پاورپوینت کامل دور از هیاهوی اشکال ۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دور از هیاهوی اشکال ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دور از هیاهوی اشکال ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دور از هیاهوی اشکال ۲۰ اسلاید در PowerPoint :

اشاره؛

«سید رحیم خوش نظر» شاعر و نقاش جوان و فرهیخته ای است که از رهگذر سال ها زیستن با خطوط و نقوش و امتزاج با رنگ ها و سایه روشن های دل انگیز نگاه و شعر «سهراب سپهری» به همسنخی و همسخنی و همگونی شگفتی با شعر و نقاشی سهراب دست یافته است؛ بی آن که چندان رغبتی به نشر شعر خود نشان دهد یا در آشفته بازار شعر معاصر بر حضور خویشتن هیاهو کند.

شعر منتشر نشده ی «پاورپوینت کامل دور از هیاهوی اشکال ۲۰ اسلاید در PowerPoint» او – از سروده های بهار سال ۷۳ – پژواک این آشنایی و انس مؤکد است که اگر چه شاعر آن از فضای ذهنی و زبانی این شعر سال هاست که عبور کرده، برای مخاطبان شعر امروز خواندنی و در یاد ماندنی ست.

تابشی منبسط روی پیشانی ام می وزید

آسمان لای پیراهنم بود

دست هایم

روی رفتار ماه.

رفته بودم کمی با خدا از هبوط… از خودم… از پرنده بگویم

خسته بودم

ماه را مثل سیب سفیدی به دندان گرفتم

کم کم از اوج دیوار رؤیا

آمدم روی ایوان آشفته ی روز توّهم

روز سرشار بود از صدای عبور

بال پروانه چیزی نمی گفت

خوشه ای سرنوشت سبد را نمی خواست،

دشت،

شور شیرین یک شاپرک را مشدد نمی کرد

باد،

بال سنجاقکی را به پیراهن یک نوازش نمی دوخت

و زمین گیج افکار خود بود

آدمی زاد

منطقی خنده می کرد

بیشتر کفش هایش برایش مهم بود

جاده ها هیچکس را به دریا نمی برد

کوچه ها؛ جای بن بست احساس، آواز، پرواز

سینه ها مثل تابوت حسرت سیاه

ارتفاع تنفس مماس سطوح زمین

من صداشان زدم؛

خواب هاشان سرآغاز خوبی نداشت

دسته دسته کلاغ

آمدند؛

سنگ هایی

لای منقارهاشان

ناگهان سنگ ها آمدند

پلک ناباور یأس شان را

مثل برگی جویدند

من صداشان زدم؛

زندگی یعنی:

طعم نان همین صبح و ایمان فوّاره

شعر شفاف سهراب و آزادی بادبادک

خاطرات سپیدار و دانستنِ شمعدانی

زندگی قاطی بوی سیب است، باور کنید!

من صداشان زدم؛

مرگ را مثل یک بهت زیبا کنار درختان به آنان نمودم

مرگ یعنی:

دست یک ساقه در گردن نور،

ردّ باران

روی آواز گنجشک،

شبنمی روی دیدار گل محو.

یاد آن روزهای طلایی به خیر!

مرگ همبازی خوب آن روزها بود،

گاه در سایه اش

کثرت بادبادک به تنهاییم حمله می کرد،

هر کجا می نشستم به من تکیه می داد

مرگ را دیده بودم:

بیش تر قاطی شمعدانی، پرستو، ستاره

مرگ را دیده بودم:

حیرت آسمانی ترین مرغ را خنده می داد

مثل یادِ مسافر

در فراموشی جاده ها راه می رفت.

روی دوشش

کوله باری پر از زندگی بود،

مرگ یعنی عبور پرستو از این کوچه تا انتهای شکست توهّم

مرگ یعنی همین بوسه – امّا – به شکلی رساتر

من صداشان زدم:

لای ادارک شان سنگ ها دیده می شد،

ماه امّا

هیچ جایی نداشت!

ای سراسر ظرافت!

پای ادراک تو کوهی فرو ریخت،

شورِ این جذبه را با نگاهی خنک کن!

هر کجا پا نهادم،

غنچه ای از زمین رُست

زندگی روی دیوارِ من راه می رفت

سیب سرخی به لبخند من فکر می کرد،

سال ها من به این فکر:

در کجا دست هایم

بهترین فرصت عشق را جشن خواهد گرفت

(دست های مرا

در نهانی ترین کوچه باغ تقرّب

کودکانی به هم فاش گفتند)

سال ها من به این فکر:

در کجا خواب هایم

این همه پر شد از آسمان و فرشته

سال ه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.