پاورپوینت کامل در متن واقعیت ۸۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل در متن واقعیت ۸۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در متن واقعیت ۸۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل در متن واقعیت ۸۳ اسلاید در PowerPoint :
قسمت اول
محور پروژه حسن حنفی، سنت و نوسازی است، که این پروژه، حاصل یک عمر تلاش و کوشش وی در کنار کارهای معرفتی وفلسفی یکپارچه وی و نیز راهبرد مبارزه جویانه وی بوده است. حنفی از پس این پروژه در پی نوسازی دین و خیزاندن امت از طریق تلاش در سه جبهه است، که عبارتند از: رابطه با سنت، رابطه با غرب و رابطه با واقعیت. وی در این کار از چهار ابزار روش شناختی بهره می گیرد، که عبارتند از: تحلیل خودآگاهانه برای بازسازی علوم عقلی و نقلی و الهیات رهایی بخش با هدف بازسازی احساس و اگاهی دینی و علم غرب شناسی برای بزرگ نمایی غرب و تبدیل غرب به موضوع مطالعه و درنوردیدن.
گذشته از کارهای آکادمیک و ترجمه های مهم حنفی- که مهم ترین آنها رساله »الهیات و سیاست« اسپینوزا و »تربیت جنس بشر« لسینگ و »من هستم« ژان پل ساتر است- پروژه سنت و بازسازی، چنان که وی برای آن برنامه ریزی کرده و بیشتر مؤلفه هایش را تدوین کرده است، عبارتند از:
بخش نخست: موضع ما نسبت به میراث قدیم (تبیین نظری)؛
– از عقیده تا انقلاب (بازسازی علم اصول دین با کلام)؛
– از نقل تا نوآوری (بازسازی علوم حکمت)؛
– از فنا تا بقاء (پی ریزی علوم تصوف)؛
– از نص تا واقعیت (پی ریزی علم اصول فقه)؛
– انسان و تاریخ (پی ریزی علوم انسانی)؛
بخش دوم: موضع ما نسبت به سنت غربی (تبیین نظری)؛
– منابع اندیشه اروپایی؛
– آغازه اندیشه اروپایی؛
– پایان اندیشه اروپایی؛
بخش سوم: موضع ما نسبت به واقعییت (تبیین نظری)؛
– روش (تفسیر موضوعی قرآن کریم)؛
– عهد جدید؛
– عهد قدیم؛
لازم به ذکر است که حسن حنفی پروژه خود را در پی ریزی علوم عقلی (کلام، فلسفه، تصوف و اصول ) تکمیل کرده است، چنان که مقدمه مفصلی نیز در باب علم غرب شناسی- که مربوط به موضع وی نسبت به غرب است- نگاشته و شروع به بازسازی علوم نقلی کرده و کتاب »من النقل الی العقل« را در بازسازی علوم قرآن و حدیث منتشر کرده است. وی در نوشته های مطبوعاتی و حضور رسانه ای گسترده اش نیز به نشر و ترویج اندیشه هایش اقدام کرده و در مرحله ای کوشید تا جریان فراگیری به نام چپ اسلامی پدید آورد و مجله سیاسی فکری ای به همین نام »الیسار الاسلامی« منتشر کرد؛ که از شماره نخست فراتر نرفت.
روشن است که پروژه فکری حسن حنفی – که بازسازی علوم است – با سلسله عناوینی که پیشتر گفته شد و نیز با رویکردها و اهداف آن با پروژه الهیاتی (علم کلام جدید یا الهیات رهایی بخش اسلامی و نیز با پروژه ایدئولوژیک چپ اسلامی) همخوانی دارد.
در موضوع »رابطه با سنت« ملاحظه می کنیم، که حسن حنفی روشی را در پیش گرفته که بر درک ایجابی بازسازی درون مایه علوم عقلی و نقلی استوار است و با مقتضیات خیزش و نوسازی هماهنگی دارد. او به این علوم به مثابه نصی بریده از واقعیت نمی نگرد و رهیافت های ساختارگرایانه یا معرفت شناسانه را که می کوشند تاریخ مندی این علوم و توقف در بستر دلالتی و ویژگی های انحصاری مفهومی اش را نشان دهند، مبنا قرار نمی دهد؛ زیرا سنت »بر جای مانده از قدما« برای یک ملت چیزی است که نسل های پیاپی آن را به ارث برده اند و برای جریان های کلان، رویکردها و مدرسه های فکری اتفاق می افتد و در رفتار مردم تأثیر می نهد و این مسئولیتی است تاریخی که نسل ها بر دوش دارند که تاریخشان را تداوم دهند و یا رهایش کنند که از ریشه هایش بگسلد و در فرهنگ های بیگانه ذوب شود.
تمایز حنفی در این است که از موضع تفسیری همدلانه با نص سنتی آغاز می کند، که اقتضای رهیافت های پدیدار شناختی و هرمنوتیکی است که قصدگرایی خواننده را منبع غنا و پرباری و فرایند تأویل را منشأ نوآوری می دانند. حنفی متن سنتی را به مثابه ذخیره فرهنگی زنده ای برای انسان هایی می داند که آگاهی اشان در جهت رفتارشان و کنترل و گزینه هایشان را مشخص می کند.
سنت چیست؟
حنفی سنت را این گونه تعریف می کند: »نوآوری فکری درونی ملت ها که از داده های غالباً دینی آغاز می شود و سپس به تدریج تبدیل به داده های تمدنی می شود و این فرایند، در نتیجه تشبه به تمدن های مجاور و تفسیر این داده ها و اعمال عقل در آنهاست، به گونه ای که این داده ها از نگاه انسانی طبیعی تجدید ساختار می یابند. بنابراین، ماده سنت عبارت است از: کتاب های مقدس، علوم دینی یا نقلی، علوم عقلی، امثال و فرهنگ عامه، کتاب های سرگذشت و حماسه«.(۱)
از نگاه حنفی، سنت یا میراث، در حقیقت درون مایه روانی توده هاست و بخشی از واقعیت کنونی و مؤلفه های روانی آن است و میراث قدیم، مطالعه گذشته عتیق نیست، که زمانش سپری شده باشد، بلکه افکار، انگاره ها و الگوهای آن هنوز جهت دهنده رفتار توده ها در زندگی روزانه اشان است.(۲)
به قول حنفی: »ما هر روز آثار کندی را می کاویم، هر لحظه فارابی را تنفس می کنیم، ابن سینا را در همه مشرب های فکری می بینیم و در نتیجه، میراث قدیمی ما هم چنان زنده است و روزی می برد و در زندگی روزمره ما جریان دارد«.(۳)
وی دین را از میراث و سنت تمییز می دهد و می گوید: هر چند دین نشانه غالب میراث و سنت است، اما سنت به معنای دین نیست و اگر سنت یا میراث کهن با دین رابطه این همانی ندارد، معنایش این است که قداست دین به سنت سرایت نمی یابد و اگر چه دین جایگاهی مرکزی در سنت دارد و بخشی از سنت است و در کنار میراث، ادبی و علمی در دایره سنت می گنجد، اما نمی توان سنت را همانند دین مقدس شمرد. میراث بر عکس دین، نسبی است و بخش دینی سنت در تعامل دین با واقعیت شکل گرفته و اگر واقعیت تغییر یافت، وحی نیز باید دوباره و در قالب واقعیت جدید تحقق یابد.(۴) بنابراین، تحول و تغییر اجتماعی بدون وحی ناممکن است. حنفی به مرکزیت وحی در درون تمدن اسلامی باور دارد و همه اجتهادات را بر محور آن دانسته و می گوید: »از این رو، نبوغ فردی جایی ندارد و تمام فضل به وحی برمی گردد. ابن سینا و سهروردی هر دو حقیقتی واحد را عرضه می کنند و منبع فکری واحدی دارند، که همان وحی است و از محیط فکری واحدی برخاسته اند که تمدن اسلامی است و هر دو وحی را در اسلوبی عصری و در سطح فکری عرضه می کنند«.(۵) در این جا حنفی با ابوزید، هم داستان است که می گوید: »اگر چه نمی توان سنت را نادیده گرفت و از حساب و کتاب حذف کرد، اما نمی توان به همان شکل که هست، آن را پذیرفت«. راهی که وی پیشنهاد می کند، تجدید ساختار سنت و کنار نهادن عناصر نامناسب با عصرو تأکید بر ابعاد مثبت آن و پردازش سنت به زبانی مناسب عصر است و اگر می خواهیم از بحران کنونی بیرون شویم، از چنین نوسازی و بازاندیشی در سنت بی نیاز نیستیم.(۶)
به تعبیر حنفی، هدف از آنچه که ابوزید پردازش سنت به زبانی مناسب عصر می خواند، تحقق پیشرفت ملت هاست و طبعاً می توان بحران کنونی را از نگاه حنفی به بحران پس ماندگی ترجمه کرد. او سنت را هدف نمی داند، بلکه وسیله ای برای پیشرفت و نوزایی ملت ها و جوامع می شمرد.(۷) به تعبیر وی، سنت موزه ای از اندیشه ها نیست که بدان فخر کنیم و با شگفتی بدان بنگریم، بلکه نظریه عمل و جهت دهنده رفتار و ذخیره ای ملی است که می توان آن را کشف کرد و برای بازسازی انسان و رابطه او با زمین از آن بهره برد.(۸)
موضع حسن حنفی نسبت به سنت در دو محور اساسی می گنجد: محور نخست، سویه ای منفی دارد و به نقد جنبش های لائیک و سلفی مربوط می شود؛ زیرا وی نه »با سنتی ها موافق است که معتقدند سنت همه پاسخ های مثبت را با خود دارد و نه با نوگرایان موافق است که سنت را به یک سو می نهند و حوزه های متنوع مدرنیته را یک جا می پذیرند« وی با کسانی هم که »می کوشند میان سنت و مدرنیته از طریق گزینش عناصری از این و عناصری از آن سازگازی ایجاد کنند« موافق است؛ زیرا »یکی را بر دیگری ترجیح می دهند«. بنابراین، نیمی از روشنفکران، به دعوی سکولاریسم و نیمی دیگر به دعوی سنت، از میراث خود دوری می گزینند و هر دوی آنها از واقعیت دوری می جویند؛ زیرا خاستگاهشان، تمدنی صرف است.(۹)
حنفی در نقد جنبش های سکولار و لیبرال در جهان عرب می گوید: به نظر می رسد که این جنبش ها از سنت بریده اند و در نتیجه ضرورت ارتباط با یک سنتی، [به جای ارتباط با سنت خود] با سنت غربی ارتباط گرفته و در غرب گرایی گرفتار آمده اند و منابع و ریشه هایشان در غرب امتداد یافته است؛ چه در عقلانیت و علم گرایی و؛ چه در لیبرالیسم؛ سوسیالیسم و چه به صورت خودآگاه و چه ناخودآگاه«.۱۰
از نگاه حنفی، این جریان نوگرایی نه تنها رهاورد مثبتی ندارد، که نتایج وخیمی نیز در پی دارد و علت وخامت آن این است که این نوگرایی سکولار از بیرون می آید و این به معنای نادیده گرفتن مرحله تاریخی ای است که جوامع ما در حال گذار از آن هستند و فروافکندن مکتب های غربی بر این جوامع براساس سلیقه شخصی افراد و گروه ها، کار را به جایی رسانده که وضعیت فرهنگی ما عرصه همه انواع متضاد مکتب های ادبی، هنری، سیاسی و اجتماعی شده و ما ادیبان و هنرمندان خود را نمایندگان تمدن دیگران قرار داده ایم.(۱۱)
از دیدگاه حنفی، تحقق مدرنیزاسیون سکولار بسیار دشوار است؛ زیرا جنبش سکولاریسم در جهان عرب هرچه می کوشد تا به عقلانیت و علم باوری و ترقی و آزادی و دموکراسی فرا بخواند، باز هم دعوتش خواه ناخواه با سنت هزار سال تصوف و اشعری گری که در وجدان مردم، ریشه دارتر و عمیق تر از فراخوان های معاصران است، اصطکاک می یابد، چنان که بریدگی آن از سنت و عدم ژرف نگری در آن – چه سنت قدما و چه درون مایه روانی وجدان معاصران – برای فهم موانع ترقی و شناخت محرک های ترقی، کار را دشوار کرده و از این روست که حنفی این جریان را به سبب بنا نهادن پایه های نوگرایی و نوسازی بر سنت دیگران و نه سنت خویش سرزنش می کند. اما نکته این جاست که سنت خودی در مقابل نوگرایی – که خواه ناخواه از محیطی دیگر آمده است مقاومت می کند.
برخلاف بسیاری از متفکران عرب که در عین هم داستان بودن با حنفی در نقد سکولاریسم به لیبرالیسم امید بسته اند و در آن نسخه ای شفابخش می جویند، حنفی بر آن است که برای رهایی نمی توان به لیبرالیسم نیز امید بست؛ زیرا »اگر قرار بود با ترجمه هر آنچه که در باب لیبرالیسم غربی نوشته شده است، از دویست سال پیش که اقدام به این کار کردیم، باید به رهایی دست می یافتیم، در حالی که چنین چیزی اتفاق نیفتاده است و تنها نتیجه این کار، تشکیل کانون فرهنگی ای انزواجو در اندیشه معاصرمان بوده است«.۱۲
وی برآن است که راه رهایی، نابود کردن ریشه های استبداد و عوامل سرکوب است. این عوامل سرکوب از بیش از هزار سال پیش در آگاهی ما ریشه دوانده است؛ زیرا نقطه آغاز، از من شروع می شود و از راه نابود کردن موانع آزادی در درون خود ما و نه وارد کردن آن از خارج با پیروی از مکتب های غربی. وی بر غالب جریان های فکری جدید در جهان اسلام خرده می گیرد که غرب را الگو و نمونه نوسازی و ترقی قرار داده اند؛ از جریان اصلاح دینی سید جمال تا لیبرالیسم سیاسی طهطاوی و عقل باوری شبلی شمیل و. ..(۱۳) حنفی به رغم نقد گزنده ای که به سکولاریسم دارد، در بازسازی میراث قدیم و کشف ابعاد مترقی آن، می کوشد تا سکولاریسم را به اسلام پیوند دهد و حتی بر آن است که »اسلام در جوهرش دینی سکولار است و از این رو نیاز به سکولاریسم اضافی نیست، که از تمدن غرب برگرفته شده است«.(۱۴)
مقصود وی از سکولار بودن اسلام بیش از آن که به بعد تفکیک دین از سیاست مربوط شود، به دنیوی گری و اهتمام اسلام به امور دنیا و منافع انسان ها مربوط است؛ زیرا وی بر بهره گیری از نیروهای نهفته در درون دین برای پیشبرد مقاصد سیاسی و ترقی و توسعه جامعه خرده نمی گیرد و از همین روست که به شدت شیفته انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی است. اما آنچه از سکولاریسم برای وی جاذبه شگرف دارد بعد این جهانی آن است که وی ریشه هایش را در اسلام هم می بیند. با این حال، به نظر می رسد که دعوت حنفی به فتح باب اجتهاد و ترک تقلید، با مقدم داشتن واقعیت بر نص و بلکه تعطیل کارکرد نص از زاویه برابر دانستن ختم باب وحی با فتح باب عقل هم خوانی ندارد و عمل گرایی وی گاه او را از منطق اندیشه ای اش بیرون می برد. اجتهاد، بدین معنا که حنفی در پی آن است نه به معنای استنطاق نص و یا استنباط از نص، بلکه به معنای خروج از سایه نص است. این رویکرد با آن چه که برخی متفکران شیعی؛ مانند سید محمدباقر صدر قرائت نص در پرتو واقعیت و آغاز کردن از واقعیت و سپس سراغ نص رفتن و پاسخ گرفتن از آن خوانده اند و در پیش گرفتند، متفاوت است. صدر بر آن بود که نباید از نص آغاز کرد، بلکه باید ابتدا دید در عرصه واقعیت چه مشکلاتی وجود دارد و سپس این مشکلات و پرسش ها را به نص عرضه کرد و پاسخی در خور از آن استخراج نمود.
نقد سلفی گری
دیدیم که حنفی جریان سکولار را به سبب تقلید از دی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 