیک و روایی و بصری حیات دیرپای آن با وجود همه ی ناتوانی هایی که در زمینه ی نگاه و ادراک جهان پیرامون، داستان گویی و روایت و شخصیت پردازی دارد یا به آن نسبت داده می شود بیهوده است و یا آنچه که بر خلاف بی حوصلگی، و شلختگی، کد دادن و موتولوگ های مانیفست گونه اش درباره مفاهیمی گفته شده که بسیار ساده و معمولی است و حرفی نیست که اهمیتی داشته باشد یا کسی نداند، مدام در سینمای او و اقبال عمومی بدان رخ می دهد، دلایل بسیار ساده ای دارد و یا ریشه های دقت و عدم ساختمان دادن خلاق و همه آنچه که درباره ی تأثیر تغییر دوران، تغییر چالش ها، زایش تراژدی های نو مغایر با جهان کیمیایی روایت می گردد، و… هر آنچه که درباره ی مشکلات فکری و زیباشناسی آثار او، وافق متوسط الحال و یا موجودیت پیش پا افتاده و مکرر و اشتباهات فکر روی گفته می شود، نکته تازه ای دربر ندارد و از همان ابتدا سابقه داشته است و لازم نیست برای همه این ها، تحلیل های پیچیده ارائه دهیم! اگر تصمیمات و سانسوری بوده برای همه بوده و تازه بسیاری در متن همان محدودیت ها، وقتی که شور و شوق آفرینش داشتند، راه های گفتن قصه فیلم و ساختن اثرشان یافتند که نتایج بسیار مهمی ختم شده و آثار به یادماندنی نظیر دستفروش و ناصرالدین شاه آکتور سینما و سلام سینما و هنرپیشه و بایسیکل ران آفریدند و رها شدن شان از ممیزی رسمی و فیلمسازی در محیط بی سانسور غرب، هرگز نتایج بهتری ببار نیاورد بلکه مجلس ختم سینمای شان همان جا برگزار شد و انحطاط و سقوط نصیب شان گشت. و اگر گفته شود ممیزی علیه فیلمسازی شان مسبب این ماجراست و تداوم سانسور آنها را وادار به گریز کرده می توان گفت پس کسانی که ماندند و اینجا فیلم ساختند، چرا پس از مخملباف این همه آثار مهم روشنفکرانه که سازگاری چندانی هم با فرهنگ مورد پذیرش نظام فرهنگی رسمی و ایدئولوژی حاکم ندارد، آفریدند؟

من یکی از کسانی هستم که شدیداً به تأثیر قدرت سیاسی و گفتار نظم قدرت بر سرنوشت فرهنگ و آثار هنری باور دارم، اما باور ندارم هنرمند سرزنده نتواند در شرایط آفرینش دشوار، آثار مبتذل نیافریند.

و باور ندارم درباره ی آثار ساده و یا حتی منحط نتوان سخن تازه ای نگفت با وجود مغایرت مطالبات شعور من از سینما با آنچه مسعود کیمیایی می آفریند، می خواهم درباره ی جرم بگویم که نقد متوسط الحال ما به چه تن آسانی از سخن تفکرانگیز گفتن درباره ی همه ی آنچه که به حیطه ی مشخصات و مولفه ها ی تماتیک و ساختاری، به چیزی به اسم شریف و ناشریف، و یا مونتاژ موازی و تناوبی، بستگی دارد، زبان و امکان ردگیری آن در ساختمان گویش در آثار کیمیایی و در جرم موضوع بسیار دلچسبی است. انصاف نیست. وقتی زبان قهرمانانش( اندیشی، مثلا به سینتاگمای عمودی و موازی و سینگمای متناوب به در تصویر بلکه در آرایش گفتار و کارکرد نمادین این زبان آن را همان جا مدفون کنی.

حالا فکر نمی کنیم چرا درباره ی امتیازی بی شبیه، اجرای ماهرانه یک عنصر سینما توگرافیک در سینمای کیمیایی، یعنی تبدیل زبان به وجه نمادین و یک شخصیت بس هوشمند حرف نزنم؟ من که درباره اغتشاش های ساختاری و روایی این سینما در بلوچ و تجارت و فریاد و سربازهای جبهه و فیلم های دیگر سخن گفته ام، چرا درباره ی مزیت بی همتای جرم بی اعتناء بمانم؟ خیلی ها داستان من و مسعود کیمیایی را می دانند. ما (من و روبرت صافاریان) همراه شدیم تا فیلمی از مسعود کیمیایی بسازیم. هر دوی ما جز دو سه فیلم ِکیمیایی، بقیه را آثاری سر راست نمی دانستیم و چندان یا اصلاً دوست نمی داشتیم. اما هر دوی ما کیمیایی را فیلمسازی بسیار مهم و در تاریخ سینمای جدید ایران می دانستیم که پس از انقلاب بنإ؛ّّع ه به دلایل مختلف جهانش را باخته، عوامل قدرت او، رنگ باخته، بی حوصله شده و پس نشسته است. پس این سینما دیگر برای روشنفکران دلچسب نبوده و روز به روز بیشتر با مخالفت منتقدان روبرو شد.

با برآمد ن چالش های جدید در دل نظم موجود، البته سینمای کیمیایی توانست از همه اینها سرکشانه با نظم زمانه بجنگد. هرچند با تغییر زمان، نظم رسمی کوشید این هم ذات پنداری فیلم و دوران را محو کند. اما محو نشده این است اساس معضل کیمیایی.

در نمایش نخست جفت شش در خانه ی هنرمندان با شرکت ما (من و صافاریان) و کیم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.