پاورپوینت کامل مسیح دل ها (شهادت سردار محمد بروجردی) ۴۰ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مسیح دل ها (شهادت سردار محمد بروجردی) ۴۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مسیح دل ها (شهادت سردار محمد بروجردی) ۴۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل مسیح دل ها (شهادت سردار محمد بروجردی) ۴۰ اسلاید در PowerPoint :

۴۶

همچو باران

نسل جوان، نوجو و آرمانگراست ودر مراحل زندگی، اسوه هایی می طلبد تا با استفاده از راه و
رسم آنان، در فراز و نشیب زندگی استوارتر گام بردارد. در این میان، شهیدان، چهره های
درخشان عصر حاضر هستند که هر یک در روزگاری، عطر و بوی خاصی را در فضای میهن
پراکنده اند. این دلاوران حماسه و عرفان، الگوهایی شایسته اند که می توان به آنها تأسی جست و
از شعله شمع وجود آنان امید و روشنی گرفت. شاید جنگ خاتمه یافته باشد، ولی مبارزه هرگز
پایان نخواهد یافت. ذکر و یاد شهیدان برجسته ای چون بروجردی، همچون قطره های باران،
روح تشنه نسل جوان را سیراب می کند. باشد که رهرو این بزرگ مردان باشیم!

تولد

سال ۱۳۳۳ شمسی، در روستای کوچک «دره گرگ» از توابع شهرستان بروجرد، در خانواده ای
مؤمن و مستضعف، فرزندی دیده بر جهان گشود که او را محمد نام نهادند. وقتی محمد پدرش را
در شش سالگی از دست داد، مادر رنجیده اش او و پنج فرزند دیگرش را به تهران آورد. او خود
می گوید: «محمد شش ساله بود که یتیم شد. از هفت سالگی روزها را در یک دکان خیاطی کار
می کرد و شب ها درس می خواند. همه او را دوست داشتند؛ چه معلم و چه صاحبکارش».

الگوی اخلاق

شهید محمد بروجردی از همان دوران بچگی، با اینکه سنش خیلی کم بود، به اندازه انسانی بالغ
می فهمید و مواظب اوضاع و احوال خانواده بود. او که به نیکی بد و خوب را از هم تشخیص
می داد، همیشه به خواهرهایش تذکر می داد که مبادا یک دفعه بدون حجاب و چادر بیرون بروند.
او از همان دوران کودکی، برای افراد خانواده اش یک الگوی اخلاقی بود.

روح تشنه میرز

در کارگاه تشک دوزی، فعالیت و تلاش محمد بروجردی که همه او را به نام میرزا می شناختند،
جلب توجه می کرد. او فعالیت هایش را تنها به کارگاه محدود نکرد. شب های جمعه به مسگرآباد
تهران می رفت تا پای درس روحانی جوانی بنشیند که به او «آشیخ عبداللّه » می گفتند. وی که از
روحانیان مخالف رژیم شاه بود، جلسات اصول عقاید و تفسیر نهج البلاغه را به صورت مخفی
برگزار می کرد. طولی نکشید که بروجردی از شاگردان برجسته درس های او شد. میرزا با
پرسش های فراوان خود، نشان می داد که روح تشنه و سیری ناپذیری دارد؛ چرا که هر چه بیشتر
از نهج البلاغه می دانست، معنای عدالت اجتماعی را بهتر می فهمید و می آموخت که در برابر
ظالمان تسلیم نباشد.

فرار از ارتش

شهید محمد بروجردی در سال ۱۳۵۰ ازدواج کرد و یکسال بعد به خدمت نظام وظیفه فراخوانده
شد. محمد که علاقه ای به خدمت در ارتش شاهنشاهی نداشت، به قصد دیدار با امام خمینی رحمه الله که
در آن زمان در تبعید بود، از خدمت فرار کرد، اما درحین عبور از مرز زمینی ایران ـ عراق، به
دست عناصر ساواک شناسایی و دستگیر شد. مادر محمد از این دوران چنین می گوید: «وقتی
خبرآوردند که او را در خوزستان گرفته اند، به سازمان امنیت اهواز رفتم. عکس محمد دستم بود
و گریه می کردم. از آنجا به زندان سوسنگرد رفتم. وقتی وارد اتاق بازجویی شدم، دیدم او را از
پاهایش به سقف آویزان کرده اند و کتکش می زنند. همین طور مثل باران، چوب و شلاق و باطوم
بود که روی سر و صورت بچه ام می بارید، ولی حتی یک آخ هم از او نشنیدم».

آشنایی با شهید عراقی

آشنایی بروجردی با حاج مهدی عراقی که از مبارزان قدیمی و از یاران نزدیک امام بود،
فعالیت های سیاسی او را در مسیر تازه ای قرار داد. بروجردی از راه حاج مهدی، می توانست
اعلامیه ها، جزوه ها و نوارهای سخنرانی امام را در نجف به دست آورد. او در یکی از اتاق های
خانه اش توانست کارگاه تشک دوزی کوچکی برپا سازد و بیشترین درآمد آن را صرف
فعالیت های سیاسی کند. شهید بروجردی با کمک حاج مهدی عراقی، دستگاه تکثیری خرید تا
جزوه ها و اعلامیه های امام را تکثیر نماید. این اعلامیه ها نخست در تهران پخش می شد و بعد
آنها را لابه لای تشک های دوخته شده جا می داد و به مقاصدشان در شهرستان ها می فرستاد.

تشکیلات سیاسی

شهید بروجردی با گذشت زمان، احساس کرد که باید به فعالیت های سیاسی خود سر و سامانی
بدهد؛ به ویژه که اکنون او دوستان زیادی داشت و ارتباطش روز به روز با جوانان محل بیشتر
می شد. او اوایل سال ۱۳۵۶، تصمیم گرفت نامی برای گروه خود انتخاب کند. آن شهید با مراجعه
به قرآن، نام گروه توحیدی «صف» را برگزید. او از همان ابتدا اعضای گروه را به چند تیم فرهنگی
و شاخه نظامی تقسیم کرد؛ به طوری که اعضای هیچ تیمی از اعضای تیم دیگر خبر نداشتند. یکی
از دوستان محمد، کار آموزش نظامی اعضا را برعهده گرفت. او هر روز آنها را به بیابان های
اطراف ورامین می برد و آموزش می داد. ساخت بمب های دستی نیز به عهده یکی از دانشجویان
رشته مهندسی بود. به این ترتیب، گروه توحیدی صف آماده می شد تا در چند نوبت عملیات
نظامی، خودی نشان دهد.

دیدار با حضرت امام

اواخر سال ۱۳۵۶، شهید بروجردی تصمیم گرفت به عراق برود و با امام دیدار کند. او با دیدن
محله زندگی امام، به یاد خانه ها و کوچه های چهار راه مولوی و شوش افتاد که در آنجا بزرگ شده
بود. او با دیدن امام، به آرزوی دیرینه اش دست یافت. امام خمینی رحمه الله محمد را در آغوش گرفت و
جویای حال مردم و اوضاع ایران شد. محمد مانند شاگردی حرف شنو، به صحبت های امام گوش
داد. او اینک احساس می کرد که تکلیف خود را می داند؛ به ویژه که با قیام ۱۹ دی ماه همان سال در
قم، احساس می کرد مردم در حال تحول هستند. شهید بروجردی با طرح و برنامه هایی بسیار و با
روحیه ای بالا که از امام کسب کرده بود، به ایران بازگشت.

مسئولیت خطیر

پس از فرار شاه در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷، همه منتظر آمدن امام از پاریس بودند. اعضای شورای
انقلاب درصدد بودند تا با تشکیل کمیته ای، مقدمات ورود امام را فراهم کنند. در این میان مشکل
اصلی، مسئله امنیت جان امام بود که باید گروهی آن را می پذیرفت. سرانجام این مسئولیت خطیر
به شهید بروجردی واگذار شد. وی چهارهزار نفر را مسلح کرد و با تدابیر شدید امنیتی که فراهم
آمد، امام صحیح و سالم وارد خاک میهن اسلامی شد و بعد از سخنرانی در بهشت زهرا، در
مدرسه علوی تهران اسکان یافت. در فاصله ۱۲ تا ۲۲ بهمن، در این ده روز پر التهاب، قلب
انقلاب اسلامی در مدرسه علوی می تپید و بروجردی، هنوز مسئول حفاظت از امام بود.

ضابط انقلاب

پس