پاورپوینت کامل اسلام و غرب; تعامل یا تقابل ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اسلام و غرب; تعامل یا تقابل ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اسلام و غرب; تعامل یا تقابل ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اسلام و غرب; تعامل یا تقابل ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint :
مناسبات با عراق و جهان شیعه
به دنبال سرنگونی رژیم صدام و به قدرت رسیدن اکثریت شیعه در عراق، شیعیان عراق توسط آمریکایی ها به سه دسته مجزا تقسیم شدند:
۱. سکولارها: این گروه، دین را عمدتاً موضوعی شخصی می دانند و معتقد به جدایی دین از سیاست هستند. گروه مزبور تحت نفوذ فرهنگ و تمدن غرب قرار دارد و رویکرد آنها به مسائل و رویدادهای مختلف غیر ایدئولوژیک است. بنابراین، شیعیان سکولار به دنبال تشکیل یک حکومت دینی نیستند، بلکه آنان معمولاً مخالف سیاست هایی هستند که از سوی ایران در قبال مسائل منطقه ای اتخاذ می شود. از آنجا که رویکرد آنان در تقابل با اسلام گرایان شیعی قرار دارد که به دنبال تشکیل یک حکومت دینی هستند، لذا اساساً مورد حمایت آمریکا قرار دارند. اما عدم محبوبیت کلی آنان در میان شیعیان و ناکامی جریان های سکولار در عراق، آمریکا را وادار ساخته تا از حمایت بیش از حد از این جناح خودداری ورزد.
۲. عمل گرایان: این جناح، از پایگاه قدرت مستحکم تری در میان شیعیان برخوردارست و به دنبال سرنگونی صدام از این فرصت استفاده کرده تا یک دولت مرکزی قدرتمند بر مبنای اصول دموکراتیک و رأی اکثریت ایجاد کند. این گروه از شیعیان نسبت به سیاست هایی که ممکن است به تجزیه عراق منجر شود، حساس است و سخت در تلاش است تا تمامیت ارضی عراق را حفظ کند. شیعیان عمل گرا از روابط خوبی، هم با ایران و هم با آمریکا برخوردارند و در از سرگیری مذاکرات بین ایران و آمریکا پس از ۲۸ سال قطع روابط کارساز بوده اند.
۳. جهادگرایان: این گروه، از سوی دولت آمریکا، رادیکال ترین گروه شیعه و سرسخت ترین دشمن آمریکا محسوب می شود. جهادگرایانی که دارای انگیزه ایدئولوژیک بوده و دارای گرایش قوی پان عربیستی نیز می باشند. این جریان به نماد مقاومت داخلی به دلیل مخالفتش با حضور آمریکایی ها در عراق تبدیل شده است. پس از سقوط رژیم صدام در عراق، برای نخستین بار از زمان سقوط امپراتوری عثمانی، اکثریت شیعه توانست نقشی مهم و تعیین کننده در حکومت عراق به دست آورد. از سوی دیگر، هم چنین در افغانستان اقلیت شیعه متعلق به گروه قومی هزاره موفق گردید در دولت جدید افغانستان به رهبری حامد کرزای سهم داشته باشد. گرچه به قدرت رسیدن دو دولت جدید در غرب و شرق ایران به جای دولت های پیشین، که در گذشته چالش های بزرگی در برابر ایران قرار داده بودند، نفوذ استراتژیک ایران را در منطقه افزایش داده است، اما سیاست خاورمیانه ای آمریکا که ملهم از سوء ظن شدید این کشور نسبت به ایران است، سبب گردیده تا ایران موقعیت جدید در منطقه را یک فرصت و در همان حال یک تهدید تلقی کند.
تقویت نقش و جایگاه ایران در محیط خود، همراه با پیروزی حزب الله لبنان در نبرد ۳۳ روزه اش علیه رژیم صهیونیستی سبب گردید تا آمریکا و حکومت های محافظه کار عرب از نفوذ فزاینده شیعیان در منطقه خاورمیانه هراسان شوند. مطالعه رفتار سیاست خارجی ایران در قبال عراق پس از صدام بیان گر آن است که اختلافات آشکاری میان تصویری که توسط آمریکا و برخی حکومت های محافظه کار عرب از ایران ساخته شده و رفتار واقعی ایران وجود دارد. به عبارت دیگر، از آنجا که ایران تجزیه عراق را تهدیدی مستقیم علیه منافع و امنیت ملی خود تلقی می کند، همواره تلاش کرده تا از طریق حمایت از حکومت مرکزی و کمک به آن برای مدیریت بحران های پیش رو، تمامیت ارضی عراق را نیز حفظ کند.
برخی تحلیل گران بین المللی معتقدند، که انگیزه اصلی آمریکا در معرفی ایران شیعه به عنوان عامل بی ثباتی در عراق، تحت الشعاع قرار دادن شکست ها و ضعف های خود در برقراری امنیت در عراق می باشد. به عبارت دیگر، دولت بوش سعی کرده تا از ایران در برابر ناکامی های خود در عراق به عنوان سپر بلا استفاده کند.برخی تحلیل گران معتقدند: در حالی که هژمونی آمریکا در خاورمیانه در حال فرسایش است، این کشور نمی تواند افزایش نفوذ ایران در عراق را تحمل کند، به رغم وجود این واقعیت که ایران و آمریکا منافع مشترکی در آن کشور دارند. البته عراق تنها بخشی از رقابت ژئوپلیتیک بزرگ تر میان ایران و ایالات متحده است. در واقع، ایجاد نخستین حکومت شیعه در عراق و در جهان عرب، فصل جدیدی در ژئوپلیتیک منطقه خاورمیانه گشوده است. این تحولات در میان برخی کشورهای عرب و نیز آمریکا در رابطه با نقش آتی شیعیان در منطقه که وابستگی های نزدیکی با ایران دارند، ترس و شک و تردید پدید آورده است. به دلیل تفاوت های تاریخی میان پایگاه قدرت شیعیان در مقایسه با جمعیت شان در خاورمیانه، این برداشت به وجود آمده که شیعیان اینک در پی سهم شایسته خود از قدرت سیاسی و اقتصادی می باشند، آشکارا این نگرانی ها در اعلام »هلال شیعی« که اول بار توسط ملک عبدالله، پادشاه اردن در دسامبر ۲۰۰۴ مطرح شد، تجلی پیدا کرد. این امر، بازتاب نگرانی های رژیم های سنی در منطقه بود. این در حالی است که برخی محافل سیاسی تلاش کرده اند، »هلال شیعی« را مترادف با مقاومت در برابر حضور آمریکا در منطقه تعبیر کنند. این موضوع یکی ازعواملی است که باعث شده تا آمریکا روی خوش بیشتری به کشورهای عرب منطقه نشان دهد. البته مزایای ژئوپلیتیکی شیعیان و این واقعیت که کلیه میادین عمده نفت و گاز در منطقه خلیج فارس در مناطق تحت تسلط شیعیان در جنوب عراق یا بخش شرقی عربستان سعودی قرار دارند، آشکارا دارای این تأثیر بر سیاست های آمریکا بوده است که این کشور را از سیاست های سابق دموکراتیک سازی در جهان عرب دور سازد. دموکراتیک سازی نهایتاً به معنای توانمندتر گردیدن شیعیان از طریق این فرایند می بود، که در مجموع، استراتژی آمریکا در قبال جهان شیعه پس از سقوط رژیم صدام در عراق را می توان به صورت زیر خلاصه کرد:
۱. ایجاد موازنه قوا میان شیعیان، کردها و سنی ها؛
۲. بهره برداری از اختلافات میان جناح های شیعه و شکاف بین شیعیان و سنی ها؛
۳. بهره برداری از اختلافات میان اعراب و ایرانیان؛
۴. معرفی ایران به عنوان تهدیدی برای اعراب؛
۵. جلوگیری از گسترش نفوذ و قدرت ایران؛
۶. ایجاد اتحاد بین ایالات متحده، حکومت های محافظه کار عرب و رژیم صهیونیستی.
ملاحظات ژئوپلیتیکی
به دنبال پایان یافتن جنگ جهانی دوم، منطقه خاورمیانه اهمیت بیشتری در افکار استراتژیک آمریکا پیدا کرد، که پس از جنگ سرد، این اهمیت بیشتر شد، چرا که واشنگتن اهمیت زیادی برای منابع انرژی در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس قائل است، زیرا این منطقه به مهم ترین منطقه جهان به لحاظ استراتژیکی و به یکی از بزرگ ترین ذخایر مادی در تاریخ جهان تبدیل شده است. کنترل بر این منطقه با ارزش، زمانی به هدف اصلی سیاست آمریکا تبدیل شد، که این کشور جایگزین بریتانیا به عنوان قدرت مسلط در جهان گردید. چنین کنترلی به ایالات متحده در برابر رقبای صنعتی اش حق وتو اعطا کرد و لذا این امر اهرمی حیاتی به آمریکا اعطا کرده که می تواند از آن علیه رقبای صنعتی خود در اروپا و آسیا استفاده کند. از این رو، پیش بینی های اطلاعاتی در آمریکا برای هزاره جدید حکایت از تداوم کنترل آمریکا بر نفت خاورمیانه دارد، و تصرف عراق نیز برای همین منظور برنامه ریزی و تعقیب شد.
در راستای این استراتژی، سیاست آمریکا در قبال ایران به عنوان یک قدرت رقیب شکل گرفت. آمریکا با اشاره به قدرت در حال ظهور ایران و با به تصویر کشیدن آن به عنوان منبعی برای تهدید و بی ثباتی در منطقه سعی داشت تا کشورهای دیگر را از ایران بترساند. هدف این سیاست ها عمدتاً خنثی کردن قدرت نرم قابل ملاحظه ایران و به طور کلی جلوگیری از رشد شیعه در منطقه است. البته این سیاست با واقعیات موجود درباره ایران در تضاد است.
نظر سناتور آمریکایی، چاک هاگل، در این زمینه جالب توجه است: البته او استدلال می کند، که »در خاورمیانه قرن ۲۱، ایران یک مرکز ثقل و یک قدرت منطقه ای مهم به حساب می آید و لذا آمریکا نمی تواند این واقعیت را تغییر دهد. سیاست استراتژیک آمریکا باید نقش ایران را امروزه و طی ۲۵ سال آتی به رسمیت بشناسد.« او در ادامه می افزاید: »برخورد نظامی آمریکا با ایران، خاورمیانه و جمعیت مسلمان جهان را شعله ور خواهد ساخت و به امنیت آمریکا و نیز منافع سیاسی، اقتصادی و استراتژیک آمریکا در سراسر جهان لطمه شدیدی وارد خواهد ساخت. هم چنین شرایط کنونی در خاورمیانه نشانگر این واقعیت است که مسئله فلسطین دیگر تنها عامل تعیین کننده در موازنه قوا در منطقه نیست؛ زیرا کشورهایی، چون افغانستان، عراق و لبنان نیز مطرح هستند و دورنمای افزایش نفوذ ایران هم وجود دارد«.
نگاهی به تحولات در منطقه ای که از افغانستان تا لبنان گستردگی دارد، آشکار می سازد که تغییری عمده در قدرت ژئوپلیتیکی رخ داده است. در حالی که جایگاه آمریکا در این منطقه عمدتاً به دلیل سیاست های شکست خورده آن در عراق در حال تنزل است، محیط منطقه ای جدید پس از سقوط رژیم بعث در عراق و رژیم طالبان در افغانستان نفوذ ایران و قدرت نرم آن را تقویت کرده است. به دلیل این تحولات، مشاهده می شود که مسائل منطقه ای پیچیده مربوط به ایران و آمریکا از ابعاد جدیدی برخوردار گردیده اند؛ زیرا هم ایران و هم آمریکا منافعی در برقراری ثبات در عراق دارند. آنها از نفوذ و ابزارهای کافی برای حرکت سریع تر به سوی این هدف برخوردار می باشند. از زمان سقوط رژیم بعثی در عراق، هر یک از دو کشور گام هایی در این مسیر برداشته اند. با وجود این، شدت و فوریت مسائلی که امروزه عراق با آنها مواجه است، مستلزم تلاش های هماهنگ تر و قدرتمندتری توسط این دو کشور کلیدی است. آمریکا با آگاهی از این واقعیت که نقش ایران در منطقه در حال افزایش است، در چارچوب سیاست چند وجهی خود در مواجهه با ایران تلاش می کند تا با استفاده از نفوذ بین المللی خود در برابر برنامه هسته ای ایران، اجماع به وجود آورد. به نظر می رسد، که واشنگتن این تاکتیک را گامی ضروری برای تقویت موضع ضعیف خود پیش از تعامل با ایران بر سر عراق تلقی می کند. از این رو، عراق به عاملی تسهیل کننده در از سرگیری تعاملات دیپلماتیک بین ایران و آمریکا و نهایتاً نزدیک شدن روابط آنها تبدیل گردیده است.
امواج اسلام هراسی
موج اول: اگر چه اسلام هراسی و اسلام ستیزی، پدیده تازه ای در غرب نیست و تقریبا ریشه در تاریخ اروپا و به ویژه جنگ های صلیبی دارد، اما امواج جدید اسلام هراسی و اسلام ستیزی، پروژه ای کاملا هدفمند و طراحی شده از سوی صهیونیسم بین الملل می باشد، که با بهره گیری از ابزارهای متنوع و تاکتیک های پیچیده به صورت پر دامنه ای در حال اجرا است.
موج اول این پروژه به صورت مشخص از اواخر دهه ۸۰ میلادی آغاز شده و چرایی عملیاتی شدن اسلام هراسی و اسلام ستیزی نیز به پیروزی انقلاب اسلامی و تحولات گسترده منبعث از آن در جهان اسلام و مناسبات بین المللی باز می گردد. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، باعث به وجود آمدن و ظهور خود آگاهی دینی در میان مسلمانان و بازیابی هویت اسلامی گردید و این مهم نیز گفتمان بیداری اسلامی را به منصه ظهور رسانید و گفتمان بیداری اسلامی تدریجا به گفتمان مسلط جهان اسلام تبدیل گردید.
دامنه تحولات منبعث از انقلاب اسلامی تنها محدود به جهان اسلام نگردید و خیلی سریع مناسبات بین المللی را نیز تحت تاثیر خود قرار داد. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دو عنصر مسلط بر سرشت مناسبات بین المللی حاکم بود: عنصر قدرت و ایدئولوژی سیاسی سوسیالیسم و لیبرالیسم، اما انقلاب اسلامی، عناصر و معادلات جدیدی را وارد عرصه مناسبات بین المللی کرد. این عناصر و معادلات عبارت بودند از: هویت فرهنگی دینی و ایدئولوژی اسلامی، که برآیند وارد شدن مولفه های جدید در مناسبات بین المللی، شکل جدیدی از قواعد بازی را در محیط بین المللی بوجود آورد، که در نتیجه، بازی یک جانبه و یک طرفه سلطه گر و سلطه پذیر را تا حدود زیادی تحت تاثیر قرار داد و ظهور بازیگران سلطه ناپذیر و مستقل را به ارمغان آورد.
روند موصوف از یک سو و گسترش مهاجرت گسترده مسلمانان به اروپا و آمریکا و مقاومت آنان در برابر هضم شدن در هنجارها و فرهنگ غربی و هم چنین تاکید و مقید بودن مسلمانان به اعمال دینی و رشد اسلام گرایی در بین اروپائیان، غربی ها را به هراس انداخت و آنان را به چاره جویی واداشت. از این رو، غرب در صدد بر آمد تا با تکیه بر راهبرد اسلام هراسی، از یک طرف تحولات ذکر شده را مهار کند و از طرف دیگر و به زعم خود، مهم ترین مانع جدی بر سر راه جهانی سازی و استیلای فرهنگ، سیاست و اقتصاد غرب را بدین ترتیب از سر راه بردارد. این مانع از منظر غربی ها همان خودآگاهی مسلمانان، بازیابی هویت دینی و شکل گیری بیداری اسلامی بود.
موج اول اسلام هراسی، همزمان با شکل گیری موج اول بیداری اسلامی در دهه ۸۰ میلادی به عنوان یک راهبرد مهم در دستور کار نظام سلطه و رسانه های وابسته به آن قرار گرفت، که در این ارتباط می توان به انتشار کتاب موهن »آیات شیطانی« توسط سلمان رشدی اشاره کرد. با فروپاشی بلوک شرق و شوروی سابق در آغاز دهه ۹۰ میلادی و خلأ بیگانه هراسی و محاصره اندیشی متداول عوام در غرب، راهبرد اسلام هراسی به صورتی جدی تر مورد اهتمام و توجه بازیگران سلطه گر قرار گرفت، که در همین راستا، مراکز تصمیم ساز وابسته به لابی صهیونیسم بین الملل سعی کردند تابرای پر کردن خلا بیگانه هراسی و محاصره اندیشی، خطر اسلام را جایگزین خطر کمونیسم نمایند. از این رو و در فاز جدید، راهبرد اسلام هراسی را از مجاری صرف تبلیغاتی خارج کرده و به آن زیر ساخت به اصطلاح علمی و فرهنگی دادند، که در این رابطه و در سال ۱۹۹۲، تئوری برخورد تمدن ها از سوی »ساموئل هانتینگتون« مطرح گردید. هانتینگتون در تئوری برخورد تمدن ها تصریح کرد که خطوط گسل بین تمدن ها مرزهای درگیری آینده است و تمدن اسلامی، بزرگ ترین تهدید برای تمدن غرب محسوب خواهد شد. در واقع، مراکز تصمیم ساز با این تئوری پردازی در صدد القای این مفهوم بودند که مرزهای جهان اسلام خونین است. متعاقب ایجاد زیرساخت به اصطلاح علمی و فرهنگی برای راهبرد اسلام هراسی، اسلام ستیزی نیز به موازات آن در دستور کار غرب و رسانه های وابسته به نظام سلطه قرار گرفت. ارائه تصویر غیر واقعی و مخدوش از اسلام و آموزه های آن، فاز دیگری از موج اول راهبردهای اسلام هراسی و اسلام ستیزی بود. عملیاتی شدن این فاز ذهنیت افکار عمومی غرب را به سمت برداشتن یک جانبه و غیر واقعی از اسلام سوق داد. القای این مفاهیم که قوانین اسلامی ناقض حقوق بشر است، اسلام دینی خشونت طلب و مروج عصبیت است، دین اسلام بنیادگرا و مخالف علم و پیشرفت می باشد، اسلام مولد اندیشه تروریسم است و. .. بخشی از فاز جدید اسلام هراسی و اسلام ستیزی در موج اول را شامل می شود.
موج دوم: دومین موج اسلام هراسی و اسلام ستیزی، پس از حادثه ۱۱ سپتامبر و انفجارهای نیویورک و واشنگتن عملیاتی شد.
در موج دوم، رسانه های تحت کنترل نظام سلطه سعی کردند تا بنیان روابط جهان اسلام و غرب را دگرگون سازند. از این رو، به شدت و حدت گسترده ای این عبارت که خطوط گسل تمدنی بین اسلام و غرب فعال شده است را القا می کردند. دو روز پس از انفجارهای ۱۱ سپتامبر، روزنامه هرالدتریبون در مقاله ای به قلم جان وینکور نوشت که این حوادث برخورد تمدن های اسلامی و غرب را آشکار ساخته است. موج دوم اسلام هراسی و اسلام ستیزی توسط امپراتوری های خبری و رسانه ای نظام سلطه، آن چنان ساماندهی شد که نخست وزیر وقت ایتالیا در اظهاراتی نسنجیده تمدن غرب را اصیل تر از تمدن اسلامی خواند و مسلمانان را به علت آنچه او فرودستی می نامید مورد تحقیر قرار داد. در ادامه این روند، فوکویاما یک ماه پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، در مصاحبه ای با روزنامه گاردین تاکید کرد که اسلام تنها نظام فرهنگی است که مدرنیته غربی را تهدید می کند. او تصریح کرد، که آمریکا می تواند برای شکستن مقاومت کشورهای اسلامی در برابر مدرنیته از توان نظامی خود استفاده کند. در همین رابطه ویلیام کوهن، وزیر دفاع اسبق آمریکا و از استراتژیست های برجسته این کشور اعلام داشت: جنگ آمریکا و متحدانش با اسلام، جنگ چهارم جهانی است. هم چنین، بوش، رئیس جمهور آمریکا نیز مدعی جنگ دوم صلیبی گردید. موج دوم اسلام هراسی و اسلام ستیزی در غرب در وهله اول، پدیده عصبیت مسلمانان را گسترش داد و رفتارهایی علیه آنان در اشکال تبعیض، انزجار، اعمال خشونت و. . شکل گرفت؛ ثانیا، موجب رونق بخشی بیشتر بیگانه ستیزی و محاصره اندیشی عوامانه در افکار عمومی غرب شد، ثالثا به غرب و به ویژه آمریکا آزادی عمل بیشتری برای اسلام هراسی و اسلام ستیزی اعطا کرد، به گونه ای که پنج کشور از هفت کشوری که نامشان در فهرست وزارت خارجه آمریکا به عنوان حامیان تروریسم قرار گرفت، از کشورهای اسلامی بودند و رابعاً ساماندهی موج دوم اسلام هراسی و اسلام ستیزی، این امکان را برای آمریکا و کشورهایی که دارای فرهنگ مشترک انگلوساکسونی بودند فراهم ساخت تا رویکردی سخت افزارانه و میلیتاریستی را در دستور کار خود قرار دهند.
در راستای تئوریزه کردن لزوم رویکرد سخت افزاری و نظامی در موج دوم اسلام هراسی و اسلام ستیزی، »رود پارسلی« از کشیشان مروج صهیونیست مسیحی با انتشار کتابی به نام »بیش از این نباید سکوت کرد« مدعی شد، که خدا به آمریکا ماموریت داده که اسلام را شکست دهد. وی هم چنین در کتاب خود نوشت که این یک حقیقت است، که آمریکا تا حدودی با هدف ویرانی این دین غلط تاسیس شده است. اما در پی ناکامی آمریکا در عراق و شکست طرح خاورمیانه بزرگ، که در واقع شکست رویکرد سخت افزاری در راهبردهای اسلام هراسی و اسلام ستیزی بود و هم چنین پیروزی گفتمان اصولگرایی در ایران در طی چند سال اخیر، موج دوم بیداری اسلامی در منطقه پدیدار شد. این موج که با پیروزی اسلام گرایان و به قدرت رسیدن آنان در برخی از کشورهای اسلامی و به ویژه پیروزی حزب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 