پاورپوینت کامل داوری و داوری تفکر ۴۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل داوری و داوری تفکر ۴۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داوری و داوری تفکر ۴۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل داوری و داوری تفکر ۴۲ اسلاید در PowerPoint :

برای داوری، »تفکر« اهمیت بنیادین دارد واین تفکر است که می ماند، واساس هر گونه تمدنی، تفکر است(۱) وفلسفه یکی از صورت های این تفکر است وداوری دائما به اهمیت این موضوع اشاره دارد. به زعم او اساس دردهای ما و هر جامعه ای در تفکر است و “تفکر، فراخوانده شدن از سوی حق است، و وقتی کسی یا کسانی به سوی حق فراخوانده می شوند، استعداد سخن حق کم و بیش در همه جا ظهور پیدا می کند و اساس تمدن و به طور کلی سیاست هم، که از شئون آن است گذاشته می شود و به ویژه اگر سیاست، سیاست دین باشد، تفکر مستقیما به سیاست مدد می رساند”(۲). این برداشت شاید منظور واقعی و ایده آل داوری از تفکر را می رساند، با این حال داوری فلسفه را هم صورتی از تفکر می داند که با پیدایش فلسفه، نسبت جدیدی بین انسان و هستی برقرار شده و انسان کوس اناالحقی زده و خود پرستی بر اوغالب شده است.(۳) با پیدایش فلسفه، انسان به جای گوش دادن به دعوت حق وآن ندای درونی، عقل را آئینه راه خویش قرار داده است، نوعی تفرعن در انسان آغاز شده، و آن تفکر است که اینک به تمدنی مثل غرب تبدیل شده که سرنوشت همه جهانیان است.

با توجه به این که این تفکر در غرب پیداشده است، اما سر منشأ اساسی فلسفه سیاسی داوری، بازخوانی و نقد فلسفی غرب، تمدن غربی، تجدد و علم جدید است. ردیابی مفاهیم سلطه، استیلا، تصرف و قدرت در تاریخ فلسفه غرب و مطالعه ارکان و ابعاد تمدن غرب و آمیختگی آن با شئونات سیاسی غرب جدید، مجرای تولد تبیین و نقد داوری از فلسفه سیاسی است. به زعم داوری چیستی و چرایی سلطه و استیلا در میراث فلسفی غرب، تنها راه نقد علم جدید و از نظر ما، دولت مدرن و نهادهای آن است. همه این مناسبات و مظاهر، روبناهای تفکر غربی هستند. این تفکر فلسفه است و فلسفه، باطن غرب است و تا آن را نشناسیم، شناخت ظواهر ناممکن است.(۴) فلسفه بنیاد نظام های مدنی، اقتصادی و فرهنگی غرب است. مناسبات و معاملات مردمان بر فلسفه استوار است و فلسفه از پس این ظواهر و نظام ها، در حیات و زندگی روزمره مردم اثر نهاده است.(۵)

او تفکر فلسفی را به عنوان اساس مدرنیته، در یونان قدیم، به ویژه در آرای افلاطون ریشه یابی می کند. وی تحلیل می کند که: “وقتی تفکر به صورت فلسفه ظهور کرد، نطفه علم تکنولوژیک را در خود داشت؛ یعنی از همان آغاز می بایست در راهی قرار گیرد که دقت منطقی و صورت علمی پیدا کند. اگر در دوره جدید، سودای علمی شدن فلسفه به صورت فلسفه های مختلف ظهور کرده است، این سودا، به اجمال در اصل و اساس همه فلسفه ها وجود داشته است”(۶). بنابراین، برای درک غرب راهی به جز درک فلسفه غرب وجود ندارد.

داوری تکیه بر عوامل سیاسی واجتماعی را نمی پذیرد وآن را به معنای اثبات ظاهربینی تلقی می کند، اما تناقض داوری در این است که هر تفکری را به معنای تفکر اصیل قبول ندارد، بلکه برخی از تفکرها را حجاب حقیقت می داند، نه مایه بزرگی. از سوی دیگر، اگر مهم ترین مسئله تفکر است و فلسفه به عنوان یکی از صورت های این تفکر، هم حجاب حقیقت و مایه جهل انسان و هم مبنای سلطه و امپریالیسم غربی شده است چه صورت های دیگری از تفکر قابل تصور است که به این جا منتهی نشود. این جاست که اندیشه داوری دچار پرسش های فراوانی می شود.

با این که با پیدایش فلسفه در یونان این رویکرد آغاز شده است، ولی دردوران اخیر و با اندیشه های دکارت نگاه سوبژکتیو غالب شد(۷) و بنیان تمدن جدید غربی براین نگاه سوبژکتیو می باشد. داوری، آغاز این نوع نگاه جدید به انسان و هستی را رنسانس می داند که انسان به دنبال تسلط بر همه چیز برمی آیدوبه تعبیر ایشان اگر بشر در آغاز رنسانس نگاه استکباری به موجودات نمی کرد و سودای غلبه بر آدم و عالم و زمین آسمان به سرش نمی زد، نظام های کنونی سیاسی و مدنی هم پیدا نمی شد.(۸) که البته این تفکر درادامه همان تفکر فلسفی شکل می گیرد که به دنبال تسلط انسان بر همه چیز می باشد و انسان خود را دائرمدار هستی و وجود تلقی می کند.

درتداوم این تفکر است که مدرنیته و عصر روشنگری از قرن هجدهم آغاز می شود. او مدرنیته را یک فکر می داند و معتقد است که “قرن هجدهم جوهر مدرنیته را آشکار می کند. قرن هجدهم آشکارا هر چه را که به گذشته تعلق دارد، دور می ریزد و می خواهد از سنت جدا شود”.(۹) اگر بپذیریم که درون مایه های اصلی سرمشق روشنگری عبارت است از ذهن اندیشمند مستقل، خرد و علم، در واقع داوری در وارسی نقادانه مدرنیته همین درون مایه ها را مورد توجه قرار می دهد.

در واقع، داوری می کوشد تا در سپهر مبانی فلسفی فوق، ریشه های فلسفه سیاسی غرب را مطالعه و نقادی کند، که نتیجه این اهتمام، بیان و شرح حقیقت و جوهر سیاست مدرن غرب است. محور اصلی این کوشش، بازنمایی رابطه قدرت و تفکر فلسفی در تمدن غرب است. این مطالعه، از تمدن و تأسیسات سیاسی، اجتماعی و فرهنگ غرب مدرن آغاز می شود و تا سقراط به عنوان پیشگام تفکر فلسفی غرب پیش می رود و نهایتاً پس از درک پیوستگی فلسفی غرب از یونان تا پایان دوران مدرن، به این نتیجه می رسد که چگونه میان سیاست غرب و میراث فلسفی آن، نسبتی اساسی و رشته ای محکم برقرار است و تنها در صورت زوال تفکر فلسفی غرب است که تزلزل در ارکان سیاست و فرآورده های امروز غرب راه پیدا می کند و البته سال هاست که این اتفاق افتاده و آثار آن به تدریج در حال ظهور است. به هرحال، از نظر داروی، غرب یک تاریخ است. غرب عالمی است که در وقت تاریخی با نحوی تفکر و با گشایش افقی که در آن بشر کم کم به مقام دائر مداری موجودات رسیده، به وجود آمده است.(۱۰) غرب، دارای ماهیتی متفاوت از شرق است. از دید وی، غرب دارای ماهیت و یک کلیت است، نه کلی قابل تفکیک به اجزاء مختلف و کسانی که سعی می کنند غرب را قابل تفکیک بدانند، سعی می کنند تا زشتی های غرب(۱۱) را بی ارتباط با آن قلمداد نمایند.(۱۲)

این نظام سیاسی که در غرب ظهور کرده، به لحاظ فلسفی متکی در اندیشه های دکارت است و اگر تلقی دکارتی از بشر به عنوان فاعل خود مختار شناسایی نشده و در عمل پدید نیامده بود واین تلقی در تاریخ فلسفه جدید بسط پیدا نمی کرد، دموکراسی ودیگر نظام های سیاسی که در دویست سال اخیر به وجود آمده اند قوام نمی یافت و دوام نمی آورد(۱۳) و اندیشمندانی، هم چون کانت، اسپینوزا و ماکیاول که براساس آن مبنای فلسفی نظام های سیاسی غربی را طراحی کرده اند، به زعم داوری آراء سیاسی یک فیلسوف با دیگر