پاورپوینت کامل علوم قرآنی؛ عوامل رکود و راهکارهای پیشبرد ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل علوم قرآنی؛ عوامل رکود و راهکارهای پیشبرد ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل علوم قرآنی؛ عوامل رکود و راهکارهای پیشبرد ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل علوم قرآنی؛ عوامل رکود و راهکارهای پیشبرد ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint :

با تشکر و سپاس از وقتی که در اختیار هفته نامه ی پگاه قرار دادید، لطف بفرمایید و به صورت مختصر خودتان را معرفی کنید.

بنده نیز از دست اندرکاران هفته نامه ی پگاه که این گفت وگورا ترتیب داده اند، تشکر می کنم.

این جانب «عبدالکریم بی آزار شیرازی» هستم و همینک در دانشگاه مذاهب اسلامی اشتغال دارم. مقداری از تحصیلات خود را در حوزه های علمیه ی شیراز، قم و نجف پشت سر گذاردم که بیشتر در مسایل فقهی بود. سپس یکسری تحصیلات دانشگاهی را در دانشگاه «مک گیل» کانادا در مسایل تاریخ تمدن اسلامی طی کردم. مطالعات دیگر من بیشتر در مسایل قرآنی بوده است.

تا به حال حدود ۱۵۰ جلد کتاب نوشته ام که همه منتشر شده است. جز مقدار کمی از این کتب که در دست تألیف است. بیشترین تألیفات من در مسایل قرآنی و تفسیر قرآن کریم است.

با توجه به سابقه ی مطالعاتی حضرت عالی در مسایل علوم قرآنی، اگر شما بخواهید برای خوانندگان ما تعریفی جامع و خوب از علوم قرآنی داشته باشید، چه تعریفی را ارایه می کنید. در صورت امکان سابقه ی تاریخی علوم قرآنی و ضرورت های پیدایش آن را بیان بفرمایید.

لازم است من ابتدا تعریفی از علوم قرآنی که مورد نظر ما است رابیان کنم. منظور از علم نتیجه ی تجسّس منظم برای نیل به حقیقت است که قرآن کریم از ابتدای امر، با انگیزه ی رسیدن به واقعیت ها بشر را وادار کرده تا تحقیق و جست وجوی منظم داشته باشد و می بینیم که بشر را به علوم گوناگون و تحقیق و تفکر و تأویل که یک معنای تأویل بازگرداندن متشابهات به محکمات و به دست آوردن مجهولات از روی معلومات است، سوق داده است. اساس کار قرآن کریم به این صورت است که از همان ابتدا معماها و چراهایی را مطرح می کند تا این انگیزه را در بشر به وجود آوردکه به دنبال تحقیق و مطالعه برود. از همان ابتدای امر که قرآن کریم می فرماید «ذلک الکتاب»، این انگیزه برای بشر به وجود می آید که چرا گفت ذلک و چرا نگفت هذا الکتاب. سپس می فرماید: «هدی للمتقین». باز این سؤال مطرح می شود که چرا گفت: «هدی للمتقین» و چرا نگفت «هدی للناس»، و همین طور در بسیاری از مسایل مانند داستان ها قرآن به این صورت عمل می کند که بین داستان ها پل می زند. همه ی جزئیات را بیان نمی کند. از یک صحنه ای به صحنه دیگر پل می زند و شنونده را وادار می کند که این پل ارتباطی را خود پیدا کند. در مسایل مختلف علمی نیز به همین صورت عمل می کند. مسایلی از علوم طبیعی را بیان می کند که اگر بشر آن ها را دنبال کند، حقایقی از علوم زیست شناسی برای او مکشوف می شود.

مسأله ی دیگر این است که قرآن یک کتاب عادی و معمولی نیست تا با یکبار خواندن همه ی مطالبش تمام شود، بلکه دارای مطالب و محتوای بسیار عظیم و وسیعی است که دامنه ی قیامت هر چه بر روی آن کاوش و مطالعه انجام گیرد، باز هم مطلب دارد.

بر همین اساس از زمان نزول قرآن مسایلی برای مسلمانان به وجود آمد که به دنبال آن ها رفتند و برای رسیدن به محتوای قرآن و بسیاری از چیزهایی که قرآن امر کرده و دستور داده، علوم فراوانی را به دست آوردند که در ضمن مباحث دیگر به آن ها اشاره خواهیم کرد.

اصولاً اگر علوم قرآنی را علومی در خدمت فهم قرآن ببینیم، رابطه ی میان فهم قرآن و علوم قرآنی چه رابطه ای است. آیا رابطه ی تنگاتنگی است یا این که می توان بدون در نظر گرفتن علوم قرآنی نیز به یک فهم متناسب از قرآن رسید؟

طبیعی است که قرآن کریم از یک سری الفاظ تشکیل می شود که این الفاظ به تنهایی نمی توانند بیانگر همه ی مطالب باشند. معمولاً بشر باابزار علمی و دانش محدود خود می تواند برداشت های لرزان و اندکی را از این الفاظ درک کند. اما برای اینکه به عمق این مطالب دست یابد، به نردبانی از نردبان علم نیاز دارد و هرچه بیشتر از این نردبان بالا برود، افق نگاهش نسبت به قرآن بیشتر و بیشتر خواهد شد و هرچه پایین تر باشد، افق نگاهش محدودتر خواهد شد. و از همین رو لازم است که ما در جهات مختلف نردبان علمی بگذاریم و از آن ها بالا برویم تا نگاه وسیع تری نسبت به جوانب مختلف قرآن پیدا کنیم.

به نظر می رسد که اگرچه در طی قرون گذشته فعالیت های بسیار خوبی در عرصه ی قرآن پژوهی انجام گرفته است، ولی به مرور این فعالیت ها دچار سستی شده است.

در این رابطه من مطالب مفصلی دارم که خلاصه ی آن رابیان می کنم؛ در قرون اخیر ما در مسأله ی علوم قرآنی بسیار کم کار کردیم. کارهای مهم را افرادی مثل سیوطی یا صاحب «البرهان» و یا نویسنده ی «مناهل العرفان» و… در گذشته انجام داده اند. و ما متأسفانه یا کتاب هایی هم ردیف آن ها را نداشتیم و یا خیلی کم و به ندرت داشته ایم. در حال حاضر نیز در مدارس، حوزه ها و دانشگاه ها هرچه تدریس می کنیم، از همان کتاب اتقان سیوطی است. البته اخیرا یک تلاش هایی صورت گرفته است. شخصیت هایی مانند آیت الله معرفت، آقای دکتر سید محمد باقر حجتی و بسیاری دیگر از شخصیت ها کارهایی را انجام دادند.

این فعالیت ها هم عمدتا به صورت فردی انجام گرفته است.

بله، همه این فعالیت ها به صورت فردی است، لکن آنچه که جایش در این جا خالی است این است که ما باید روی کارهایی که در قرون گذشته صورت گرفته، کار کنیم و آن ها را به پیش ببریم.

متأسفانه ما در این زمینه، یعنی پیشبرد این علوم دچار نقصان هستیم. در این راستا یکسری کارهای پراکنده انجام گرفته است. از جمله ی کارهایی که در علوم قرآنی انجام گرفته، علم «سمنتیک» است که توسط «پروفسور ایزتسو» ارایه شده است. ایشان نتیجه ی یک عمر زحمت خود را در دو جلد کتاب منتشر کرده است؛ یکی به نام خدا و انسان در قرآن که توسط «آقای احمد آرام» ترجمه شده و دیگری «مفاهیم دینی و اخلاقی در قرآن».

ایزتسو تمام تحصیلات خود در علوم اسلامی را به ادبیات عرب و عرفان اختصاص داده و بعد هم یک دور قرآن را به زبان ژاپنی ترجمه کرده است. او یکی از اساتید بسیار بزرگ دانشگاه مک گیل کانادا بود. او بر روی کلمات کلیدی و محوری قرآن کار کرده است. ارتباط کلمات را با توجه به علم سمنتیک، به صورتی بسیار جالب بررسی کرده که البته خود ایشان نیز از علمی که یک دانشمند آلمانی آن را تدوین کرده بود، استفاده کرده است و کتاب هایش هم آنقدر حایز اهمیت است که در دانشگاه مک گیل و سایر دانشگاه ها همیشه مورد توجه بوده و برای مطالعه ی آن باید در نوبت قرار می گرفتید. این علم یکی از علومی است که می توان آن را در کنار علوم قرآنی آورد.

همچنین در مورد اعجاز قرآن، چیزهای جدیدی مطرح شده است که ما در یکی از کتاب های خود آن ها را بیان کردیم. یک کار جدیدتر نیز راجع به ترجمه ی قرآن وجود دارد که در این رابطه در گذشته بحث ها و اختلافات فراوانی وجود داشته است، اما اخیرا این علم توسعه ی فراوانی پیدا کرده که این هم باید در زمره ی علوم قرآنی قرار گیرد که ما در این زمینه کاری انجام داده ایم و در جلد اول قرآن ناطق، یکسری از این علوم جدید را مطرح کرده ایم و روی آن ها به سبک و به زبان روز کار کردیم. برای مثال از علومی که وجود دارد، علم تأویل قرآن است. البته نه آن تأویلی که در گذشته وجود داشت.

یکی از علومی که در گذشته روی آن کار نشده یا کم کار شده، مسأله ی علم حکمت قرآن است. یکی از چیزهایی که پیامبر اکرم(ص) تعلیم می دیدند، حکمت بوده است. «و یعلم الکتاب و الحکمه». بخش وسیعی از قرآن هم درباره ی حکمت ها است. این حکمت های قرآن در کجا است؟ باید بر روی آن ها کار شود که اصلاً این حکمت در مفهوم قرآن چیست و شامل چه چیزهایی است؟

یکی دیگر از علوم «علم المناسبه» است. علم تناسب آیات که در گذشته بحث کوتاهی از آن توسط سیوطی مطرح شده است. ما به طور مفصل بر روی آن کار کردیم و تناسب های فراوانی را کشف کردیم.

علم ترابط آیات یکی دیگر از علوم قرآنی است که ارتباط موضوعات گوناگونی که در یک سوره از آن ها بحث می شود، می پردازد. در این زمینه نیز ما کارهایی انجام دادیم که هم اکنون به صورت یک علم جدید در علوم قرآنی مطرح است.

علم دیگر علم زبان شناسی قومی است. یکی دیگر از علوم قرآنی علم باستان شناسی در قرآن است. که در واقع یکی از علوم بسیار مهم قرآن است و تا کنون بر روی آن کار نشده و می تواند به صورت یک علم جدید در علوم قرآنی مطرح باشد. یک جلد مفصل در این زمینه کار کردیم. این علم از این جهت حایز اهمیت است که در واقع ما با کشف آثار پیامبران در نقاط مختلف زمین تاریخ پیامبران را با توجه به آیات قرآنی بازسازی کردیم و این بازسازی تاریخی بهترین چیز به جای اسرائیلیات موجود است.

من در نقاط مختلف جهان سیر و سیاحت کردم و کارهای فراوانی انجام دادم و کتابی را به طور مصور و علمی نوشتم و آثاری را که باستان شناسان از پیامبران کشف کردند، در خدمت قرآن کریم آوردم.

یکی دیگر از علوم، علم جغرافیای تاریخی قرآن است که این سرزمین های مختلفی که قرآن به آن اشاره کرده یا تصریح کرده در کجا واقع شده اند. برای مثال فرض کنید، مسیر دریایی ای که حضرت موسی(ع) طی کرد و بنی اسرائیل را با خود برد در کجا بود، کدام دریا است، بین النهرین کجاست. مجمع البحرین کجاست و…. اگر ما این علم جغرافیای تاریخی را بدانیم در فهم قرآن کمک زیادی به ما خواهد کرد. در این زمینه هم کارهایی توسط برخی انجام گرفته و ما هم در این زمینه کتابی داریم که با عنوان «جغرافیای تاریخی قرآن کریم» منتشر شده است. این علوم مختلف باید ضمیمه ی علومی که در گذشته بررسی شده است، بشوند. عصاره ای از این علوم را در جلد اول «قرآن ناطق» آورده ام.

گرچه ما امروزه با تفاسیر بسیار ارزشمندی روبه رو هستیم که مذهب شیعه در این رابطه زحمات زیادی را متحمل شده است. لکن اخیرا، لااقل در این سده ی اخیر حوزه با یک رکودی در این بحث مواجه شده است و به نظر می رسد که مباحث قرآنی مورد کم مهری قرار گرفته است. در سال های اخیر به نظر می رسد یک رویکرد جدید نسبت به این موضوع شکل گرفته است. شما علت آن را در چه می بینید؟ به هر صورت بر اساس حدیث ثقلین قرآن باید یکی از مبانی مستحکم ما باشد، چه عاملی موجب این رکود شده است؟

مهم ترین عامل رکود تفسیر و تأویل قرآن کریم در سده های اخیر، تفکر اخباری گری بوده است. اخباری ها عقیده داشتند که قرآن را فقط خدا و اهل بیت می فهمند؛ یعنی «من خوطب به» و بنابراین ما فقط وظیفه داریم که قرآن را قرائت کنیم. به تعبیر مرحوم شهید مطهری، «این اخباری ها محترمانه قرآن را کنار زدند و از صحنه خارج کردند و بزرگ ترین ظلم را به قرآن کردند». متأسفانه این فرهنگ اخباری گری هنوز هم در جامعه ی ما حاکم است. خوشبختانه، اخیرا توجه و عنایت خاصی به قرآن کریم شده است و تااندازه ای (به خصوص در حوزه ها) این رویکرد رشد یافته است.

این تلاش ها تا چه اندازه موفق است؟ آیا این تلاش ها کافی است و نیازی به تلاش بیشتر نیست؟

خیر، این اول راه است. هنوز هم جامعه ی ما به قرائت و حفظ قرآن بیشتر اهمیت می دهد. هنوز هم جامعه ی ما به دنبال فهم مطالب متخلق شدن به اخلاق قرآنی نرفته است. در واقع جامعه ی ما از محتوای قرآنی بیگانه است. ما از قرآن فاصله ی زیادی داریم و برای کاهش این فاصله باید مردم خود را هر چه بیشتر به محتوای قرآن کریم توجه دهیم و سعی کنیم محتوای قرآن کریم را ارایه دهیم. البته اخیرا تلاش های زیادی برای ترجمه ی بهتر قرآن انجام گرفته است، اما این ترجمه ها کافی نیست. تفاسیر بسیار خوبی هم تهیه شده که بعضی از این تفاسیر مفصل است و شاید همه کس نتوانند به آن برسند.

در هر حال تلاش هایی در این زمینه انجام شده، ولی بایدتلاش بیشتری برای منتقل کردن مفاهیم قرآن به مردم انجام گیرد. مردم ما باید بفهمند که یادگیری مفاهیم قرآن هم کافی نیست. باید حافظ عملی قرآن باشند. در حال حاضر ملت ما فقط به حفظ الفاظ قرآن روی آوردند. اما این مرحله ی اول است، مرحله ی دوم حفظ معانی و مرحله ی سوم حفظ عملی قرآن است.

با توجه به این که حضرت عالی مسئول دانشگاه مذاهب اسلامی هستید و مسلما با مذاهب دیگر هم نوعی ارتباط و آشنایی دارید، بفرمایید که رویکرد اهل تسنن به قرآن بیشتر بوده یا رویکرد شیعیان؟ اگر رویکرد آن ها بیشتر بوده، آن ها در حوزه های دینی خود چه آفت هایی دارند که این آفت ها می تواند برای حوزه ی ما هم خطرناک باشد؟

باید به این مسأله اعتراف کرد که توجه اهل سنت به قرآن کریم تا کنون در زمینه های مختلف بیشتر از ما بوده است.

در چه زمینه هایی؟

در زمینه های تفسیر، حفظ و حتی در زمینه ی عمل به قرآن. البته در میان اهل سنت هم افرادی وجود دارند که بسیار ظاهری و قشری هستند و آن چنان که باید به محتوای قرآن توجهی ندارند. همچنین در میان مذاهب اهل سنت کسانی هستند که فقط دلشان را خوش کرده اند که در ماه مبارک رمضان چندین دور قرآن را قرائت کرده اند.

اما این که واقعا تا چه اندازه به محتوا توجه کردند، گاهی اوقات در میان آن ها هم این مسأله ضعیف بوده است. اما روی هم رفته توجه به قرآن تفسیر و علوم قرآن در آن ها بسیار بیشتر از ما بوده است و این طبیعی است.

پس می توانیم نتیجه بگیریم که نقطه ی ضعف مشترک کلیه ی مذاهب اسلامی در عدم توجه به محتوا و مفاهیم اساسی قرآن است، آیا این طور نیست؟

همین طور است. از «شیخ محمد عبده» پرسیدند چرا مسیحیان این قدر پیشرفت کردند و ما مسلمانان در علوم و تمدن و در مسایل مختلف این قدر عقب گرد کردیم. با این که ما قرآن را در اختیار داریم. ایشان در جواب گفتند: مسیحیان، یعنی به طور کلی غربی ها از وقتی که دین را کنار گذاشتند، پیشرفت کردند و ما از وقتی که دین و قرآن را کنار گذاشتیم عقب گردکردیم.

در هر حال این یک حقیقتی است که به طور کلی صادق است و ما مسلمانان به طور کلی قرآن را مهجور کردیم. اما در این که کدام یک از ما قرآن را بیشتر مهجور داشتیم، ما در این زمینه پیش گام هستیم.

رویکرد مستشرقان و دانشمندان غربی را در حوزه ی قرآن پژوهی چگونه می بینید؟

قرآن کریم در قرون گذشته به دست علمای مغرض یهودی و مسیحی غرب افتاد و آن ها ترجمه های مغرضانه ای برای قرآن نوشتند؛ هم برای قرآن و هم برای زندگانی پیامبر اکرم(ص). آنها سعی کردند، چهره ی کریهی از قرآن و پیامبر(ص) ارایه دهند. در نتیجه مردم غرب بدبینی بسیار شدیدی نسبت به اسلام و مسلمانان پیدا کردند.

اما آن ها وقتی آثار با عظمت تمدن اسلامی رادر اسپانیا و سایر کشورهای اسلامی ملاحظه کردند، برای برخی از دانشمندان و محققین این سؤال مطرح شد که اگر اسلام و قرآن آن چنان است که این مسیحیان یا یهودیان ترجمه کردند، پس چرا مسلمانان این همه اهل تمدن هستند؟ دانشمندان چند کشور متمدن دنیا مثل ایران، روم و… آمدند، مسلمان شدند و در خدمت قرآن کریم این همه آثار و تمدن عظیم را پدید آوردند. و این ها را با علمای مسیحی و یهودی خود مطرح کردند. آن ها گفتند که این ها با زور شمشیر بوده است. وقتی که آن ها این جواب را دادند، برای آنان این سؤال پیش آمد که اگر این تمدن ها با زور شمشیر بود، چطور وقتی که زور شمشیر عرب ها کنار رفت و زور شمشیر مغولان بر سر مسلمانان آمد، اسلام و قرآن کنار نرفت، و از این بالاتر چرا مغولان هم پس از مسلمان شدند خودشان قرآن را پذیرفتند و مروج قرآن و اسلام شدند؟!

این ها موضوعاتی بود که آن ها جوابی برای آن نداشتند. به ناچار عده ای مانند «جرج لیل» آمدند و گفتند ما باید برویم و ببینیم که خود مسلمانان از این قرآن چه می فهمند. ببینیم آیا واقعا مسلمان ها هم همین طور از قرآن برداشت کرده اند که این علمای مغرض مسیحی یا یهودی برداشت کرده اند. اگر ما اشکال داریم باید به برداشت این ها اشکال کنیم، نه آن چیزی که ساخته و پرداخته ی خودمان است.

خلاصه این که آن ها آمدند و با استفاده از دو تفسیر «بیضاوی» و «جلالین» قرآن را به انگلیسی ترجمه کردند. در پاورقی آن نیز برداشت های مسلمان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.