پاورپوینت کامل قهرمان(شهادت سردار حسین خرّازی) ۲۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قهرمان(شهادت سردار حسین خرّازی) ۲۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قهرمان(شهادت سردار حسین خرّازی) ۲۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قهرمان(شهادت سردار حسین خرّازی) ۲۷ اسلاید در PowerPoint :

۱۷۲

تولد

سال ۱۳۳۶ بود. در یک خانواده مذهبی در شهر اصفهان، صدای گریه کودکی بلند شد که تازه به
دنیا آمده بود. نوزاد پسر بود و پدر و مادرش اسم او را حسین گذاشتند، حسین کم کم بزرگ شد و
همه اسم و فامیل او را صدا می کردند و می گفتند حسین خرّازی. تازه معلوم شد که چقدر اسم
حسین، مناسب حسین کوچولوی ما بوده؛ چون حرفهای حسین و کارها و رفتار او نشان داد که
واقعا پیرو امام حسین علیه السلام است و او را از صمیم قلب دوست دارد.

گوش به فرمان امام

بچه ها! امروز می خواهم از زندگی یک فرمانده بزرگ، به نام حسین خرّازی برایتان بگویم.
حسین کوچولو، هر روز بزرگ و بزرگتر می شد و به اطرافیانش نشان می داد که پسر خیلی
باهوش و زرنگی است. چند سال گذشت و حسین برای خودش مردی شده بود. یک جوان
شاداب و پرانرژی که دیپلمش را گرفته بود و به خدمت سربازی رفته بود. آن سال، سال ۵۷ بود.
یعنی همان سالی که انقلاب شد و مردم شاه را از ایران بیرون کردند. آن موقع مردم هر روز به
خیابانها می آمدند و بر ضد شاه، شعار می دادند. رهبر مردم هم، امام خمینی بود. و دستور داده بود تا همه
مردم و سربازها به خیابانها بیایند و شعار بدهند. حسین هم که آن زمان سرباز بود به حرف امام گوش داد.۲

مبارزه همیشگی

چند ماه از پیروزی انقلاب می گذشت که جنگ شروع شد. سربازان عراقی به خودشان جرأت
داده بودند که به ایران ما، ایران قشنگ و دوست داشتنی ما حمله کنند و زنها و مردها و بچه های
زیادی را بکشند. ایرانیها، آرام و قرار نداشتند و به فکر دفاع افتادند. مردم تصمیم گرفتند با دشمن
بجنگند و آنها را از سرزمین شان ایران، بیرون کنند. جبهه ها، پر شده بود از بسیجیان و سربازان
شجاع و نترس. یکی از اولین کسانی که زود خودش را به جبهه رساند و بدون هیچ ترس، با
شجاعت با دشمن جنگید حسین خرازی بود. حسین از زمان شروع جنگ تا چند سال بعد یعنی تا
وقت شهادتش، همیشه در جبهه بود و هیچ وقت جبهه را ترک نکرد.

حسین خرازی آنقدر شجاع و قوی بود که همه توی جبهه او را می شناختند. حسین خرّازی
فقط به پیروزی فکر می کرد و به خدا امید داشت. هیچوقت ترس را به دلش راه نمی داد و آنقدر
شجاع بود که باعث تعجب همه شده بود. او یک رزمنده بود.

دوستان خوبم! شهید حسین خرّازی، فرمانده بزرگ جبهه ها، قیافه معصوم و سر به زیری داشت.
کم حرف می زد و زیاد فکر می کرد؛ ولی توی صورتش، همیشه یک لبخند قشنگ و دوست داشتنی
بود. به جبهه آمده بود و لباس رزمنده ها را پوشیده بود. حتما شما می پرسید رزمنده کیست؟… رزمنده
کسی است که وارد جبهه می شود و با دشمن می جنگد. حسین خرّازی هم، مثل رزمنده های دیگر، از آن
آدم های باصفا و نورانی بود که برای خوشحال کردن خدا، به جبهه آمده بود. آخه می دانید بچه ها! خدا
دوست دارد، بنده هایی داشته باشد که مقابل ظلم بایستند، به ظلم راضی نباشند و با آن مبارزه کنند،
زرنگ باشند و نگذارند دیگران به آنها زور بگویند. بچه ها! حسین خرازی، عاشق شهادت بود؛ چون با
شهادت به خدا می رسید و در چند سال جنگ، یکی از بهترین رزمنده ها بود.

شجاع و دلیر

همه جای ایران جنگ بود، حسین خرازی هم آنجا بود. اگر جنگ توی کردستان بود و مردم عزیز
آنجا را آواره کرده بود، حسین خرازی به آنجا رفت و اگر خوزستان، از طرف دشمن در خطر بود
باز هم حسین خرازی به آنجا می رفت. یا توی خرمشهر می جنگید یا آبادان را نجات می داد و یا به
فکر اهواز بود. لحظه به لحظه یک صدای بلند وحشتناک می آمد آن صدا، صدای خمپاره بود که به
زمین می خورد و منفجر می شد. توی آسمان، هواپیماهای جنگی، شیرجه می زدند و بمبها را
روی سر مردم می ریختند و حسین خرازی، میان همه این سرو صداها بود و قُرص و محکم
ایستاده بود و هیچ ترسی از دشمن نداشت.

حسینِ قهرمان

بچه ها! من خیلی خوب می دانم که شما چقدر قهرمان ها را دوست دارید و به آنها افتخار می کنید
و تازه خیلی هم دوست دارید که مثل آنها، شجاع و قوی باشید.

ببینم! شما چند تا آدم شجاع و نترس سراغ دارید؟ بگذارید که من اسم یکی از این قهرمانها را
به شما بگویم، او، حسین خرازی است. کسی که قهرمان واقعی بود، مثل شیر می جنگید، یک ذره
هم نمی ترسید. بچه ها! توی جبهه همه می جنگیدند؛ اما جای حسین خرازی، توی خط مقدّم
بود، خط مقدم، یعنی خطی که جلو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.