پاورپوینت کامل هنرورزی در تصوف ۷۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هنرورزی در تصوف ۷۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هنرورزی در تصوف ۷۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هنرورزی در تصوف ۷۰ اسلاید در PowerPoint :

قسمت اول

الف) گشایش یا طرح مسئله

تأمل در رابطه میان تصوف و شعر، محور اصلی این نوشته است. شعر به منزله عنصری مستمر در عالم تصوف، متغیری است مغفول که می تواند، تبیین واقع بینانه ای از این پدیده ارائه دهد و اتفاقاً در فهم بخش های جنجالی این وادی راهی میان بر باشد. فرضیه این پژوهش، تشکیک در یک باور مشهور و اثبات فرضیه مقابل آن است. در نگاه رایج آن چه به تصوف رنگ اعجاز بخشیده و مغناطیسی فراانسانی تولید کرده و از آن جنبشی خیره کننده آفریده، حضور در وادی حضور، و کشف و کرامت است؛ از سوی دیگر، کشف و شهود، ماهیتی به شدت لفظگریز دارد و سالکان برای انتقال آن مفاهیم، ناچار از زبان تشبیه و استعاره مدد جسته اند و به این ترتیب، ایشان زبان شعر را به استخدام خود درآورده اند؛ همین و بس. پس شعر و شاعری در تصوف، مقوله ای حاشیه ای و فرعی است؛ این تبیین در نسبت با جایگاه کمّی و کیفی شعر و ادبیات صوفیانه، ناقص و نارسا بوده؛ حتی گمراه کننده است و موجب بزرگ نمایی و تحلیل های اغراق آمیز می گردد. بدیهی است که شعر در دست صوفیان، از صِرف ابزار و ضرورت خارج شده و تفکیک بُعد هنری از بُعد عرفانی یا صورت از محتوای فرآیندی، به شدت تکلّف آمیز و بی دلیل خواهد بود؛ به عبارتی عرفان، هنرمندی محتوا و شعر، هنرمندی صورت است. بنابراین می توان این فرضیه را بررسی کرد که “وزن هنر و تخیلِ معطوف به حقیقت در تصوف اگر بیش از تکیه آن بر کشف و شهود نباشد، کم نیست”؛ بر این اساس می توان تصوف را این گونه تعریف نمود: “گرایشی که شناخت مبتنی بر ذوق هنری و ذوق کشفی را اصیل می شمارد” و این گونه است که تصوف به مثابه نگرشی هنرمندانه و زیبایی شناسانه به خدا، هستی و انسان تجلی می یابد؛ با این نگاه، ضمن توجه به ارجِ کشف و کرامت درمی یابیم که شعر و هنر برای صوفی، اصل است؛ نه فرع و ذاتی است؛ نه عرضی. در طول این نوشته به ویژه بخش پایانی، ثمرات این تغییر نگاه روشن خواهد شد.

ب. پیش فرض ها و مقدمات

۱. مکان یابی تصوف

فقه، تفسیر، اصول، کلام، رجال و درایه، از علوم اسلامی شمرده می شوند؛ بخشی جنبه اصلی دارند و پاره ای ابزاری اند. صاحبان این علوم نیز عالِم دینی به حساب می آیند؛ آیا تصوف چنین وضعیتی دارد یا خیر؟ پاسخ به این پرسش یا دست کم توجه به آن بسیاری سردرگمی های پژوهش گر این حوزه را به خودی خود پایان می دهد؛ به دیگر سخن، نسبت تصوف و اسلام چیست؟ مشابه این پرسش را در فلسفه شنیده ایم. اما در فضای تصوف با مشکلی اساسی تر روبه رو هستیم و آن ماهیت مبهم روشی این طریقت است.

شکی نیست که عقل را یارای درک همه حقایق نباشد؛ اما در هر صورت عقل، در نزد شرع حجت است. در بدبینانه ترین قضاوت، فلسفه دانشی بشری مبتنی بر عقل و استدلال است که صواب و خطا دارد؛ اما آیا تصوف یک دانش مستقل است؟ به نظر، تصوف ملغمه ای از علوم است. هر یک از کتب اهل تصوف را ورق بزنیم، به راحتی این وضعیت را می توان نشان داد؛ نه فقط کلام، تفسیر، فقه، اخلاق و… حتی طبیعیات؛ برای نمونه مثنوی معنوی و بیش از آن گلشن راز شبستری سرشار از طبیعیات و فلکیاتی است که امروزه بطلان اش به اثبات رسیده. این گزاره های باطل شده، گاه به عنوان پایه اثبات ادعاهای عرفانی قرار گرفته است که ذوقی و هنری بودن تفسیرهای عرفانی از انسان، اخلاق و… را می نمایاند و در بسیاری موارد، جنبه جدلی دارد.

کشف و شهود، به عنوان اصلی ترین پیونددهنده دستگاه تأثیرگذار تصوف به شدت نارساست و تنها در موارد خاص، آن هم به عنوان عرفان عملی، در بقعه ای از امکان قرار می گیرد و تنها درصد اندکی از میراث عظیم تصوف، شأنیت استناد به کشف و شهود را دارد و آن امهات عرفان نظری است؛ اما حکایت سیاسی، اجتماعی و مردمی تصوف به این جا پایان نمی پذیرد، چرا که در بسیاری جریانات تأثیرگذار تصوف، چنین دقت هایی مطرح نبوده است.

۱) ذوق و شهود

بیش از حد بدبینانه است اگر سراسر کشف و کرامات صوفیه را رد کنیم، چرا که خدا هرکه را زحمت کشد، سهمی دهد. زمانی که مرتاضان با ریاضت هایی باطل، قادر به دریافت ها و رفتارهایی شگفت می شوند، پس قابل پذیرش است که در درون سنت اسلامی، جماعتی هر چند تک بُعدی، به نتایجی خاص دست یابند؛ از سوی دیگر، بیش از حد خوش بینانه است که همه دستگاه معرفتی صوفیان را به کشف و شهود نسبت دهیم.

صوفیان و شارحان حالات ایشان، برای شرح مکانیسم معرفتی و ادراکی خویش در کنار کشف و شهود از واژه ذوق نیز استفاده می کنند. آیا ذوق در این جا، با ذوق به عنوان پایه هنرها به دو معناست؟ به ظاهر همین طور است و البته خلط این دو شاید، مغالطه در نظر گرفته شود. به اجمال ذوق، اولین درجه شهود است؛ اما به سختی می توان استدلال کرد که ذوق هنری به ذوق صوفیانه ربطی ندارد. خلاقیت، شبه اعجاز بودن، تسخیر اذهان، در نوردیدن مرزها، جاودانگی و توان مندی فوق العاده برای بدل سازی دین، ما را به این فکر می اندازد که هر دو را از یک سرچشمه در نظر بگیریم.

علامه قیصری در شرح فصوص الحکم، ذوق را این گونه تعریف کرده: »المراد بالذوق ما یجده العالم علی سبیل الوجدان و الکشف لا البرهان و الکسب، و لا علی طریق الاخذ بالایمان و التقلید فانَّ کلّاً منهما و اِن کان معتبراً بحسب مرتبته لکنه لا یلحق بمرتبه العلوم الکشفیه اذ لیس الخبر کالعیان«. ذوق در این معنا، علم وجدانی و کشفی است؛ اگر نگوییم دریافت های هنری مصداقی از این تعریف است؛ بی شک نزدیک ترین معرفت های بشری به عالم کشف و وجدان است. نکته مهمی که در این جا مدّ نظر ماست، اشتراک شعر و کشف است در برهانی نبودن و عدم کسب؛ به این معنا که شعر ساختنی نیست. تفصیل بیش تر این تأمل خواهد آمد.

به هر روی در باور شیعه، گستره کشف و شهود، به معنای خاص و معهود آن، بسیار محدود است و بدون ایمان و عمل پاکیزه، چنین ادعایی به تخیل می ماند.

به بیان استاد علامه حسن زاده آملی، ذوق در اصطلاح عارفان بالله، عبارت است از این که انسانی مظهر اسمی از اسمای الهی شود و مطابق سلطان آن اسم، کار خدایی کند مثلاً در غیر تصرف کند، چنان که عیسی روح الله(ع) ذائق یعنی واجد اسم شریف محیی و شافی بود که مرده زنده می کرد و اکمه و ابرص را شفا می داد. چنین معنایی از ذوق و شهود، به یقین از اغلب صوفیان قابل سلب است و انطباق آن بر ایشان، به شوخی می ماند و معنای مورد نظر استاد حسن زاده، طبیعتاً نمی تواند مصادیق زیادی داشته باشد، مگر آن که معنای ذوق را توسعه دهیم. بهترین و نزدیک ترین جایگزین ذوق کشفی، ذوق هنری است که اهل تصوف، به شدت به آن وابسته بوده اند.

۲. اهمیت تخیل معطوف به حقیقت

در نسبت میان کشف و تخیل می توان، دو کاربرد برای تخیل نزد صوفی شناسایی کرد.

۱. تخیل پیش از کشف و شهود: اگر تخیل را مجاز یا شبه مجاز در نظر گیریم، در فضای قراردادها و شناخت هایی است که در این دنیا حاکم اند؛ به عبارت دیگر، در گفتمان این جهان، بسیاری حقایق مجاز وتخیل در نظر گرفته می شود و حال آن که حقیقت اند، پس تخیل همیشه غیرمطابق با واقع نیست. این قِسم تخیلات از راه های کشف، قرآن و روایات از تخیل غیرمطابق با واقع تفکیک شده اند. مضمون گزاره های عرفانی، گاه آن قدر بزرگ، عام و همه چیز شمول است که به تخیل می ماند و در اتمسفر دنیا و عقل انسان مجاز و تمثیل به حساب می آید، ادعاهایی که فوق حس و عقل بشری است و حقیقت بودنش تنها در فضای شهود، برای عارف، عیان می گردد. وحدت وجود، مفهومی است حس گریز که عقل نیز به سختی تحمل اش می کند؛ اما در وادی تخیل پذیرفتنی و تصورپذیر می گردد.

یک ایده عرفانی، ممکن است پیش از شهود رخ نماید و از این جاست که صاحبان استعداد هنری و تخیل قوی دغدغه های عرفانی دارند، زیرا تخیل می تواند راهی به سوی حقیقت باشد. در بسیاری آیات قرآن و مضامین روایی، این تبیین صادق است؛ برای نمونه درک حقیقت لهو و لعب بودن زندگی دنیا، بسی دشوار است، از این رو آن را تشبیه یا تمثیل در نظر می گیریم؛ اگر این گزاره را به یک ناآشنای به قرآن و اسلام عرضه کنیم، آن را یک تخیل به حساب می آورد؛ وحیانی بودن این گزاره، یک مسلمان را به این باور می رساند که آری لهو و لعب بودن زندگی دنیا مطابق با واقع است؛ اما درک این مفهوم نیازمند یک پرواز است که تجرد و تخیل را به یاری می خواهد و به هنگام کشف این تصور، تصدیق می گردد.

۲. تخیل پس از کشف: کشف و شهود به معنای خاص آن دائمی نیست و پس از قطع اتصال علم حضوری نیز از بداهت می افتد و امکان خطا در آن راه می یابد؛ اما آن چه این درک و دریافت را برای عارف استمرار می بخشد، مراتب بالای خیال است. قوی ترین تلسکوپی که، پس از مراجعت از فضای کشف، نمایی از آن منظر را به سالک بنمایاند و سالک آن را به دیگران بنمایاند، خیال است؛ از این روکاربرد خیال و شعر، تنها انتقال دریافت عرفانی به دیگران نیست، بلکه خود سالک نیز از آن بهره مند می گردد. در مثال معروف وحدت وجود، هم پیش از شهود (برای تصور) و هم پس از شهود (برای استمرار شهود) عنصر خیال چاره ساز است. در مقام تصور، سالک هم چون کسی است که بر بلندای کهکشان ها پرواز کرده، همه را یک جا مشاهده می کند.

۳. جبر استعداد

نیم نگاهی استقرایی به زندگی اصحاب علم، فن و هنر، گواه آن است که استعداد و نبوغ ذاتی، نقش اساسی در توفیق در مسیر زندگی داشته و انسان به هر میزان کم تجربه و ناپخته باشد خود را آزادتر می یابد؛ شاید از این رو برخی اندیشمندان از دوره میان سالی، به ساختارگرایی گرایش می یابند و کنش بشر را در محدوده معین نامرئی ممکن می شمارند. این که هر کسی را بهر کاری ساخته اند، پشتوانه ای به گستره تاریخ دارد؛ در عصر ما افرادی را می توان شناسایی کرد که به قیمت عمر خود این اصل طلایی را به اثبات رسانده اند. در نگاه دینی، تنوع توان و استعداد را می توان هدیه ای الهی شمرد که در راستای نیازهای متنوع بشر سامان یافته. یکی از جلوه های تنوع توان و استعداد این است که ما در قبال مهارت دیگری احساس شگفتی می کنیم. بی شک هر مهارتی محصول تکرار و تجربه است؛ اما به یقین، تمرین و تکرار برخلاف مسیر استعداد، کم اثر خواهد بود و لااقل مایه شگفتی نخواهد شد؛ در این بین، هنرها به شدت تابع این اصل هستند.

۴. شعر ارسطویی

ارسطو رساله ای مجزا در باب شعر نگاشته که از اتفاق، دو تن از تصوف پژوهان معاصر (زرین کوب و مجتبایی)، دو ترجمه از آن ارائه کرده اند. در نگاه ارسطو، تنها شرط شعر، خیال انگیز بودن آن است، بنابراین بین شعر ارسطویی مورد قبول منطقیان اسلامی و شعر عروضی (نظم)، عموم و خصوص من وجه است. الفیه ابن مالک و منظومه سبزواری تنها نظم اند. از این که گفتیم ماده شعر از مخیلات است، نباید تصور کرد که شعر سراسر خیال پردازی است، ب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.