پاورپوینت کامل حکمت و ولایت ۲۵ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حکمت و ولایت ۲۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکمت و ولایت ۲۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل حکمت و ولایت ۲۵ اسلاید در PowerPoint :

۱ – ولایت را اگر به معنای سرپرستی همراه با محبت بگیریم، که از یک نوع تابعیت بوجود آمده است. حوزه مفهومی بسیار گسترده ای به خود می گیرد. معنای اولی آن پشت سر واقع شدن، که با یک نوع ارتباط که مربوط به دو طرف قبل و بعد است؛ یعنی توالی وقوع، با یک نوع رابطه دو طرفه است نه یک طرفه؛ پس ولایت فاعل و مفهوم ندارد، بلکه دو طرفه است؛ چرا که براساس احساس بنا می شود و محبت نیز دو طرفه است برعکس عقل صرف که ممکن است یک طرفه باشد. همان گونه که ولایت؛ یعنی رویگردانی نیز دو طرفه است.

۲ – ولایت چون دو طرفه است، نشان عقلی آن نیز بر پایه دو طرف بنا می شود؛ یعنی نه براساس عقل طبیعی، بلکه براساس عقل تجربی، که برپایه ارتباطات دو سویه شکل می گیرد، که گاهی عقل تاریخی می شود، گاهی عقل جغرافیایی و گاهی عقل روانشناختی، که براساس آن اندیشه های حکمی شکل می گیرد، برعکس عقل فلسفی که براساس آن عقل خالص یا خرد ناب، یا عقل طبیعی شکل می گیرد، که سعی می کند به عقل ناب و خرد خالص بر گردد تا بتوان براساس آن به تجربه جهان بیرون پرداخت و براساس آن جهان بیرون را سنجش کرد و البته فلسفه نیز برای یافتن شاخص های این سنجش می باشد.

۳ – عقل تاریخی، جغرافیایی و روانشناختی، یا عقل حکمی، سقوط و صعود دارد؛ پس بایستی به عوامل سقوط و نزول آن پرداخت. پس حکمت به دنبال شاخص های صعود و نزول عقل حکمی است و ولایت، شاخص های قوس صعود و نزول عقل حکمی را توضیح می دهد؛ یعنی با ولایت، عقل حکمی اوج می گیرد و یا عدم آن عقل حکمی، سیر نزولی پیدا می کند. پس فهم ولایت به فهم عقل حکمی می رسد و می توان براساس آن به فهم احکام عقل حکمی رسید.

۴ – عقل تاریخی ای که در فلسفه مطرح شد، عقلی بود که در پناه ولایت شکل می گرفت و متکامل می شد؛ یعنی حقیقت در عالم در وجود انسانی، متعالی و متجلی می شد و او عقل تاریخی می شد و بر این اساس زمان نیز تکامل می یافت و بسط پیدإ؛ می کرد و تکامل عقل تاریخی این گونه رخ می داد و تامل تاریخی عقل، سبب تحولات عظیم اجتماعی شد.

پس ولایت حقیقت براساس واقعیت تجلی پیدا می کند و راهبر واقعیت می شود و لذا ولایت، جهان واقعیتی را از بی جهتی نجات می دهد و آن را به سوی کمال هدایت می کند؛ یعنی تکامل جوامع بشری در جهت آزادی از جبرهای طبیعی و اجتماعی.

۵ – بعد از این مرحله از عقل تاریخی است که ولایت از عقل تاریخی جدا شده و عقل تاریخی رها از ولایت می گردد؛ یعنی عقل تاریخی، عقلی می شود که سرگردان بوده و تابعی از ماتریالیسم می شود و ماتریالیسم تاریخی نام می گیرد، و از اینجاست که خدا، انسانِ نوعی قلمداد شده است؛ یعنی ولایت حقیقت از برای واقعیت تبدیل به یک واقعیت نوعی به نام انسان می شود. به عبارت دیگر، ولایت از فلسفه منقطع می شود و فلسفه غربی از عقل حکمی خارج می شود و عقل فلسفی به ظهور می رسد؛ عقلی که مبنای علوم انسانی واقع می شود( به معنای علم تجربی انسانی نه دانش انسانی که در حکمت مطرح می شود).

۶ – بافویرباخ است که علوم انسانی غربی مبنا دار می شود و مبنای علوم انسانی بعد از کانت و هگل با فویرباخ تدوین می شود. توضیح آنکه، بعد از این که کانت بنای فلسفی علوم تجربی جدید را بنیاد گذاشت، هگل با استفاده از چارچوب کانت، فلسفه علوم تجربی انسانی را بنیان نهاد، ولی آنچه که واسطه فلسفه علم تجربی انسانی و علوم تجربی انسانی شد، فلسفه فویرباخ بود، که ولایت حقیقت و خدا بر واقعیت و انسان، قطع شد و انسان بدون خدا، و واقعیت بدون حقیقت در معرفت شناسی نظم یافت و مشکل آن نیز فقدان ارتباط مفهومی میان انسان و خدا؛ یعنی فطرت بود.

۷ – فویرباخ از انسان نوعی به عنوان مبنای علوم انسانی استفاده کرد؛ یعنی نه انسان شخصی است که شامل امور اجتماعی نشود و این که انسان نیز در این میان وجود دارد، پس از مفهوم غیرانسانی دور می شود. بنابراین، علوم انسانی، آن علم تجربی است که درباره انسان نوعی تحقیق و مطالعه