پاورپوینت کامل لطف الهی و غرایز عقلانی ۹۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل لطف الهی و غرایز عقلانی ۹۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل لطف الهی و غرایز عقلانی ۹۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل لطف الهی و غرایز عقلانی ۹۶ اسلاید در PowerPoint :
معتزله
ابوالحسن اشعری موضع معتزله را در عصمت مختلف گزارش می کند و لطف بودن عصمت را به برخی معتزله نسبت می دهد:
»قال بعضهم العصمه لطف من اللَّه یفعله بالعبد فیکون به معتصماً«.
قاضی عبدالجبار در المغنی خود، فصلی را به لطف بودن عصمت اختصاص می دهد:
»فصل فی معنی وصف اللطف بانه عصمه«.
وی در همین فصل شمول لطف بر انجام واجب و مندوب را »توفیق« و امتناع از قبیح را »عصمت« تعریف می کند:
»اللطف کما قدیدعوا الی اختیار الواجب و الندب علی ماذکرنا، فقدیکون لطفاً فی الامتناع من القبیح فی ان لایفعله و کما اذا وافقت الطاعه اللطف فی الحدوث یفعلها العبد لاجله و یختارها لمکانه یوصف بانه توفیق، فکذلک متی امتنع من القبیح لمکانه وُصف بانه عصمه«.
ابن ابی الحدید موضع معتزله را چنین گزارش می کند:
»قال اصحابنا: العصمه لطف یمتنع المکلف عند فعله من القبیح اختیاراً«.
همو در جای دیگر حقیقت عصمت را لطف تفسیر می کند:
»و حقیقتها راجعه الی لطف یمنع القادر علی المعصیه من المعصیه«.
تحلیل و بررسی
این دیدگاه تنها به صورت کلی و مبهم عصمت را لطف و تفضل خداوند توصیف می کند و روشن نمی کند که پیامبران چگونه مصونیت پیدا می کنند. به دیگر سخن، این لطف الهی چگونه پیامبر را از گزند گناه حفظ می کند؟ آیا خداوند با قوه و نیروی خاص پیامبر را به سوی انجام فرایض رهنمون و از ارتکاب معاصی برحذر می کند؟ در صورت مثبت چیستی نیروی فوق روشن نشده است.
حاصل آن که تعریف فوق تنها به تفضلی بودن عصمت اشاره می کند و چگونگی آن را روشن نمی کند، لذا تعاریف دیگر نیز نوعی لطف است. بر این اساس بعضی از متکلمان برای روشن کردن معرَّف قیود دیگری افزوده اند که به تحلیل آن ها خواهیم پرداخت.
۲. قوه عاقله
رهیافت دیگر، عصمت را کمال قوه عاقله انسان می داند، در توضیح آن باید گفت: انسان از سه قوه غضبیه، شهویه و عقلیه ترکیب یافته است که هر یک خواسته ها و تمایلات خاصی دارد، اگر یکی از آن سه قوه به فعالیت بپردازد، میدان عمل بر دو قوه دیگر محدود می شود، لکن در انسان های عاقل قوه عقلیه می تواند قوه غضبیه و شهویه را کنترل نموده و از افراط و تفریط آن دو جلوگیری نماید به گونه ای که قوه شهویه و غضبیه مطیع قوه عاقله انسان باید باشد.
اما این که قوه عاقله انسان و کمال آن چیست؟ فلاسفه به تفصیل به تبیین آن پرداخته اند حاصل آن این که: خداوند در آدمی این استعداد و قوه را ودیعه نهاده است که با مجاهدت و تهذیب، نفس خویش را جلا بخشیده و آن را از حد حیوانیت به حد انسانیت و در حقیقت مقام تجردیت برساند، به گونه ای که نفس مجرد انسان می تواند با عالم مجردات ارتباط و تماس برقرار کند و از طریق ادراک عالم برزخ و عالم پیش از آن یعنی عالم عقول از کنه عالم ماده و مصالح و مفاسد آن مطلع گردیده و در آن تصرف کند.
در تعریف نبوت از منظر فلسفه و عرفان بیشتر در این موضوع سخن رفته است که در اثر تکامل نفس، قوه نظری نفس انسان کلام خدا را استماع کرده و می تواند فرشتگان را از طریق تمثل مشاهده کند و قوه عملی نفس نیز قدرت فاعلیت یافته و بعضی عالم ماده در تسخیر وی قرار می گیرد.
عقل فوق یعنی مواجهه با عالم عقول خصوصاً عقل فعال برای انسان های وارسته ممکن است و برای پیامبران به نحو کمال متصور و محقق است.
و با این فرض یعنی اتصال نفس نبوی به عالم عقول و ضرورت نفس انسان عالم عقل – چنان که بوعلی سینا گفته است – مجالی برای ارتکاب معصیت و خطا برای نفس انسانی باقی نمی ماند. چرا که معصیت و خطا معلول مغلوبیت قوه عقلیه و غالبیت بُعد مادی و حیوانی انسان است و آن در پیامبران برحسب فرض منتفی است.
بنابراین عصمت معلول قوه عاقله است و به دیگر سخن، عصمت همان قوه عاقله است.
محقق لاهیجی در این باره با اشاره به لزوم تحقق سه خاصیت (کمال قوه عاقله، مخیله و قوه عملی) در نفس نبی می گوید:
بنابر تحقق خاصیت ثالثه، جمیع قوای نفسانی مطیع و منقاد عقلند و عقل من حیث هو عقل، ممتنع است که اراده معصیت و اراده فعل قبیح از او صادر گردد، و مراد از عصمت غریزه ای است که با وجود آن داعی بر معصیت صادر نتواند شد با قدرت با آن و این غریزه عبارت از قوت عقل است به حیثیتی که موجب قهر قوای نفسانی شود.
محمد مهدی نراقی نیز گوید:
قابل رتبه نبوت کسی است که جمیع قوای طبیعیه و حیوانیه و نفسانیه او، مطیع و منقاد و مقهور او شده باشد و کسی که جمیع قوّت های او تابع عقل او شوند، محال است که معصیت از او سر زند و صادر شود.
تحلیل و بررسی
این که انسان دارای نفس ناطقه با خواص ویژه خود است مطابق اصول و مبانی فلسفی و عرفانی غیر قابل انکار است، اما نتیجه آن یعنی نیل به مقام نبوت و در پرتو آن عصمت اثبات پذیر نیست. وجود قوه عاقله موجب برتری انسان و تکامل و تعالی نفس می گردد، اما عصمت به معنای عام آن (مصونیت از تمامی گناهان کبیره و صغیره، خطا و نسیان خصوصاً زمان طفولیت) را اثبات نمی کند، بلکه در نهایت رابطه غالبی و نه دائمی و علت و معلول بین آن دو وجود دارد. بر این اساس علامه طباطبائی در تفسیر عصمت به علم آن را با علوم عادی متغایر توصیف کرد که پیش تر گذشت. به دیگر سخن دیدگاه فوق، بُعد لطف و تفضلی بودن نبوت و عصمت را نادیده انگاشته است و با نادیده انگاشتن لطف الهی، دلیل قوه عاقله حداکثر عصمت پیامبران در هنگام مواجهه با عقل فعال یعنی دریافت وحی را اثبات می کند، اما مقام ابلاغ وحی و تبلیغ دین و هم چنین سایر افعال و رفتار پیامبر عصمت آن قابل اثبات نیست، چرا که به دلیل عدم تجرد کامل نفس پیامبر و ارتباط و علاقه آن با بدن و عالم ماده در معرض خطا است. مگر این که خداوند او را یاری رساند.
۳. ملکه نفسانی
بعضی از متکلمان و اکثر فلاسفه عصمت را به ملکه نفسانی تعریف کرده اند که دارنده آن از ارتکاب گناهان مصونیت پیدا می کند.
خواجه طوسی در گزارش رأی حکما می نویسد:
»انها ملکه لایصدر عن صاحبها معها المعاصی و هذا علی رأی الحکما«.
تهانوی نیز گوید:
»و عند الحکما ملکه نفسانیه تمنع صاحبها من الفجور«.
فاضل مقداد:
»ملکه نفسانیه لطفیه یفعله اللَّه بحیث لایختار معه ترک طاعه و لافعل معصیه مع قدرته علی ذلک«.
محقق جرجانی:
»العصمه ملکه اجتناب المعاصی مع التمکن منها«.
محمد مهدی نراقی:
»عصمت عبارت از ملکه که با وجود آن داعی بر معصیت نباشد و اگرچه قدرت بر آن داشته باشد«.
قاضی ایجی:
»و هی عند الحکماء ملکه تمنع عن الفجور«.
تفتازانی:
»و قالت الفلاسفه هی ملکه تمنع الفجور مع القدره علیه«.
علامه طباطبائی:
»الافعال الصادره عن النبی(ص) علی و تیره واحده صواباً و طاعه تنتهی الی سبب مع النبی(ص) و فی نفسه و هی القوه الرادعه. .. و فی النبی ملکه نفسانیه یصدر عنها افعاله علی الطاعه و الانقیاد«.
علامه در همین جا و موضع دیگر عصمت را معلول »علم« و به عبارت دقیق خود علم تفسیر می کند:
»ان الامر الذی تتحقق به العصمه نوع من العلم یمنع صاحبه عن التلبس بالمعصیه و الخطاء و بعباره اخری علم مانع عن الضلال«.
تحلیل و بررسی
مقصود از ملکه نفسانی – همانند سایر ملکه ها – هیئت و حالتی در نفس انسانی است که به ادله مختلف مانند علم به ابعاد موضوع و ممارست و تکرار حالت مزبور به صورت دائمی درآمده است، مثلاً مهارت در فن و شغلی مانند رانندگی ملکه ای است که صاحب فن با آن قادر بر اعمالی می شود که سایرین از انجام آن ناتوان اند که حصول آن معلول ممارست و استعداد صاحب فن است.
لکن توصیف عصمت به ملکه نفسانی این سؤال ها را بر آن متوجه می کند که:
۱. اولاً حالت و هیئت فوق چه حقیقت و قدرتی را دارد که صاحب آن مصونیت پیدا می کند، اگر از مقوله علم باشد به دیدگاه پیشین »قوه عاقله« برمی گردد، و اگر علاوه بر علم، حالت دیگر نفسانی باشد، حقیقت آن روشن نیست.
۲. با غمض از اشکال پیشین، ملکه های دیگر هرچند غالبی و اکثری و به تعبیر مسامحی دایمی است، اما منطقاً تخلف ناپذیر نیست، بر این اساس ملکه عصمت نیز باید مانند سایر ملکه ها باید ممکن زوال باشد؛ در حالی که مدعای عصمت دوام آن است.
۳. سؤال دیگر متوجه علت و علل ملکه عصمت است. گفته شد که سایر ملکه نوعاً محصول استعداد و ممارست است، تعریف عصمت به »ملکه« تحلیل و شناخت دو علت فوق را می طلبد که عصمت پیامبران آیا مانند سایر ملکه مستند به ذکاوت و تمرین خود آنان دارد؟ یا این که علاوه بر آن دو، لطف و تفضل الهی شامل حال آنان نیز شده است؟
اگر در پاسخ تنها به دو عامل فوق بسنده شود، در نقد آن به علت اختصاص عصمت به پیامبران اشاره می شود که چرا عصمت به دیگر انسان ها تعمیم داده نشده است؟ علاوه این که مقتضای دو عامل فوق – چنان که گفته شد – مصونیت غالبی و نه دایمی است. اما اگر علاوه بر دو علت فوق مسأله لطف و تفضل الهی نیز مطرح شود – طرفداران دیدگاه فوق نقش آن را در عصمت روشن نکرده اند که رکن اساسی عصمت با کدام جانب است.
به دیگر سخن در صورت مطرح نبودن لطف الهی، دیدگاه فوق به قرائتی از دیدگاه لطف الهی برمی گردد که در آن به مسأله استعداد و اختیار شخص معصوم در عصمت تأکید شده است که توضیحش گذشت.
۴. صفت و حیثیت خاص
برخی از متکلمان به جای تصریح به لطف بودن عصمت، آن را یک نوع صفت می دانند که موجب مصونیت شخص دارنده آن از گناه می شود. برخی دیگر به جای »صفت« از اصطلاح »بحیث« استفاده کرده اند و معتقدند که عصمت یک نوع حالت و حیثیتی است که با وجود آن انسان از آلودگی به گناه به دور می ماند.
از متقدمان ابن میثم بحرانی در تعریف عصمت با وصف »صفه« می نویسد:
»العصمه صفه للانسان یمتنع بسببها من فعل المعاصی و لایمتنع منه بدونها«.
تعبیر از عصمت به »صفه« در سؤال بعضی اصحاب مانند هشام از ائمه آمده است که شاید آن منشأ تعریف فوق باشد.
سیدحیدر آملی تفسیر عصمت به صفت را دیدگاه متأخران امامیه ذکر می کند:
»و اما علی رأی متأخریهم فالعصمه صفه للانسان یمنع بسببها من فعل المعاصی و لایمتنع منها بدونها«.
از معاصران علامه طباطبایی در یک جا عصمت را »الأمر« تعریف می کند:
»ان الأمر الذی تتحقق به العصمه نوع من العلم یمنع صاحبه عن التلبس بالمعصیه والخطا«.
ایشان در ادامه تعریف خود مقصود از »الأمر« را علم خاص تبیین می کند که در صفحات پیشین گذشت.
محقق طوسی از متقدمان عصمت را یک نوع حیثیت تعریف می کند:
»والعصمه هی کون المکلف بحیث لایمکن ان یصدر عنه المعاصی من غیر اجبار له عن ذلک«.
شیخ مفید نیز بعد از توصیف عصمت به توفیق و لطف و تفضل الهی در تعریف دیگر از آن به »الشی ء« تعبیر می کند:
»هی الشی ء الذی یعلم اللَّه تعالی انه اذا فعله بعبد من عبیده ثم یؤثر معه معصیه له«.
ایشان تفسیر عصمت با علم را علم معمولی و عادی نمی داند، بلکه علم خاصی توصیف می کند که موهبت الهی و نوعی الهام است که مغلوب نمی شود.
استاد حسن زاده آملی عصمت را به »قوه« تعریف می کند:
»و حقیقه العصمه انها قوه نوریه ملکوتیه تعصم صاحبها عن کل مایشینه من رجس الذنوب و الأدناس و السهو و النسیان و نحوها من الرذائل النفسانیه«.
به نظر می رسد از حیث تاریخی هشام بن حکم اولین متکلمی باشد که در سؤال از امام(ع) بر عصمت »صفت« اطلاق کرد:
»و ما هی صفه العصمه فیه؟«.
تحلیل و بررسی
اشکال عام و اساسی بر این تعریف ابهام آمیز بودن آن است، تعریف عصمت به »صفت«، »حیثیت« و »الامر« و مانند آن حقیقت معرَّف را روشن نمی کند. به نظر می رسد تعریف کنندگان فوق در مقام تحلیل، آن را به یکی از تعاریف دیگر نظیر »ملکه« یا »قوه عاقله« برخواهند گرداند، که در این فرض شبهات تعاریف فوق بر این تعریف نیز متوجه خواهد شد.
۵. عدم آفرینش گناه
بیشتر اشاعره عصمت را به خدا نسبت داده و معتقدند که در انسان معصوم هیچ فعل قبیح و گناهی را خدا خلق نمی کند با فرض این که در وی قدرت ارتکاب معصیت وجود دارد. این تعریف مطابق مبنای اشاعره در نفی فاعلیت انسان است.
تهانوی در این باره می گوید:
»و هی عند الاشاعره ان لایخلق اللَّه فی العبد ذنباً بناءاً علی ماذهبوا الیه من استناد الاشیاء کلها الی الفاعل المختار ابتداء«.
قاضی ایجی:
»و هی عندنا ان لایخلق اللَّه فیهم ذنباً«.
روزبهان:
»ان یخلق اللَّه فیهم ذنباً«.
تفتازانی از متکلمان ماتریدیه می گوید:
»العصمه ان لایخلق اللَّه تعالی الذنب فی العبد مع بقاء قدرته و اختیاره«.
تحلیل این دیدگاه در ضمن تحلیل دیدگاه بعدی خواهد آمد.
۶. آفرینش طاعت صرف
تعریف پیشین تعریف سلبی عصمت بود، اما تعریف فوق تعریف ایجابی است. بعضی اشاعره بر این باورند که خداوند در انسان معصوم فقط قدرت طاعت را خلق می کند، لذإ؛ آنان فاقد قدرت معصیت و عدم طاعت هستند.
تعریف ابوالحسن اشعری بر آن تطبیق می کند: »العصمه القدره علی الطاعه و بعدم القدره علی المعصیه«.
شهرستانی در تقریر مبنای ابوالحسن اشعری بعد از توصیف طاعت به توفیق و معصیت به خذلان الهی می گوید: »التوفیق عنده خلق القدره علی الطاعه و الخذلان عنده خلق القدره علی المعصیه«.
تفتازانی: »العصمه خلق قدره الطاعه«.
وی تعریف سلبی عصمت (ان لایخلق اللَّه فی العبد الذنب) را به عنوان »قیل« یادمی کند.
تهانوی دیدگاه فوق را به عنوان »قیل« در اشاعره یاد می کند که حاکی از عدم اعتناء اکثریت اشاعره به آن است.
»و قیل العصمه عندالاشاعره هی خلق قدره الطاعه«.
تحلیل و بررسی
دو تعریف اخیر اشاعره تنها با مبانی خودشان سازگار است که هر نوع فعل انسان را فعل الهی و انسان را در ارتکاب فعل فاقد نقش و تأثیر می دانند که ضعف آن در موضع خود روشن شده است.
اشکال دیگر آن که استناد افعال انسان به خداوند و نادیده انگاشتن تأثیر و نقش انسان در فعل خود، با معنای قدرت که در تعریف عصمت اخذ شده، منافات دارد، چرا که تفسیر عصمت به دوری از گناه با قید قدرت انجام آن، با تفسیر اشاعره از افعال انسان و نادیده انگاشتن نقش وی در فعل خویش متناقض است.
نکته سوم این که تعریف عصمت به آفرینش طاعت یا عدم خلق گناه توسط خداوند در انسان، موجب نادیده انگاشتن اختیار و نقش انسان معصوم در نیل به درجه عصمت می شود و این نوع عصمت برای معصوم کمال نخواهدبود.
ارزیابی کلی دیدگاه ها
تعاریف عصمت هر چند مختلف بود، اما به نظر می رسد می توان آن ها را به دو قسم کلی یعنی لطف و توفیق الهی و ملکه نفسانی یا عقلانی تقسیم کرد، قسم اول را اکثر متکلمان ذکر کردند و خواستند به نوعی به تفضلی بودن آن تأکید کنند، اما قسم دوم را فلاسفه و متکلمانی که مشرب فلسفی دارند، متذکر شده اند که غرض شان تذکار این نکته است که مرحله مقدماتی عصمت به خود انسان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 