پاورپوینت کامل وفاق سیاسی؛ ضرورت ها و نیازها ۶۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل وفاق سیاسی؛ ضرورت ها و نیازها ۶۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وفاق سیاسی؛ ضرورت ها و نیازها ۶۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل وفاق سیاسی؛ ضرورت ها و نیازها ۶۲ اسلاید در PowerPoint :

گفتگو از عبدالوهاب فراتی و محمد باوی

بحث کلی ما درباره ی «آسیب شناسی انقلاب اسلامی» است. به نظر شما اولاً آیا امروزه می توان از آسیب شناسی انقلاب اسلامی سخن گفت و ثانیاً مراد از «آسیب» نظری است و یا مصداقی؟

بحث خودم را با مثالی شروع می کنم، از یک متفکر چینی پرسیدندکه آیا زنان در جهان کنونی مشکلی دارند؟ او با قاطعیت می گوید: آری دارای مشکلاتی هستند، بعد می پرسند دلیل شما چیست؟ می گوید: دلیل من همین پرسیدن شماست، این که می پرسید زنان مشکلی دارند یا نه و نپرسیدید که آیا مردان مشکلی دارند یا خیر؟ نشان از داشتن مشکل زنان در جهان معاصر است. شما در سؤال تان پرسیدید که آیا انقلاب اسلامی دچار آسیبی شده است یا نه؟ می گویم: آری و دلیلش هم پرسش شماست، اما این که آسیب ها چه چیزهایی هستند؟ پاسخ این را به مثال دیگری تشبیه می کنم. برلین در یکی از سخنرانی های خودش در باب فلسفه ی علم می گوید: وقتی از آزادی صحبت می کنیم بهتر است که آزادی را تعریف نکنیم، چرا که تعریف، مشکل نظری دارد و ما را به جایی نمی رساند؛ از این رو من در بحث آسیب شناسی معتقدم که آسیب را تعریف نکنیم و به مصادیق آن در جامعه اشاره کنیم. به همین خاطر، بهتر است که درباره ی آنچه که امروزه ما آن ها را آسیب می دانیم سخن بگوییم و وارد بحث مفهومی آن نشویم، آسیب ها را به دو اعتبار می توانیم در جامعه مشاهده کنیم:

۱) آسیب شناسی انقلاب اسلامی؛ یعنی انقلاب اسلامی آرمانی را برای خود تعریف کرده که امروزه دچار یک سری دگرگونی های مفهومی می شوند، مثلاً تعریف ما از عدالت و آزادی، مرتب عوض می شود و یا این که عملاً در مقام تحقق با مشکلاتی برخورد کرده اند، مثل بحث عدالت اقتصادی و آموزش همگانی. در واقع آرمان های تحقق نایافته را آسیب بدانیم.

۲) آسیب شناسی جمهوری اسلامی؛ یعنی ما آسیب ها را به نظام برآمده از انقلاب اسلامی مرتبط سازیم و بپرسیم که جمهوری اسلامی دچار چه آسیب هایی شده است؟ اگر از آسیب شناسی انقلاب صحبت کنیم – چون انقلاب بیشتر وجه سلبی دارد و عملاً آن را تا سقوط رژیم قبلی دنبال می کنند – باید آنجا بحث کنیم که این انقلاب دارای چه اهدافی بوده که امروزه به دلایلی، به مشکلات بوروکراسی، اداری، سیاسی و حتی بین المللی برخوردکرده است، اما اگر آسیب شناسی جمهوری اسلامی را موضوع بحث قرار دهیم، بحث فرق می کند، در این صورت باید بحث شود که چرا این نظام سیاسی در حوزه ی سیاست، وفاق های خودش را تا حدی از دست داده است، و یا این که چرا این نظام در حوزه ی اقتصاد، سیاست های دولتی، تعاونی، خصوصی سازی و حتی آزادسازی – که غیر از خصوصی کردن است – مسیر مختلف و متنوعی داشته است؟

البته ما می توانیم به هر دو منظر نگاه کنیم، بعضی ها که در تعریف انقلاب، آن را در وجه سلبی متوقف نمی کنند، و مفهوم آن را تا استقرار نظم سیاسی جدید گسترش می دهند؛ در واقع انقلاب از فروپاشی نظم سیاسی موجود آغاز و تا استقرار نظام بدیل تداوم می یابد. از این رو می توانیم بحث جمهوری اسلامی را نیز به گونه ای، داخل در بحث کنیم.

برداشتم آن است که احساسات مردمی، چه چیزی را رفع می کند و ایدئولوژی انقلاب چه چیزی را نشانه گرفته است. در واقع آن چه که در وجه سلبی انقلاب مد نظر است، همان نظام سیاسی وقت است که باید در پروسه ی سلب گرایانه ی انقلاب برداشته شود، اما در وجه ایجابی انقلاب، کسی نمی تواند ادعا کند که تصویر شفاف و روشنی وجود داشته است. بدین ترتیب، مساله ی پیچیده تر می شود، چون انقلاب ها آینده را کلی پیش بینی می کنند، به این معنا که انقلاب، وضع موجود را فعلاً نفی می کند و اما این که چه چیزی جایگزین شود، خیلی کلی بیان می کند. از این رو وقتی نظام سیاسی ساخته می شود، در واقع بخشی از آرمان های انقلاب تامین شده و آرمان های یک انقلاب، خیلی فراتر از نظام برآمده از آن است، مثلاً: انقلاب فرانسه دارای آرمان هایی است که – به قول برخی – بعضی از آن ها هنوز تحقق پیدا نکرده اند، لذا نمی توان گفت، چون برخی از آرمان ها تحقق پیدا نکرده اند، انقلاب فرانسه دچار آسیب شده است، مثلاً در بحث هم زیستی مسالمت آمیز عدالت و آزادی در انقلاب فرانسه که موجب پیدایش دو جریان سوسیالیزم و لیبرالیزم شده، هنوز باب گفت وگو بسته نشده و نظریاتی هم در این باره تولید می شود، مثل «دموکراسی مشورتی، عدالت راولزی، عقل گرایی و دموکراتیک ارسطویی».

اگر با این دید به آرمان ها نگاه کنیم و آسیب شناسی را با آن ها مرتبط سازیم، چندان به بحث منتجی نخواهیم رسید، چرا که آرمان های متعدد یک جامعه ی انقلابی، پس از برقراری نظام سیاسی جدید، توان تحقق همه ی اجزا و عناصر خود را ندارد و بعد از پیروزی هر انقلابی، بخشی از نیروهای انقلابی، قدرت را به دست می گیرند و نظامی را تاسیس می کنند وبقیه نسبت به آن، وضعیتی اپوزیسیون به خود می گیرند. در انقلاب اسلامی همه به دنبال رهایی بودند، در حالی که جمهوری اسلامی، بخشی از آرمان انقلاب ما است نه همه ی آن. هیچ انقلابی نمی تواند ظرف بیست سال و یا حداقل در طول یک نسل، آرمان های خودش را برآورده کند، لذا ما نمی توانیم آسیب های انقلاب را، ناظر به آرمان های آن دنبال کنیم و عدم تحقق پاره ای از آن ها را آسیب انقلاب بدانیم.

آیا هر انقلابی وظیفه دارد که آرمان های کلی خود را در همان ابتدا روشن و مبرهن کند و یا این که بتدریج همانند کلافی که در حال باز شدن است، آرمان های انقلاب رفته رفته باز می شوند و به مشکل اصابت می کنند؟

به نظر من، انقلاب همه اش عقلانی نیست، آرمان هایش هم این چنین است و قسمتی از آن ها عاطفی و محاسبه ناپذیرند. کلیاتی است که همه دوستشان دارند، این ها برای تخریب خوبند، اما برای ساختن مناسب نیستند. انقلاب همواره سعی می کند مثل سایر پدیده ها، هیجانات روانی و اجتماعی خودش را با خواسته های عقلانی اش در آمیزد.

چون خود عقلانیت، انقلابی نیست و محافظه کار است. انقلاب اگر آموزه های احساسی و غیر عقلانی نداشته باشد، نمی تواند مردم را به حرکت در آورد و بشوراند. در واقع، انقلاب دارای دو بال عشق و عقل است که با عشق شروع می شود. در ابتدا انقلاب نسبت به آنچه که هست نفرت ایجاد کرده و نسبت به آنچه که نیست عشق درست می کند. و چون انقلاب ها با عشق به وضعیت مطلوب شروع می کنند، به شعارهای بسیار کلان روی می آورند و مشکل از همین جا نشات می گیرد که بعداً نمی توانند آن کلیات را دنبال کنند و این خصلت، پدیده های اجتماعی مثل عدالت، آزادی و رفاه است. به خاطر همین ویژگی انقلاب ها است که از همان آغاز گرفتار اپوزیسیون می شوند، و هیچ انقلابی نیست که نیروی معترضی نداشته باشد، همان نیروهایی که نسبت به نظام قبلی معترض بودند، همین اعتراض را با دو ویژگی نیرومند به نظام جدید منتقل می کنند: اول این که، چون در سرنگونی نظام قبلی مشارکت داشته اند، در وضعیت جدید، شجاعت دارند؛ گروهی تا تجربه ی سرنگونی نداشته باشند، در تعرض به نظام جدید این همه شجاعت و شهامت بخرج نمی دهند. دوم این که، این ها در سطح جامعه به عنوان نیروهای انقلاب شهرت یافته و هویت اجتماعی پیدا کرده اند و به راحتی صحنه را خالی ننموده و بر تعرض خود لجاجت می ورزند و بلافاصله عقب نشینی نمی کنند. بنابراین نظام جدید بمراتب شدیدتر از نظام قبلی با اپوزیسیون مواجه خواهد شد. ناگفته نماند اپوزیسیون پس از انقلاب، خود را هم ردیف انقلابیون به قدرت رسیده می داند و طبعاً حقی به انقلابیون حاکم نمی دهد و با توجه به پایگاه اجتماعی که دارد بخشی از جامعه را به حمایت از خود می کشاند.

اگرچه ممکن است در انقلابی مثل انقلاب اسلامی به خاطر وجود رهبری مقتدر و ذی نفوذ [امام خمینی] این شکاف کمتر مشاهده شده که به تدریج بیشتر شود، نظام ها هم، مباحث خودشان را با مفاهیم مبهمی شروع می کنند؛ اگر شما به قانون اساسی جمهوری اسلامی نگاه کنید، بخشی از آن بخش دیگری را نقض می کند. البته معتقد نیستم که عدالت و آزادی تا ابد با هم جمع نخواهند شد و بخشی از قانون اساسی با بخش دیگر آن تا ابد به سازگاری نخواهد انجامید، بلکه منظورم آن است که با توجه به امکاناتی که فعلاً داریم، بخشی از آن با بخش دیگر جمع نخواهد شد. به همین دلیل است که حتی بعضی از نیروهای حاکم به خاطر تحقق یافتن و یا نیافتن بخشی از آرمان های انقلاب، دچار انشقاق می شوند.

از این رو من بزرگ ترین آسیب جامعه ی امروزمان را در عدم وفاق سیاسی می دانم؛ به عبارت دیگر، وفاق انقلابی تبدیل به یک وفاق سیاسی نشده است، وفاق انقلابی به این مفهوم است که بخش هایی از جامعه – بنا به دلایل مختلفی – گردهم آمده و حکومت یا قانون اساسی را شکل دادند، این وفاق باید به مرور یا آگاهانه شود و یا چنان نهادینه شود که بتوان از یک وفاق سیاسی سخن گفت. وفاق سیاسی یک عمل ارادی است، برخلاف وفاق انقلابی که غیرارادی و غیرعقلانی است، وفاق سیاسی به نظر من؛ یعنی تعریف آگاهانه از حدود اختلافات و اتفاق نظرها، و این چیزی است که ما امروز فاقد آن هستیم و حتی آن را در اصولی ترین اصل قانون اساسی نداریم، مثلاً اگر به قانون اساسی نگاه کنید، می بینید که چند تا موضوع را کنار هم نهاده است که بازتابی از آرمان های انقلاب اند؛ مثل حقوق مردم، آزادی، عدالت. قانون اساسی خواسته است آن ها را در درون خود جمع کند، اما نهادینه نشده اند، چون بنا به تعاریفی که ما از آزادی، اسلامیت، جمهوریت و ملیت داریم، این ها قابل جمع نیستند؛ بدین ترتیب می توانیم از آسیب هایی صحبت کنیم که ما را در رسی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.