پاورپوینت کامل مسلمانان در اروپا ۷۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مسلمانان در اروپا ۷۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مسلمانان در اروپا ۷۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مسلمانان در اروپا ۷۶ اسلاید در PowerPoint :
چکیده ی مقاله:
ظهور جوامع مسلمان روبه رشد در اروپا، چهارمین موج اسلام در اروپا است. مصطفی مالک – نویسنده ی مقاله ی حاضر – چشم انداز این ظهورِ جدید مسلمانان را در قلب اروپا بررسی می کند.
راهنمای من در الحمراء (قصر شگفت انگیز اندلسی در غرناطه ی اسپانیا) توجه مرا به باغ های سرسبزی جلب نمود که در نسیمی آرام جلوه ای خاص یافته بودند. وی یوسف گارسیا نام داشت و بومی اسپانیا بود که به اسلام گرویده بود. از من پرسید آیا دلیل چهارگوش بودن باغ ها را می دانم و سپس خود افزود: عدد چهار عددی میمون است؛ زیرا خداوند آن گونه که در قرآن فرموده، چهار کتاب مقدس را برای بشر فرستاده است، چهار ملک مقرب وجود دارند و چهارمین نبرد پیامبر، باعث فتح مکه و دست یابی وی به کعبه، یعنی مقدس ترین حرم اسلامی شد و….
با خود اندیشیدم این نمونه ی دیگری است از این که چگونه مردم به دین رنگ اسطوره می زنند. باز به خاطر دارم که یک ماه بعد در مهمانی ناهاری در بُن آلمان با یوسف گارسیا و حسن اوزدوگان رییس شورای اسلامی آلمان – سازمانی که ۳۸ گروه مسلمان را تحت پوشش دارد – حضور داشتم. وی که اهل ترکیه است یادآور شد چهار قرن پیش، در سال ۱۶۸۳ اسلاف آلمان و اتریش امروز، پیشرفت مسلمانان عثمانی را به سوی اروپای غربی مانع شدند و با لبخندی افزود: ما تنها برای ورود به این سرزمین باید تصمیم می گرفتیم.[۱]
اروپای غربی امروز، دارای ده تا دوازده میلیون مسلمان است. بیشتر این مسلمانان، والدین شان یا همسران شان از آفریقا و آسیا در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ برای جبران کمبود نیروی کار، و برای رونق اقتصادی پس از جنگ اروپای غربی، به این منطقه آورده شدند. امروز فرانسه دارای چهار میلیون مسلمان، آلمان دارای ۳ میلیون و بریتانیا دارای ۵/۱ میلیون مسلمان است. بلژیک و هلند نیز هریک دارای نیم میلیون مسلمانند. در دیگر کشورهای غربی، جمعیت مسلمانان یک عددی شش رقمی را تشکیل می دهد.[۲]
ظهور جوامع مسلمانِ روبه رشد در کشورهای غربی، تنها ویژگی قرن چهارم – که عثمانیان عطش دست یابی به اروپا را داشتند – نیست که مورد اشاره اوزدوگان بود، بلکه این ظهور، نشان گر چهارمین موج مسلمانان به اروپا است. در این مقاله من به بررسی حضور جدید مسلمانان در قلب اروپا خواهم پرداخت. آیا – به تعبیر یوسف گارسیا – این چهارمین موج حضور موفقِ اسلام خواهد بود؟
در اروپای آزاد، برنامه و طرحی ضدمسلمان، کاملاً غیرمحتمل به نظر می رسد، حتی اگر بحران اقتصادی طولانی، بتواند اوضاع را تغییر دهد.[۳] جز در چنین اوضاعی، آنچه که تعیین کننده ی سرنوشت اسلام در غرب است، همانا این است که آیا مسلمانان، مذهب و نقش فرهنگی جدایی را حفظ خواهد نمود یا در جوامع بومی جذب خواهند شد. به منظور کنکاش در این مسئله، بررسی سرشت چالش های فراروی اسلام در اروپا، مناسب خواهد بود.
اولین پیشرفت اسلام در اروپا، تمدن اندلسی در اسپانیا در قرن هفتم بود که توسط اسپانیایی های کاتولیک پس از فتح گرانادا در سال ۱۴۹۲، نابود شد. در قرن سیزدهم تاتارهای مسلمان در روسیه و بخش هایی از اروپای شرقی، قلمرویی را بنا نهادند که با عنوانی تحقیرآمیز، خانات قیزیل اردو [GoldenHorde] نامیده می شود. روس ها در قرن پانزدهم، قلمرو تاتارها را در کام خود کشیدند، اما آنها هویت اسلامی خویش را حفظ کردند. ترک های عثمانی آناتولی، سومین موج مسلمانان به اروپا را در قرن چهاردهم ایجاد نمودند. استانبول تنها قلمرو اروپایی است که هنوز ترکیه – دولت جایگزین امپراطوری عثمانی – در اختیار دارد.
در تمام سه مرحله ی گذشته، دین مسیحیت، رقیب اصلی مسلمانان بود. در آن زمان ملی گرایی هنوز به عنوان نیرویی الهام انگیز در ورای رقابت های نظامی و سیاسی، زاده نشده بود. گستردگی مسیحیت و استفاده ی دفاعی از آن، بانگ فراخوان اروپاییان علیه مسلمانان بود. در واقع آخرین و قطعی ترین گام نبرد اسپانیا علیه اندلیسان – که با پیروزی آنان همراه بود – زمانی آغاز شد که پاپ کلونتِ پنجم، اعلامیه ای را صادر نمود که در آن، حضور مسلمانان در خاک مسیحیت «توهین به خداوند» خوانده شده بود.[۴]
از هنگامی که عثمانی ها و تاتارها در صحنه اروپا ظاهر شدند، ترک ها و تاتارهای مغول، تهدیدی جدید برای مسیحیت قلمداد شدند؛ برای مثال جان کالوین به اروپای مسیحی هشدار داد که محمد که فردی مرتد بود، ترکان را از عیسی مسیح دور نگه داشته است و آنها را به پرستش شیطان به نام پرستش خدا واداشته است.[۵] دعاهایی در کلیسا معمول شد که از خدا می خواستند اروپای مسیحی را از شر «توده های» مسلمان محفوظ بدارد.
نشانه ای دیگر از نقش اسلامی اروپای غربی را می توان در آن سوی قاره که در آن ۲/۸ میلیون مسلمان زندگی می کنند یافت.[۶] اینان اخلاف کسانی هستند که در زمان عثمانی تغییر دین داده اند و یا دودمان های ترکی هستند که در قبرس شرقی، بوسنی هرزگوین، کوزوو، آلبانی، مقدونیه و بلغارستان پراکنده شده اند.
از نظرگاه تعامل دینی، آنها با غرب (و در جهان اسلام) مشکل فراروی آنها، هویت یا فرهنگ شان نیست. مسلمانان بالکان و اروپای شرقی، هویت اسلامی خود را با غرور ابراز می کنند. و یکی دو گروه از گروه های مسلمان در نقاط دیگر بهای چنان سنگینی را برای فرهنگ اسلامی خود از جان و مال خویش پرداخته اند که دیروز قبرسی های ترک، بوسنیایی ها، آلبانیایی های کوزوو پرداخته اند و امروز آلبانیایی های مقدونیه می پردازند.
با این همه محتوای اعتقادی آنها در طول قرون به گونه ای مشهود کاهش یافته است. مسلمانان بالکان و اروپای شرقی ازجمله دنیوی ترین مردم جهانند. برخی اروپاییان اصطلاحی پنهانی در مورد آن دارند و آن «بوسنیایی کردن» است. این اصطلاح در مورد مسلمانان بکار می رود که حاضرند برای هویت اسلامی خود جان شان را نثار کنند، در حالی که زحمت عمل به دین را به خود نمی دهند.
برخی از مسلمانان اروپای غربی نگران آنند که آیندگان آنها «بوسنی زده» شوند. سکولاریزه کردن به معنای «افول دین در جامعه و در ذهن افراد است.»[۷] تا دوره ی اخیر، بیشتر جامعه شناسان برجسته، توافقی کلی با ماکس وبر و تالکوت پارسونز داشتند در این که علت سکولار شدن غرب، نوسازی اجتماعی و اقتصادی بوده است که این نوسازی به نوبه ی خود ره آورد اخلاق کار پروتستان بود. «تلاش گرایی» پروتستان، بر اساس این بحث، ناشی از مفهوم اصلاح در مسئولیت فردی انسان در برابر خداوند است.
بعدها عده ای از مردم شناسان اجتماعی، ازجمله پیتر برگر، رابرت بِلاه و دیوید مارتین[۸] نظریه ی وبر را پیرایش کرده و تغییر دادند. جالب ترین این نظریه ها، فرایند سکولارسازی را به آغاز سنت یکتاپرستی می رساند. و می گوید: زمانی که بشر تحت قوانین مذهبی ابتدایی می زیست، زندگی او از صبح تا شام جزیی از نظام کیهانی بود و هیچ درکی از خویشتن خود و ازخودبیگانگی نداشت.
بلاه می گوید: «سوگیری ادیان اولیه در مجموع به سوی کیهانی واحد است این ادیان چیزی در مورد جهانی به کلی متفاوت – که کاملاً از ارزش ها تهی است – نمی دانند. مسئله ی این ادیان حفظ هماهنگی کیهانی، اجتماعی و شخصی و دست یابی به باران کافی، محصول پربار، فرزندان صالح و عافیت است؛ مسایلی که همواره مد نظر انسان بوده است با این حال، هدف غالب رستگاری که ادیان ضددنیا را سرشار نموده است، در دین اولیه تقریبا مطرح نیست و حیات پس از مرگ در دنیایی واحد در مکانی مبهم در هاله ای از بود و نبود پنهان است[۹].»
بر اساس این نظریه، جدایی بشر از ابراهیم آغاز می شود. او که پدر یکتاپرستی و وحدانیت است، عالم خدایی بالا را از عالم مادی دون، متمایز ساخت و موسی این روند را بر اساس آنچه که خداوند به او فرمود، در برتری دادن قوم «برگزیده»ی بنی اسرائیل بر دیگر نژادها شدت بخشید.
وبر معتقد است «فردگرایی» بشر را مارتین لوتر به اوج رسانید. لوتر انسان را حتی از جامعه ای که موسی و کاتولیسم برای او تخصیص داده بودند، جدا ساخت و او را به طور مستقیم در برابر خدا مسئول دانست. از زمان لوتر، رنه دکارت متفکر عصر روشنگری تفاوتی اندک با این نگرش داشت و انسان را بریده از خدا و تنها در جست وجوی شادی و سعادت، از طریق کسب فضایل و خوبی ها در زمین دید.
بلاه و دیگران می گویند پیامبر اکرم، حدود یک هزار سال پیش از لوتر در مورد مسئولیت مستقیم فرد در برابر خداوند سخن گفته است، اما آنها معتقدند که این پیام اسلامی اصالت فرد در ساختار اجتماعی قبیله ای عرب، ابتر ماند. سنت، مسلمان را چونان همیشه در چارچوب جامعه ی قبیله ای گرفتار ساخت. به عقیده ی بلاه، مفهوم اسلامی آزادی فرد «بسیار نوتر از آن بود که امکان موفقیت داشته باشد. در آن هنگام زیرساخت اجتماعی لازم برای پذیرش چنین امری وجود نداشت.»[۱۰] به عبارت دیگر اسلام را به عنوان بازنگری در مسیحیت می شناختند. و عرب بیابان گرد درکی دقیق از آن نداشت.
این اندیشه در خلال سفرهای تحقیقی من در اروپای جنوب شرقی در سال های ۹۹-۱۹۹۸ به ذهنم خطور کرد. در قبرس متوجه شدم که قبرسی های ترک، به گونه ای مشهودتر نسبت به قبرسی های یونانی (که اسقف اعظم خود را به عنوان نخستین رییس جمهور خود برگزیدند) دارای اندیشه های سکولار هستند. در آتن یک نفر به اصطلاح «ترک یونانی» که فارغ التحصیل رشته ی شیمی بود به من گفت: مسلمانان در همه جای عالم به دلیل «نگرش دینی واپس گرایی» خود رنج می برند.
در استانبول اعضای جامعه ی روشنفکران ترک در ساعت یازده صبح شما را به نوشیدن مشروب دعوت می کنند و برای مباهات به بی دینی، برادران مسلمان خود در جهان عرب را به تمسخر می گیرند. مسلمانان بوسنی و آلبانی به سکولار بودن مشهورند. به قول یک کارشناس فرانسوی حوزه ی بالکان، بازگشت پس از کمونیست، هویت اسلامی آنها «حیات و شکوفایی دینی واقعی» را در آنها برنینگیخته است.[۱۱]
به نظر می رسد بوسنیایی کردن در اروپای غربی نیز به خوبی در جریان است. تردید ندارم که مساجد بسیاری در اروپای غربی مملو از نمازگزاران است، اما بیش از نود درصد این شرکت کنندگان در مراسم مذهبی را مسلمانان مهاجری تشکیل می دهند که از نظر فرهنگی و مذهبی، اصالتا از جوامع اسلامی خاورمیانه، آفریقای شمالی یا آسیای جنوبی هستند.[۱۲] نسل دوم یا سوم مسلمانانِ زاده ی اروپا که پنجاه درصد جمعیت مسلمانان اروپای غربی را تشکیل می دهند،[۱۳] گروهی محدود در مساجدند که اغلب یکی دو ردیف آخر حضار را تشکیل می دهند.
بر اساس تحقیق عزیز گردزی تنها چهاردرصد از مسلمانانی که در اروپا متولد شده اند به طور منظم یا نسبتا منظم نماز می خوانند.[۱۴] قومی عزالدین روشنفکر الجزایری می گوید در مارسی فرانسه کمتر از شش تا هشت درصد فرزندان مسلمانان مهاجر آفریقای شمالی – که در فرانسه متولد شده اند – به طور «منظم» یا «نسبتا منظم» نماز می خوانند.[۱۵] در آمستردام یک پاکستانی که در مورد سیاستِ مهاجرتِ هلند مطالعه می کرد گفت: «حدود ۳۰ درصد از فرزندان مسلمانان تا زمانی که زیر پانزده تا شانزده سال هستند در تعطیلات پایان هفته با والدین خود به مسجد می روند، اما پس از این سن دیگر نمی توان آنها را در مساجد دید.»[۱۶]
من نماز را به عنوان مبنای سنجش سکولارسازی برگزیدم؛ زیرا روند «سکولار شدن» آن گونه که یک دانشمند علوم اجتماعی می گوید «با کاهش حضور در کلیسا مشخص است.»[۱۷] در حقیقت نماز شاخص ترین نماد اعتقاد مسلمان است؛ ثانیا نیایش مبنای مشترک میزان سکولار بودن میان مسلمانان و مسیحیان است؛ زیرا هردو گروه، نیایش را یک ضرورت دینی بنیادین می دانند.
با مقایسه ی آمار نمازگزاران میان مسیحیان اروپای غربی و مسلمانان متولد اروپا، می توان به این نتیجه رسید که میزان سکولار بودن آنها تق
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 