پاورپوینت کامل دگر تابی هویت در ارتفاع پست ۹۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دگر تابی هویت در ارتفاع پست ۹۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دگر تابی هویت در ارتفاع پست ۹۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دگر تابی هویت در ارتفاع پست ۹۲ اسلاید در PowerPoint :

اگر مهاجر را تمثیلی از آثار نخستین، و نماد و نماینده ی آن جهان از دست رفته به حساب آوریم و ارتفاع پست را نماینده ی نگاه کنونی حاتمی کیا، نام ها نیز می توانند ساختارزدایی شوند. از این منظر چهار فیلم کوتاه و دوازده فیلم بلند او سیری ویژه را باز می گویند.

در آغاز «کار حاتمی کیا»، نام ها بیانگر ایمان برابر حیرت، قطعیت برابر سرگشتگی، و آرمان برابر آشوب و آشفتگی است! جهت نشانه شناسانه ی نام ها نیز مؤید همین بهشت روشن و وضوح معنا و دوری از ظلمت و کشمکش است؛ دانستگی و پیام پیامبرانه بر ندانستگی و نادیده وری غلبه دارد. هویت بر چند پاره گی پیروز است. معنای موعود معناگریزی را مهار کرده و خدا و راه غیب، لگام دنیا و گمراهی های آن و همه ی آن چه به نظر دیگران «اتفاقی» می آید را در دست گرفته است.

به نام های فیلم های او توجه کنید که چگونه متصل هستند؛ «موعود»، «تربت»، «صراط»، «طوق سرخ»، «هویت»، «دیده بان»، «وصل نیکان» و…. به ویژه فیلم «تربت» به تربت پاک کربلا و مهری اشاره دارد که رزمنده ای به عشق امام حسین(ع) در خاک عراق می سازد. سپس نام فیلم های دوران میانی فیلم سازی او سربرمی آورند و بر زمین مطمئن و تک صدای ایمان، پرسش و جست وجو و تردید جوانه می زند و رشد می کند، اما هنوز در تمام این نام ها غلبه ی جهت امید و سبز و نجات وجود دارد؛ خاکستر است اما سبز، در آخر این فیلم ها هنوز آن سیمای عارفانه مشاهده شده و شکست رنگ تند واقعیتی دیگر سربرآورده است.

واقعیت نهان نگاه داشته ی «برج مینو»، واقعیت سلوک تازه برای کسب شجاعت برای دریدن نقاب، واقعیت برخورد به بزدلی ناقهرمانه ی خود و به دست آوردن مردانگی اعتراف به آن چه نبود و آنچه بود، و بالاخره واقعیت عصیان و ترکیدن در «آژانس شیشه ای» و خشم حاصل از یأس، سرخوردگی، جانداشتن، ناتوانی از پذیرش زندگی موجود، زمانی که دیگر فرمانده نیستی و مورد استهزا قرار می گیری و به ناچار همرزم بیمار، سر به زیر و ناتوان از مقاومت خود را برای خودسری خویش به اسم تلاش برای سلامتش قربانی کنی، تا اعتراض خود را از تغییر اوضاع به زیان نگاه و آرمان خود در یک نمایش تمام و کمال به ظهور برسانی، و چه باک که در این میان بهانه ی تو، هم رزم بیمارت، فنا شود و تو قاتل او محسوب شوی…. این است که ما با شروع نام های دوگانه روبرو هستیم؛ «از کرخه تا راین»، «خاکستر سبز»، «بوی پیراهن یوسف»، «برج مینو»!

اما تا این جا آشکارا علی رغم ظهور همه ی این سرگشتگی ها هنوز عشق زنده است و دعوت برماندن وجود دارد. حتی برج مینو با اعتراف قهرمان بر ناقهرمانی خود، باز هم سبکباری به بارمی آورد.

آژانس شیشه ای آغاز پرسش های تازه ای است نام های پارادوکسیکال، قطعیت ستیز و سرکش نشان وضوح، سازگاری، هویت و یک صدایی نیستند.

«روبان قرمز» یک علامت خطر درباره ی رویش دو نوع نگاه متفاوت است که بر روی میراث ویرانی جنگ و ساختن آینده با یک دیگر تصادم دارند. اما «موج مرده» یک ناسازه ی کامل است. از موج، انتظار تکاپو داریم، اما این موج مرده است. یک اصطلاح دریایی به یک پرسش اجتماعی – فلسفی و تاریخی – سیاسی ختم شده است. توفان در پیش است و آرامش دروغین است. فرزند با قایق فرمانده به آن سوی آب ها می گریزد و دشمن، دوستی می کند. دوستان نیز قصد دارند با قاتلان سازش کنند، هیچ چیز در جایش نیست. معنا از دست رفته و جهان دردبار و حتی مرگبار است. آخرین تکیه گاه مرد، همان «فاطمه ی آژانس شیشه ای»، اینک خود زنی معترض است که حق خود و سهم خود را می طلبد. او فرمانده را محکوم می کند که در این زندگی، قهرمانی و سرفرازی سهم مرد بوده و خانه نشینی، اضطراب و بی هویتی سهم زن. زنی که به سرکشی فرزندش می پیوندد، دیگر چه چاره ای مانده؟

چرا همه ی آن عرفان، آرمان، روشنایی، نور، غیب، ایمان و باور به کشمکش، بحران، بی معنایی، ظلمت، تنش، جنون، خشم، یأس، عصیان و حماقت ختم شده است؟ تا جایی که فرمانده علیه امنیت خود و کشور و وطنی که برای حفظ آن سوگند خورده، اقدام می کند. آیا او خطاکار است؟ آیا هیچ حقانیتی ندارد؟ آیا جنگ با آن آفاق، شعائر و شعارها، به وعده های خود عمل کرده است؟ آیا در آینده در برابر ولع نظام سلطه، دوباره به این فرماندهان رو نمی کند؟ آیا در این صورت پاسخی شنیده خواهد شد؟ آیا مردان صلح و قدرت بر پیمان خود باقی مانده اند یا پشت جبهه آرام آرام به سمتی دیگر گرایش یافته اند؟ پاسخ آن چنان واضح نیست و نام های متناقض نما به همین ناسازگاری اشاره دارد.

***

اکنون ارتفاع پست دقیقا تجلّی گوهر این ناسازگاری وادی نام ها است؛ ارتفاع اما پست!

اما پشت این نام ها چه چیزی پنهان است؟ آیا حقیقتی ناسازگار، واقعیت فیلم و معانیش را اشباع کرده است؟ آیا سینما برای او تعریف تازه ای یافته و چون زبانی اغواگر در خدمت ترسیم کژمژ درآمده، یا او با قصه پردازی و چیدن جهان مصنوع و زبان ساختگی، به حقیقتی تلخ اشاره می کند؟ شاید نام های آثار حاتمی کیا از دیروز و «هویت» تا امروز و «ارتفاع پست» همواره روشنگر و متضمن حقیقت زیسته شده ی ما و تغییرات آن بوده اند و یا برعکس همواره از دوسو حجاب، خویشتن خواه و تحمیلی شمرده می شدند؟

دیروز در بازتاب یک روشنایی کاذب و امروز در تصویر یک سیاهی کاذب. یا این که تغییر مهمی صورت نگرفته و شخصیت های آثار او دیروز در نمایاندن مبارزه خیر و شر به گونه ای بودند و امروز هم همان نام ها به گونه ای دیگر بیان می شوند؟ به همه ی پرسش ها نوشته شده و چه بسا پرسش های ناگفته ی دیگری که متن ارتفاع پست و یا رابطه ی بین متنی از فیلم های کوتاه و هویت تا ارتفاع پست وجود دارد می توان بنا به نگاه های تأویلی گوناگون پاسخ های کاملاً متفاوت و حتی متضادی داد. کافی است بین اجزا و کل متن فیلم از منظری ویژه نسبت خاصی برقرار کنید. آن گاه تمام تأویل به یک سو می رود و یا همه ی شالوده شکنی اسم ها تغییری خاص می یابد.

این رابطه بینامتنی و تغییر از سازگاری به پارادوکسیکال اسم را در حوزه ی روایت و داستان، در حوزه ی شخصیت پردازی و ساختار بصری فیلم ها می توانیم پی گیری کنیم؛ آنجا که از یک شمایل استنادگرا، به سوی یک بافت دراماتیک داستان پردازانه ی پیچیده، همراه با نمادهای بغرنج، اشارات بصری رمزی، زبان کنایی، کنایات تصویری، شخصیت پردازی و روان شناختی چندپهلو و نوعی بافت و ساختار تعلیقی و هیجانی هالیوودی پیش می رود. سادگی و بداهتی که در دیده بان و مهاجر و… وجود داشت، در نمادپردازی روبان قرمز و ساختار پیچیده ی موج مرده و فیلم آخرش که متن یک فیلم استودیویی است، وجود ندارد. در آن هواپیما و ماکت فریبنده ی ارتفاع پست که صحنه ی ظهور انواع پیچ در پیچ تعلیق و دست به دست شدن های خیالی است، دیگر اثری از آن سادگی و بداهت وجود ندارد.

حاتمی کیا طبق قراردادهای سینمای داستان پرداز، بسیار «فیلمسازتر» شده است، اما از نظر من بگذارید بدون پرده پوشی بگویم، به خاطر همه ی این کلیشه ها و منش ژورنالیستی فیلم های اخیر، من سینمای کنونی حاتمی کیا را دوست ندارم. اما دیده بان و مهاجرش را هنوز هم کم و بیش دوست می دارم، خاکستر سبزش را یک اثر هنری ناب می دانم، از کرخه تا راین او را یک اثر عاطفه انگیز، عامه پسند و مؤثر معرفی می کنم و حتی آژانس شیشه ای اش را با همه ی نقص ها و عقده گشایی ها اثری گرم ارزیابی می کنم، اما او روز به روز از حس طبیعی خود دور می شود و به سوی مهارت های «قصه» گویی ساختگی پیش می رود. ارتفاع پست نشان موفقیت او در رهایی از فضای سینمای جنگ و فیلم های مرتبط با آن و برگزیدن راه آفرینش آثار اجتماعی تازه است.

بدین ترتیب حاتمی کیا موفق شده است برای بقا و رشد خود راهی بیابد و ظاهرا در ارتفاع پست نظر منتقدان را جلب کرده است. اما باز هم حقیقت آن است که من ارتفاع پست را فیلم خوبی نمی دانم و می توانم به صورت مفصل اشکالات فنی، روایی، و ساختاری فیلم را بنویسم. باز هم حقیقت آن است که من به حاتمی کیا حق می دهم که بر سر حرفش بماند، یا نماند و وانمود کند که مانده است و یا بماند و دلشوره هایش را بنگارد. به طوری که وانمود شود، بر سر حرفش نمانده است و…. اگرچه من از ژست های مصاحبه های جشنواره ای او خشنود نیستم، به ویژه از این نگاه سطحی او که می پندارد، انتقاد کردن میراث او است، چون او در جبهه رزمیده است. انتقاد دیگران نیز فقط برای آن طرف آب هاست و او برای این طرف آب ها انتقاد می کند، اگرچه او پابرجای پای همان ها بگذارد و آن ها بسیار ژرف تر از او به مسایل نگریسته باشند.

هم چنین می توانم نشان دهم که این فقط محصول یک فریب است که ما، در حالی که در نقد اوضاع اجتماعی از عده ای تقلید می کنیم، به خودمان به عنوان نیروی خودی جایزه بدهیم و حق ویژه ای برای خود قایل شویم. حداقل امروز که خیلی ها درباره ی جامعه ی مدنی و حقوق فردی و اجتماعی افراد یک ملت مطلب خوانده اند، چنین رانت هایی را قبول نمی کنند. از این منظر می توان فیلم های حاتمی کیا را با آثار «مخملباف» و «کیارستمی» مقایسه کرد و نشان داد که در قرائت همان روحیه ی عارفانه ای که زمانی آثارش از آن انباشته بود، بسیار سطحی تر از کیارستمی «خانه ی دوست کجاست» است و در نقد دیدگاهی و اجتماعی امروز خود نیز بسیار عقب مانده تر از محسن مخملباف است که برای مثال نوبت عاشقی، عروسی خوبان یا سفر به قندهار را می سازد، او حتی ضعیف تر از فرزند مخملباف «سمیرا مخملباف» است که سیب می سازد.

البته حاتمی کیا فیلم سازی عصبانی است و مدام درباره ی این حرف می زند که انتقاد منتقدین بی ارزش است، زیرا درباره ی مسایل پیچیده ی ساختاری فیلم هایش کمتر حرف می زنند! اما همه ی آن چه که در این نقد آمده، اگر گامی از درک مبتدی فراتر رویم، دقیقا درباره ی مسایل ساختی و فرایندهای فرمال فیلم های او است؛ چیزی که ژرف ساخت فرم آثار او و ایدئولوژی فرم فیلم های حاتمی کیا را می سازد و رابطه ی دال و مدلول آثارش و تغییرات، آن اسم ها را با ساختارها بیان می کند. از جمله ی همین جست وجوی تغییرات دال هایی که تغییرشان بیان تغییرات است، مدلول هایی به نام شخصیت ها است که یک مقوله ی کاملاً ساختاری است.

این که این شخصیت های متحول، آن خلبانی از امریکا برگشته و کاملاً عاقل، و این گروه کاملاً مفتون مهاجرت هستند، بیان زبان کلیشه ای این ساخت و پاخت سینمایی است. به هر حال ما درباره ی ریشه ی این تغییرات می توانیم بپرسیم که آیا خود حاتمی کیا فرایندی از درونی شدن ایمان را از سر نگذرانده بود و مانند بسیاری تحت تأثیر تشعشعات و نور شدید آرمان امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی و یا در مرحله ی پایین تر کسانی چون آوینی(ره) یکه تاز گروه روایت فتح و شهدای آن قرار نگرفته بود؟ او در غیاب آنان به واقعیت معمولی خود که نه عارف بوده و نه به مقام یقین دست یافته بازگشت و غوطه ور در پرسش و سایه روشن آگاهی و ناآگاهی زیست کرد و…؟

آنچه در تغییر شخصیت های آثار حاتمی کیا بازتاب یافته تجلّی طبیعی و منبعث از خاصیت آیینگی شفاف تجربه و هنر او از واقعیت و اعتراض اندیشه ورزانه و شجاع تا از دست رفتن آرمان است؟ ما وسیله ای نداریم که از جهان متن فیلم ها به جهان متنِ درون خود حاتمی کیا برسیم، پس برازنده است که جست وجوی خود را بر درک زبان تغییر در آثار و تأویل آن متمرکز نماییم و به ساختار و تم فیلم بسنده کنیم. اگر نام ها را نشانه ای دلالت گر بر حقیقتی ورای خود بدانیم، در جهان فیلم های حاتمی کیا بیش از هر عنصر فیلمیک، ویژگی و پرداخت شخصیت ها مستحق کنجکاوی دلالت گرانه هستند.

* * *

شخصیت های نخستین آثار حاتمی کیا، بر متن یک زندگی عینی ویژه، یک جهان معنوی و باورهای موزون با آن نگاه خاص روییده اند. آن ها محصول جهانی آرمان خواهانه و یقینی در بیرون و درون هستند. زندگی در بیرون در آثار اولیه ی او چنین است: یک انقلاب عظیم دینی، برای رسیدن به زیباترین و روشن ترین افق های معنوی در حال ستیز با تاریکی است؛ انقلابی به نام خدا. می خواهند این انقلاب را سر ببرند، همان گونه که خدای خود را سر بریدند. اما انقلاب ایستاده است. زخم ها پی درپی بر پیکرش فرود می آیند. تجزیه طلبی، تروریسم، کودتا، جنگ داخلی و حمله ی خارجی همراه با تحریم اقتصادی و انواع بحران های سیاسی داخلی و بین المللی انقلاب را متزلزل نمی کند. اگرچه فاصله ای عظیم میان عرفان حماسی امام خمینی(ره)، یعنی یک رهبر عارف تزکیه شده یک مرجع تقلید شجاع با دریایی از پیروان گوناگون وجود دارد، لیکن گویی روحِ روح الله است که در جان همگان می دمد. جان های جوانان ناب که با شور صدور انقلاب اسلامی، یک شبه ره صدساله پیموده اند. همه ی آن ها در الگوی دل بریدن از دنیا مشترک هستند. چه این حال محصول واقعی سلوک جان شان باشد و چه تقلید از آنچه که الگوی برترین و راه عالم برین دانسته اند.

حاتمی کیا با شور و شوق فراوان به جبهه اعزام می شود. خط مقدم جبهه سرشار از صحنه های شگفت و عارفانه ی رزمندگانی است که حس و حال شان با فیلم های جنگی هالیوودی فرق دارد. هریک از این تماس های مستند، دستمایه ی ساخت فیلمی خواهد بود که به سبب ویژگی شخصیت های خود را سرشار از جزئیات خاص و زنده است و اندک اندک جای ارجمندی باز می کنند. شخصیت های این آثار، آیینه های تجربه ی زیسته شده ی حاتمی کیا در فضایی هستند که آسمان بر زمین فرود می آید و واقعیت مادی سیمایی مثالی دارد. آشنایی او با گروه روایت فتح به ژرف کاوی و مکاشفه ی چنین سیما و شخصیت هایی بیشتر یاری می رساند. ذائقه ی استنادگرای گروه شهید آوینی(ره) بر این سینماگر داستان گو اثری مثبت بر جای می گذارده او دل می سپارد و کمال می یابد.

شخصیت های آثار او آیینه ی خلوص و عالم بالا و تجلّی چهره ی عرفانی و غیب اندیش هستند. همان طور که ماجراهای آثارش با لایه ی باطنی، مکاشفه ها و حادثه های غریب غیب گرا آمیخته است، چشم او نیز در شخصیت پردازی، به سوی تصویر عجیب سلوک بسیجی هایی که عاشقانه جان می باختند، جلب می شود. این آسمان و ملکوت دیگری است که ظهور شخصیت ها در آن بر آفاق دیگر نظر دارد. در این جا همه ی بهانه ها و دیگران محو می شوند. عاشق چشم به محبوب می دوزد.

او کاری به این که تکه نانی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.