پاورپوینت کامل وحدت، تعامل یا تقابل حوزه و دانشگاه در سراشیبی بیم و امید ۹۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل وحدت، تعامل یا تقابل حوزه و دانشگاه در سراشیبی بیم و امید ۹۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وحدت، تعامل یا تقابل حوزه و دانشگاه در سراشیبی بیم و امید ۹۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل وحدت، تعامل یا تقابل حوزه و دانشگاه در سراشیبی بیم و امید ۹۷ اسلاید در PowerPoint :

اشاره:

«یک روز بود که دانشگاه ها و حوزه های علمیه، نه آن که از هم جدا بودند، جوی به وجود آورده بودند که نه دانشگاهی تحمل روحانی را داشت و نه روحانی تحمل دانشگاهی را. اساس هم این بود که این دو قشری که با اتحادشان، تمام ملت متحد می شوند را از هم جدا نگه دارند و با هم مخالفشان کنند تا ملت اتحاد پیدا نکند، بحمداللّه در این نهضت اسلامی، این انقلاب اسلامی، این تحول بزرگ حاصل شد که هیچ یک از این دو طایفه خودشان را از دیگری – ان شاءاللّه – جدا نمی دانند.

آن وحشتی که دانشگاهی ها از معمم داشتند و آن وحشتی که معممین از دانشگاهی ها داشته اند، به اذن خدای تبارک و تعالی مرتفع شد و حالا شما برادران دانشگاهی و برادران روحانی در کنار هم برای رفع مشکلات و برای به پیروزی رساندن انقلاب مجتمع هستید…»

در آذرماه ۲۱ سال پیش، گروهی از طلاب و دانشجویان شنوندگان کلمات فوق بودند که از حنجره ی وحدت بخش امام امت (ره) بیرون می تراوید و بر قلب جوانان پرشور حوزوی و دانشگاهی می نشست. آنچه امام بیان می فرمود، گوشه ای از منویات نورانی ایشان بود که از تفکر درخشان و مترقی این رهبر عالی مقام نشأت می گرفت که اعتقاد داشت: «دانشگاه و حوزه های علمیه و روحانیون می توانند دومرکز برای تمام ترقیات و تمام پیشرفت های کشور باشند، و می توانند دو مرکز برای تمام انحرافات و تمام انحطاطات باشند.

از دانشگاه هست که اشخاص متفکر متعهد بیرون می آید. اگر دانشگاه دانشگاه باشد، اگر دانشگاه واقعا دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامی باشد، در کنار تحصیلات متحقق در آن جا تهذیب هم باشد، تعهد هم باشد، یک کشوری را این ها می توانند به سعادت برسانند و اگر حوزه های علمیه مهذب باشند و متعهد باشند، یک کشور را می توانند نجات دهند.»

حضرت امام در عین این که دانشگاه ها و حوزه های علمیه را مراکز نجات بشر می دانستند، معتقد بودند که این دو مرکز هم چنین می توانند مرکز مصیبت و فنای انسان و منشأ فساد باشند؛ یعنی صلاح و فساد یک کشور و ملت می تواند به دست این دو مرکز باشد.

حوزه و دانشگاه از منظر و دیدگاه امام (ره) می تواند مرکز تمام ترقیات مادی و معنوی بشر باشد و این، هدف و آرمانِ مشترک این دو مرکز را تشکیل می دهد که در مسیر پی جویی و پیگیری آن لاجرم می بایست به وحدتی همگون رهنمون گردند و اشتراکاتی در بین خود بیابند تا سبب تحکیم روابط و علاقات فیمابین را سبب ساز شوند.

علاقمندی و اهتمام برای بررسی ابعاد این وحدت و پرداختن به نقاط اشتراک و شناسایی موارد افتراق بین این دو مرکز حساس، همکاران ما را پای میزگردی نشاند که در حاشیه ی برپایی همایش تکبیر وحدت در دانشکده ی الهیات دانشگاه تهران ترتیب یافت. سوال هایی که در این میزگرد مطرح شده تنها بخشی از سوالاتی است که در این باب مطرح بوده و آنچه شرکت کنندگان در این میزگرد به آن پاسخ گفته اند تنها بخشی از پاسخ هایی است که می توانستیم برای این سوالات گرفته باشیم؛ چرا که با گذشت بیش از دو دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز بحث وحدت حوزه و دانشگاه زوایایی تاریک و مبهم دارد که ضرورت دارد به آن پرداخته شود. امید است در شماره های آینده نیز توفیق پیگیری این بحث را داشته باشیم.

آنچه می خوانید مشروح گفت وگو و پرسش هایی است که در این میزگرد مطرح شده و آقایان دکتر حداد عال، دکتر صادق زیباکلام، حجت الاسلام والمسلمین غرویان و دکتر سعید زیباکلام به آن ها پاسخ گفته اند.

آقای دکتر حداد! به نظر می رسد بدیهی ترین سوال در بحث حوزه و دانشگاه این است که منظور از وحدت بین این دو نهاد، وحدت در چه بعد از ابعاد مفروض می تواند باشد؟ لطفا جناب عالی بحث را آغاز کنید:

دکتر حداد عادل: وحدت حوزه و دانشگاه از چهار بعد می تواند مورد نظر باشد: بعد سیاسی، اجتماعی، معنوی و بعد معرفتی که البته ترتیب و تقدم ابعاد به معنی اهمیت آن ها نیست. اما در توضیح، بنده بعد معنوی را مقدم می دانم.

یکی از نتایج وحدت حوزه و دانشگاه می تواند دینی شدن و اسلامی شدن هر چه بیشتر دانشگاه ها باشد؛ یعنی این یکی از هدف هایی است که در این شعار نهفته است. بعد اجتماعی آن به این معناست که با تحقق وحدت حوزه و دانشگاه، فاصله میان توده و مردم که به جهت تدین با روحانیت ارتباط گسترده ای دارند، با مدیران کشور که معمولاً از فارغ التحصیلان دانشگاه ها هستند بیشتر می شود که این از نظر اجتماعی فواید بسیار دارد. بعد سیاسی وحدت حوزه و دانشگاه، از آن جهت اهمیت دارد که وحدت حوزه و دانشگاه، با رابطه ی دین و سیاست ملازمه دارد؛ یعنی در انقلاب و حکومتی که براساس رابطه ی دین و حکومت بنا شده و حکومتی که می خواهد دینی باشد، چاره ای نیست به جز وحدت حوزه و دانشگاه.

بعد آخر که بعد معرفتی از جهت درآمیخته شدن ابعاد فلسفی و تجربی مفید فایده است. در توضیح این بعد عبارتی را از امام راحل نقل می کنم. امام در پیامی که در تاریخ ۲۴/۹/۶۷ صادر فرمودند، یک عبارت نسبتا کوتاه در باب وحدت حوزه و دانشگاه دارند که از عبارت هایی است که نظیر آن را در سایر پیام های امام نداریم و آن اندازه که باید هم مورد توجه تحلیل گران قرار نگرفته است. امام فرموده اند: «فرهنگ دانشگاه ها و مراکز غیر حوزه ای به صورتی است که به تجربه و لمس واقعیت ها بیشتر عادت کرده است تا فرهنگ نظری و فلسفی. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصله ها، حوزه و دانشگاه در هم ذوب شوند تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیع گردد». این فرموده ی امام شاهدی است برای بعد فرهنگی وحدت این دو نهاد.

آقای دکتر زیبا کلام جناب عالی بحث را ادامه دهید

دکتر صادق زیباکلام: چرا این وحدت و پیوند باید وجود داشته باشد و اساسا این وحدت چه حاصلی دارد؟ من معتقدم که دانشگاه کار ویژه ی خاص خود را دارد و حوزه های علمیه هم کار ویژه های خاص خود را دارند؛ همان طور که سپاه، ارتش، سازمان برنامه و بودجه و… کار ویژه های خاص خود را دارند. پس این که ما در صدد پیوند این دو هستیم چه سودی دارد؟

از آن جا که معتقدیم چنین پیوندی ضرورت و لزوم نداشته و این در حد یک شعار سیاسی بیشتر نبوده است، بنابراین در عمل هم در طول این بیست و چند سال (علی رغم تمام تقلاها و تلاش های حکومت برای وحدت میان این دو) وحدتی به وجود نیامده؛ چون اساسا وحدت یا عدم وحدت میان این دو مشکل خاصی را حل نمی کند. نتیجه این که در یک روزی به نام ۲۷ آذر جمع می شویم و یک دسته مطالبی گفته می شود و بعد هم صلواتی فرستاده می شود تا ۲۷ آذر سال آینده! خود این برخورد و نشست های سالی یک بار، حاکی از شعاری بودن این وحدت است.

اما می ماند بعد سیاسی؛ در این بعد هم در طول این چند سال، حوزویان بر مسند حکومت بوده اند و دانشگاهیان هیچ کاره. پس، از این جهت هم وفاقی صورت نگرفته است. آخرین مسأله هم آن چیزی است که گفته می شود کسانی که در خارج از ایران تحت عنوان استکبار جهانی و استعمار در تلاشند تا این وحدت میان حوزه و دانشگاه برقرار نشود؛ تا آن جا که بنده اطلاع دارم، نه در امریکا، نه در انگلستان، نه در فرانسه، نه در ژاپن و نه در هیچ کجای دنیا، کسی در پی این نیست که میان حوزه و دانشگاه جدایی بیندازد.

آیا کسانی که این بحث ها را مطرح می کنند – که دشمنان اسلام می خواهند میان حوزه و دانشگاه جدایی بیندازند – واقعا خودشان باور دارند که موجودات زنده یا شبکه هایی وجود دارند که قصد دارند میان حوزه و دانشگاه جدایی بیندازند؟! حال گیریم که میان حوزه و دانشگاه هم جدایی بیفتد، چه نفعی برای امریکا و انگلستان دارد؟ نتیجه آن که وحدت در یک زمینه بوده و آن هم «تدریس درس معارف در دانشگاه ها»، که موفق هم نبوده است.

جناب آقای غرویان! حضرت عالی به بیان دیدگاه های خودتان بپردازید!

حجت الاسلام غرویان: ابتدا این روز را به تمام موحّدان عالم تبریک می گویم و از خواهران و برادرانی که به یاد استاد شهید راه وحدت حوزه و دانشگاه، چنین همایشی را برگزار کردند، تشکر می کنم.

به نظر من آقای دکتر زیباکلام قصد داشتند شوخی کنند و یک مقدار جلسه را گرم کنند. البته من شأن جلسه را بیشتر و بالاتر از آن می دانم که آن را با شوخی شروع کنیم و به پایان ببریم، لذا خواهش من این است که با این گونه جلسات و نشست ها، جدی برخورد شود. از آن جا که شما (دانشجویان) کم و بیش با اصطلاحات فلسفی آشنایی دارید، من با یک مثال اهمیت وحدت میان حوزه و دانشگاه را بیان می کنم. به نظر بنده جامعه را می توانیم به موجود زنده ای مانند انسان تشبیه کنیم که به دنبال هدفی است و مانند انسان روحی دارد و جسمی. به تعبیر فلاسفه، ماده ای دارد و صورتی و به تعبیر منطقی ها دارای جنس و فصل است.

ترکیب ماده و صورت تا محقق نشود و هماهنگ نباشد، انسان به آن هدف و کمال نهایی خویش نائل نمی شود. بنابراین، ترکیب ماده و صورت و جنس و فصل، برای این موجود مستکمل و متکامل ضرورت دارد. جامعه هم یک ماده دارد و یک صورت. تلقی بنده آن است که دانشگاه ها عهده دار تأمین ماده برای آن حرکت هستند و حوزه های علمیه که بحث های فکری، فلسفی و تئوریک و نظری را مطرح می کنند، تأمین کننده ی بعد روحی جامعه هستند. لذا همان طور که یک انسان باید روح و جسمش با هم هماهنگ باشد تا دچار مرض نشود، جامعه هم به همین ترتیب است.

روح جامعه را حوزه های علمیه می سازند و فرهنگ و ارزش و الهیاتی که تعیین کننده ی هدف و غایت جامعه است، باید توسط حوزه های علمیه تبیین شود. حرکت جامعه همان طور که در فرمایش حضرت امام – که آقای دکتر حداد عادل به آن اشاره کردند – آمده بود، نمی تواند محقق شود الا به کمک ابزار. به هر حال از آن جا که ما در دنیایی زندگی می کنیم که دنیای مادیات است و باید با ابزار مادی حرکت کنیم، لذا دانشگاه ها با علوم حسی و تجربی خود باید تأمین کننده ی ابزار حیات مادی انسان باشند.

بنابراین منظور ما از وحدت حوزه و دانشگاه این است که در این حرکت رو به کمال جامعه، روح و جسم، هماهنگ کار کنند. محور وحدت هم می تواند غرض نهایی باشد؛ یعنی کمال انسان و ارزش های انسانی. دانشگاه می تواند ابزاری را که ارایه می کند در خدمت غرض قرار دهد و حوزه هم تبیین کننده ی مسیر حرکت و راه است و خود غرض نهایی می تواند محور وحدت حوزه و دانشگاه باشد.

جناب آقای زیباکلام! تااین لحظه نظرات مختلفی بیان شد که هم در موافقت و ضرورت آن بود و هم در مخالفت و عدم ضرورت آن که اصل بحث را با تشکیک روبرو ساخت. جناب عالی درباره ی بحث ما چه دیدگاهی دارید؟

سعید زیباکلام: در این جا ما یک مشکل اساسی داریم و آن هم تشتّت اساسی در نظر عزیزان حاضر است؛ از یک طرف، استادی مخالف با وحدت میان حوزه و دانشگاه را وهم و خیال می داند و یک دسته مسایل سیاسی ملموس و محسوس را مطرح می کند و از طرف دیگر، استاد محترم دیگری بحث صورت و ماده را پیش می کشند و… که جمع این ها کار دشواری است.

اگر بخواهیم کلی گویی نکرده باشیم و شعار ندهیم و نگرشی تحلیلی داشته باشیم، بنده باید گزارشی را خدمت عزیزان ارایه کنم و آن این است که تقریبا در اکثر سخنرانی ها، مقالات و… حتی صورت مسأله هم – که توسط فیلسوفان و عالمان دانشگاهی و حوزوی انجام شد – درک نشده است. برخی از عالمان ما اعم از حوزوی و دانشگاهی تصورشان از وحدت حوزه و دانشگاه این است که روحانی از حوزه به دانشگاه بیاید و درس معارف بدهد (همان طور که در صحبت های اخوی بنده به آن اشاره شد)، که البته بنده با این بخش از صحبت های ایشان تدریس معارف در دانشگاه ها تجربه ی موفقی نبوده موافقم؛ اما نکته ی مهم تر از موفق بودن یا نبودن این است که تلقی عالمان حوزه و دانشگاه از این پیوند، تا به حال چه حاصلی داشته است؟

حاصلی نداشته است! زیرا هنوز منظور از وحدت مشخص نیست! آیا منظور از وحدتِ دو نهاد آن است که روحانیون و دانشگاهیان زیر یک سقف جمع شوند؟ آیا منظور آن است که اساتید فیزیک و شیمی دانشگاه ها به سمت حوزه ها سرازیر شوند و به روحانیون فیزیک و شیمی درس بدهند و برعکس علما و حوزویان از حوزه ها بیایند سیوطی و جامع المقدمات به اساتید دانشگاه ها درس بدهند؟

بنابراین مفهوم وحدت هم چنان ناکاویده و ناشناخته مانده است و هر کس از ظن خود حرفی می زند و اشکال کار در همین جاست. دست کم عالمان حوزه و دانشگاه باید این را برای خودشان روشن کنند که منظور از این وحدت چیست؟ بنابراین به عقیده ی بنده اولین گام در وحدت، کاویدن مفهوم وحدت است؛ چرا که وقتی سخن از وحدت دو چیز می شود، بلافاصله مفروض این است که این دو چیز نقاط و نکات افتراق و اختلافی با هم دارند که قصد داریم آن ها را به وحدت برسانیم. حال باید معلوم کرد این نکات اختلاف و افتراق و جدایی در کجاست؟

آقای دکتر حداد! جناب عالی همین نکته و سوال آقای زیبا کلام را برای ما تحلیل بفرمایید!

دکتر حداد عادل: متاسفانه رفتن آقای دکتر زیباکلام کار را مشکل کرد. البته اگر ایشان با ما موافق بودند و جلسه را ترک می کردند مشکلی نبود، اما به هر حال مسایلی در غیاب ایشان مطرح می شود که نیاز است ایشان پاسخ دهند.

به عنوان مثال یکی از شبهه هایی که آقایی دکتر صادق زیباکلام ایجاد کردند این بود که چه کسی در دنیا مخالف وحدت حوزه و دانشگاه است؟ و این عدم وحدت چه نفعی برای دشمنان دارد؟ من می خواهم بگویم اگر در دنیا کسی مخالف وحدت این دو نهاد نیست، پس فلسفه ی این گردهمایی چیست؟ این مراسم در بزرگداشت چه کسی برگزار شده است؟ چرا دکتر مفتح ترور شد؟ در یک کشور اسلامی این که یک روحانی دارای تحصیلات دانشگاهی باشد و رییس یک دانشکده (دانشکده ی الهیات) هم باشد تعجب آور نیست، پس چرا ایشان ترور شد و چه کسی در دنیا از قاتلان شهید مفتح و شهید مطهری دفاع کرد؟ پس این که در دنیا مخالفانی برای این وحدت وجود داشته باشند، نمی تواند کاملاً وهم و خیال و تصور باشد.

این که آقای دکتر زیباکلام اشاره داشتند که در دانشگاه نقد وجود دارد و امر قدسی وجود ندارد، و در حوزه امر قدسی وجود دارد و نقد وجود ندارد؛ حال به فرض هم که این گونه باشد، آیا انسان به امر قدسی نیاز دارد یا خیر؟ اگر انسان به امر قدسی نیاز ندارد، پس به مذهب هم نیاز ندارد؛ چه در دانشگاه و چه در حوزه. اگر نیاز به امر قدسی هست، پس چرا یک فضای مهمی مثل دانشگاه در جهان باید از امر مهمی مثل امر قدسی خالی باشد؟ ایشان با تایید این مطلب که در دانشگاه امر قدسی وجود ندارد، عرض بنده را تایید کردند که یکی از فواید وحدت میان حوزه و دانشگاه، دمیدن روح قدسی در دانشگاه است. پس چون وجود ندارد، باید تامین شود.

نکته ی دیگر این که در حوزه هم نقد وجود دارد و ذکر این نکته را ضروری می دانم که وجود نقد به معنای نفی امر قدسی نیست. نقد، یک روش است در معرفت، اما اگر بنا را بر نقادی گذاشتیم این معنای نفی امر قدسی نیست و اساسا این که ما دانشجوها می گوییم بیایید بحث طلبگی کنیم: إن قلتَ قلتُ، این خودش صورتی از نقد است. نکت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.