پاورپوینت کامل پیشگامان فلسفه تحلیلی دوران معاصر ۴۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پیشگامان فلسفه تحلیلی دوران معاصر ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیشگامان فلسفه تحلیلی دوران معاصر ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پیشگامان فلسفه تحلیلی دوران معاصر ۴۷ اسلاید در PowerPoint :
در شماره ی قبل با پدیدارشناسی هوسرل و امتیازاتی که وی برای رویکرد خاص خود قایل بود آشنا شدیم؛ در این نوشتار نیز با پاره ای دیگر از جنبه های فکری ایشان آشنا می شویم.
در آثار و افکار هوسرل دو چیز از اهمیت بسیاری برخوردار است: یکی تنوع در عرضه شدن اشیا بر ما و دیگری زمان مند بودن تجارب انسانی، که این دو ما را از مشکل نسبیت گرایی می رهاند. هوسرل با مشخص کردن سرشت بنیادین تجربه (که عواملی مثل شوق، حافظه، رویارویی مستقیم به اشیا را شامل می شود) می خواهد ماهیت زمان را مشخص کند. او زمان را آنات منفصل تلقی نمی کند که کنار هم قرار گرفته باشند بلکه او زمان حال را تحلیل می کند. زمان «حال» ترکیبی است از حضور و غیاب؛ و یا به تعبیری وجدان و فقدان. این طور نیست که «حال» در برابر آینده و گذشته باشد، بلکه هر کدام از گذشته و آینده، ارتباط عمیقی با زمان حال دارد. «حال» از متن تجارب گذشته ی ما به دست می آید چنان که آینده از گذشته و حال به دست می آید، به این دلیل به هم مرتبطند و «حال» چیزی جدای از گذشته نیست.
بنابراین، گذشته و آینده به معنای دقیق کلمه فقط زمانی قابل تصویر است که روند تجربه ی ما از هم گسسته شود. اگر این فرایند متصل باشد، گذشته و آینده به معنای دقیق اش فهمیده می شود؛ با قطع شدن فرایند تجربه، ما از طریق تجربه می توانیم گذشته را بفهمیم و توسط قوای دیگر آینده را پیش بینی کنیم.
وقتی آگاهی خود را به امری در گذشته معطوف می کنیم، یک جدایی به وجود می آید، این طور نیست که ارتباط کاملاً قطع شود، بلکه توسط حافظه، گذشته به خاطر می آید و توسط ذهن، آینده در نظر گرفته می شود که در قالب ترس و اضطراب می تواند بروز کند. این ویژگی که «حال» بریده از گذشته و آینده نیست، بسیار مهم است چون برای حیات آگاهانه ی ما فرایندی متصل و پیوسته است. این دو عنصر برای فهم اندیشه ی هوسرل مهم است؛ یکی عرضه شدن اشیا به شیوه های گوناگون و دیگری زمان مند بودن تجارب انسانی.
هدف پدیدارشناسی التفات دوباره از شی ء به فعل، فاعل شناسایی است. رئالیسم خام فقط بر شی ء تأکید دارد و ایده آلیسم خام تنها بر فاعل شناسایی. اما پدیدارشناسی به هر دو توجه دارد. بنابراین، اشیا خود را بر فاعل شناسایی به عنوان آگاهی زیسته عرضه می کنند.
مفهوم دیگر «Doxic Mode»است، یعنی این که شی ء به چه نحوی بر ما عرضه شده، قطعی، ظنی یا مشکوک؟ این ویژگی ها با فاعل ارتباط ندارد، بلکه بیش تر با عین معلوم ارتباط دارد، راجع به مسأله ی ریاضی می شود یقین، و راجع به مسأله ی علمی احتمال می شود و راجع به مسایل دیگر به طرق دیگر؛ خلاصه این که بیش تر به عین خارجی مربوط می شود تا فاعل شناسا؛ البته هوسرل بین جهات قضیه در منطقه (ضرورت، امکان، امتناع) و مراتب ذهن ما در مورد شناخت (یقین، ظن، شک) فرق نگذاشته است.
هوسرل در مقام تعلیق، باورهای فطری را هم کنار می گذارد و صرفا به خود اشیا توجه دارد که چگونه بر ما عرضه می شوند. کار فیلسوفان فقط به عرضه شدن تجربه و بررسی اشیای عرضه شده محدود نمی شود، بلکه می توانند به اموری که موجب ترس، علاقه و امید می شود نیز بپرازند، و بدین ترتیب به نظر هوسرل مطلوبیت یکی شی ء برای عرضه شدن آن کافی نیست، بلکه باید آن شی ء به ادراک درآید. اگر فاعل شناسا آن را ادراک نکند، دلیلی برای واقعیت و مطلوبیت اش نخواهیم داشت. او با این مطلب قلمرو وسیعی برای فلسفه قایل می شود. خلاصه آن که قلمرو آن مانند فلسفه ی ماتریالیستی و فلسفه ی زبانی محدود نیست، بلکه گسترده است.
از بین رویکردهای چهارگانه که قبلاً اشاره کردیم، هوسرل رویکرد وجودشناسی را برگزیده است.
اما مراد از رویکرد وجودی، غیر از رویکرد مابعدالطبیعه است؛ در آن جا وجودی که دارای فعلیت است، مورد توجه بود؛ اما هوسرل می گوید: ما نباید آن را محدود به فعلیت بکنیم، بلکه باید آن را به هر نوع وجودی گسترش دهیم. بدین ترتیب، ثبات اشیا، جدا و مستقل از تجربه ی فاعل «خود آگاه» در بستر زمان قابل تبیین نیست، بلکه ثباتش را باید در ارتباط با فاعل «خودآگاه» در بستر زمان تبیین کرد. البته این طور نیست که کاملاً نسبی باشد، بلکه یک ثباتی برقرار است و آن همین است که در بستر زمان و در ارتباط با فاعل شناسا مورد بررسی قرار می گیرد. حاصل آن که: ما شواهد عینی مانند انجسام، وحدت تجربه و هماهنگی و اتصال فرایند تجربه در اختیار داریم تا به مشکل نسبی بودن معرفت دچار نشویم. به نظر هوسرل انسجام جوانب شی ء تجربه شده و انسجامِ در بستر زمان بودن می تواند ما را از مشکل نسبیت نجات دهد.
با این همه بعضی بر آنند که هوسرل با پرداختن به فاعل شناسا ارتباطش را با عالم خارج قطع کرده و نمی تواند تفسیری درست از آن ارایه دهد. به همین دلیل یکی از پیروان او به نام «ماکس شِلِر» – Max Scheler 1828_74 – از او جدا می شود و می خواهد بیش تر رئالیستی فکر کند.
فلاسفه ی دیگری مثل «دکارت وهیوم» نیز به این مشکل هوسرل برخورد کرده بودند. «کانت» نیز به نوعی دچار این مشکل بود، چون معتقد بود نمی توانیم به «نومن» دست پیدا کنیم. این اشکال تا حدودی بر «کانت» وارد است، زیرا به نظر او نمی توان به واقعیت دست پیدا کرد، آن چه که قابل دست یابی است، عالم «فنومن» است.
اشکالی که بر هوسرل وارد می شود، اشکال درون گرایی است؛ یعنی پرداختن بیش از حد به خود. هوسرل برای فرار از آن اشکال، حس مشترک «Common Sense» را ساده اندیشی می انگارد، لذا به «خود آگاهی» توجه دارد. به نظر هوسرل مشکل دنیای معاصر در طرح این مسأله، داشتن پیش فرض ها و یا به تعبیری فکر کردن در قالب های پیش ساخته است. اما ایشان با اپوخه [تعلیق حکم] به تجربه ی مستقیم متوسل می شود و نه به آگاهی ما از این تجربیات که همان نظریات و پیش فرض ها باشد. از آن جا که وی توسل به خود اشیا را خام اندیشی می داند و بر این اساس به جای آن، آگاهی از تجربه و اشیا و ارتباط این آگاهی ها را مطرح می کند، این سوءظن تقویت می شود که هوسرل به تنهایی چیزی که تأکید دارد و آن را واقعی می داند، «خودآگاهی» است. اگر این سوءظن درست باشد، او ایده آلیست می شود. حال باید دید او چگونه می تواند با عالم خارج ارتباط برقرار کند و خود را از این مشکل برهاند.
او تأکید زیادی به رابطه ی آگاهی با اشیا می گذارد، یعنی اشیا، مستقل از آگاهی ما موجود نیستند. اشیا مرتبط با آگاهی اند، نظریه ی تعلیق ایشان تأکید بر همین نظریه است که اشیا مستقل نیستند. در کتاب «تأملات دکارتی» می گوید: به معنای دقیق کلمه چه چیزهایی مربوط به من است و چه چیزهایی متعلق به دیگران. او فهرستی از اشیا را ردیف می کند که متعلق به خود انسان است، مثل: تخیل، اراده، شوق و جز آن. علاوه بر این، افعال آگاهانه چیز دیگری نیز در کار است که متعلق به من است و آن تجربه ی مستقیم بدن من است، با دستم لمس می کنم، با چشم خود می بینم. حال، شما از یک طرف افعال آگاهانه دارید و از طرف دیگر بدنی دارید که می توانید مستقیما تجربه کنید، و از این طریق می توانید عالم واقع را احراز کنید. با تجربه و آگاهی از مکانیزم جسمانی – روانی، جهان بر ما عرضه می شود و این یک نوع احراز عالم واقع است.
با تجربه ی مستقیمی که انسان از بدن دارد، می تواند به چیزهای
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 