پاورپوینت کامل نقادی؛ مجاهدتی صمیمانه در تکاپوی اندیشه ها ۴۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقادی؛ مجاهدتی صمیمانه در تکاپوی اندیشه ها ۴۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقادی؛ مجاهدتی صمیمانه در تکاپوی اندیشه ها ۴۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقادی؛ مجاهدتی صمیمانه در تکاپوی اندیشه ها ۴۲ اسلاید در PowerPoint :

انتقاد، سؤال کردن و تسلیم بی چون و چرا نبودن، از ویژگی های جوامع مدرن است. چه در گستره ی جامعه و چه در عرصه ی اندیشه، همه در معرض نقد قرار دارند و هر لحظه، احتمال دارد که خردورزی ها و پژوهش های اندیشه وران به محک نقد خورد و زرناب و ناباب از هم شناخته شود. بهین چیزی برگزیدن و نظر کردن است در دراهم تا در آن سره از ناسره بازشناسند.[۱] نقد که به معنای امروزه در اندیشه ی انسانِ مدرن بر صدر نشسته است و همه ی آنان که در چنین جمعی می زیند، این مفهوم کلیدی را پذیرفته اند و به لوازم آن تن در داده اند.

در طول تاریخ، اندیشه ها با «انتقاد» رشد کرده و از منزلی به منزل بهتری منتقل شده اند. آن ها همیشه، بزرگ ترین خدمت رابه انسانیت کرده که از «بودگی»ها، «تکرار»ها و «فسیل شدن»ها فرار کرده اند. به آنچه که داشته اند، بسنده نکرده اند، بلکه راهی نو و فکری نو را جسته اند. بر «داشته های» خویش نگاهی بدبینانه – و حداقل واقع بینانه – داشته اند. آنان نه تنها «بود»های اندیشگی خویش را به مسلخ نقد سپرده اند، بلکه جزم اندیشی های دیگران را نیز به چالش فرا خوانده اند. گاه ساخته های باطل دیگران را ویران کرده و طرحی نو و دیگرگون در افکنده اند و گاه آن ساخته ها را پیراسته و ویراسته اند. اینان که متفکرانی ژرف اندیش و عمیق هستند، کار سترگی که کرده اند، «نقّادی اندیشه ها» بوده است و نه «نقّالی اندیشه ها». تنها به جمع آوری، بازگویی و تکرار خستگی آور گفته های دیگران بسنده نکرده اند. گاهی فردی درشاهراه تاریخ، شمعی برافروخته و دیگران سالیان سال در پرتو آن نشسته اند و دم برنیاورده اند؛ گرفتار پرتو همان سوی ناچیز شده اند و هرگز نیندیشیده اند که می توان این شمع را به هزاران شمع و سرانجام به خورشیدی تبدیل کرد. پس از سالیان بسیار در عرصه ی اندیشه، گاه ذهنی نقّاد و جست وجوگری بر می آید و آن ذهن های عادتْ پیشه و خمود را به تکاپو وامی دارد و راهی و نوری گسترده می طلبد.

باری همه ی این بار سهمگین و سخت را «نقد» بر دوش دارد وگرنه مثل مردم شعر گفتن، مثل همه اندیشیدن، طبق چارچوب و شاکله ی عمومی ذهن مردم نوشتن، آنان را در همان پله و نقطه نگه می دارد و هرگز به ذهن مخاطبانِ آن نقّال، راهی برتر و روشن تر خطور نخواهد کرد و این البته خیانت است به اندیشه ی اجتماع.

تی. اس. الیوت در کلامی مشهور می گوید: «شاعری که در زمانی اندک، از شعر او استقبال فراوان می شود، باید به شعر او شک کرد» و این نیست مگر به دلیل آن که او مطابق ذهن های عادی مردم شعر گفته است و هیچ گونه هنجارشکنی و «خلاف آمد عادت» در کلام او وجود ندارد.

نقد ادبی؛ نقد اجتماعی

آنچه تاکنون آمد، نقش نقد در طول تاریخ اندیشه ی بشر بود و همه ی عرصه های «نقد ادبی»، «نقد اجتماعی» و… را شامل می شود.

وجه مشترک همه ی نقدها «مجاهده ی صمیمانه» در آن ها است. به تعبیر دیگر: «نقد خوب هزار گونه است؛ اما نقد بد یک گونه بیش نیست و آن نقدی است که عاری از مجاهده ی صمیمانه باشد و عاری از شناخت صمیمانه. در حقیقت همین شناخت صمیمانه است که منتقد را وا می دارد تا در مجاهده ای که جهت نیل به این غایت دارد، فقط به حقیقت جویی بیندیشد و بس»[۲]

هر نقدی که به راستی همراه با «مجاهده ی صمیمانه» و «شناخت صمیمانه» باشد، منتقد را وا می دارد که به درستی، کلام آن صاحب نظر را از آغاز تا پایان بشنود و تلاش کند تا سخن وی را به سزاواری در یابد، نه آن که از آغاز مُهری از روی بی مِهری بر کلام وی زند و حتی حاضر به شنیدن سخن وی هم نباشد.

«شناخت صمیمی»، «نقاد صمیمی» را به وجود می آورد و اول خصیصه ی این گونه «نقادی»، خوب خواندن، خوب شنیدن، خوب شناختن و خوب نقد کردن است. با این گونه رفتار، همه ی افراد جامعه و منتقدین تلاش می کنند تا دیگران را تحمّل کنند و شنونده ی خوبی باشند.

امّا یک تفاوت اساسی نیز بین «نقد ادبی» و «نقد اجتماعی» وجود دارد و آن این است که، در «نقد ادبی» معمولاً نقد از شعری، متنی و یا داستانی است که متوجه فرد شاعر و نویسنده می شود. همه ی کاسه ها بر سر او شکسته می شود و همان فرد باید جوابگو باشد، اگر «ویرانگر» باشد، بنای شاعرانه کلمات شاعر در هم می ریزد و اگر صمیمانه و منصفانه باشد بر آن کلمات، کلامی جاودان و شعری استوار بنا نهاده می شود.

امّا در «نقد اجتماعی» منتقد معمولاً با اندیشه ای جمعی روبرو است که در جامعه فراگیر شده است؛ بسیاری از افراد جامعه آن اندیشه را برگزیده اند، با آن می زیند و آرزوهای خویش را در آن می نگرند. در این مرحله وظیفه ی منتقد بسیار سنگین تر است و باید به درستی و منصفانه در پی نقد آن اندیشه بر آید، و سره و ناسره ی آن را به شایستگی بازگو کند؛ زیرا اگر هدایت کند و هشدار دهد، جمعی را آگاه کرده است و اگر نامنصفانه باشد و همراه با غرض های آلوده به سیاست، خیانت به اندیشه ی جمعی کرده است و آنچه را که به دنبال می آورد، چالش ها، تنش ها و دوگانگی های نامطلوب خواهد بود.

در این مرحله منتقد وارد عرصه ی اجتماع شده و باید بداند که ویرانگری یک اندیشه ی جمعی، تنها به آشفتگی در آن جمع نمی انجامد، بلکه دامن شخص منتقد را نیز خواهد گرفت. این جا است که منتقد راستین درنقد خویش همه ی مقتضیات زمانی و مکانی خویش را می نگرد و تیز بینانه افراد جامعه را به بازنگری در اندیشه ی خود می خواند. «منتقد راستین آن نیست که در نظر اول، زشتی ها و ناراستی ها را نشان دهد، بلکه منتقد واقعی آن است که نیکی ها را نیز کشف کند و زیبایی ها را به درستی ادراک نماید.»[۳]

نقد دوران جدید

هر چند در طول تاریخ نقد بوده و منتقدانی نیز وجود داشته اند، شکی نیست که نقد پس از دوران رنسانس، رویکردی تازه و دیگرگون پیدا کرد و عقل حرمتی بسیار یافت. خردورزی به دیده ی احترام نگریسته شد و بسیاری از تعالیم کلیسا که موجب تعطیلی عقل و سؤال نکردن بود، بشدت مورد انتقاد قرار گرفت و به همه ی داشته های انسان سنتی به دیده ی شک و تردید نگریسته شد. بعدها که فرهنگ لیبرالیستی بر دنیای غرب حاکم شد، ریشه در همین اصول داشت: «اساس فلسفی لیبرالیسم آن است که همه ی انسان ها از خرد بهره مندند؛ خردمندی ضامن آزادی فردی است؛ فرد تنها در آزادی می تواند به حکم خرد خود – چنان که می خواهد – زندگی کند؛ خردمندی و آزادی فکر دو جزء جدایی ناپذیرند؛ سلب آزادی از فرد به معنی نفی خردمندی او است و نفی توان خردورزی انسان، به نفی آزادی او می انجامد.»[۴]

با این

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.