پاورپوینت کامل درآمدی بر فلسفه و متدولوژی علم ۵۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل درآمدی بر فلسفه و متدولوژی علم ۵۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل درآمدی بر فلسفه و متدولوژی علم ۵۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل درآمدی بر فلسفه و متدولوژی علم ۵۴ اسلاید در PowerPoint :

از جمله وظایف عمده فلسفه، پژوهش در چیستی معرفت است که تحت عنوان معرفت شناسی، شناخت شناسی یا نظریه شناخت[۱] از آن یاد می شود، و آن علمی است که درباره شناخت های انسان، ارزشیابی انواع معرفت، تعیین ملاک صحت و خطای آن و توجیه علوم و امکان یا عدم امکان آنها بحث می کند.[۲] وظیفه دیگر فلسفه، نقد و بررسی علوم است که عنوان «فلسفه علم»[۳] را به خود اختصاص داده است.

مسائل اصلی که در فلسفه علم مورد بررسی قرار می گیرد، ماهیت قوانین علمی و محتوای ساختاری نظریه های علمی است که به تبیین علمی در قالب مفاهیم نظری برمی گردد. سرانجام فلسفه علم در جستجوی پاسخ برای پرسش های اساسی و در خصوص نتایج خاص علوم می باشد؛ پرسش هایی که می توانند پیش فرض های متافیزیکی نظریات فضا، زمان، قواعد احتمالات در فیزیک نجومی[۴]، تحلیل سنجش در نظریه کوانتوم، ساختار تبیین ها در زیست شناسی تکاملی و غیره باشند.[۵]

فلسفه علم خود به شاخه هایی تقسیم می شود که از جمله آن ها شاخه هایی است که ارتباط نزدیکی با متافیزیک و فلسفه زبان دارند.

یکی دیگر از مهم ترین شاخه های فلسفه علم، روش شناسی یا متدولوژی[۶] است.

موضوعات مربوط به حس، جهت پذیرش نظریه های علمی، چگونگی تأیید رابطه شواهد و فرضیات، میزان درجه ابطال پذیری نظریه های علمی به وسیله داده های قابل مشاهده و مواردی همانند این گونه مسائل، در قلمرو روش شناسی است.[۷]

در یونان باستان ارسطو کوشید با تدوین منطق، در شناخت استنتاج صحیح و تعریف درست با استفاده از ابزارهای حس، عقل و حافظه، به علم قطعی و صحیح دست پیدا کند.

در اواخر قرن شانزدهم میلادی، فرانسیس بیکن با تکیه و اصرار بر تجربه و آزمایش و با بی اعتنایی به روش قیاسی به جامانده از عهد کهن، روش نوین استقرا را بنیان نهاد.[۸] او فلسفه تجربی خود را در قالب کتاب منطقی «ارغنون جدید» و بر خلاف قدما خصوصا ارسطو، عرضه کرد.[۹]

رنه دکارت با در پیش گرفتن و روا داشتن شک منطقی و دستوری در همه چیز، عقل را بی نیاز از حواس تجربی و وحی به عنوان منبع مستقل و نقطه شروع معرفت، اعلام می نماید.[۱۰]

جان لاک (۱۷۰۴-۱۶۲۳) در ادامه کار بیکن، روش توصیفی – تجربی را ارائه کرد. البته منظور او از تجربه، تجربه شخصی و مراقبت در نفس است که چیزی غیر از روان شناسی است.[۱۱] با توجه به اینکه وی مبدأ همه علوم را «حس» و «تجربه حسی» به معنای اعم (ظاهری و باطنی) می دانست، فصل جدیدی را در تجربه گرایی و تجربه باوری گشود تا آن جا که اعلام کرد: همه معرفت از تجربه پدید می آید.[۱۲]

بنابراین می توان گفت جان لاک شالوده های تجربه باورانه شناخت را بنیاد نهاد.[۱۳] در تکمیل تجربه باوری و تجربه گرایی لاک، دیوید هیوم آن را به نقطه اوج خود رساند. آنچه هیوم عرضه کرد، یک فلسفه شناخت کاملاً تجربی و شکاکیت جدید بود. هیوم جدا از تأثیر بر کانت بر تمامی فلسفه های تحلیلی از اصالت تحصّلی گرفته تا اصالت تحصّلی منطقی و فلسفه زبانی تأثیر گذاشت. هیوم اعلام کرد که بحث علیت و جوهر، بی معنا است. از این رو به وجود نفس و هم چنین جهان خارج شک می کند.

هیوم با تشکیک در علت نهایتا به تأیید تحقیق تجربی به عنوان تنها راه حصول معرفت می رسد. او در ضمن تفسیری که از اصل علیت می دهد، آن را یک حقیقت موجود در متن خارج ندانسته، بلکه تقارن و تعاقب پدیده ها را موجب پیدایش یک عادت و انس ذهنی می شمارد. این انس و عادت در تعبیر، به علیت و معلولیت تعبیر می شود.[۱۴]

در جای دیگر می گوید: عقل انسانی بی مدد تجربه هرگز قادر نیست درباره وجود حقیقی و امور واقعی حکمی کند.[۱۵] وقتی می پرسیم حقیقت استدلالات ما درباره امور واقع چیست، جواب او این است که مبتنی بر رابطه علت و معلول است و هنگامی که دوباره سؤال می کنیم اساس استدلالات و نتایج ما درباره این رابطه چیست، پاسخ وی در یک کلمه یعنی «تجربه» خلاصه می شود.[۱۶]

او در ادامه این گونه بیان می دارد که در تجربه که غور می کنیم، می بینم تجربه نیز نمی تواند در هیچ جا مبنای استنتاج رابطه کلی علّی و معلولی قرار گیرد. تجربه گذشته تنها در مورد همان گذشته صادق است و برای ما راهی به سوی آینده باز نمی کند. حکمی که در مورد شی ء معینی در گذشته داریم، در مورد آینده همان شی ء صادق نیست؛ چه رسد به شیئی دیگر مشابه آن. پس تسرّی حکم گذشته به آینده کلاً حاصل استنتاجی است که ذهن می کند و در این استنتاج پا را از گلیم تجربه بیرون می نهد. واسطه این استنتاج امری عقلی و منطقی نیست. آنان که مدعی وجود چنین واسطه ای هستند، باید اثباتش کنند و در نتیجه منشأ همه معرفت ما را درباره امور واقع معلوم سازند. اما چون این مسئله مسئله جدیدی است، ممکن است هر کسی حاضر به قبول آن نباشد؛ یعنی نپذیرد که چون دلیلی بر وجود چنین واسطه ای نمی بیند، پس آن واسطه وجود ندارد. بنابراین ما باید تمام علوم بشری را بر شمریم و معلوم داریم که هیچ یک از عهده اثبات چنین واسطه ای برنمی آید.[۱۷]

بنابراین هیوم که علیت را منحصرا با حس و تجربه می جوید و چون نمی یابد، وجودش را از اصل منکر می شود، به طریق اولی باید استقراء را مفید یقین نداند. از نظر وی اساسا علیتی وجود ندارد تا ما روزی در علوم تجربی در گوشه ای از طبیعت بتوانیم آن را بیابیم و لااقل یک قانون علمی یقینی داشته باشیم. اگر آنان که وجود علیت عام را در طبیعت با دلیل فلسفی اثبات می کنند، بگویند که علیت خاص، یعنی علیت بین دو پدیده معین، به دام تجربه نمی افتند (عقل هم که بالطبع ارتباطی با محسوس ندارد) و ما در عالم حس و تجربه، همیشه باید به خیالی قانع باشیم. معلوم است که هیوم در این خصوص چه نظری دارد. در آنچه از هیوم در بحث علیت نقل کردیم، اگرچه لفظ استقرا نیامده بود، اما این معنا که استدلال به گذشته بر آینده در هر حال عقیم است، مکرر در مکرر آمده بود. با قبول نظر هیوم در باب علیت، دیگر از هر تلاشی برای حل مشکل استقرا بی نیاز خواهیم شد.[۱۸]

ایمانوئل کانت که نماینده تلاقی عقل گرایی قرن هفدهم، و تجربه گرایی انگلیسی است با نوشته های هیوم از خواب جزم گرایی بیدار شد.[۱۹]

کانت می نویسد: «در این که علم ما تماما از تجربه آغاز می گردد، تردیدی نمی توان داشت؛ زیرا چگونه ممکن است قوه عاقله جز به وسیله اموری که در حواس ما تأثیر می کند، بیدار شود و به فعل آید تا هم خود در ذهن ایجاد صور کند و هم قوای فهم ما را وادارد تا به مقایسه و فصل و وصل بین آن ها بپردازد و به این طریق مواد حاصل از مدرکات و مرتسمات حسی را به علم به اشیاء و امور عالم که آن را تجارت می خوانیم مبدل، نمایند؟ لیکن هرچند علم ما کاملاً از تجربه آغاز گردد، به هیچ وجه لازم نمی آید که بالکل ناشی از تجربه باشد. حتی ممکن است که علم حسی، کاملاً ترکیبی باشد از آنچه از راه مدرکات حسی به دست می آید و آنچه عقل از خود بر آن علاوه می کند.»[۲۰]

کانت با تعیین حدود عقل تلاش کرد تا چگونگی اندیشیدن را تشریع کند. وی کوشش نمود تا با تکیه بر مکان و زمان به عنوان صور فاهمه و با تکیه بر مقولات دوازده گانه ذهن، که بر گرفته از منطق ارسطویی بودند، رابطه میان مفاهیم و مشاهدات گوناگون را کشف کند. وی از یک طرف با تأکید بر صور فاهمه و مقولات ذهنی، به طریقی تصورات فطری دکارت را بازآفرینی کرد و از طرف دیگر با تأکید بر اینکه نقطه شروع تمامی معرفت بشری و مفاهیم ذهنی تجربه است، آرای تجربه گرایان را از جهاتی مورد تأکید قرار داد و به طریقی بر جمع میان این دو نظریه رقیب موفق گردید.[۲۱] هرچند عقل گرایان بر این باور اصرار می ورزیدند که عقل بشری گنجینه تمام حقایق (نه تنها مقولات دوازده گانه کمی، کیفی، اضافی و وضعی) است که در مواجهه انسان با جهان خارج تداعی می شوند.[۲۲]

در پی تلاش های کانت جهت اثبات عدم امکان مابعدالطبیعه، به جای رشد نظام سازی فلسفی، تجربه گرایی تحصلی یا اثبات گرایی[۲۳] رشد کرد. آگوست کنت سرآغاز این نحله فلسفی جدید می باشد. اثبات گرایان تنها قضایایی را معنادار و صادق (مطابق با واقع) می دانند که تحقیق پذیر تجربی باشند؛ یعنی بتوان به وسیله مشاهده حسی در آن تحقیق کرد. بنابراین اثبات گرایان نقطه شروع تحصیل معرفت را مشاهده دانسته، و معتقد بودند که قوانین تجربی از تعمیم مشاهدات و با استفاده از استقرا، استنتاج می

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.