پاورپوینت کامل از کبوترها و گلوله ها ۳۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل از کبوترها و گلوله ها ۳۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از کبوترها و گلوله ها ۳۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل از کبوترها و گلوله ها ۳۶ اسلاید در PowerPoint :

این فارسی خلیج

مرتضی نوربخش

۱

دیری است روزها

در آفتاب مرطوب

و شب ها

در نور گرم ماه

این فارسی خلیج، خلیج فارس

” گهواره ی تمدن مشرق زمین “

نامش ترانه ای است که می خوانند

امواج سر بلند و فروتن

بی هیچ اشتباه

(۲)

این فارسی خلیج، خلیج فارس

آهنگ بی غروب کلامش

از عهد باستان

هم زاد،

با نغمه های ایرانی است

این سان که سر افراز نشسته است

بی اعتنا به ناله ی مرغان نفتخوار

بر آبی صدا.

شعری برای افغانستان

مهدی فرجی

باران بگو نبارد و داغم دوتا کند

خورشید رابگو نکند چشم واکند

هی کودکم به کوه بزن بی پدر برو

آن کرکس سیاه پر آمد،پسر!برو

کودک به جرم داشتن این گناه رفت

او بی پناه آمد؛او بی پناه رفت

کرکس! بریز خوشه ی آتش،تباه کن

این روز را به مردم بی کس سیاه کن

هی کودکم!”هرات” تو باخون یکی شده

“کابل”شبیه دهکده ی کوچکی شده

“جیحون “به آب دیده ی من رشک می برد

انگار جای آب روان،اشک می برد

هر گوشه ای “مزارشریف”ی به پاشده

و”قندهار” با موشک کربلا شده

امروز سرزمین تو را شخم می زنند

حتی غرور ما را از ریشه می کنند

با هم شوید کودک من! مشت می شوید

در چشمهای دشمن، انگشت می شوید

روزی دوباره می رسد آن منجی نهان

از این کویر تفتان تا آن سر جهان

او که هنوز مایه امید آدم است

بی او همیشه چیزی ازین زندگی کم است

برخیز کودکم! به هوایش شتاب کن

این دشت را پر از نفس آفتاب کن

آن روز روی عدل پدیدار می شود

و روزگار حیدر تکرار می شود

وقتی که پا گذاشت به چشم من و شما

دنیا به چشم کرکس ها تار می شود

گلدسته ها نوای اذان هدیه می کنند

تکبیرها یکایک تکرار می شود

هو حامل البشاره…هو منجی البشر…

. ..پس قلب های مردم بیدار می شود

×

شاعر نخواست مرثیه ای دست و پا کند

می خواست تا دوباره براتان دعا کند

گلواژه هاش پشت خطوط سیاه رفت

وقتی به فکر نیمه ی تاریک ماه رفت.

در فلسطین چشم های بلقیس

هادی خورشاهیان

سلیمان!

فقط پرنده ها زبان تو را فهمیدند

آن کلاغی که هنوز

در منطق الطیر سرگردان است

و آن گنجشک ها

که روی عاج فیل ها

نشسته اند و آواز می خوانند.

آن سنگ ها

چگونه این راه را رفته اند

و در فلسطین چشم های بلقیس

اطراق کرده اند.

سلیمان!

پایه های تخت تو را

موریانه ها عصای دست می کنند

تخت تو را

دست به دست می برند

تا تو قالیچه ات را

روی آب ها پهن کنی

که ابراهیم دو رکعت نمازش را

زیر آتش موشک بخواند

و سفیدی لباس بلقیس

کفنی برای کودکان اورشلیم شود.

سلیمان!

این ملکوت صدای داوود است

که حنجره ی خونی اسماعیل

سرفه ها را شتک می زند.

سنگها

امید مهدی نژاد

پیغمبرانِ فصِّ سلیمانی فرنگ!

آموز هزارتان جنگ بود و جنگ

انجیلیانِ رومی تلمود در بغل!

بر خوانِ شامِ آخرتان خمر و خون و بنگ!

از وادی کدام شبِ کفر می رسید؟

با صد کرور لوح مغلوطتان به چنگ

از دورِ بعد رستمِ ما نیز می رسد

هرکولهای کوکی! هان، اندکی درنگ

نخجیرگاهِ شرقی تان گور می شود

فرعونهای فربه! تیمورهای لنگ!

این دیو را به کشتنِ ما گرم کرده اند

ما بندگانِ منگِ خدایانِ هفت رنگ

خوابیم و پنجه بر رخِ مهتاب میکشد

گیرم عبث به ناخنِ پولاد این پلنگ

پیران مان نشسته به امید و کودکان

در جنگِ نابرابر آیینه اند و سنگ

کو کاوه ای که بیرقِ توفان عَلَم کند

اسکندرانه در شبِ ضحّاکی فرنگ؟

شاعر لمیده است و غزل ساز می کند

در وصف خطّ و خالِ ظریفانِ شوخ و شنگ

کار از قلم نمی رود آری، نمیرود

حالی تو غیرتی کن، معشوق من، تفنگ

نیل و فرات

محمد مهدی سیار

نهادند “زین” لشکر ابرهه فیل ها را

ولی سر بریدند اول ابابیل ها را

به قرآن سر صلح دارند اینان، ببینید

سر نیزه تورات ها را و انجیل ها را

ببندید دستان بی تابتان را ببندید

فلاخن میارید از امروز سجیل ها را

دریغا به این قصه هرگز کلاغی نیامد

دریدند قابیل ها نعش هابیل ها را

به دنبال “نیل و فرات” است و پر کرده فرعون

یزیدانه از خون نوزادگان نیل ها را

انفجار کلمه

فاطمه قائدی

در خمیازه بعد از ظهر دستار ها

کلمه ای منفجر شد

شبکه های فربه هول کردند

فیلتر شدند دات کام های دنیا

اما تو می دانستی

دررژه پالتو بوستهای سفید و قرمز

و ساقهای استخوانی برّاق

رد تو را گم می کنند

ال ان بی های جهان!

تو در شهری دیگر متولد شده ای

درمحله ای که چشمهای عاشق فراوان است

کوچه هایش جدول ندارد

خلوت نکرده اند برای وزوزهای زنانه

وتریبونهایش به دنبال نام نیستند…

نمی دانم نامه چندم بود

که لخته های خون خواهرم

کلماتم را به رجم بستند

—————-

سطرهای بالا را به اشتباه خالی نگذاشته ام

می خواهم به یادم بیاوری که باید صبور باشم

نجیمه… نجیمه…

روزها کز کرده ام،

مانند سوزنبانی

درانتهای مورب ریلها

به انتظار قطاری

که از خطوط قهوه ای دستم رد شود!

شوخی نمی کنم نجیمه

ساعتها پیاده راه رفته ام

اما رگهای پایم

و عصبهای کفشم بیدارنبوده اند

تو پیاده که می رفتی

نه پوتینی داشتی نه تفنگی

دستهات پر بود از هیجان کنسروهای خالی

نه بر تختی خوابیدی

نه درای سی یو برایت حدیث کساء نذر کردند

در ظهر یک روز معطر

آنقدر بریدی که با خاک یکی شدی

حتی شناسایی نشدی از لباسهایت

عکسی شدی بر گوشه تاقچه

با نسیم دست تکان می دهی

مزار تو

تمام سنگ قبر های عاشق جهان است.

کبوتر و گلوله

هادی منوری

بادها را بتکانید

ارابه ها را دخیل

و کبوتران را

رها بخوانید

دریای نجف

ماهی های قرمز می زاید

مولا هنوز تنهاست

کبوتران را به گلوله چه کار؟

آتش خانه را

کجای تاریخ فراموش می کند؟

کربلای غزه

پروانه نجا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.