پاورپوینت کامل راهبرد مهار ۷۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل راهبرد مهار ۷۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل راهبرد مهار ۷۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل راهبرد مهار ۷۰ اسلاید در PowerPoint :

مقدمه

شروع بهار عربی در منطقه، پرسش های متعددی را پیرامون فرایندهای احتمالی این تحولات و هم چنین آینده آن پیش روی بازیگرانی که به نوعی متاثر از آن می شوند، نهاد. اگرچه به علت استراتژیک بودن منطقه خاورمیانه، تمام جهان از تحولات آن متاثر خواهند شد، اما بازیگران حاضر در منطقه، به مراتب تاثیرات بیشتری را در حوزه های مختلف پذیرا خواهند شد. اسرائیل، ایالات متحده امریکا، عربستان، ترکیه و ایران را می توان مهم ترین کنش گران سهیم در تحولات اخیر منطقه دانست. از این رو، بازیگران عمده تلاش نمودند تا تصمیماتی منطقی در برابر این حوادث اتخاذ نمایند، که البته این تصمیمات زمانی بروز و ظهور کامل یافت که خط سیر تحولات منطقه، به نقطه تکامل خود رسید و ارائه تحلیلی واقع بینانه از آن را میسر ساخت. بنابراین، اهمیت استراتژیک منطقه خاورمیانه برای قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در حوزه های متعددی، هم چون انرژی، امنیت جهانی و… معنا می یابد و هر نوع تغییر وضعیتی در این منطقه، منافع همه کشورهای جهان را تحت الشعاع قرار می دهد. اگر چه ممکن است قدرت های فرامنطقه ای؛ هم چون امریکا که منافع قابل توجهی در منطقه دارند، دچار صدمات شدیدی از این تحولات گردند، اما مهم ترین کشوری که از این تغییرات آسیب جدی خواهد دید اسرائیل است.

به نظر می رسد، پس از آنکه تحولات منطقه ای سمت و سوی روشن تری پیدا کرد، رویکرد کشورهای منطقه نیز آشکار گشت. با توجه به رویکردهای اتخاذ شده از سوی بازیگران منطقه ای، آنها را می توان به دو گروه موافقان بهار عربی و مخالفان آن تقسیم کرد، که در گروه موافقان می توان از ایران و ترکیه نام برد که با شروع تحولات انقلابی و به ثمر رسیدن آن در هر کشوری موازنه قوای منطقه ای به نفع آنها شکل می گیرد. تفاوت اتخاذ موضع ترکیه و ایران در برابر این تحولات این گونه است که ایران به طور روشن و صریح از تحولات انقلابی منطقه حمایت به عمل آورده و منافع خود را بر منافع کشورهای انقلابی مقدم نداشته است، اما ترکیه با محافظه کاری خاص خود، در برابر تحولات اخیر اتخاذ موضع کرده است. به دیگر بیان، برای ترکیه منافع ملی در اولویت تصمیم سازی ها و رفتارهای مرتبط با انقلاب عربی قرار دارد، که همین امر سبب شده تا در برابر تحولات کشورهایی؛ نظیر عربستان، بحرین، یمن از موضع بی تفاوتی برخورد نماید. در اردوگاه مخالفان نیز می توان به امریکا، عربستان و اسرائیل اشاره کرد، که تحولات منطقه به شدت منافع و جایگاه آنها را تهدید می نماید.

آنچه که از اهمیت ویژه ای برخوردار است و فرضیه اصلی این مقاله را تشکیل می دهد، مسئله شکل گیری اجماعی پنهانی است که میان برخی از قدرت های منطقه ای و قدرت های فرامنطقه ای (غربی) به رهبری امریکا در برابر بیداری اسلامی ایجاد شده است. به عبارت دیگر، بسیار ساده لوحانه است، این گونه تحلیل شود که کشورهای فرامنطقه ای که در این منطقه منافع جدی دارند، بدون هم فکری و مشورت با کشورهای منطقه، به پویش های درونی منطقه واکنش نشان دهند. به نظر می رسد که این هماهنگی ها موجب ایجاد اجماعی نانوشته میان برخی از قدرت های منطقه و قدرت های فرامنطقه ای شده است. این اجماع، مثلث استراتژیک امریکا، ترکیه، عربستان را تشکیل داد، که برآیند آن اجرای استراتژی “مهار سه جانبه” به منظور سرکوب، کنترل، و یا جهت دهی به تحولات منطقه و نهایتا ایفای نقشی موثر در فضای پس از انقلاب می باشد. به دیگر بیان، امریکا، ترکیه، و عربستان تلاش می کنند تا با هارمونی خاصی که میان خود برقرار می نمایند، نقشی حداکثری در تحولات منطقه ایفا نمایند تا هم آینده پیش بینی پذیرتری را برای بهار عربی رقم زنند و هم مانع تحرک ایران انقلابی در فضای منطقه شوند. نکته در خور تأمل، نقش ترکیه است که خود را حامی انقلاب و عبور از دیکتاتوری نشان می دهد. ترکیه اگر چه به نوعی در اردوگاه موافقان بهار عربی قرار دارد، اما بایستی توجه نمود که این حضور دائر مدار منافع ترکیه می باشد که در خلال بحث به نقش ترکیه در این مثلث تدافعی پرداخته می شود.

استراتژی مهار سه جانبه

به طور خلاصه می توان گفت: استراتژی مهار سه جانبه به مجموعه راهکارهایی اشاره دارد که از درون اجماعی نانوشته میان ترکیه، عربستان، و کشورهای غربی به رهبری امریکا به وجود آمده و کشورهای انقلابی منطقه را به دو گروه تقسیم می کند: ۱. کشورهایی که بهار عربی در آن به اوج خود رسیده و در نتیجه، وقوع انقلاب در آنها حتمی است؛ ۲. کشورهایی که وضعیت انقلابی آنها به حد فعال نرسیده و به علت فضای درونی آنها وقوع و کامیابی انقلاب در آنها از احتمال کمتری برخوردار است و تحرکات آنها صرفا در قالب شورش ها و اعتراضات خیابانی باقی خواهد ماند. هم چنین، به منظور مهار و کنترل انقلاب های منطقه، تقسیم سه گانه ای از فضای انقلاب های منطقه صورت گرفته، و آن را به سه بخش تقسیم نموده اند: بخش حوزه نفوذ مستقیم غرب (لیبی)، بخش حوزه نفوذ عربستان (کشورهای حوزه خلیج فارس)، و بخش (تونس و مصر) که به ترکیه واگذار شده است.

این استراتژی بر مفروضات خاصی استوار است: نخست این که، دور از انتظار است که تمامی کشورهای انقلابی منطقه مدل مشابه و واحدی را برای انقلاب و تشکیل حکومت پس از آن به کار گیرند؛ زیرا هر کشوری گفتمان خاص خود را داراست و متغیرهای متعددی؛ نظیر فضای اجتماعی، اقتصاد، مذهب، سیاست، و حتی سنت ها و تاریخ جامعه، در شکل گیری گفتمان انقلابی و حکومت آینده، دخالتی تعیین کننده خواهند داشت؛ چرا که این عوامل پس از حذف گفتمان موجود سعی خواهد کرد تا گفتمان جدیدی را حاکم نماید. گفتمان جدید، برآمده از تمدنی است که تعیین کننده هویت جامعه انقلابی است؛ هر گفتمانی جهت گیری های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی حکومت جدید را تعیین خواهد نمود. بنابراین، بر اساس گفتمان های موجود در فضای انقلابی بهار عربی، قابل پیش بینی است که کشورهای انقلابی به سمت برخی از الگوهای موجود اسلام گرا در منطقه متمایل باشند. به عنوان مثال، ممکن است برخی کشورها به سمت ایران و مدل مرم سالاری دینی آن حرکت نمایند، که این امر در کشورهایی که از پتانسیل شیعی بیشتری برخوردارند و یا به نوعی تحت تاثیر انقلاب اسلامی ایران هستند، دور از انتظار نیست. هم چنین، ممکن است برخی از کشورها نیز به سمت ترکیه و مدل اسلام میانه روی آن تمایل نشان دهند و یا حداقل می توان با استفاده از پتانسیل موجود در این دسته از کشورها، آنها را به سمت اسلام میانه روی ترکیه، که مطلوب امریکاست – و امروزه “رجب طیب اردوغان” و “داوود اغلو” مبلغان آن به شمار می روند – متمایل ساخت؛ زیرا در غیر این صورت ممکن است که به سمت جمهوری اسلامی و یا الگوهای دیگری که مطلوب بازیگران مخالف انقلاب نیست، متمایل شوند، که این امر کاهش منافع غرب و قدرت های منطقه طرفدار غرب، نظیر عربستان و سایر کشورهای عربی را در پی خواهد داشت.

دوم این که، از آنجایی که انقلاب در برخی کشورها قطعا کامیاب خواهد بود و در برخی دیگر از احتمال کمتری برخوردار است، لذا نبایست با تمامی کشورها به گونه ای یکسان برخورد نمود؛ زیرا در برخی کشورها پتانسیل وقوع انقلاب به حدی قوی است که سرکوب محال است و بایستی در فکر جهت دهی و کنترل آن بود، اما گزینه نظامی و سرکوب شدید در برخی دیگر از کشورها، هم چون یمن که از انسجام درونی کمتری برخوردارند، کارآمدتر خواهد بود.

در نتیجه، آنچه که از درون این مثلث برخاست، سه مدل رفتاری بود که توسط سه بازیگر موجود در این اتفاق به اجرا گذاشته شد: نخست؛ استراتژی مداخله نظامی مستقیم که به رهبری امریکا و با همکاری متحدان غربی آن و با ابزار ناتو در لیبی – که سرحد اروپا و بهار عربی محسوب می گردد به اجرا گذاشته شد. به دیگر بیان، استراتژی نظامی دارای دو فاز منطقه ای و بین المللی است: در فاز منطقه ای، – عربستان که خود نیز یکی از کاندیدهای وقوع انقلاب است – اجرای این استراتژی را به نمایندگی از غرب بر عهده گرفته است و در بعد بین المللی نیز ناتو ( که استفاده از آن به عنوان نمادی از اجماع جهان غرب است)، ابزاری مهم در مهار این انقلاب به شمار خواهد رفت. دوم؛ استراتژی سرکوب و کنترل، که توسط و یا به رهبری عربستان سعودی در منطقه ای که به خود آنها واگذار شده است به اجرا در می آید.

سوم؛ الگوسازی برای بخشی دیگر از کشورهایی که در آنها انقلاب ها به نتیجه رسیده و یا در مراحل نهایی خود می باشد. مدل ارائه شده برای این دست از کشورها ترکیه است که برای کشورهایی؛ نظیر تونس و مصر به اجرا در می آید و انتظار می رود که با روی کار آوردن اسلام میانه روی مدل ترکیه، مانع بوجود آمدن بسیاری از چالش های منطقه ای برای غرب و سایر بازیگران منطقه شوند.

در ادامه به وظایفی که برای هر یک از این کشورها تعریف شده است خواهیم پرداخت:

۱. عربستان: حضور عربستان در تحولات اخیر منطقه ای به نوعی مداخله غیرمستقیم غرب برای اثرگذاری و کنترل این تحولات می باشد. حوزه نفوذ عربستان در این تحولات معطوف به حوزه کشورهای خلیج فارس می باشد. به دیگر بیان، عربستان که ضلعِ حل نظامی مسئله از درون منطقه می باشد، تلاش می کند تا با سرکوب شدید این تحولات، مانعی جدی بر سر راه حرکت های انقلابیون باشد؛ زیرا عربستان مهم ترین کشوری است که در صورت رونق گرفتن انقلاب ها آسیب جدی خواهد دید و دموکراسی خواهی در کشورهای عربی، به خصوص عربستان صدمه ای جدی به جایگاه رهبران این کشورها خواهد زد؛ زیرا، این کشور از یک سو داعیه دار ام القری جهان اسلام است و ممکن است با اوج گیری تحولات منطقه ای، این تحولات در عربستان هم شدت بگیرد. – به دیگر بیان خروج و مخالفت علیه خلیفه مسلمین مشروعیتی عملی یابد – و از سویی دیگر، هراس عربستان از قدرت یابی ایران از تحولات منطقه موجب شده تا به شدت هر چه تمام تر به سرکوب قیام های شیعی بپردازد تا مانع افزایش قدرت ایران در فضای انقلابی گردد. بنابراین، پیشگام ساختن عربستان در شکل نظامی آن، نتایج دیگری، هم چون افزایش جدال شیعه و سنی در منطقه را در پی خواهد داشت؛ زیرا از آنجایی که بخش قابل توجه ای از تحولات حوزه خلیج فارس در ارتباط با تحرکات شیعیان است، لذا نقش نظامی عربستان در سرکوب این تحولات می تواند موجب افزایش تنش های موجود میان تشیع و اهل سنت گردد، که منافع حاصل از این تنش ها نصیب غرب خواهد شد.

۲. ترکیه: نقشی که بر اساس این اجماع به ترکیه واگذار شده، کنترل و جهت دهی به برخی از انقلاب های درحال وقوع است. بدین نحو که ترکیه بایستی در قامت الگو برای کشورهایی؛ نظیر تونس و مصر که اسلام گرایان میانه رو و معتدل و یا گروه هایی؛ هم چون اخوان المسلمین از نقش پررنگی در انقلاب برخوردارند، ایفای نقش نماید؛ یعنی با توجه به پتانسیل درونی این کشورها، ترکیه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.