پاورپوینت کامل ریشه یابی یک جدل و لغزش در تأمل متن قدسی ۶۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ریشه یابی یک جدل و لغزش در تأمل متن قدسی ۶۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ریشه یابی یک جدل و لغزش در تأمل متن قدسی ۶۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ریشه یابی یک جدل و لغزش در تأمل متن قدسی ۶۰ اسلاید در PowerPoint :
در گستره ی مورد بحث اکنون ما رجوع به تجربه ی وحیانی و متن و معرفت بازمانده، در میان ما راهگشاست. در همان سال های حیات «پوچی یو» شاعری که بر نادانستگی به نحو پرشوری تأکید می ورزید، در کنار بزرگترین ماندالای باقیمانده ی جهان – کعبه معظمه – که هر ساله برگرد خویش عظیم ترین دایره و نقطه ی تمرکز و تعادل بشری را ایجاد می کند، معرفتی پدیدار شد که مسلمانان جهان آن را معرفت محمدی (ص) و معرفت پیامگزار خاتم می دانند؛ این معرفت محصول وحی و یک معجزه ی الهی بود که هم یکپارچه و یکبارگی و هم تدریجی و در طول زمان، نزول و تنزیل یافت و شالوده ی معرفت و نسبت انسان را با دانستگی و نادانستگی تغییر داد.
این معرفت مدعی است که گوهری تابان، ابدی و راهنمایی است که اگر بدان بگروند و در آن اندیشه و غور کنند، به سوی کمال رهنمون شده و کنش از کژی، ظلمت و از گمراهی رهایی می یابند. در حوزه ی هرمنوتیک هم ادعای نگارنده آن است که اگر ما از تکرار و تقلید دست می شستیم و به ناخودآگاهی مان غلبه می کردیم و اگر به جای راه سهل الوصول، اما بی نتیجه و پیروی نکردن از اندیشمندی دیگران، به تولید اندیشه و مکالمه با سنت، شناخت مرجع و غور در متون متعال بپردازیم، می توانستیم پیشتاز راههای جدید در معماری اندیشه ی نو در حوزه ی فلسفه و زیبایی شناسی و به ویژه در قلمرو بحث هرمنوتیک باشیم و نیز هم اکنون – لااقل – به جای استفاده از ماهیان پخته ای که «گادامر»، «ریکور»، «دریدا»، «آیزو»، «لیوتار»، «دلوز» و دیگران در دهان های گرسنه ی اندیشه ورزی می گذارند، راه ماهی گیری و درگیری با متن را از آنان یاد بگیریم می توانیم استقلال مسیر تفکر و تأمل را پیشه ی خود سازیم.
به نظر می رسد مقوله هایی هم چون دانستگی و نادانستگی – دست کم – از منظر گفتمانی با طراوت، می توانست بر بستر وحی الهی، رنگی کاملاً خلاق به خود بگیرد. متنی که به آن قرآن مجید – که نامی از نام های قرآن است – می گوییم، آن معرفت منبعث از کلام الله، برای آگاهی لرزان چوانگ تزو، دوستش هریی تزو، پوچی یو، و نیز آگاهی منِ نگارنده و شمای مخاطب و به ویژه دلبستگان روشنفکری و مدرنیته افق دیگری را ترسیم می کند، اگر خودمان بخواهیم، و یا اگر در ابا و بی باوری و هراس مان و در افتادن به آب های ژرف دریای بیکران شهود معنای بیان ناپذیر و غیب الغیوبِ نامِ ناپذیر ابدی، ذات اسم ها و دانایی ها، و اکنون جاودانه و ممتد و بی نهایت معنای یکه، پرده پوشانه پای نفشریم.
در واقع، خطای شاعر معاصر آقای شمس لنگرودی درباره ی متن وحیانی و تأویل، بهانه ای شد برای ورود به بحث وسیع تر موقعیت ما و هرمنوتیک جدید.
پس از بیان مقدمات ذکر شده که بی شک کم ارج تر از ذی المقدمه نبود – اینک به گفت وشنود ایشان می پردازیم که با عنوان «دیگر نمی خواهم شاعر نخبگان باشم» شکل گرفته است. قسمت هایی از آن گفت وشنید بدین قرار است: [از این که به ناگزیر به نقلی نسبتا طولانی دچار شدیم، برمن ببخشایید]؛
وقتی شاعری می گوید: «در اندرون منِ خسته دل ندانم کیست…» درست به این معناست که خود او نمی داند کیست و درباره ی چه صحبت می کند و چون خود بر این امر واقف نیست، در واقع در سنجش ابهام وجود دارد. اما ابهام بر دو گونه است: اول، ایهامی که ناشی از وسعت دید است و دوم، ابهامی که ناشی از ناتوانی در اجرای اثر هنری است که هنرمند متوسل به صناعاتی می شود که ابهام آفرین است و بین این دو فرق است. علت این که با شعر «حافظ» فال می گیرند، همین ابهام و یا ابهام شعر اوست. واقعا نمی دانیم، وقتی او می گوید: «گفتم که ماه من شو، گفتا اگر برآید» منظور اصلی او چه بوده؛ ما آنچه را که از آن شعر می فهمیم، به کل فهمی است که از اثر می تواند منتقل بشود. ما معنی را هموار می کنیم. چرا که حسی از معنا در ما ایجاد می شود و بعد تصور می کنیم که معنا همین است.
«حافظ» این حرف را نمی زند، بلکه تجلّی یک معنایی در این شعر وجود دارد که استنباط ما از این شعر معنایش است. در واقع ما شعر او را تأویل می کنیم.
در اینجا بعضی ها اینطور فکر نمی کنند که تأویل گرایی، «هرمنوتیک» که پنجاه سال پیش مطرح شده حالا هم باید هر نوع راز آلودگی تصنعی را هم در دستگاه «هرمنوتیک» جای دهیم تا جواب به دست آوریم. اساسا تأویل گرایی از کتاب های مقدس «عهدهای عتیق و جدید] آغاز شده. چرا که اصولاً در کتاب های مقدس، با نوعی ابهام و ایهام واجد پیام مواجهیم. ما در «قرآن» با «آیه ای» مواجهیم که می گوید: «شاعران از شیطان پیروی می کنند.» در جواب کسانی بوده که می گفتند «قرآن» شعر است. به چه معنا؟ به این معنا که می گفتند «قرآن خبر و پیامی نمی دهد و هم چون شعر، معناهایش چند پهلو و مبهم است» یعنی همچنان که گفتم هنر مملو از «ندانستگی» است؛ شعر هم مملو از «ندانستگی» است؛ در حالی که «قرآن» یا دیگر کتاب های مقدس واجد پیام و دانستگی اند. برای همین قرآن می گوید که این شعر نیست. پیام خداست؛ حقیقت است. البته ابهامی که در کتاب های مقدس است که مشمول «تأویل گرایی» می شود از نوع دیگری است؛ جدا از ابهام هنری است که بحث تخصصی را طلب می کند. شاید همین مرز «دانستگی» و «ندانستگی» است که «حافظ» را وامی دارد تا برای تشریح «ندانسته»های خود از دانستگی موجود در فرهنگ، استفاده ی ابزاری کند و این استفاده ی ابزاری نه به منظور سوء استفاده، بلکه به قصد رسیدن به چارچوبی است که مرز میان «ندانستگی شاعر» و «دانستگی جمعی و فرهنگی» چنان محو می شود که ناگهان در می یابیم که شاعر «لسان الغیب» است.
ضمنا باید به یاد داشته باشیم، چند پاراگراف پیش تر، شمس لنگرودی گفته بود، «من اعتقاد دارم که شعر ادامه ی پیام است: منتها زبانی که شاعر برای گزاردن این پیام در اختیار دارد، ادبیات و هنر است و در واقع آن پیام در کل شعر حل شود؛ جز ذات شعر شود، مثل این که اصلاً خود شعر است.»
هسته و بن مایه ای از این سخنان که متن حاضر را برانگیخت، همان نگرش آن به دانستگی و ندانستگی و ربط و نسبت این دو با تأویل و رابطه همه ی این مفاهیم با کتاب آسمانی و شعر است. البته در اطراف این مرکز انبوهی از گزاره ها، حکم ها و تلقی ها و تفسیرها در مصاحبه ی یاد شده آمده که نگارنده – به طور بدیهی – با آن ها توافقی ندارد، یا می اندیشد که آن حرف ها ریشه در اطلاع عمیق او از موضوع هایی که دانسته هایش را در پیرامونش عرضه می کند، ندارد و در مجموع، مایه ی اغتشاش مفاهیم و سطحی نگری است؛ از جمله اطلاعاتی که از معناگریزی و تمایزش با موضوع گریزی معنای سخن نیچه درباره ی عدم تاب تحمل واقعیت به وسیله ی هنرمند، مسأله ی تأویل گرایی قدیم و معنای لسان الغیبی و تفأل پذیری شعر «حافظ» است؛ به ویژه خطای بزرگ گوینده در فهم ظاهری از آیه ی قرآن که به شعرا می پردازد و «شاعر»، حتی از معنای ظاهری آیه، واژگون فهمیده می شود و این فهم نادرست از آیه و در ادراک نسبت شعر و وحی، که این فهم یکسره از بیخ و بن کج است.
بهتر است، پرسش های مان را از تصحیح یک اطلاع نادرست که در آن مصاحبه آمده، آغاز کرده و سپس ببینیم ماجرای «پیروی شاعران از شیطان» چیست؟ و چرا شاعر یاد شده در فهم معنای ظاهری آیه، دچار خطا شده و اطلاعی که درباره ی قرآن می دهد واژگونه است و ربطی به خود آیه ندارد؟
گفته شده؛ «اساسا تأویل گرایی از کتاب مقدس (عهدهای عتیق و جدید) آغاز شده»، این سخن، سخنی سراپا سطحی و مجعول و بیانگر بی اطلاعی از روند هرمنوتیک کهن است؛ اگر حتی بر مبنای انبوه اطلاعاتی که در کتاب های نویسندگان غربی آمده از هرمنوتیک کهن اطلاعی در دست بود. نادرستی این گزاره برگوینده آشکار می شد که بر اساس برداشتی سطحی و ژورنالیستی و بر مبنای پیروی که به دور از نگرش انتقادی و شیفتگی درباره ی توهم منشأ مسیحی – غربی تأویل شده و بر زبان آمده است. این سخن از دو سو نادرست است؛
۱. از منظر ضرورت تأویل در قلمرو وجودی و مواجهه ی انسان چه با اشیا و چه با زبان.
۲. از منظر ضرورت تأویل و پیدایش آن در عرصه ی ظهور کتابت، متون قدسی اولیه حتی مقدم بر تورات مزامیر. و باز مقدم بر «گاثاها و یشت ها، و حتی مقدم بر اوپا نیشادها» و حتی «هرمس»، و در واقع، اتصال آن با اولین پیامبری که بر زمین ظهور کرد، یعنی ضرورت تأویل در نسبت «آدم» و کلام که اولین کلام او، و مواجهه اش با اسماء و «تأویل» آن بود.
ببینیم اصلاً تأویل چیست؟ و چگونه تأویل گرایی که سابقه اش نه به تورات و انجیل و کتاب مقدس امروز یهودیان و مسیحیان (عهد عتیق و عهد جدید) بر می گردد و بلکه به زمان اولین ظهور آدم از خاک و به صدا در آمدن نطق «روح» و نفحه ی الهی و ظاهر شدن حقیقت اسماء و کلام در ساحت آفرینش و خلقت و رابطه اش با زبان الهی بستگی دارد. و به دنبال او در همه ی وجوه تجربه ی قدسی و باطنی گرای دینی – الهی، و وحیانی جاری است و حتی در اشکال شیطانی یا بدوی و قبیله ای و جادوگرانه نمایان است و همه ی انواع تجربه های محدود یا گسترده ای که نسبت دادن آن به انسان و زبان او که راه تجلّی جهان برای او بود که در همه ی اشکال، ارتباط اسطوره ای و غیرتوحیدی وجود دارد و نیز همه ی اشکال ارتباط توحیدی انسان به جهان غیب، تأویل گری حاضر بوده است.
انسان زمان مند و اهل زبان، همپای تجربه ی تاریخی هستی خود در زمان و بر متن زبان، همواره به اشکال گونا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 