پاورپوینت کامل تحلیل گفتمانی اسلام هراسی در فضای قطبی گرایی ۶۰ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تحلیل گفتمانی اسلام هراسی در فضای قطبی گرایی ۶۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تحلیل گفتمانی اسلام هراسی در فضای قطبی گرایی ۶۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل تحلیل گفتمانی اسلام هراسی در فضای قطبی گرایی ۶۰ اسلاید در PowerPoint :

با پایان جنگ سرد و فقدان حضور کنش گری قدرتمند در عرصه روابط بین الملل در برابر غرب، و نیز خروج نظام بین الملل از فضای دو قطبی به سمت عصر تک قطبی، آمریکا در صدد برآمد تا با استفاده از مقدورات خود رویای هژمونی خود بر جهان را واقعیت بخشیده و آرزوی خود، »عصر آمریکایی« را محقق نماید. پذیرش سیادت آمریکا از سوی کشورهای قدرتمند غربی و کشورهای سابقا کمونیست، نگاه آمریکا را به سمت حوزه پیرامونی غرب؛ یعنی جهان اسلام معطوف داشت. هر چند تقابل غرب با اسلام ریشه در حوادث تاریخی؛ یعنی از بدو ظهور اسلام تا کنون دارد، اما آغاز تقابل آمریکا (غرب) با جهان اسلام در دوران معاصر، ناشی از دو فرایند تعارض آمیز است:

الف: حرکت آمریکا برای تبدیل شدن به قدرت هژمون؛

ب: روند بیداری و نوزایی در کشورهای اسلامی(اسلام گرایی).

این دو فرایند در دوران جنگ سرد به دلیل دو قطبی بودن فضای عملیاتی سیاست بین الملل اجازه بروز و ظهور نمی یافت و یا آن که به علت فربه بودن تعارضات میان شرق و غرب و داغ بودن تنور جنگ سرد نمودی نداشت.

فرایند تبدیل آمریکا به بازیگری هژمون، ناشی از رسالت گرایی، برتری طلبی، هنجارسازی، جهان گرایی، دشمن سازی، و مذهب گرایی خاص آمریکایی در قرن ۲۱ است.(متقی،۱۳۸۷، ص ۱۴۵) براساس این مولفه های شش گانه، تعریف منافع و تهدیدات برای این کشور در گستره جهانی صورت گرفت و در نتیجه، مناطق ژئوپلتیک جهان؛ نظیر خاورمیانه در کانون توجه نظریه پردازان و سیاست مداران آمریکایی قرار گرفت. از سویی دیگر بیداری جنبش های اسلام گرا در جهان اسلام و بخصوص در این منطقه، بر شدت تعارض میان آمریکا و اسلام گرایان خاورمیانه افزود (سراج،۱۳۸۷) به عبارت دیگر »تعارض ژئوپلتیکی« با »تعارض فعال ایدئولوژیکی« به یک دیگر پیوستند تا نشانه هایی از آغاز جنگی صلیبی در عصر پست مدرن را آشکار سازند؛ زیرا تحولات درونی جهان اسلام، که سال ها قبل از فروپاشی نظام دو قطبی با حوادثی؛ هم چون انقلاب اسلامی ایران و سایر جنبش های انقلابی در منطقه و بازتاب های آن در عرصه بین الملل؛ نظیر موجودیت یافتن جنبش های اسلامی در جهان اسلام و افزایش روند اسلام گرایی در درون جوامع غربی، موسوم به سونامی اسلامی (انصاری، ۱۳۸۸) خود را نمایان ساخته بود، سبب شد تا غرب به رهبری آمریکا در صدد چاره جویی برای مبارزه با روند نوزایی درونی در حوزه پیرامونی خود که سال ها به دنبال خاموش نگه داشتن آن بوده، برآید. بنابراین این بار پس از سال ها فترت ناشی از خمودگی جهان اسلام و نیز وجود قدرت های رقیب دیگر در برابر غرب، دو رقیب دیرینه بار دیگر به صف آرایی در برابر هم پرداخته اند. بنابراین دو قطبی شدن دوباره فضای عملیاتی سیاست بین الملل امری اجتناب ناپذیر شد و بیداری جهان اسلام، سبب شدت یافتن این تعارضات گردیده و امریکا تلاش نمود تا با ترفندهای مختلف به نوعی روند این بیداری را مهار نماید. تقویت شدن جنبش هایی؛ نظیر حزب الله و حماس در منطقه خاورمیانه، تا جایی که توانستند ارتش مشهور اسراییل را در طی دو جنگ به زانو درآورند، و نیز ناکامی های آمریکا در عراق و افغانستان، جلوه هایی از پیشرفت و رشد روند بیداری اسلامی می باشد. (سراج، همان) پیام مقام معظم رهبری(حفظه الله) به حجاج بیت الله الحرام و اشاره ایشان به این فرایند، نشان دهنده اهمیت بیداری اسلامی و نیز اهمیت پروژه اسلام هراسی می باشد. ایشان در فرازی از این پیام این گونه می فرمایند: »تبلیغات وسیع دشمن در جهت اسلام هراسی، تلاش شتاب زده ای که برای ایجاد اختلاف میان فرقه های اسلامی و برانگیختن تعصب های فرقه ای می کند، دشمن تراشی های کاذب از شیعه برای سنی و از سنی برای شیعه، تفرقه افکنی میان دولت های مسلمان و کوشش برای تشدید اختلافات و تبدیل آن به دشمنی ها و معارضه های لاینحل، استفاده از سازمان های اطلاعاتی و جاسوسی برای تزریق فساد و فحشاء میان جوانان، همه و همه واکنش های سرآسیمه گون و آشفته در برابر حرکت متین و گام های استوار امت اسلامی به سوی بیداری و عزت و آزادگی است«.

جنگ نرم در فضای گفتمانی

اگرچه فضای عملیاتی بین الملل به سمت دو قطبی شدن حرکت نمود، اما از آنجایی که هر عصری جنگ مخصوص به خود را نیز می سازد، مولفه های خاص عصر پست مدرن سبب شد تا جنگِ خاص این عصر با ابزارهایی نوین ظهور یابد. همانگونه که دوره پیشامدرن و مدرن، جنگ های خاص خود را رقم زدند، در دوره پست مدرن نیز، گفتمانی شدن جهان، عاملی شد تا این جنگ صلیبی در حوزه های معنایی آغاز گردد و پس از آن است که فاتح این حوزه می تواند سربازهای خود را برای فتح سرزمینی به میدان کارزار بفرستد. به عبارت دیگر، هدف اصلی در این نبرد تغییر گفتمان حاکم بر حوزه ایمانی است و کارکردهای جنگ نرم مهم ترین راهکار برای این پیروزی قلمداد می شوند؛ یعنی پیروزی در جنگ نرم مقدمه ای است بر پیروزی در جنگ سخت که می تواند هزینه های جنگ کلان و سخت را به شدت کاهش دهد و به مراتب تاثیرپذیری بیشتری داشته باشد. پیروزی در جنگ نرم، عبارت است از ایجاد ایستارها و ادراک هایی در راستای منافع کشورهای برتر. این ایستارها می توانند از راه های گوناگونی تغییر یابند، که مهم ترین راهکار آن تبلیغ شاخصه های فرهنگی است که از طریق محصولات و بسته های فرهنگی مختلف به سایر نقاط جهان القا می گردد. محتویات این بسته ها می توانند شلوارهای جین غربی باشند و یا فیلم های هالیوودی و حتی مجله ها و کتاب های علمی، تخیلی و…. که به نوعی تبلیغ کننده آرمان های لیبرال در جهان غیر غربی باشند.

بنابراین در عصر پست مدرن، کشورها بایستی بر فضای گفتمانی آن حاکمیت یابند تا بتوانند از این سلطه در راستای شکل دهی به فضای ادراکی موجود در درون جهان گفتمانی بهره برداری نمایند؛ زیرا سلطه بر جهان گفتمانی برابر است با فتح جهان بدون ریخته شدن قطره خونی. به عبارت دیگر؛ یعنی فتحی خاموش در شب ظلمانی بی بصیریتی.

فرایند شکل گیری اسلام هراسی

تجربه آمریکا پس از جنگ جهانی دوم در مبارزه با کمونیسم و هزینه های هنگفت مادی و معنوی آن، که در برابر این کشور جلوه گر شد، سبب گردید تا در برابر دشمنی نوین که آفریده سیاست سازان آمریکایی است، به سبکی جدید نیروهایش را سازماندهی نماید. آمریکا با استفاده از امکانات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و… خود به منظور انسجام بخشیدن جهان غرب علیه جهانِ غیرمنسجمِ اسلام، پروژه دشمن سازی را در دستور کار خود قرار داد(متقی، همان، ۸۶) و با استفاده از قدرت نرم توانست »اسلام هراسی« (ISLAMPHOBIA) را به عنوان کلیدی ترین دغدغه جهان غرب در قرن ۲۱ معرفی کند. وقوع حوادثی تروریستی، که مهم ترین آن حادثه یازده سپتامبر بود، موجب تکمیل شدن فرایند اسلام هراسی در غرب شد. همان گونه که آمارها نشان می دهند، پس از حوادث ۱۱ سپتامبر و انفجارهای لندن، اسلام هراسی رشدی چشم گیر داشته و نمود این اسلام هراسی را می توان در رفتار شهروندان اروپایی مشاهده نمود. حمله به مراکز مسلمانان، درگیری خیابانی با زنان محجبه، حمله به مردانی که چهره آنان به مسلمانان شبیه است، آزاررسانی به کودکان مسلمان در مدارس عمومی، (ابانلو، ۱۳۸۴) ترسیم کاریکاتورهای موهن و نیز اخیرا قرآن سوزی کشیش آمریکایی، از جمله مواردی است که پس از شیوع پدیده اسلام هراسی به وقوع پیوسته است. طبق نظرسنجی اخیر نشریه »واشنگتن پست« نزدیک به ۴۸ درصد از مردم آمریکا تصور خوبی نسبت به اسلام ندارند، که این رقم ۱۰ درصد بیش از میزانی است که در نظرسنجی منتشر شده یک ماه پس از حملات ۱۱ سپتامبر اعلام شده بود.(سراج، همان)

هر چند به بهانه مبارزه با تروریسم (اسلام) دو جنگ در منطقه خاور میانه به وقوع پیوست، اما آنچه که در این میان برای غرب از اهمیت برخوردار است، تغییر الگوها و ادراکات حاکم بر فضای فکری اسلام گرایان منطقه و جهان است. بنابراین، امریکا برای استمرار سلطه و هژمونی خود بر جهان نیازمند فتحِ جهان، همراه با آمریکایی سازی است و گستره ایمانی جهان اسلام مهم ترین مانع در برابر دست یابی به این هدف محسوب می گردد.

پس از آن که غرب توانست »اسلام هراسی« را به عنوان دغدغه اصلی خود به افکار عمومی ساکنان نیم کره غربی القا کند -که تبلور عینی آن را می توان در انجام حرکات نژاد پرستانه شهروندان غربی علیه شهروندان مسلمانان مشاهده نمود- در مرحله بعد می بایست بتواند با اقناع افکار عمومی جهان اسلام مبتنی بر غیرانسانی (تروریستی) بودن آموزه های اسلامی، فرایند هژمون سازی و امپراتوری خود را تکمیل کند. به عبارت دیگر، بایستی به انسان هایی که به وحدانیت خداوند و رسالت محمد(ص) به عنوان آخرین فرستاده او اقرار نموده اند، بقبولانند که اسلام سیاسی با مفاهیم مدرن؛ نظیر تکثرگرایی، دموکراسی و حقوق زنان [غربی] ناسازگار است (کوهن،۲۰۰۸) و برایند پذیرش الهیات اسلامی چیزی جز خشونت بنیادین نخواهد بود. این فرایند، همان نبرد صلیبی در عصر پست مدرن است که در بُعد گفتمانی و معنایی در حال شکل گیری است.

همانگونه که امریکا در تجربه هایی؛ نظیر جنگ ویتنام، جنگ ایران و عراق، و… دریافت که با آتش افروزی نمی توان باورها را تغییر داد، به جنگ نرم روی آورد. بنابراین، گام دومی که آمریکا برای حفظ منافع ملی خود در جهان اسلام بایستی برمی داشت، اقناع افکار عمومی جهان اسلام برای پذیرش اندیشه ه