پاورپوینت کامل نقد نگرش اسطوره ای به نهضت حسینی ۳۱ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقد نگرش اسطوره ای به نهضت حسینی ۳۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد نگرش اسطوره ای به نهضت حسینی ۳۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد نگرش اسطوره ای به نهضت حسینی ۳۱ اسلاید در PowerPoint :

می گویند عاشورا اسطوره است و برای آنکه مانع سوءتفاهم و تردید شوند به سرعت اضافه می کنند، معنای اسطوره همان افسانه و خرافه نیست.آنگاه به اسطوره شناسی مدرن رجوع می کنند و تعاریف دانش جدید غربی درباره ی اسطوره ها،دستاوردهای بزرگ دانشمندان نوآور دویست ساله ی اخیر در زمینه ی اسطوره شناسی،و نقد اسطوره شناسانه را پیش می کشند.

به «کاسیرر»،«استروس»،«یونگ»،«کمپل»،«لوی برول»،«جرج والی» و دیگر اسطوره شناسان ریز و درشت متوسل می شوند تا اثبات کنند که اسطوره افسانه و دروغ نیست و ورای واقعیت جای ندارد.بدین ترتیب زمینه ها را فراهم می کنند تا در پرتو تفکر مدرن،عاشورا نیز اسطوره ای درکنار اسطوره ها تعریف شود و در این میان،امام حسنی (علیه السلام) وهمچون یک رهبر دینی که حتی پرداخت گر اسطوره ای نو نیست،بلکه درک کننده ی اسطوره ی زمان خویش است،تصویر می گردد.این ددگاهی است که مدرنیت اشاعه داده ومتأسفانه در میان ما عده ای بدون توان و تلاش برای تولید فکر نو،شتابزده،پیروانه و آسان پسند به تکرار بافته های این و آن کمرهمّت بسته اند.

اسطوره ها

تفکر مدرن با گسست از تفسیر خدا بنیاد هستی انسان، تاریخ حیات اجتماعی او را درگسست از هرپیام آسمانی و حقیقت و سنّت لایتغیر الهی،محصول پشت سر نهادن ادوار تکاملی ویا تحول انسان بنیاد جامعه معرفی می کند.عصر اسطوره،مبین دوره ای از شناخت بشری محسوب می شود که در آن ساختارهای تخیلی و نمادین منبعث از عمیقترین لایه های تجربه ی قومی نمایش گر تلاش آدمی برای به نظم کشیدن شبکه ی محلّی رویدادهای معمایی هستی بوده است. این تفسیر البته بازوایای مختلف و زبانهای علمی گوناگون به وجود آمده است.

به ویژه آن که جهان مدرن،باگوهر علمانی خود،مدتها از تفسیر مفاهیم اسطوره ای وشناخت معانی اسطوره های بشری سر باز زد،زیرا آن را خارج از دایره ی شناخت عقلی،خرافه ودروغ می پنداشت. تنها پس از «کانت» و از قرن نوزده است که تفکر علمی مدرن کوشید تا تفسیری عقلی و متناسب با عقلانتیت مدرن از شناخت اسطوره ای ارایه بدهد.درمقدمه یکتاب «اسطوره وزمان» نوشته ی«ارنست کاسیرر» که پرورده ی مکتب کانت است می خوانیم:

«کانت و پیروان او تنها خرد و شناخت عقلی را شایسته ی بررسی و پژوهش های فلسفی می دانستند وهرگز از دایره ی مفاهیم و معیارهای خرد،پای بیرون نگذاشتند.آنها عواطف،احساسات،اراده وخواهشهای روانی بشر را در تعیین معیارهای شناخت هیچ دخالتی نمی دادند وبرای انگیزه های روانی و رویکردهای نفسانی انسان نه تنها هیچ ارزشی قایل نمی شدند،بلکه روی آوردن به این مباحث را برای اندیشمندان و اندیشه ی انسانی زیانبار می دانستند».

اما نسل بعدی اندیشمندان مدرن،حتی پرورش دیدگان مکاتب عقلی پیشین،باهمه ی وفاداری به بنیادهای عقل گرایی غربی،به پیروی از کسانی نظیر کانت بسنده نکردند،به ویژه پس از جنگ جهانی اول باور به عقلانیت بشری مدرن ضربه خورد.کسی مثل «کاسیرر» آشکارا دیده بود که جهان بشری فقط برمدار عقل نمی گردد وچه بسا که صورتهای اندیشه ی غیر تعقلی «درتعیین رویکردها و کارکردهای جوامع بشری اثری کمتر از مفاهیم عقلی ندارد پس اگر بخواهیم عناصر تعیین کننده ی شناخت عینی بشر را دریابیم،ناگزیر باید قالبهای فکری ای که به هیچ روی زیر فرمان خردبشری نیستند وبا این همه نیرومندترین انگیزشها را برای انسان دارند،به حساب آوریم».

از نگاه انسان محورانه ی تفکرغربی،جهان شناخت اسطوره ای،شناخت دینی و شناخت عرفانی و… نمونه هایی از این قالبهای فکری بودند که هرگز زیر فرمان خرد محسوب نمی شدند.با این همه،می شد درباره ی انگیزشهای نیرومند آنها برای انسان ونقش آنان درحیات اجتماعی اندیشید وبه صورت علمی آن را تفسیر نمود.

متأسفانه همین نگرش علمانی است که براندیشمندان مدرن ما بیشترین تأثیر را نهاده است. واقعیت آن است که غربیها سرآغاز تفکر و فلسفه را غرب می دانند وهمه چیز را به یونان منتسب می کنند.از این رو همواره تذکر می دهند که تاریخ فلسفه و تفکر فلسفی از نفی اسطوره آغاز گشت.جدایی تفکر فلسفی و تفکر اساطیری در سرزمین یونان،یعنی همان کانون بزرگترین وپربارترین اندیشه های اساطیری.فلسفی انجام پذیرفت.فلسفه دریونان زاده شدوشگفت اینجا است که پیش از زایش فلسفه در این سرزمین و حتی با گسترش و رشد فلسفه دراین منطقه، زندگی مردم یونان آمیخته وسرشار از نگرشهای اسطوره ای بود.

نگرش اسطوره ای می کوشید تا به گونه ای تخیلی به معنای چیستی زمان،مکان،هستی، انسان،طبیعت،روح،ماده و… پاسخ گوید. این پاسخ ها برساختارهای درونی انسان و یا اولین اسطوره ها و بالاخره و هر پدیده ی دیگر انسانی استواربود. نکته ی جالب توجه آن که در اینجا به هر رو منبع شناخت وحقیقت مفاهیمی برآمده ازوجود خود انسان،اعم