پاورپوینت کامل گفت و گوی میراث و ابداع ۶۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گفت و گوی میراث و ابداع ۶۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفت و گوی میراث و ابداع ۶۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گفت و گوی میراث و ابداع ۶۸ اسلاید در PowerPoint :

سال ۵۶ بود. شب های شعر انستیتو گوته را به یاد می آورم. برگزار کننده آن شعرخوانی، «کانون نویسندگان و شاعران ایران» بود. عده ای موافق، عده ای مخالف؛ اما از آن جا که کشور آلمان در ایران نقش امپریالیستی و سلطه جو نداشت، و خود را بدون دشمنی با جنبش مردم نشان می داد، حتی شاعرانِ مسلمانِ تازه از زندان به در آمده هم حضور یافتند. موسوی گرمارودی را خوب به یاد دارم. در شعرخوانی اش، اعمال نظر ناگواری شد. او دلخسته از آن همه جفا، که حتی در نمایش آزادی خواهی و در آستان یک خیزش مردمی و اسلامی در محیطی شاعرانه بر شاعر مسلمان می رفت و بر او تنگ می گرفتند، فریادش از تبعیض به آسمان بلند شد و شعرخوانی اش را با دیباچه اعتراض آذین بست و فریاد کشید که شیعه همیشه مظلوم بوده است… آن دوران، دوران ستم شاهی بود و طبیعی بود حتی روشنفکر چپ گرای مادی اندیش با شاعری شیعه، نادوستانه و نارفیقانه برخورد کند….

اما حالا را چه بگوییم؟ پس از بیست وسه سال، این که شاعر مسلمان پایگاهی ندارد که معتبر باشد؛ کتاب های انبوهش را منتشر سازد، و سپس کتاب های چاپ شده در انبار نمانند و غبار نخورند. بخشی فعال و مسئول آثارش را نمی پراکند و سپس نشریه ای ارجمند و ادبی نیست که بی تبعیض، به ارزش شعری اش بها دهد و بی گزینش ایدئولوژیک، اثر پربها را پاس دارد و به مخاطبان معرفی کند و به دستشان برساند و… آیا این ها مظلومیت نیست؟

آیا مظلومیت نیست که شاعرانی مسلمان با این همه آثاری که در قلمرو شعر موجود، آبرومندند، با این همه کتاب های چاپ شده و به درستی پخش نشده، چنین فاقد پایگاهی محترم برای انتشار آثارشان باشند. چرا در این طرف، چنین چشم به دست دولت و وزارت ارشاد و حمایت دولتی مانده اند؟ چرا شعر و ادبیات مسلمان از مجلات پررونق و ارجمند و چشمگیر و کیفا ارزشمند محروم اند تا شعر شاعران و داستان قصه نویسان و نقد منتقدان به درستی منتشر شود؟ و این همه انبوه شاعران نوپا در سایه ادیبان و شعرای توانمندی مشق کنند و رشد کنند و قربانی موازین و معیارها و مقیاس های اغتشاش آفرین و «هرزه کار» نگردند؟ و دست آخر چنان شود که همین چند شاعر نام آور هم دست به دهان بمانند که….

لازم است نخست از جنگ و جدلی حرف به میان آورم که محافل خاصی علیه شعر متعهد اجتماعی به راه انداخته اند، و به نام مبارزه با شعر رسمی و شعر ایدئولوژیک، ستیزی سخت را پیش می برند. این روزها این برخورد حاد شده، اما مدت هاست – لااقل از پس از انقلاب – که این ستیز ادامه دارد و ریشه آن به پیش از انقلاب می رسد و این بت عیار هر روز به رنگی درمی آید و در می زند. این دعوا، بازمانده ادبیات مشروطه است و اوج آن برمی گردد به دهه چهل و….

اما در این دعوا یک خلط بحث اساسی همیشه حاضر بوده است: این که صرف تعهد، شعری را شعر نمی کند، یک حرف است که حرف درستی است. ولی این که به محض یافتن نشان و رگه ای اجتماعی و ناظر به رویدادهای زنده زندگی و حس در جهان بودن شاعر، وقتی با مذاق ما سازگار نیست، فریادها بلند شود که این شعر، شعر سفارشی و تبلیغی و ایدئولوژیک و مضمون گرا و پس بی ارزش است، سخن دیگر و نادرستی است. واقعا اگر ایدئولوژی بد است، معلوم نیست چرا به شاعران بزرگ و مقبول همگان ایراد نمی گیرند و به نیش و کنایه های وافر اعتراض نمی کنند؟ من اساسا بُن این بحث را محصول بی دانشی و جنجال مطبوعاتی می دانم؛ وگرنه اندکی انصاف و آگاهی، می فهماند که انسان فاقد جهان بینی وجود ندارد. اگر منظور از ایدئولوژی، مرامنامه های مدون حزبی است، که اتفاقا روشنفکران ما بیش تر از همه آلوده به این دگماتیزم تاریخی بوده اند؛ اما اگر نگاه دینی – به خطا – ایدئولوژی محسوب شود، در آن صورت هر نگاه دیگری هم ماهیتی ایدئولوژیک دارد.

لیکن این حرف کاملاً درست است که ارزش هنری و مرتبه یک اثر هنری را نه شعارها و مضامین آن، بلکه ارزش های استتیکی اش تعین می بخشد. البته برای شما بگویم که اشتباه تاریخی و عدم ادراک رواج یافته از نسبت فرم و محتوا در میان ما سبب شده است که درنیابیم ایدئولوژی فرم خود مبحث مهمی در زیبایی شناسی است و محتوای اثر هم دارای ارزشی استتیکی و جداناپذیر از آن است. زیرا مطمئنا محتوا و ژرفایش با صرف یک مضمون کلی فرق دارد و بدون اندیشه ژرف، هیچ اثر ژرفی وجود ندارد، نه در فرم و نه در محتوا. البته ممکن است ما با اندیشه اثری موافق نباشیم، اما ژرفایی، ویژگی اجتناب ناپذیر هر اثر هنری مهم است.

من در این جا نمی خواهم همه جدل هگلی و هگلی های جوان و مارکسی و لوکاچی و اصحاب مکتب فرانکفورت و نقد آن ها و دعوای پست مدرن ها با مدرن ها و غیره و غیره را زنده کنم. همین قدر بگویم مصیبت نقد در میان ما این جعل بزرگ است که می اندیشد، چون اثری از نظر محتوایی سمت و سوی خاصی یافته که با ذائقه فکری ما جور در نمی آید، پس از نظر هنری هم بی ارزش است و همین برای نفی و تحریم و بایکوت آن کافی است.

دوستان حتما می دانند که از راپاوند و شاملو، هردو در دورانی از عمرشان، فاشیست و طرفدار نازی ها و آلمان هیتلری بودند و نیز می دانند مایاتوفسکی و سیرنین و آناآخماتوا و… مبلغان کمونیسم به حساب می آمدند و پاره ای استالینیست و…. چگونه است این خط و ربط ها در ارزیابی زیباشناختی آثارشان دیده نمی شود، ولی به شاعر مسلمان که می رسند، چشم بر درخشش شعر او می بندند و حتی به همان معیارها و قواعد خود پایبند نمی مانند و به قدرت زبان و بیانش توجهی نمی کنند و فریاد بر می آورند که این شعرها، اشعار ایدئولوژیک و بس بی ارزش است! خوب همین یک بام و دوهوا بودن، ماهیت نقد ژورنالیستی دین ستیز را و ناراستگویی اش را فاش می سازد.

به چشم من شعر، وجودی ناب و مجرد و غیرزمانی است که برای زاده شدن به زبان نزول می کند. در کالبد زبان جان می گیرد و هستی می یابد و فرود می آید و تأسیس می شود. بدون زبان، شعر حیات بیرونی نخواهد داشت، ولی این حرف به معنی آن نیست که وجود و ذات شعر همان زبان شعری است.

پس این قاعده را برپا دارم که من هنگام خواندن شعر، در وهله اول به جست وجوی حیات درونی آن هستم و «آن» شعری را می جویم که با صمیمیت و یکه بودنش ما را به حضور در لحظه ای تکرارنشدنی در روح شاعر دعوت می کند. بدیهی است که عملاً این جست وجو تنها با هستی زبانی شعر و در آن ممکن شده است و همزمان به ما ادراکی از توان شاعر می دهد.

با این همه این دو یکی نیستند. این «آن» شعری است که مرا فرامی گیرد؛ سپس توجه ام را معطوف به ساختکاری و زبان و فرم خود می کند. همین نگاه را در بازخوانی آثار رضایی نیا به کار گرفته ام. آثار رضایی نیا، دارای چند ویژگی است. او شاعری است که در قلمرو شعر موزون کلاسیک و شعر نیمایی، می سراید و شعر سپید را نیز قابل تجربه دانسته است؛ شاعری است که در وهله اول مسلمان است و این نسبت شعر او با معارف حماسی – عرفانی تشیع بر بافت و ساخت و پرداخت و معنا و شکل شعرش مؤثر است؛ با ادبیات کهن فارسی و عرب و شعر معاصر عرب آشناست.

نه تنها به سبب تحصیلات دانشگاهی اش بلکه مهم تر از آن به سبب احاطه اش بر زبان عربی؛ توان برگردان روشن و ادیبانه و تحصیلات حوزوی اش، به او مقام یک مترجم توانا را داده است. توان سرایش، ترجمه هایش را شاعرانه کرده و تماس با ادبیات معاصر عرب و متون کلاسیک، سبب قدرتمندی زبان سرایش او شده است؛ حس در جهان بودن و نه تنها با جهان زیستن، سبب شده است که او بی توجه به رویدادهای بیرونی زندگی نباشد. اگر پرسش عشق و عرفان سبب تحول درونی شعر اوست، پرسش حماسه و ستیز با بیدادگری و تبدیل شدن به زبان دگرگونی های بزرگ به سود دادگری و آزادی و ستایش پهلوانی انسان مبارزه با ستمگری و حضور در متن این ستیز و نه حاشیه نشینی و سرودن جبهه های جنگ و دفاع مقدس انسانی، همه و همه باعث شده است که سیمای حماسی به جنبه ای از حیات در جهان شعرش تبدیل شود.

بدین سان هرگز گرایش او به سرود فریاد دادخواهانه انسان و شجاعت دفاع از آن، و شعر را تبدیل کردن به آوای حقیقتی که یافته، باعث نشده است که اشعار رضایی نیا اشعاری شعاری و ناتوان و بی خبر از ظرایف شعری و زبان آوری باشد. هرچه که پیش می آییم این جنبه از شعر او تقریب می شود. ردّ این جریان ها را در دفاترش بگیریم. جریان هایی که روی هم رفته شعرش را نه چالشگاه که عرصه همنشینی سنّت و مدرنیسم و گفت وگوی آفرینشگرانه این دو کرده و از همان اولین دفتر شعرش سابقه دارد و از نخستین شعر نخستین دفترش:

به هزار بهانه جستمت / به آن نشانه / که سرانگشتان خاموش حیرت / نشانت دادند / ای بی نشانه روشن! (سفر اول، روز چندم، ص ۱۳)

در همین شعر کوتاه، ویژگی هم نشینی سنت و مدرنیسم در زبان و معنا و فرم متجلی است.

۱. شعر او، از سنّت گفت وگوی مناجات گونه و فرم سخن خواجه عبدالله انصاری بهره مند است.

۲. از فرم پارادوکسی کلام عارفان (نشانت دادند / ای بی نشانه /. » به خوبی و با مهارت بهره برده است.

۳. از سنّت سبک هندی با روحیه زبانی نو بهره گرفته است:

/ سرانگشتان خاموش حیرت /

۴. از دستاوردهای زبانی سترگ شعر پارسی و صناعات لفظی و معنوی و بدایعش به خوبی استفاده کرده و به شعرش وزنی روان و بافتی مستحکم داده است. استعاره آوایی: جستمت / حیرت / نشانت. بدیهی است که قالب بسته و جزم عروضی، این کلمات را از منظر موسیقی قوافی به رسمیت نمی شناسد، اما موسیقی واژگانی شعر مدرن، ارزش پیوند در دو محور همنشینی و جانشینی را به خوبی می داند. هم از نظر صدا این پیوند برقرار است و هم از منظر رابطه معنوی جستمت و حیرت و نشانت؛ به ویژه آخرین هجای هرسه کله، یک طنین مشابه و هارمونی کلامی را مورد تأکید قرار می دهد.

۵. پارادوکس «بی نشانه روشن» که شعر با ضربه مسحورکننده آن تمام می شود، کاملاً با روح معنوی شعر همنواست.

۶. این شعر تمنای جست وجوی آن بی نشانه هزار نشانه است که هرجا هست و نیست وجود ناب جاری و نزدیک تر از ورید، بدین سان اشاره هزار بهانه و نشانه به هزار اسم الهی است که اسم نام ناپذیر ذات را پوشیده نگاه می دارد و کاملاً مبتنی است بر تأسیس شعر بر یک زبان مسلمانانه و فرهنگ قرآنی.

۷. بدین سان با وجود لایه های متعددی که نگاه شاعر را در حوزه معنوی و ساحت گفتمان الهی ثبت می کند، این شعر نظیر هر شعر ارزشمند بر زبان ویژه و تودرتو تأسیس یافته است.

۸. شعر نه تنها در اجزاء که در کلیت خود هم مواج در امواج نوعی تناقض نمایی و ناسازه واری است که بسیار متناسب با خواندن نامی نام

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.