پاورپوینت کامل آغاز حیرت آدم(میلاد حضرت علی علیه السلام ) ۷۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آغاز حیرت آدم(میلاد حضرت علی علیه السلام ) ۷۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آغاز حیرت آدم(میلاد حضرت علی علیه السلام ) ۷۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آغاز حیرت آدم(میلاد حضرت علی علیه السلام ) ۷۴ اسلاید در PowerPoint :
۷۶
اللّه مولانا علی
ای شاه شاهان جهان، اللّه مولانا علی
ای نور چشم عاشقان، اللّه مولانا علی
خورشید باشد ذره ای از خاکدان کوی تو
دریای عمّان شبنمی، اللّه مولانا علی
ای رهنمای مؤمنان، اللّه مولانا علی
ای سِرّ پوش غیب دان، اللّه مولانا علی
تو حاکم هفت اختری، هم سالکان را رهبری
هم مؤمنان را غم خوری، اللّه مولانا علی
ای مرغ خوش الحان بخوان، اللّه مولانا علی
تسبیح خود کن بر زبان، اللّه مولانا علی
مجموع قرآن مدحتش، حمد و ثنا و عزتش
نام بزرگی خدمتش، اللّه مولانا علی
ای بنده شیرین زبان، از دیو گر خواهی امان
هر دم برآور تو ز جان، اللّه مولانا علی
مولوی
فروغ فروزان
علی علیه السلام بی کرانِ عروجِ کمال انسان تا اوج عرش خداوندی است. او آغاز حیرت آدمی است؛
حیرتی عاجزانه و فقیرانه که روح های بزرگ را در برابر عظمت خود به زانو درمی آورد. علی،
سرفرازترین قله معرفت است که آفتاب جمالش به جویندگان دانایی و عشق، نور می دهد و از
سخاوت آسمانی اش بر دل های مردمان باران رحمت می بارد.
علی، شکوه اقیانوسی است که از هم آمیختن دریاهایی از ایمان و ایثار و شجاعتی از جنس
اخلاص و تقوا، بنیان گرفته و غواصان حکمت و معنا را به تحیر واداشته است. اینک ما همان
«گدایان مسکین» ایم که در پی «نگین پادشاهی» بر در خانه خورشید گرد آمده ایم، و با
اشارتِ حال، مشتاق نَمی ازیم لطف اوییم تا با بذلِ نگاهش، ضمیر خشک وجودمان را
سرشارِ بزمی از شور و شوق و شعف الاهی سازد که هنوز فروغ فروزانش از پس قرن،
دست گیر شیفتگان است.
علی را نمی توان نوشت
علی علیه السلام مرد یک زمان و یک زمین نیست تا در باور محدود واژه ها بگنجد و در قالب قاب ادراک
ناتمام آدمیان گرد آید. علی علیه السلام مفهوم گسترده ای است که کلمات خاکی، یارای رسیدن به حریم
ملکوتی اش را ندارند؛ چه اگر با این بضاعت اندک به آن حریم وارد شوند، جز خجلت و
شرمساری، سهم دیگری نمی برند. مگر می شود دریا را در سبو گنجاند و خورشید را در پس
ذره ای بی مقدار پنهان کرد؟! طول نگاه و قامت اندیشه ما، کوتاه تر از آن است که ره به جایی برد که
فرشتگان مقرب را به آن عرصه راهی نیست. تاریخ با همه گستردگی اش نمی تواند ظرف
فضیلت های ابوالفضایل قرار گیرد. اسبانِ تیزرو خیال شاعران بزم آرا و عقاب آسمان پیمای
اندیشه سخنورانِ رزم آرا، توان تسخیر قله غرورمند عظمت ابوتراب را ندارند. علی را نمی توان
نوشت، علی را نمی توان گفت؛ اگر چه باید گفت و نوشت؛ چرا که :
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
شکوه مندترین قاموس ارزش ها
علی علیه السلام اسوه انسان کامل بود؛ تجلی مردی با جمع همه تضادها؛ سوز گدازنده ای که در برابر
عظمت خدایش، سجاده را غرق اشک می کرد. شمشیر برنده ای که در ستیز با ظلمت پرستان به
سان برترین قهرمانان، حماسه می آفرید. پیر دل جویی که با دستان مهر، گره غم می گشود. قاضی
عادلی که در میان مردمان، عدل تقسیم می کرد. رازگشای خرمندی که گنجینه معانی می گشود.
خطیب سخن آفرینی که توفان احساس ها را برمی انگیخت. دستانش دشت برکت و چشمانش
چشمه های عاطفه بود. دردهای آدمیان برای علی علیه السلام بزرگ بود، اما دنیایشان کوچک. علی علیه السلام
مجموعه ای از اضداد بود؛ والاترین آرمان بشر، شکوه مندترین قاموس ارزش ها.
واژه ها هنوز هم مشغول اند
خورشید مثل کسی که گویی همه چیز را می داند، دستانش را زیر گونه های خود گذاشته بود و به
کعبه می نگریست. حالا او می دانست اگر آن اتفاق استثنایی بیفتد، دیگر کسی خورشید بودن او را
باور نمی کند. او اینک فاطمه را می دید که باردارِ خورشیدی به نام علی بود. با به دنیا آمدن او،
دیگر بعید بود آسمانی ها در وصف خورشید از او سخن بگویند، با این همه او هم مانند بقیه
آسمانی ها، منتظر و شادمان بود. علی که آمد، خیلی ها سر بالا گرفتند، مثل «رجب» که حالا دیگر
میان ماه ها سری پیدا کرده بود. بعد از آن نوبت واژه ها رسید، بسیج شدند و هر چه از دستشان
برمی آمد، کردند، کم هم نگذاشتند؛ تمام آن چه می توانستند بگویند یا بسرایند گفتند و سرودند،
اما باز سال های سال تا توصیف کامل علی، وقت می خواستند. واژه ها هنوز هم مشغول اند، اما به
این اطمینان قلبی رسیده اند که این مهم کار آن ها نیست، علی فراتر از توان همه آن هاست.
یقین کامل علی علیه السلام
علی علیه السلام تجلی اوج و عروج ایمان بود و مظهر شایسته بنده ناب. «یقین» با ذرّه ذرّه وجود علی در
هم آمیخته بود. او در شکوه همه عظمت های هستی، در ژرفای زیبایی های همه نقش بندی های
نقاش آفرینش، در رمز همه خوشایندها، در راز همه مصیبت ها، و در حکمت نهفته همه
رخ دادها، دست پنهان و پیدای خدا را می دید؛ از این رو پیوسته می گفت: «اگر همه پرده های پندار
به کناری رود، یقین علی افزوده نگردد».
هر کس که پس پرده گرفتار آید
کوشد که رهی از آن برون بگشاید
گر پرده غیب نیز یک سو گردد
هرگز به یقین من نمی افزاید
خودشناسی
تا آدمی خود را نشناسد، بیهوده رنجِ درک دیگری را به جان هموار می کند. برای بار یافتن به
افلاک عرش الاهی نیز باید ابتدا از مرز شناخت خود گذشت؛ چرا که آدمی در جاری رودی از
روح و جسم جریان دارد و مجموعه ای از شگفتی ها در وجودش به ودیعت نهاده شده است.
دقت در ژرفای این همه شکوه و شناخت آن همه عظمت، دریچه های حکمت و معنویت را به
روی انسان می گشاید، که پله اول و گام نخست نردبان معرفت آدمی است. همان سان که مولا
علی علیه السلام فرمود: «هر که خود را شناخت، همانا پروردگارش را شناخته است».
هر بنده به غیب و قدس ایمان ورزید
هر روز فزون ترش شود دانش و دید
هر کس که شناخت خویشتن را نیکو
شک نیست، خداشناس خواهد گردید
شکر قدرت
انسان به حمد و سپاس مأمور شده است؛ شکر از پروردگار بی کرنه ای که به ما لباس هستی
پوشاند، سپاس از پدر و مادری که مهرمندانه با بذل وجود خویش، دست ما را گرفتند تا به پا
خیزیم، تقدیر از آموزگارانی که وام دار علم و کردار آنانیم و…، اما هر عطا نیز شکر ویژه ای دارد و
هر نعمتْ سپاسی مخصوص. در این میان، شکر توانمندی، دست گرفتن از ناتوانان است یا عفو
در هنگام دست یافتن بر دشمنان، همان سان که حضرت علی علیه السلام فرمود: «اگر بر دشمنت برتری
یافتی، بخشیدن او را سپاس دست یافتن بر وی ساز».
بر دشمن خویشتن چو پیروز شوی
باید ز طریق عدل بیرون نروی
کن عفو چو شکرانه پیروزی خود
آری که هماره عفو زیبد زقوی
کیمیای سکوت
آنان که از گنج خرد بهره ای نبرده اند، بی پرده، پرده های گفتار را می درَند و بی وسواس، سخن
می رانند. غافل از آن که با گشودن قفل قفس حرف ها، گاه اسرار مگو بازگو می کنند، با زخم
شمشیر زبان، بستر ستیز و کینه می گشایند، قلبی را جریحه دار رنجی می سازند و در نهایت، سینه
تهی از معرفت و مغز خالی از اندیشه شان را بر همگان رخ می نمایانند. اما آنان که از کیمیای خرد،
مِس وجود را به طلای حکمت، زر اندود کرده اند، کم تر گنجینه امن و امان سکوت را با کلید
سخن می گشایند، همان سان که امیر بیان علی علیه السلام فرمود: «چون خرد کمال گیرد، گفتار، نقصان پذیرد».
هر دل که شود تهی ز حکمت، میرد
خوش آن که هر انتقاد را بپذیرد
هر کس خردش فزون شود می بینیم
حرف و سخنش به طبع، کاهش گیرد
گوینده یا گفتار؟
دُرّ در هر کجا و در دست هر که باشد، درّ است؛ گران بها و ارزش مند. شمشیر در دست هر که
ـ زنگی مست یا مرد هوشیار ـ تیز است و برنده. معرفت از هر زبان که بتراود، یقین افزا و
ظلمت زداست. آنان که از گوهر خرد، توشه دارند، به ژرفای سخن می اندیشند نه به گوینده
آن. چه بسا دیوانه ای در زنجیر، سخن به حکمت بگوید و اندیشمندی توانا، پندار باطل
ببافد. این معنا، همان سخن والای حضرت علی علیه السلام است که فرمود: «به گوینده سخن
ننگرید، به گفتار او بیندیشید».
آن کس که طریق حق شناسی پیمود
جز حق شنوی، گره ز کارش نگشود
هرگز منگر به این که گوینده که هست
بل در پی آن باش که هر گفته چه بود
دشمن نادانسته ها
ناآگاهی، پرده ای از تاریکی بر پندار آدمی آوار می کند. انسان تا وقتی در گرداب گمراهی گرفتار
است، برای نزدیک شدن به حقیقت های پیرامون و با خبر شدن از کنه ذات بسیاری از واقعیت ها،
برای خود مرزهای خیالی ترسیم می کند و فراتر از آن گام نمی نهد. پدیدآیی بسیاری از
افسانه های باطل و ترس های موهوم، ریشه در همین اندیشه دارد؛ در حالی که اگر تردیدها
زدوده شود و خیال ها رنگ حقیقت گیرد، بسیاری از ترس ها و افسانه ها ـ که ناشی از جهل ما
هستند ـ رنگ می بازند. طبع آدمی مخالف با نادانسته هاست و از این رو حضرت علی علیه السلام
فرموده اند: «مردم، دشمن آن اند که نمی دانند».
هر کس که ز عقل و علم برخوردار است
شک نیست درخت دانشش پر بار است
هر کس که بود ز دانشی بی بهره
بی هیچ شکی در دل از آن بی زار است
بردگی همیشگی
عزت ز قناعت است و خواری ز طمع
با عزت خود بساز و خواری مطلب
گاه انسان هایی در اوج نیاز، به مقام بی نیازی از دیگران می رسند و گاه از آن سوی مردمانی که
غرق در ثروت و نعمت اند، هم چنان دست طلب و چشم طمع به مال دنیا دارند و کاسه های گدایی
خویش را به نزد صاحبان جاه و جلال دنیا می برند. طمع، چونان چشمه ای چرکاب است که
هیچ گاه از جوشش نمی ایستد در درون اینان موج می زند و از این رو، همیشه در قفس نفس اسیر
و چون بردگانی دربند به زنجیر طمع گرفتارند. همان سان که مولا علی علیه السلام می فرماید: «آزورزی و
طمع کاری، بردگیِ همیشگی است».
هر که بر خود درِ سؤال گشاید
تا بمیرد نیازمند بود
آز بگذار و پادشاهی کن
گردن بی طمع بلند بود
تجارتی سودآور
ره پیموده در راه رسولان الاهی و عمل به اوامر نورانی آنان، تجارتی است سرشار سود، به قیمت
کسب رضایت خداوندی و نجات از عذاب دردناک ابدی. پارسایان چشم به سودی دارند که تا
هستی هست، فزونی می یابدو کاستی در آن راه ندارد. آنان به بازار رحمت الاهی گام می نهند و
کالا به محبوبی عرضه می کنند که در اصل، صاحب کالاست و خریدار چیزی است که خود
بخشیده است. به راستی که ازاین بهتر داد و ستدی نیست؛ که خریدار خود ببخشد و بخشیده
خود را به بهای گزاف بخرد. این همان معنای سخن امیربیان، حضرت علی علیه السلام است که در اوصاف
پارسایان فرمود: «دست به تجارت سودمندی می زنند که پروردگارشان بر ایشان منظور داشت».
در این بازار پر سود و زیان بود
ز لطف ایزد آنان را همه سود
جهان بازار و سودا، پارسایی
گر آسان سازد الطاف خدایی
کوچک، غیر خد
پارسایان که پرتوی از نور ازلی در دل هایشان راهی از روح و ریحان الاهی گشاده، آن چنان
عظمت آفریننده هستی چشم جانشان را فرا گرفته است که در نظرگاه آنان، وجود غیرخدا ناچیز
می نماید. ایشان که شکوه و حقیقت عظمت را در بارگاه قدس خداوندگاری دریافته اند، دیگر به
آستان مقام ها و منزلت های دنیایی، سر تعظیم نمی نهند و بر خاک نمی افتند. آنان که دل به زلال یاد
خداوندی سپرده اند، در برابر همه بیدادها، و رها از همه بیم ها، راه روشنی می روند و حرف حق
فریاد می کنند؛ چرا که به فرموده مولا علی علیه السلام : «خالقْ چنان در دل پارسایان بزرگ است که هر چه
غیر اوست، در دیدگانشان کوچک است».
هر آن دل روشن از نور الاهی است
به چشمش هر دو عالم، خاک راهی است
چو بیند چشمی آن خورشید جان را
نبیند ذرّه ای هر دو جهان را
تواضع
فروتنی، از اوصاف مؤمنان درست کردار است. قرآن مجید در سخنی زیبا، مردمان را به پرهیز از
تکبر پند داده و فرموده: «در زمین با بزرگ منشی و سرمستی راه مرو، که نه زمین را توانی شکافت
و نه در بلندی به کوه ها خواهی رسید» و سپس در آیه ای دیگر، مؤمنان را چنین توصیف کرده
است: «و بندگان رحمان آنان اند که بر زمین با
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 