پاورپوینت کامل حکمت مطهَّر ;ویژه سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حکمت مطهَّر ;ویژه سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکمت مطهَّر ;ویژه سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حکمت مطهَّر ;ویژه سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۸۷

ضرورت بازشناسی شخصیت استاد مرتضی مطهری

گرامی داشت فرزانگان

در تمام فرهنگ ها، به ویژه در فرهنگ اسلام، احترام بسیاری برای دانشمندان درست کردار، که
مشعل داران راه رشد و تعالی اند، در نظر گرفته شده است، به گونه ای که در قرآن کریم، بیش از
هشتاد بار از علم و عالم تمجید شده و در مجموعه روایات اهل بیت علیهم السلام به این طایفه، بیش از
دیگران احترام و ارزش داده شده و حتی در روایتی از امام صادق علیه السلام مُرکَّب قلم عالمان صالح، از
خون شهیدان گرامی تر دانسته شده است. بی تردید این همه ارج نهادن، به جهت خدمات و
تلاش های این مشعل داران وادی علم و اندیشه، در به سعادت رساندن هم نوعانشان است. به قول
فرزانه ای: «این دانشمندان بودند که معنویّت ها و ارجمندی ها را… هم چون گرامی ترین میراث
نگاه داشتند،… روشنی آفریدند و روشنگر نسل ها و عصرها شدند. [آن ها] در راهی گام می نهند
که با تلاش در خودسازی، دیگران را بسازند و خلق خدا را از غرق شدن در تباهی ها باز دارند».

مرزبان سترگ دین

استاد مطهری، از آن زمانی که تحصیلات علوم اسلامی را شروع کرد، می کوشید در حد توان،
شرایط و ویژگی های یک مرزبان اندیشه های دینی و رسالت مدار ارزش های الهی را به دست
آورد تا از این راه، به انجام وظایفی که برعهده یک عالم ربانی نهاده شده، عمل کند. براین اساس،
او هم در جهت تحصیل علوم اسلامی و هم در کسب فضایل اخلاقی و آراستگی به آن ها وپاکی از
رذایل، و نیز رعایت احکام فقهی و انجام عبادات، اهتمامی تمام داشت و در نتیجه آن، هم در طی
مراتب علمی و هم در تهذیب و تزکیه نفس، به منزلتی دست یافت که حضرت امام رحمه الله در توصیف
او فرمودند: «[او [مردی [بود] که در اسلام شناسی و فنون مختلف اسلام و قرآن کریم کم نظیر
بود». «آثار قلم و زبان او، بی استثنا آموزنده و روان بخش است و مواعظ و نصایح او ـ که از قلبی
سرشار از ایمان و عقیده نشأت می گرفت ـ برای عارف و عامی سودمند و فرح زاست». بی تردید
آشنایی با سیره و سیرت و روش کار این مرد بزرگ، برای تمام کسانی که در این مسیر گام
برمی دارند، آموزنده و راه گشاست.

نیاز به مطهری

شاید برای برخی این سؤال پیش آید که این همه از ضرورت آشنایی با شخصیت و اندیشه های
استاد مطهری سخن گفتن برای چیست؟ در پاسخ باید گفت که شهید مطهری، از جمله نادر
افرادی بود که در آسمان معرفت دینی، جامعیت دین و مفاهیم روشنگرانه آن را خوب نگریست.
او رسالت مداری بود که نخست اندیشه و عمل و فضایل اخلاقی خود را در گستره معنوی
وسعت بخشید و سپس مردم را به آن فرا خواند. امروز هم باوجود گذشت دو دهه از شهادت
ایشان، هنوز احساس می شود که نیاز به وجود او، یک حقیقت غیرقابل انکار است. نیاز به
مطهری، نیاز به یک انسان والای الهی است که تفکر و اندیشه خالص اسلامی را، به دور از هوای
نام و نان و نشان و دیگر مصلحت اندیشی ها و عافیت طلبی ها، با صراحت و قاطعیت ارائه دهد.
اگر امروز به خود او دسترسی نیست، اما می توان با جست وجو در آثارش، ضمن پیدا کردن پاسخ
بسیاری از پرسش ها، نسل جوان را به گونه ای پرورش داد که در آینده، مطهری های زمان از بین
آن ها به وجود آیند تا ادامه دهندگان راه او باشند.

معمار بنای فکری نظام اسلامی

شناخت انقلاب اسلامی و شیوه های تداوم و برطرف سازی آفت های آن، از راه های گوناگون
میسر است. یکی از بهترین و در عین حال نزدیک ترین راه ها، آشنایی با دیدگاه های استاد مطهری
درباره انقلاب اسلامی ایران است. وی پس از حضرت امام خمینی رحمه الله بزرگ ترین معمار انقلاب
بوده و آثارش، مبنای فکری آن است. مقام معظم رهبری، در تبیین نقش استاد مطهری در انقلاب
اسلامی می فرمایند: «آقای مطهری، در پیروزی این انقلاب [و] … در به وجود آوردن این
انقلاب،… نقش بسیار مؤثری داشتند… در مورد حراست از مرزهای ایدئولوژیک و حفظ شعار
نه شرقی و نه غربی و به خصوص التقاط زدایی از اندیشه اسلامی، آقای مطهری یک فرد بی نظیر
بود». آن گاه در معرفی آثار گران قدر استاد مطهری اضافه می کنند که: «آثار شهید مطهری، مبنای
فکری این جمهوری کنونی ماست…. مبنای فکری این انقلاب، تفکرات شهید مطهری است
ولاغیر» و بر این اساس تأکید می کنند: «اگر ما بخواهیم که این نظام در ذهن مردم تعمیق بشود و
حرکت انقلابی این مردم هم چنان ادامه پیدا کند، باید افکار آقای مطهری در بین مردم رواج پیدا
کند».

احیاگر تفکر اسلامی

از یک نگاه کلی، سراسر زندگی استاد مطهری، در راستای احیای مجدد تفکر دینی و حیات
بخشیدن به جان های بی رمق و کم توان مسلمانان سپری شد. او نه تنها به خرافه زدایی و
جداسازی پیرایه های دروغین از آموزه های دینی می پرداخت، بلکه فرهنگ بان تیزبینی بود که
هر جا می دید به آموزه ای از آموزه های اسلامی ایراد و اشکالی مطرح می کنند، نخست آن ایراد را
به طور کامل مورد بررسی و ارزیابی قرار می داد، آن گاه با توجه به مبانی اصیل اسلامی، خطای
اشکال کننده را روشن می ساخت و غبار از چهره احکام و قوانین اسلامی می زدود. در اشاره به
این ویژگی استاد مطهری بود که مقام معظم رهبری می فرمایند: «[استاد مطهری] یکی از
چهره هایی است که در احیای تفکر اسلامی، بیش ترین نقش را داشت. جزو یکی از پرچم داران
این بینش نوین اسلامی و طرح دوباره اسلام در فضای فرهنگ امروز جهان باید به شمار بیایند».

دشمن شناس زیرک

یکی از عوامل مهم در زمینه سازی رشدو تعالی جوامع، برخورداری از قدرت و توان
دشمن شناسی همه جانبه است؛ چون بدون شناخت دشمنان، جامعه و مکتب در تصمیم گیری ها
و جهت گیری ها کلان و به موقع، به مشکلاتی برمی خورد که چه بسا کیان جامعه را با خطر مواجه
می سازد. در جوامع اسلامی، همواره این اندیشمندان دل سوز بوده اند که در راستای زمینه سازی
برای حاکمیت یابی احکام و ارزش های الهی و دفاع از مرزهای عقیدتی، با تمام وجود وارد میدان
شده اند. استاد مطهری، از جمله شخصیت هایی است که در دشمن شناسی بسیار موفق بود. اگر
برخی شخصیت ها، در طول عمر خود، تنها مشغول مبارزه با یک دشمن شده اند، شهید مطهری با
شناخت همه جانبه خود از دشمنان بزرگ، به ترتیب اولویت، با هر یک از آن ها به گونه ای
شایسته به مبارزه پرداخت. این دشمنان عبارت بودند از: استبداد داخلی، استعمار خارجی،
جریانات فکری و عقیدتی الحادی، التقاط و… . روش ایشان در شناخت دشمنان حقیقی مکتب و
جامعه و امت اسلامی و شیوه های مبارزاتی که در پیش گرفتند، برای همه مرزبانان فرهنگ و
اندیشه، آموزنده و راه گشاست.

غیرت دینی

افزون بر جامعیت علمی، توان مندی شگفت انگیز در تحلیل موضوعات و وقایع، پشتکار و
سخت کوشی، تیزبینی در دشمن شناسی، تقوا و پرهیزکاری و…، ویژگی بسیار مهم استاد
مطهری، برخورداری از غیرت دینی است. پس از آن که او با پشتکار و تلاشِ بی وقفه، با
آموزه های حیات بخش معارف الهی آشنایی کامل یافت، و هرجاکه احساس کرد به اسلام جفا
می شود، مردانه وارد میدان شد و با رعایت کامل موازین تحقیق و تحلیل علمی، منصفانه از
احکام و اصول اسلامی دفاع کرد. او تا جان در بدن داشت، در دفاع از دین کوتاه نیامد و در جواب
تهدید کنندگان می فرمود: «اگر قرار باشد که انسان از دنیا برود، چه بهتر که در راه اصلاح عقاید و
دفاع از اسلام باشد»

راه های آشنایی با شخصیت استاد مطهری

برای شناخت ویژگی ها و جنبه آموزنده شخصیت انسان هایی چون آیت اللّه شهید مرتضی
مطهری، از شیوه های مختلفی می توان بهره گرفت که از جمله آن هاست گفت وگو با هم سنگران
ایشان که در مراحل مختلف تحصیل، مبارزه و تدریس، با وی همراه بوده اند. گذشته از آن،
خویشاوندان، استادان و شاگردان استاد، دیده ها و شنیده هایی دارند که هر یک از آن ها، می تواند
بُعدی از ابعاد شخصیت این مجاهد بزرگ و عالم ربانی را در معرض دید و استفاده علاقه مندان
قرار دهد. در این میان، آثار متنوع و در عین حال گران قدر شهید مطهری، اصلی ترین منابعی
هستند که می تواند توان مندی های علمی، والایی فضیلت های اخلاقی، و نیز عظمت و عمق
مسؤولیت شناسی و مبارزات فکری و اعتقادی این مصلح بزرگ معارف اسلامی را به همگان، به
ویژه نسل های جوان باز شناساند. جوانان می توانند با مراجعه به آثار استاد، هرچه بیش تر با
ویژگی های مهم شخصیت این فرهنگ بان دل سوز، آشنایی پیدا کنند.

زندگی نامه استاد مطهری

ستاره درخشان فریمان

در یک روز سرد زمستانی، در قریه ای از قریه های خراسان ـ فریمان ـ، در کانون گرم یک خانواده
با صفا و سرشار از صمیمیّت و معنویّت، کودکی دیده به جهان گشود که به حقّ، یکی از الطاف
بزرگ الهی به جهان اسلام بود. پدر، نام این نوزاد نیکو را «مرتضی» گذاشت. «مرتضی»، در اثر
مراقبت های مادر پرهیزگار و پدر مسؤولیت شناس ـ که خود، یکی از عالمان ربّانی بود ـ آن گونه
پرورش یافت که در همان سال های آغازین نوباوگی، نشانه های عشق به پاکی و عبادت و
معنویّت در وجودش شکوفا گشت. مادر در این باره چنین می گوید: «… مرتضی با بچه های دیگر
فرق داشت؛ به طوری که در سه سالگی، کت مرا بر دوش می انداخت و به اتاقی در بسته رفته، در
حالی که آستین های کُت به زمین می رسید، به نماز خواندن می پرداخت…»

تصویری از پدر

یکی از توفیق های بزرگ استاد مطهری، برخورداری از نعمت پدر بزرگ واری است که از
کمالات علمی و معنوی، بهره ای فراوان داشت. وی، سال ها در حوزه نجف اشرف، به فراگیری
دانش های اسلامی و تزکیه نفس پرداخته بود و آن گاه که در زادگاه خویش ـ فریمان ـ مقیم شد،
روز و شب خود را وقف تبلیغ و ترویج اسلام کرد. پدر استاد، به جهت برخورداری از تقوا و
اخلاق شایسته، مورد احترام خاص و عام بود. خودِ استاد در این باره می گوید: «اوّلین بار، ایمان و
تقوا و عمل و راستی معظّم له، مرا به راه راست آشنا ساخت.» در جایی دیگر، پدر را چنین
وصف می کند: «از وقتی یادم می آید ـ حداقل چهل سال پیش ـ من می دیدم این مرد بزرگ و
شریف، هیچ وقت نمی گذاشت و نمی گذارد که وقت خوابش، از سه ساعت از شب گذشته تأخیر
بیفتد… حداقل دو ساعت به طلوع صبح مانده و شب های جمعه، از سه ساعت به طلوع صبح
مانده بیدار می شود. حداقل قرآنی که تلاوت می کند، یک جزء است و با چه فراغت و آرامشی
نماز شب می خواند…»

عشق آموختن و تهذیب

از برکت وجود پدر و مادری آگاه و پارسا و تحت تأثیر محیط علم و عمل و تقوا و فضیلت،
مرتضی، در همان سال های کودکی،به انجام اعمال عبادی و آموزش معارف روی آورد. در سه
سالگی ـ به روایت مادر ـ به نماز می ایستاد و بسیار کم تر از سن مدرسه بود که از خود، علاقه به
آموختن نشان می داد. فرزند استاد، در این باره می گوید: «از چیزهایی که درباره ایشان می گفتند،
این بود که در سال های شش الی هفت سالگی، علاقه عجیبی به مکتب رفتن داشته اند؛ یعنی بودن
این که مثلاً پدرشان به ایشان فشار بیاورند که باید به مکتب بروی، ایشان خودشان خیلی علاقمند
بودند که به مکتب بروند. می گویند ایشان در همان سنین، یک روز صبح زود، عبایی بر دوش
می اندازد و به طرف مکتب می روند. چون مکتب بسته بوده است، در پشت درِ آن می نشینند تا
مکتب باز شود. اهل خانه می بینند ایشان نیست و هر چه دنبالشان می گردند، پیدایشان نمی کنند،
تا می روند و می بینند که ایشان پشت درِ مکتب نشسته است.»

عزیمت به حوزه مشهد مقدس

پس از پشت سر گذاردن دوران کودکی و فراگیری مقدمات علوم در فریمان، روح تشنه شهید
مطهری رحمه الله ، او را به حوزه مشهد مقدس کشاند. بدین ترتیب، وی در سن دوازده سالگی، وارد
حوزه علمیّه مشهد می شود و حدود دو سال که در این حوزه، به فراگیری دانش می پردازد،
شرایط سیاسی روز، به او اجازه اقامت و ادامه تحصیل در حوزه مشهد را نمی دهد. به دنبال ویران
شدن خانه پدرش در فریمان، به دست کارگزاران رضاخان، استاد، وادار به ترک مشهد و بازگشت
به وطن می شود. ایشان در اشاره به شرایط بد سیاسی آن دوره می نویسند: «من که بچه بودم، در
حدود سال های ۱۳۱۴ و ۱۳۱۵ در خراسان زندگی می کردم… در تمام خراسان، دو یا سه معمّم
بیش تر پیدا نمی شود. پیرمردهای هشتاد ساله و ملاّهای شصت و هفتاد ساله، مجتهدها و
مدرّس ها کلاهی شده بودند، درِ مدرسه ها همه بسته شده بود … دوباره به محل خودمان برگشتم.
در آن جا هم وضع سخت تر از جاهای دیگر بود. پدرم که روحانی و پیرمرد هفتاد و هشتاد ساله
بود، او را به زور کشیدند و بردند، مکلاّیش کردند…»

خاطره ای از مشهد

در دورانی که استاد مطهری در مشهد اقامت داشت و سرگرم فراگیری دانش بود، دگرگونی در
روحش پدید آمد که مسیرش را به سوی معارف بلند الهی سوق داد و در نهایت، او را به وادی
حکمت و فلسفه کشاند. خود در این باره نوشته است: «تا آن جا که من از تحوّلات روحی خودم
به یاد دارم، از سن سیزده سالگی، این دغدغه در من پیدا شد و حساسیّت عجیبی نسبت به مسایل
مربوط به خدا پیدا کرده بودم. پرسش ها البته متناسب با سطح فکری آن دوره، یکی پس از دیگری
بر اندیشه ام هجوم می آورد… به یاد دارم که از همان آغاز طلبگی در مشهد… فیلسوفان و عارفان و
متکلمان، هر چند با اندیشه هایشان آشنا نبودم از سایر علما و دانشمندان… در نظرم عظیم تر و
فخیم تر می نمودند؛ تنها به این دلیل که آن ها را قهرمانان صحنه این اندیشه ها می دانستم. دقیقا یاد
دارم که در آن سنین که میان ۱۳ تا ۱۵ سالگی بودم، در میان آن همه علما و فضلا و مدرّسین حوزه
علمیّه مشهد، فردی که بیش از همه در نظرم بزرگ جلوه می نمود و دوست می داشتم به چهره اش
بنگرم و در مجلسش بنشینم… و آرزو می کردم که روزی به پای درسش بنشینم، مرحوم آقا میرزا
مهدی شهیدی رضوی، مدرّس فلسفه الهی در آن حوزه بود…»

اشتیاق به ادامه تحصیل

با این که استعمارگران، با روی کار آوردن رضاخان، انواع سخت گیری ها و کارشکنی ها را در
فراگیری علوم دینی و فعالیّت روحانیون ایجاد می کردند؛ یک روز دستور می دادند که عمامه ها
برداشته شود، روز دیگر دخالت روحانیّت در مسایل اجتماعی و سیاسی، عزاداری برای
سیدالشهدا و دیگر شعایر اسلامی ممنوع می شد، امّا هیچ یک از این کارشکنی ها در نخستین
روزهای طلبگی، در تصمیم استاد مطهری، ذرّه ای تزلزل ایجاد نکرد. استاد مطهری، در ضمن
اشاره به مشکلاتی که برای روحانیون در زمان رضاخان ایجاد شده بود، چنین می نویسند: «امّا من
پاهایم را در یک کفش کرده بودم که باید به قم بروم. در آن وقت، [قم] مختصر طلبه ای داشت که
حدود چهارصد نفر بودند. مادرِ ما اصرار داشت که به قم نروم… به همین جهت دایی ما را که خود
اهل علم بود… مأمور کرد تا مرا از رفتن منصرف سازد در سفری که با هم رفتیم، هر چه او
می گفت، من جواب منفی می دادم…»

مهاجرت به قم

گر چه حوزه قدیمی مشهد، در آن دوره ای که استاد مطهری در آن جا مشغول تحصیل بوده اند، به
جهت برخورداری از اساتید و مدرّسان متبحّر در رشته های ادبی، فقهی، فلسفی و…، از برتری و
اهمیّت زیادی برخوردار بود، امّا ظلم و ستم و انواع فشارهای حکومت رضاخان، اوضاع را برای
دانشمندان و روحانیون بسیار سخت کرده بود؛ لذا این حوزه، در آستانه فروپاشی قرار گرفته. از
سوی دیگر، حوزه مقدسه قم، در نتیجه زحمت های آیه اللّه العظمی عبدالکریم حائری یزدی از
رونق خوبی برخوردار بود. استاد مطهری، به جهت اهتمامی که به فراگیری علوم اسلامی داشتند،
به رغم مخالفت شدید اطرافیان، در سال ۱۳۱۶ شمسی، هنگامی که جوانی هجده ساله بود، وارد
حوزه قم شد و به مدّت حدود پانزده سال، با جدیّت و اشتیاق کم نظیر، به فراگیری دانش های
حوزوی، در سطوح مختلف پرداخت و طولی نکشید، خود، به یکی از چهره های مهمّ علمی و
اخلاقی، که طلاب و فضلای حوزه قم، از برکت های وجودی وی در رشته های گوناگون، کسب
فیض می کردند، تبدیل شد.

پی گیری تحصیلات در قم

از آن جا که وارد شدن به حوزه علمیه قم، یکی از آرزوی قلبی استاد مطهری بود، وقتی وی در
سال ۱۳۱۶ شمسی به آرزوی خود رسید، بی درنگ، با عزمی جزم تر و تلاش و پشتکار بیش تر،
براساس یک برنامه منظم، آموزش علوم اسلامی را پی گیری کرد. نخست، ادامه درس های سطح
را تکمیل کرد. در این راستا، نخست در کلاس های درس شهید محراب، مرحوم صدوقی رحمه الله که
مشغول تدریس «مطوّل» بود، معانی و بیان و بدیع را دنبال کرد و هم زمان، در درس «شرح لمعه»
آیت اللّه مرعشی نجفی حاضر شد و در حدود سال ۱۳۲۰ شمسی، در درس «کفایه الاصول»
آیت اللّه محقق داماد شرکت کرد. سطح عالی را که به پایان رساند، در درس های خارج فقه و اصول
اساتید برجسته حوزه، چون حضرت آیت اللّه العظمی سیّدمحمّد حجّت کوه کمری، آیت اللّه
العظمی سیّدمحمّدتقی خوانساری، آیت اللّه العظمی بروجردی و… شرکت کرد. علاوه بر این، از
درس های حکمت و فلسفه بزرگانی چون آیت اللّه میرزا مهدی آشتیانی، حضرت امام خمینی رحمه الله
و آیت اللّه علامه طباطبائی و… استفاده کامل برد. طولی نکشید که در نتیجه تلاش های نخستین
برانگیز خود، در شمار یکی از اساتید برجسته حوزه علمیّه قم، به تربیت و آموزش طلاب
پرداخت.

دغدغه همیشگی

استاد مطهری، پس از ورود به قم نیز همان دغدغه روحی دنبال کردن مسایل خداشناسی رهایش
نکرد. وی در این باره می نویسد: «در سال ها اوّل مهاجرت به قم که هنوز از مقدمات عربی فارغ
نشده بودم، چنان در این اندیشه ها غرق بودم که شدیدا میل به تنهایی در من پدید آمده بود. وجود
هم حجره را تحمّل نمی کردم. حجره فوقانی عالی را به نیم حجره ای دخمه مانند تبدیل کردم که
تنها با اندیشه های خودم به سر برم. در آن وقت نمی خواستم در ساعات فراغت از درس و
مباحثه، به موضوع دیگری بیندیشم و در واقع، اندیشه در هر موضوع دیگری را پیش از آن که
مشکلاتم در این مسایل حلّ گردد، بیهوده و اتلاف وقت می شمردم، مقدمات عربی و یا فقهی و
اصولی و منطقی را از آن جهت می آموختم که تدریجا آماده بررسی اندیشه فیلسوفان بزرگ در
این مسأله بشوم.»

گمشده دیرین

استاد مطهری، برای یافتن پاسخی مناسب به پرسش های فراوان فکری، اعتقادی و عرفانی
خویش، همواره در تکاپو و جستجو بود، تا این که با ورودش به قم، مقدمات آشنایی او با
حضرت امام خمینی رحمه الله فراهم شد. وی گمشده خود را در سیمای حضرت امام یافت و عطش
روحی خود را در کلاس درس اخلاق حضرت امام رحمه الله فرو نشاند. استاد در این باره می فرماید:
«پس از مهاجرت به قم، گمشده خود را در شخصیّتی دیگر یافتم. فکر کردم که روح تشنه ام از این
شخصیّت سیراب خواهد شد. اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم
و شایستگی ورود به معقولات را نداشتم، امّا درس اخلاقی که به وسیله شخصیّت محبوبم در هر
پنج شنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر سلوک بود نه اخلاق به مفهوم
خشک علمی، مرا سرمست می کرد. بدون هیچ اغراق و مبالغه ای این درس مرا آن چنان به وجد
می آورد که تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد، خودم را شدیدا تحت تأثیر آن می یافتم بخش مهمّی از
شخصیّت من در آن درس و سپس درس های دیگری که در طی دوازده سال از استاد الهی فرا
گرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او داشته و می دانم. راستی که او روح قدس الهی
بود…».

آشنایی با میرزا علی آقا شیرازی

هم زمان با روزهایی که استاد مطهری، مشغول فراگیری سطح عالی در حوزه قم بودند، در سفری
به اصفهان، با آیت اللّه میرزا علی آقا شیرازی آشنا می شود که این آشنایی، برکت های فراوان علمی
و معنوی برای وی داشته است. آیت اللّه میرزا علی آقا شیرازی، زمینه آشنایی استاد مطهری را با
نهج البلاغه فراهم ساخت. استاد در این باره نوشته است: «در تابستان سال ۲۱، من از قم به
اصفهان رفتم و برای اولین بار، در اصفهان با آن مرد بزرگ وار آشنا شدم و از محضرش استفاده
کردم… دیدم با مردی از اهل تقوی روبرو هستم و به قول ما طلاب، از کسانی است که شایسته
است از راه های دور، بارِ سفر بندیم و فیض محضرش را در یابیم… او را همواره یکی از ذخایر
گران بهای عمر خودم ـ که حاضر نیستم با هیچ چیز معاوضه کنم ـ می شمارم و شب و روزی
نیست که خاطره اش در نظرم مجسم نگردد و از او یادی نکنم… به خود جرأت می دهم و می گویم
او به حقیقت یک عالم ربّانی بود… او هم فقیه بود و هم حکیم و هم ادیب و هم طبیب،… او به
خوبی تدریس می کرد امّا نمی شد او را در بند یک تدریس مقید ساخت… یگانه تدریسی که با
علاقه می نشست، نهج البلاغه بود… او با نهج البلاغه می زیست با نهج البلاغه تنفس می کرد.
روحش با این کتاب همدم بود. نبضش با این کتاب می زد و قلبش با این کتاب می تپید…»

آشنایی با آیت اللّه العظمی بروجردی

از آن جا که شهید مطهری رحمه الله علاقه ای کم نظیر به آموختن داشت، به سوی هر کسی که علم و
فضیلتی داشت، با اشتیاق تمام می شتافت تا از فیض حضور بهره مند شود. از جمله، در تابستان
سال ۱۳۶۲ قمری، برای درک حضور پربرکت علمی آیت اللّه بروجردی، به بروجرد سفر می کند و
به دنبال این سفر، پس از آن که آیت اللّه بروجردی، از بروجرد به قم مهاجرت می کنند، استاد
مطهری در شمار شاگردان ممتاز وی قرار می گیرد و به خوشه چینی از کمالات علمی و اخلاقی
آیت اللّه بروجردی می پردازد. استاد مطهری در توصیف ویژگی های آیت اللّه بروجردی نوشته
است: «آیه اللّه بروجردی ـ اَعْلَی اللّه ُ مَقامَه ـ به راستی فقیه بود…. بر همه رشته ها، از تفسیر و حدیث
و رجال و درایه و فقه و سایر فِرَق اسلامی، احاطه و تسلط داشت» «قبل از این که ایشان به قم
بیاید، من از نزدیک خدمت ایشان ارادت داشتم. بروجرد رفته بودم و در آن جا خدمت ایشان
رسیده بودم. مردی بود در حقیقت باتقوی و به راستی موحّد…. وقتی که من می گویم موحّد، یک
درجه عالی را می گویم. او کسی بود که اساسا توحید را در زندگی خودش لمس می کرد، یک اتکاء
و اعتماد عجیبی به دست گیری های خدا داشت.»

در محضر علامّه طباطبائی

آن گاه که علامه طباطبایی رحمه الله در سال ۱۳۲۵ شمسی از تبریز به قم آمدند و در آن جا ساکن شدند و
کم کم مقام و منزلت علمی ایشان، به ویژه در فلسفه و تفسیر بر همگان روشن شد، استاد مطهری
هم با اشتیاق فراوان، در درس او حاضر شد. شهید مطهری رحمه الله چگونگی شرکت در درس علامه
راچنین شرح داده اند: «در سال ۱۳۲۹ هجری شمسی، در محضر درس حضرت استاد علامه کبیر،
آقای طباطبایی (روحی فداه) که چند سالی بود به قم آمده بودند و چندان شناخته شده نبودند،
شرکت کردم و فلسفه بوعلی سینا را از معظم له آموختم و در یک حوزه درس خصوصی که ایشان
برای فلسفه مادّی تشکیل داده بودند نیز حضور یافتم. کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» که
در بیست سال اخیر، نقش تعیین کننده ای در ارایه بی پایگی فلسفه مادی برای ایرانیان داشته
است، در آن مجمع پربرکت پایه گذاری شد».

در مکتب پیر خمین

استاد مطهری، بیش از دوازده سال در خدمت حضرت امام رحمه الله به کسب فیض مشغول بوده اند. در
آغاز ورودشان به قم، از درس اخلاق امام، که در حقیقت درس تهذیب نفس بود، بهره مند شدند
و آن گاه که در سال ۱۳۲۳ شمسی، فراگیری رسمی دانش های عقلی و فلسفی را آغاز کردند، در
درس های شرح منظومه و اسفار امام رحمه الله شرکت کردند. درباره حضور خود در درس حکمت الهی
حضرت امام رحمه الله نوشته اند: «آن ایام تازه با حکمت الهی اسلامی آشنا شده بودم و آن را نزد استادی
که… الهیّات اسلامی را واقعا چشیده و عمیق ترین اندیشه های آن را دریافته بود و با شیرین ترین
بیان، آن ها را بازگو می کرد، می آموختم. لذّت آن روزها و مخصوصا بیانات عمیق و لطیف و
شیرین استاد، از خاطره های فراموش ناشدنی عمر من است».

آموزش دادن در کنار فراگیری

یکی از سنّت های بسیار خوب نظام آموزشی حوزه های علمیّه این است که شاگردان، در کنار
فراگیری، با توجّه به توان و علاقه ای که دارند، به تدریس پایه های درسی پیشین می پردازند.
استاد مطهری هم به جهت استعداد و توان و پشتکار فوق العاده ای که داشت، همیشه در کنار
فراگیری، به آموزش دادن هم مشغول بودند. وقتی مراتب علمی را در اندک زمانی پشت سر نهاد،
از استادهای نامی حوزه نیز به حساب می آمد و به تدریس دانش های گوناگونی در حوزه
می پرداخت که کلاس های درسش، زبانْ زد اهل دانش بود. از جمله مواد درسی که به هنگام
اقامت در قم، آن ها را تدریس می کرد، عبارت اند از:

مطوّل ـ در ادبیات ـ؛ شرح مطالع ـ در علم منطق ـ؛ شرح تجرید ـ در علم کلام ـ؛رسائل و کفایه
الاصول ـ در علم اصول ـ؛ شرح منظومه ـ در علم فلسفه ـ و….

تشکیل خانواده

در تابستان ۱۳۳۱ شمسی، وقتی استاد مطهری برای زیارت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام و دیدار با
والدین و خویشاوندان، به مشهد مقدس رفتند، از سوی والدین به ایشان پیشنهاد تشکیل خانواده
می شود.به همین دلیل پس از مشورت ها و بررسی های لازم، تصمیم گرفتند به خواستگاری
دختر یکی از علمای وارسته خراسان به نام آیت الله روحانی بروند. خانواده استاد مطهری،
موضوع را با آیت اللّه روحانی در میان گذاشتند. از آن جا که ایشان، پیش از این، در مدرسه فیضیّه
قم، مدتی به عنوان مهمان، در حجره استاد مطهری اقامت داشته و کاملاً با اخلاق و ویژه گی های
روحی و خصوصیات فکری و اعتقادی وی آشنا بودند، با این وصلت خجسته موافقت کردند. به
دنبال آن، مراسم بسیار مختصر و ساده ای برگزار شد و چند روز پس از آن، استاد مطهری، همراه
همسرش عازم قم شدند و با تهیه یک خانه بسیار کوچک استیجاری، زندگی مشترک سرشار از
صفا و صمیمیت شان را آغاز کردند.

نخستین دوره اقامت در تهران

استاد مطهری در نخستین دوره از مهاجرت خود به تهران ـ سال ۱۳۳۱ تا ۱۳۴۲ـ ، با توجه به
شرایط آن زمان، به کارهای زیر همّت گماردند: الف) تدریس در مدرسه مروی؛ از همان
روزهای آغازین ورود به تهران، تدریس شرح منظومه، دانشنامه علایی و… را برای طلاب
شروع کردند.

ب) سخنرانی های علمی و تحقیقی؛ سخنرانی در جلسات عمومی، انجمن اسلامی پزشکان
و انجمن های اسلامی دانشجویان و… که دست آورد بزرگ این سخنرانی ها، پاسخ به شبهات و
تبیین معارف اسلامی بود که در روشن گری نسل تحصیل کرده، بسیار اثر گذار بود.

ج) نشر آثار علمی؛ شهید مطهری رحمه الله نخستین مقاله خود را در سال ۱۳۳۲ و نخستین کتاب
خود را که شرح جلد اوّل «اصول فلسفه و روش رئالیسم» بود، در همان سال منتشر کردند. در
سال بعد، جلد دوّم همین کتاب و… پس از آن، چند اثر از آثار قلمی استاد چاپ و منتشر شد.

د) از آبان ماه سال ۱۳۳۴، تدریس در دانشکده معقول و منقول (دانشکده الهیّات و معارف
اسلامی) را آغاز کردند که این خدمت، تا سال ۱۳۵۶ ادامه داشت و… در این دانشکده، تدریس
کتاب «نجات»، «شفا»، «اشارات» ابوعلی سینا، «شرح منظومه» سبزواری، «شواهد ربوبیّه»
ملاصدرا و… عهده دار بودند.

دوره دوّم سکونت در تهران

این دوره که از سال ۱۳۴۲ آغاز می شود، فعالیت های فرهنگی، اجتماعی سیاسی استاد مطهری،
وسعت بیش تری پیدا می کند. در راستای فعالیت های سیاسی، هم گام با روحانیّت، به پیروی از
استاد بزرگ وارش، حضرت امام خمینی رحمه الله ، پس از ششم بهمن ۱۳۴۱، مبارزات خویش را علیه
رژیم، جدّی تر دنبال می کنند و در جریانات سال ۴۲، حضور مؤثرتری پیدا می کنند؛ آن گونه که
در ۱۵ خرداد ۴۲ وی را به خاطر سخنرانی علیه شاه و حمایت از امام، دستگیر می کنند. پس از
آزادی از زندان و تبعید حضرت امام به خارج از کشور، مسؤولیت استاد مطهری و هم سنگرانش
سنگین تر می شود و خدمت های فرهنگی و فکری خویش را با وسعت بیشتری ادامه می دهند
استاد مطهری، علاوه بر ادامه دادن سخنرانی های روشن گرانه و حضور در مجامع علمی و تألیف
آثار مورد نیاز برای قشرهای تحصیل کرده، با توجّه به شرایط حاکم بر جامعه، این بار از راه
مدیریت مراکزی چون مسجدالجواد و راه اندازی حسینیه ارشاد، بر کمّ و کیف فعالیت های
فکری و اعتقادی پیشین خود افزودند…

دوره سوّم اقامت در تهران

از سال ۱۳۵۱، رژیم شاه، ضمن پی بردن به فعالیت های سیاسی، فکری و فرهنگی استاد مطهری و
هم فکرانش، محدودیّت ها و آزار و اذیّت های فراوانی را بر ایشان تحمیل کرد. در سال ۱۳۵۱،
مسجدالجواد و پس از مدّتی، حسینیه ارشاد را تعطیل و در پی آن، استاد مطهری را دستگیر و
روانه زندان کرده و حتّی پس از آزادی وی از زندان، همه فعالیت هایش را کنترل و در دوره ای،
ایشان را ممنوع المنبرکرده و در تدریس و حضور وی در دانشگاه، مشکل ایجاد کردند… با این
همه، استاد مطهری، هرگز از فعالیت های خود دست برنداشت. این بار، با تألیف کتاب های
برجسته علمی، به مشکلات جدید فکری، که از اندیشه التقاطی و بیمار برخی اندیشمندان فکری
گروه های فعّال در کشور ناشی می شد، پاسخ های لازم را ارایه می کردند و در کنار آن، ایدئولوژی
اسلامی را برای نسل های روشن فکر و تحصیل کرده جامعه، با قلم و بیان ساده و روان و در عین
حال علمی، تبیین می کرد. وقتی مبارزات ملّت ایران، اوج بیشتر گرفت، شهید مطهری رحمه الله به عنوان
نماینده مورد اعتماد حضرت امام، در هدایت حرکت ها؛ تنظیم اعلامیه ها و… حضور چشم گیر
داشت.

آرزوی شهادت

یکی از آرزوهای بزرگ استاد مطهری، رسیدن به فیض شهادت بود. شاهد این ادّعا،
سخن رانی های ایشان در مقام و منزلت شهید شهادت، دعاها و نیایش ها، در التماس دعاهایش
و… است. وقتی استاد مطهری، با تمام وجود، در دفاع از اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی، در
عرصه های گوناگون سیاسی و فرهنگی به فعالیّت می پرداخت، تهدیدهای بسیاری متوجّه او
می شد، امّا در برابر این تهدیدها، با خونسردی تمام می فرمودند: «هر وقت خدا بخواهد ما را
می برد، حالا اگر از طریق شهادت باشد، خیلی بهتر است.» همسر شهید مطهری می گوید:
«ایشان همیشه مورد تهدید گروهک ها بودند، بخصوص گروه فرقان که با تلفن و نامه، ایشان را
تهدید به مرگ می کرد و چون شهادت، آرزوی او بود، بدون هراس به کار خود ادامه می داد…» و
حتی پس از ترور سرلشکر قرنی، فرمودند: «من می دانم بعد از قرنی، نوبت من است». سرانجام،
در شب یازدهم اردیبهشت ۱۳۵۸، در راه بازگشت از جلسه شورای انقلاب، با تیر ناجوانمردانه
دشمنان، به فیض شهادت نایل آمد.استاد مطهری در روزهای آخر عمرشان، بیش تر این بیت را
زمزمه می کردند:

«آنان که راه دوست گزیدند همه

در کوی شهادت آرمیدند همه».

آثار شهادت استاد مطهری

اگر چه شهادت استاد مطهری، امام و امّت مسلمان ایران را به سوگ نشاند، امّا آن گونه که خود
شهید مطهری رحمه الله می نویسد: «هر کس که به مقام و درجه شهادت نایل آید، به یکی از عالی ترین
درجات و مراتبی که یک انسان ممکن است در سیر صعودی خود نایل شود، نایل می گردد»
براین اساس، اولین اثر، شهادت، ارتقای کمالات والای انسانی و الهی ایشان بود. اثر دیگر
شهادت ایشان، به گفته شهید مطهری رحمه الله ، «… خون شهید، هر قطره اش تبدیل به صدها قطره و
هزارها قطره، بلکه به دریایی از خون می گردد و در پیکر اجتماع وارد می شود… این شهدا هستند
که به پیکر اجتماع… خون جدید وارد می کنند و… شهید حماسه آفرین است؛ بزرگ ترین
خاصیّت شهید، حماسه آفرینی اوست. در ملّت هایی که روح حماسه، مخصوصا حماسه الهی
می میرد، بزرگ ترین خاصیّت شهید این است که آن حماسه مرده را از نو زنده می کند» شهادت
استاد مطهری رحمه الله در آن شرایط خاص پس از پیروزی انقلاب، ضمن این که کوردلان منافق را که
در صدد بودند مسیر انقلاب اسلامی را عوض کنند، به خاک سیاه نشاند، روح حماسه را در
جان های یکایک افراد جامعه زنده کرد و زمینه تداوم بخشی به حرکت های سازنده، به منظور
حاکمیّت معارف اسلامی فراهم گشت و عزم امّت اسلامی، در پی گرفتن اهداف الهی، جزم تر
شد.

تجلیل از پیکر شهید مطهری

در شب چهارشنبه، به دنبال اصابت تیر، شهید مطهری رحمه الله به بیمارستان «طُرفه» تهران منتقل شده
و در همان جا به شهادت رسیدند. در پی آن، سه روز در کشور، عزای عمومی اعلام شد. ساعت
هفت صبح، پیام حضرت امام خمینی رحمه الله از رادیو پخش شد و هر جمله از پیام آن مرد بزرگ، دل ها
را تکان داد. بخشی از عبارت های پیام حضرت امام رحمه الله این است: «… من فرزند بسیار عزیزی را از
دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد…
برای بزرگ داشت شخصیّتی فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملّت عزای عمومی اعلام می کنم و
خودم در مدرسه فیضیه، روز پنج شنبه و جمعه به سوگ می نشینم…» به دنبال این اعلامیه، در
سراسر ایران، راهپیمایی های بزرگی در محکومیّت عمل زشت دشمنان اسلام و گرامی داشت یاد
و خاطره استاد شهید، برگزار شد. سرانجام، در روز پنج شنبه، پیکر پاک استاد، از محل دانشگاه
تهران، روی دست امّت اسلامی تشییع شد و کاروان حامل جنازه، در عصر همان روز، وارد قم
شد. پس از تشییع باشکوه به دست مردم قم، و خواندن نماز توسط حضرت آیت اللّه گلپایگانی رحمه الله ،
پیکر شهید مطهری رحمه الله ، در مسجد بالاسر حرم مطهر به خاک سپرده شد.

شهید مطهری در آینه خاطرات

مطهری، شاگرد اوّل فلسفه

حضرت آیت اللّه جوادی آملی، درباره امتحان مرحوم شهید مطهری در دانشگاه تهران
می گوید: «وقتی ایشان از قم به تهران آمدند، در اوّلین دوره امتحانات مدرّسی معقول و منقول
شرکت کردند. پس از آن، وقتی ایشان از تهران به قم آمدند،…. [برای ما] تعریف کردند که در
جلسه امتحان، ممتحنین [برخی] مسایل فلسفی را از من پرسیدند و بعد هیأت ممتحنه به اتفاق
گفتند که چه کنیم نمره ای بالاتر از بیست نیست و اگر نمره ای بالاتر از بیست بود، به شما
می دادیم. استاد مطهری به اعتراف هیأت ممتحنه، در رشته معقول و فلسفه شاگرد اوّل شدند و
نمره بیست گرفتند».

علاقه به نشر معارف اسلامی

دکتر سیّدمحمد باقرحجتی، درباره علاقه و اهتمام شهید مطهری به آموزش علوم اسلامی و
ترویج معارف اهل بیت علیهم السلام چنین می گوید: «تنها استادی که در مدرسه مروی سراغ داشتم که
قبل از اذان صبح به مدرسه می آمد و نماز صبح را در مدرسه می خواند، ایشان بودند. قبل از اذان
ازمنزل راه می افتاد و نماز را در مدرسه می خواند. یک استکان چای می خورد و درسش را شروع
می کرد و این درس همین طور ادامه داشت، شاید تا ساعت هشت یانه. علاقه ایشان به نشر علم و
اندیشه اسلامی، از همین جا ثابت می شود که ایشان بدون این که چشم داشتی به مزد و یا اجرت در
این زمینه داشته باشند، با این که منبع معاش نداشتند و در رده طلاب یک حقوق ماهیانه دریافت
می کردند ـ نه در رده مدرسین ـ ، این چنین به تدریس عشق می ورزیدند. من استادی که این همه
علاقه و عشق به ترویج فرهنگ اسلامی و اندیشه اسلامی داشته باشد، ندیده ام».

سعه صدر استاد مطهری

شهید مطهری به منظور انجام وظیفه و ترویج دین و معارف اسلامی، بسیاری از سختی و
ناگواری ها را تحمّل می کرد، گرچه به ظاهر حضور در بعضی مراکز و مجالس، زیبنده ایشان نبود.
شاگرد ایشان، دکتر سیدمحمدباقر حجتی در این باره خاطره را بدین صورت بیان می کند: «در
خصوص سعه صدر ایشان، بنده خودم یادم هست که در سال ۵۳ و ۵۴ و یا هم شاید۵۰، ازمن
دعوت کرده بودند برای تدریس در دانشکده حقوق دانشگاه ملّی. بنده به دلیل محیطی که در
آن جا حاکم بود، نمی خواستم تدریس در آن جا را بپذیرم و مدتی فکر می کردم که آیا از نظر
شرعی صلاح است برای تدریس به آن جا بروم یا نه. با ایشان مشورت کردم، ایشان فرمودند:
برای چه به آن جا نمی روی تدریس کنی؟ بنده عرض کردم: به دلیل این که من خودم را در خور آن
محیط نمی دانم و آن محیط را نیز مناسب خودم نمی بینم. ایشان گفت: من که استاد شما هستم، در
آن جلساتی که در آن جا و یا دانشکده های دیگر تشکیل می شود شرکت می کنم، برای این که ما با
این جوانان فاصله برقرار نکنیم و این فاصله ای که ما با جوانان برقرار کرده ایم، دین را به این روز
نشانده است که حتی در حاشیه زندگی هم نیست و من که استاد تو هستم و شما من را می شناسید،
برای خاطر دین، در حد خودم در تمام دعوت هایی که می کنند، شرکت می کنم و وظیفه دینی
خودم را انجام می دهم. تو موظّفی که برای تدریس به آن جا بروی».

نه آمریکا نه شوروی

آن زمان که دو ابرقدرت دنیا، شوروی و آمریکا بودند، افراد و گروه ها، نظرات متفاوتی
درباره این دو جهان خوار داشتند و براساس دیدگاه خاصّی که می پذیرفتند، در خصوص آن ها
واکنش نشان می دادند. استاد مطهری، هر دوی این ها را دشمن اسلام و مسلمانان می دانستند.
مقام معظم رهبری در این باره خاطره ای را بدین صورت نقل می کند: «مرحوم مطهری، از بیست
سال قبل در دوران اختناق، خطر مارکسیسم [را] در ایران لمس می کرد. در جلسه ای که مرحوم
مطهری [و] مرحوم شریعتی بودند،… مرحوم شریعتی آن روز در یک تحلیلی، این جمله را گفت
که ما یک دشمن داریم و یک رقیب، و بعد توضیح داد دشمن ما آمرکیا و غرب است و رقیب ما
مارکسیست ها هستند…. [چون نوبت به استاد مطهری رسید، [گفت: اشتباه در همین جاست…. ما
دو دشمن داریم، ولی رقیب نداریم…. اگر CIAآمریکا در ایران تسلط و نفوذ دارد، ساواکِ شاه را
درست می کنه که با مردم این کارها را بکنند. تو نگاه کن ببین آن جا که KGB شوروی نفوذ دارد،
چکار می کند؟!… این را مطهری می فهمید و به همین دلیل بود که دستگاه های وابسته به سیاست
روس و جهان تفکر مارکسیستی، در ایران مطهری را هدف قرار داد و بنا کرد [برضدش] شایعه
پراکنی [کردن]».

مرگ در راه دفاع از اسلام

گروه فرقان، از قبل پیروزی انقلاب اسلامی فعالیّت داشت و به دلیل دیدگاه های انحرافی و
تند، از همان ابتدا با افکار و شیوه مبارزات و فعالیت های استاد مطهری مخالف بود؛ چرا که استاد
مطهری، متوجه اشتباهات و انحرافات فکری و اعتقادی این گروه شده بود و به مناسبت های
مختلف، این اشتباهات رامتذکر شده، مورد نقد و انتقاد قرار می داد. در این راستا مقدمه مفصلی
بر کتاب علل گرایش به مادیگری نوشت و در آن، به صورت مستدل، عقاید این گروه را به نقد
کشید. به دنبال نشر این اثر، گروه فرقان احساس خطر کرد و عوامل این گروه به طور مستقیم به
استاد مطهری پیام فرستادند که اگر بخواهید این روش را ادامه بدهید، گروه فرقان شدّت عمل به
خرج خواهد داد. بعد هم این گروه اعلامیه ای صادر و اعلام کرد هر کس در مسیر افکار ما قرار
گیرد، به طریق انقلابی پاسخ او را می دهیم. وقتی دوستان استاد مطهری موضوع را با ایشان در
میان می گذارند، وی با شجاعت و شهامت کامل می گوید: «می دانید چیست؟ اگر قرار باشد که
انسان از دنیا برود، چه بهتر که در راه اصلاح عقاید و دفاع از اسلام باشد و من در این راه،
کوچک ترین تردیدی ندارم».

تیزبینی استادمطهری

>یکی از ویژگی های مهّم شهید مطهری، تیزبینی ایشان بود. وی به جهت احاطه بسیار به
معارف اسلامی و مکاتب جدید و نیز هوش و ذکاوت ذاتی بالا، وقتی با آثار و افکار مکاتب،
گروه ها و اشخاص آشنا می شد، به زودی به هدف آن ها پی می برد. ایشان وقتی آثار سازمان
مجاهدین خلق (منافقین) را در سال ۱۳۵۴ دیدند، فرمودند: «سران این سازمان، از شاه هم
بدترند». شهید مطهری همان زمان اعتقاد داشت که این سازمان مارکسیستی است و اسلام را
وسیله رسیدن به اهداف خود قرار داده است. در آن زمان، انحراف فکری این گروه، حتی برای
بیش تر مبارزان مسلمان هم قابل هضم نبود. نمونه دیگر، پی بردن به افکار و اهداف بنی صدر
بود. چند سال قبل از پیروزی انقلاب وقتی ایشان در اروپا بودند، در یک مجلس خصوصی
فرمودند: «من از آینده این شخص می ترسم» و باز به یکی از دوستان خود فرموده بود: «این آدم،
در آینده در میان مردم اختلاف خواهد انداخت».

ایشان در کتاب نهضت های اسلامی در صد سال اخیر، انحراف فکری بنی صدر به روشنی بیان
می کنند. بنی صدر در کتابی به نام در روش که در بزرگ داشت دکتر شریعتی تدوین شده بود، در
مقاله ای عنوان کرده بود: «رهبری سنّتی، یعنی رهبری روحانیت کارساز نیست و حداکثر کاری
که می تواند انجام دهد، تخریب نظام است و در مرحله سازندگی کاری از آن ساخته نیست»….
استاد این فکر خطا را در آن کتاب مستدّل پاسخ دادند و ثابت کردند که تنها گروهی که قادر است
رهبری مردم مسلمان را در دست بگیرد، روحانیان هستند… اگر این رهبری به دست به اصطلاح
روشن فکران بیفتد، چیزی نخواهد گذشت که اثری از اسلام واقعی نخواهد ماند و مخلوطی از
مکاتب بیگانه تحت عنوان اسلام به مردم عرضه خواهد شد».

انجام مصلحت دین

در پیشامدهای مهّم که تعارضی بین استاد مطهری و سایر افراد یا جریان های فکری پیش
می آمد، وی با شجاعت کامل به دفاع از دین می پرداخت. نقل می کنند کارهای یکی از افراد
موجب پدید آمدن بعضی انحرافات فکری، به ویژه در بین جوانان می شد. استاد مطهری درصدد
برآمدند از راه انتشار اعلامیه ای، برخی نکات را برای روشن شدن همگان تذکر دهند. چون
شرایط بسیار نامناسب بود، دوستانْ ایشان را از این کار منع می کردند. یکی از افراد سرشناس به
ایشان گفته بود: «شما این اعلامیه را ندهید؛ زیراکه از نظر شخصیتی، محبوبیّت خود رادر بین
جوانان از دست می دهید و این برای شما مناسب نیست». استاد مطهری با صراحت کامل
درجواب آن شخص گفته بودند: «شخصیّت من کوبیده شود یا اعتقاد و اصولی که من برای آن ها
کار می کنم؟ اگر دین من کوبیده شود، نمی توانم صبر کنم. من برای دفاع از دینم باید این کار را
بکنم. حتی اگر شخصیت من و خود من فدا شود». وقتی پس از انتشار این اعلامیه، از همه طرف
به استاد مطهری حمله ها شروع شده بود، ایشان با لبخند گفته بودند: «ما وظیفه داریم آن چه در
مصلحت دینمان است، انجام بدهیم وگوشمان بدهکار این حرف ها نباشد».

عشق به مطالعه و نوشتن

علاقه وافر شهید مطهری به مطالعه و کار علمی، بسیار شگفت انگیز بود، به گونه ای که هرگز
از این کار احساس خستگی به او دست نمی داد.

یکی از شاگردان ایشان در ضمن نقل خاطره ای می گوید: اواخر اسفند ۱۳۵۶ بود. به ایشان
عرض کردم ما برای تعطیلات نوروز برنامه ای داریم؟ گفتند: خسته ام و دلم می خواهد در گوشه
خلوتی، چند روزی استراحت کنم. به ایشان عرض کردم بنده عازم شمال هستم. آن جا جای
مناسبی را برای رفع خستگی و استراحت سراغ دارم. مرحوم استاد مطهری شماره تلفن را از بنده
گرفتند و گفتند: اگر توانستم، تلفن می زنم و به شما اطلاع می دهم چند روز از فروردین گذشته
بود که استاد تلفن زدند و آمدند. در تمام یک هفته ای که ایشان تشریف آوردند، با وجود هوای
مساعد و محیط مناسب برای قدم زدن و گردش، در داخل ساختمان ماندند. فقط مشغول نوشتن
و مطالعه بودند. روزی به ایشان عرض کردم: شما که خسته بودید و برای رفع خستگی و
استراحت مسافرت کرده اید، بهتر نیست قدری هم قدم بزنید و رفع خستگی کنید؟ گفتند: «اگر
یک ماه هم در اتاق بنشینم و به وظایف علمی خود مشغول باشم، راحتم و احساس خستگی
نمی کنم. خستگی من در اثر نداشتن فرصت مناسب برای انجام کارهای علمی خودم است.
استراحت من این است که در فرصت مناسب، مطالبی را که لازم می دانم بنویسم و در اختیار
علاقه مندان قرار بدهم».

احترام به استاد

یکی از صفات زیبا و پسندیده شهید مطهری، احترام فوق العاده ایشان به استاد نشان بود. در
این باره نقل شده است که وقتی به شهرشان فریمان، زادگاهشان می رفتند، به صاحب
مکتب خانه ای که در آن جا قرآن آموخته بود، بسیار احترام می کرد. حتی گاهی کمک های مالی هم
به او می نمود.

یکی از شاگردان ایشان می گوید: احترام عجیبی به اساتید می نمود، تا جایی که به یکی از
اساتیدش که از نظر خطّ فکری در مسیر انقلاب با او همراه نبود، نیز احترام می گذاشت. من گفتم:
شما با ایشان در ارتباط هستید و به ایشان این قدر احترام می نمایید؟! در جواب فرمود: «ایشان
حق استادی گردن من دارد».

وی باز نقل می کند: روزی استاد مطهری به منزل ما آمده بود. دیدم خیلی ناراحت است و
می فرماید: «آلان در منزل علامه [سیدمحمدحسین طباطبائی] بودم و این سیّد بیمار است، ولی
هیچ کس نیست که به دردش برسد و درمانش نماید». سرانجام خود مرحوم مطهری مقدمات
سفر ایشان را به لندن انجام داد و با متحمل شدن هزارها رنج، اما با یک شوق عجیب، استادش را
برای معالجه به لندن برد و تمام کارها را برایش انجام داد و پس از معالجه و بهبودی استاد، به
همراه ایشان به ایران بازگشت».

کمک به محرومان

استاد مطهری در حدّ توان به افراد نیازمند کمک می کردند. یکی از کارمندان دانشکده الهیات
می گوید: یک روز در یک خیابان فرعی کم عرض می رفتیم. تقریبا وسط های خیابان بودیم که
دیدیم پدری فرزندش را به دوش می کشد. آقای مطهری گفتند: فلانی نگه دارید. من ایستادم، اما
چون خیابان کم عرض بود، نتوانستم دور بزنم و مجبور شدم عقب عقب بروم تا رسیدم به آن
شخص. بعد پیاده شدم. پیش مرد رفتم و گفتم: آقا بیایید اینجا. مرد آمد و بغل دست استاد نشست
استاد پرسیدند: پدر چرا بچّه ات را به دوش می کشی؟ چه شده است؟ ناراحتی اش چیست؟ مرد
گفت: بچه ام مریض است و پیش هر دکتری که می برم، جوابم می کند. پول هم ندارم که او را در
بیمارستان بستری کنم. کسی را هم ندارم. همان طور که مرد حرف می زد، ماشین را روشن کردم و
به راه افتادم. بالاخره استاد پرسیدند: منزلت کجاست؟ و بعد اضافه کردند که: راضی هستی فردا
من بچه را در بیمارستان بخوابانم؟ مرد گفت که: بله از خدا می خواهم. استاد گفتند: فردا صبح
همین آقا می آید به منزل شما. حالا برویم منزل را نشان بده. صبح فردا استاد به من گفتند: آقای
فلانی! شما اوّل برو دنبال آن مأموریت دیروزی، من خودم می روم. آن پدرو پسررا سوار کردم و
بردم بیمارستان. بچه را با سفارشی که استاد به رئیس بیمارستان کرده بود، در بیمارستان بستری
کردند و بعد از ده یا پانزده روز، مداوا شد. آن وقت استاد مقداری پول به من دادند. من رفتم
بیمارستان و حساب مخارج بیمارستان را کردم و مریض را آوردم».

احترام به سادات

یکی از کارمندان دانشکده الهیات که مدتی در کارهای مختلف به استاد مطهری کمک
می کرده، می گوید: وقتی نظارت بر ساختن خانه استاد مطهری تمام شد، یک روز به من گفتند:
فلانی! شما فردا افطار تشریف بیاورید منزل ما. گفتم: حاج آقا! من که همیشه این جا هستم. گفتند:
نه، می خواهم با بچّه ها باشید. گفتم: باشه می آییم. ایشان گفتند: راننده را می فرستم که شما را
بیاورد. هرچه اصرار کردم، گفتند: نه، من می فرستم که شما را بیاورد. خلاصه راننده آمد و ما را به
منزل آقای مطهری آوردند. بعد هم زنگ زدند که آقای فلانی آمد. یک موقع دیدم استاد با
خانمشان پا برهنه و با دهان روزه به خیابان برای استقبال ما آمده اند. من گفتم پا برهنه آمده اید؟
می دانید من چقدر گناه کرده ام؟ گفتند: نه شما اولاد پیامبر صلی الله علیه و آله هستید. من به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، به
علی بن ابی طالب علیه السلام و به فاطمه زهرا علیهاالسلام علاقه دیگری دارم. من شما را به چشم دیگری نگاه
می کنم، چرا این حرف را می زنید؟ بعد استاد به یک یک بچه های من تفقّد کردند و دست روی
سر آن ها کشیدند و گفتند: اینها اولاد علی علیه السلام هستند. بعد از این که بلند شدیم که برویم، باز هم
ایشان پا برهنه تا در خانه بدرقه کردند. این منظره را که من می دیدم، باور کنید یاد خلق و خوی
ائمه معصومان علیهم السلام می افتادم.

راز شایعه سازی بر علیه استاد مطهری

یکی از راه های ترور شخصیّت استاد مطهری در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، ساختن
شایعات بی اساس بر ضد ایشان بود. این کار را برای آن انجام می دادند که وی با علم و درک و
هوشی که داشت، حیله ها و نقشه های دشمنان را زودتر از دیگران متوجه می شد و آن ها را افشا
می کرد. مقام معظم رهبری پس از نقل خاطره ای ازشهید مطهری، درباره این که برخلاف برخی
افراد که مارکیست ها را رقیب می دانستند نه دشمن، استاد مطهری به صراحت می گویند: «اشتباه
در این جاست. مارکیست ها هم دشمن اند نه رقیب»، اضافه می کنند: «به دلیل همین فهمیدن بود
که دستگاه های وابسته و سیاست روس و جهان تفکر مارکسیستی در ایران، مطهری را هدف
قرار داد و بنا کردند علیه اش شایعه پراکنی کردن. گفتند در خانه اش این جور اسراف است و
این جور زیاده روی می کنند. یا این که خانه اش کاخ است، در صورتی که با هزار زحمت و با پولی
که از حقّ التدریس [و] کتاب هایش می گرفت و حقوقی که از دانشگاه به عنوان استادی می گرفت
و بعد از سالیان دراز،… یک خانه ساخت که چند تا اطاق داشت. همین را بزرگ کرده بودند….
متاسفانه یک مشت افرادی هم چشمهایشان را می بستند و گوششان را به طرف بلندگوهای
یاوه گویان باز می کردند [و [همان حرف آن ها را تکرار می کردند».

دقّت در بیت المال

یکی از کارکنان دانشکده الهیات، درباره رفتار استاد مطهری می گوید: بنده از سال ۱۳۳۷ در
خدمت استاد مطهری بودم. ایشان اتاقی در کنار اتاق شورای دانشکده داشتند. وقتی استادان
دانشکده جلسه داشتند یا ورقه های امتحانی راتصحیح می کردند، تا ساعت سه بعدازظهر در
همان اتاق می ماندند و از سوی دانشکده برای آن ها ناهار و نوشابه و میوه می آوردند، اما استاد
مطهری وقتی ظهر می شد، به اتاق خودشان تشریف می بردند. همیشه مقیّد بودند اوّل نماز
بخوانند، سپس ناهار مختصری که معمولاً نان و پنیر و یا نان و انگور بود و از منزل همراه
می آوردند، صرف کنند. استادان و مسؤولان اصرار می کردند که استاد مطهری به اتاق شورا برود
و از ناهار دانشکده که مثلاً چلوکباب برگ و غیره بود، صرف کنند، اما استاد قبول نمی کردند و
عذر می آوردند که: «غذای من مخصوص است و غذای دانشکده با من سازگار نیست»، امّا اظهار
نمی کردند که چرا از غذای استادان نمی خورند. من علتش را می دانستم، استاد نیز گاهی می گفتند:
«این ناهارها، حقّ خدمتگزاران و از بیت المال است. استادانْ حقوق خوبی دارند، خودشان بروند
از بازار بخرند و بخورند. این غذا حقّ ضعفاست».

دانشگاه به منزله مسجد

استاد مطهری، علاوه بر آن که خود همیشه با وضو بودند، به دوستان و شاگردان خود نیز
توصیه می کردند سعی کنید همیشه با وضو باشید. عجیب این بود که در مدّت ۲۴ سالی که در
دانشکده الهیات بودند، دانشکده را سنگر علمی می دانستند و بسیاری از کارهای علمی و
تحقیقاتی خود را، در همان دانشکده انجام می دادند و برای دانشگاه و دانشکده، احترام زیادی
قائل بودند. ایشان بارها به دانشجویان می گفتند: «دانشگاه، به منزله مسجد است. سعی کنید بدون
وضو وارد دانشگاه نشوید». خود ایشان به یکی از دانشجویان گفته بودند: «من هیچ وقت بدون
وضو وارد کلاس نمی شوم».

بی توجّهی به جمع مال و ثروت

از جمله صفات وارسته اخلاقی شهید مطهری، این بود که درباره مال و جمع آن بی اعتنا
بودند. ایشان چون به این مسأله اهمیت نمی دادند، از این رو، در مقابل صاحبان زر و زور فروتنی
نمی کردند و حتی در بدترین شرایط اقتصادی، حاضر نمی شدند به کسی اظهار نیاز کنند.
هم دوره های دوران طلبگی استاد همواره به مناعت طبع و قناعت قابل تحسین ایشان اشاره
دارند. بعدها هم که فرصت های مناسبی برای کسب ثروت و امکانات برایشان پیش آمد، هرگز
حاضر نشدند به دنبال جمع مال و مقام خواهی و شهرت طلبی باشند. خود ایشان در این باره گفته
بودند: «من برای جمع ثروت، فرصت هایی را از دست داده ام که شاید در نظر دیگران، به یک نوع
دیوانگی و جنون شبیه تر بوده است».

روش سیاسی شهید مطهری

یکی از کسانی که حدود سی سال با استاد مطهری دوستی و آشنایی داشته، درباره مشی
سیاسی شهید مطهری می نویسد: «مرحوم مطهری، شیوه ای را در مبارزه با رژیم پیش گرفته بود
که من به جز معدودی از انقلابیون سرشناس ایران، کسی را نمی شناسم که مانند وی عمل کرده
باشد. او به ظاهر مردی آرام و بر کنار از سیاست و بیش تر اهل تحقیق… به نظر می رسید.
فعالیت های سیاسی خود را از نزدیک ترین دوستان غیرانقلابی و حتی از انقلابیون بی خبر از متن
انقلاب کتمان می کرد. البته اوقات او وقف نوشتن و تحقیق بود، اما چنان که می نمود و افراد ناآگاه
او را به محافظه کاری و یا فرار از مواقع خطر متّهم می کردند، نبود…. حقیقت این است که شیوه
سیاسی وی، یک نوع تاکتیک مکتبی و هدف دار بود. وی در نوشته ها و گفتارهایش، پرخاشگر و
متظاهر به انقلابی بودن شهره نمی شد. او معتقد بود مبارزه باید از روی نقشه صحیح و با تمهید
مقدّمات توأم باشد تا به نتیجه برسد. اما مقدماتی که او در نظر داشت، پی ریزی اصول صحیح
اسلامی برای انقلاب بود، تافکر اصیل اسلامی انقلاب حفظ شود…. بارها در بند رژیم گرفتار
شد، امّا هرگز تندروی را بدون تفکر و تنها از روی احساسات و غرایز نپذیرفت؛ بلکه معتقد بود
که باید با برنامه و هماهنگ عمل کرد».

برخورد با منحرفان فکری

یکی از ترفندهای رژیم طاغوت این بود که در مراکزی که شخصیّت های مذهبی فعالیت
داشتند، افرادی از طرفداران مکتب کمونیزم را نفوذ می دادند تا با ایجاد شبهات و جوّ سازی ها،
مانع پیشرفت فعالیت های مذهبی شوند. در این راستا، در دانشکده الهیات، فردی مارکسیسم را
در سمت استادی مشغول به کار کردند که وی با استفاده از کم اطلاعی و ضعف بنیه علمی
دانشجویان، به ترویج افکار خود و مطالب ضدمذهبی می پرداخت. استاد مطهری با او به مبارزه
برمی خیزد و حتی با اعتراض ایشان، وی را مدّتی از دانشکده اخراج می کنند، امّا پس از مدت
کوتاهی، او را برمی گردانند واستاد مطهری با اعتراض از رفتن به دانشکده خودداری می کند.

طلب حلالیّت

شهید مطهری، بسیار مراقب بود تا گناهی مرتکب نشود و احیانا اگر در یک مورد به عللی
بعضی از کارها که از نظر احکام دینی خلاف محسوب می شد از او سر می زد، بدون تأخیر به فکر
توبه می افتاد. ایشان خود مطلبی را در این باره نقل می کنند «طلبه بودم. در ایّام طلبگی هم البته
کم تر از جاهای دیگر، ولی خوب اتّفاق می افتد که انسان می نشیند در یک مجلسی عدّه ای از این
آقا و آن آقا غیبت می کنند. یک وقت هم می بینی خود انسان گرفتار می شود. خدا رحمت کند
مرحوم آیت اللّه العظمی آقای حجّت ـ رضوان اللّه علیه ـ را،… من سال ها خدمت ایشان درس
خوانده بودم…. من یک دفعه در شرایطی قرار گرفتم… که این مرد… مورد غیبت واقع شد. یک
وقت احساس کردم که این درست نیست من چرا در یک چنین شرایطی قرار گرفته ام. یک روز
رفتم درب خانه ایشان را زدم… گفتم: آقا! آمده ام یک مطلبی را به شما عرض کنم. فرمود چیست؟
گفتم: من از شما غیبت کرده ام، ولی البته کم، امّا غیبت نسبتا زیادی شنیده ام و من از این کار
پشیمانم که چرا در جلسه ای که از شما غیبت می کردند حاضر شدم و شنیدم…آمده ام به خود شما
عرض بکنم که مرا ببخشید از من بگذرید. آن مرد با بزرگواری ای که داشت به من گفت: غیبت
کردن از امثال ما دو جور است: یک وقت به شکلی است که اهانت به اسلام است یک وقت هم
هست که به شخص ما مربوط می شود… [عرض کردم] من جسارتی نکردم که به اسلام توهین
شود، هرچه بوده مربوط به شخص شما بوده است: گفت: من گذشتم.

کار بر اساس وظیفه شرعی

تمام فعالیت های شهید مطهری، در راستای انجام وظیفه شرعی و کمک به برطرف شدن
نیازهای فکری و اعتقادی اقشار مختلف جامعه بود. حتی ایشان بارها به این حقیقت تصریح
دارند که هدفشان از قلم به دست گرفتن، سخنرانی کردن و…، انجام وظیفه است. ایشان در یک
مورد در این باره می گویند: «سی سال است که قلم می زنم و سخنرانی می کنم، امّا هنوز یک
سخنرانی یا یک مقاله، آن طور که دلم می خواهد صورت نگرفته است. تمامی آن سخنرانی ها و
مقاله ها و نوشته ها، بر مبنای نیاز جامعه و وظیفه شرعی بوده است. کارهایی را که خودم
می خواهم، هنوز فرصت نیافته ام که انجام دهم».

استاد مطهری در کلام اساتید، شاگردان، دوستان و…

استاد مطهری در نگاه علامه طباطبایی

مرحوم علامه طباطبایی، در مقدمه مطلبی که برای یادنامه شاگرد بزرگوارشان، استاد مطهری
ارسال کردند، از او این چنین یاد می کنند: «به یاد یک شخصیت علمی و فلسفی که با درگذشت
خود، دنیایی را غرق اسف و جهان فضل ودانش را با از میان رفتن خود عزادار نمود…

مرحوم مطهری با تاریخ زندگی پرارزش و سعادتمند خود ـ که پر از تلاش علمی و تفکر
فلسفی بود ـ به شیفتگان علم و فلسفه پیغامی رسا و پر ارزش می فرستد که از کوشش و تلاش
کمالی هرگز آرام ننشسته و مجاهده علمی و کمالی را هرگز فراموش نکنند و حیات خود را ـ که
بهترین متاع انسانی است ـ در بازار حقایق، به حیات معنوی که حیات عالی انسانی است و تا
دنیاست بقای ابدی دارد، تبدیل کنند و در این چند روز زندگی، شیفته و فریفته شخصیت های
ساختگی و خیالی نباشند».

شاگرد و مرید با وفای امام خمینی رحمه الله

یکی از دوستان نزدیک شهید مطهری، درباره علاقه استاد به حضرت امام خمینی رحمه الله می گوید:
ایشان مرید امام بودند، یعنی ارادت داشتند. حساب رهبری سیاسی و یک جریان سیاسی نبود،
[مطهری] آدم عارفی بود [و] عرفان امام را خوب می شناخت. پیش از مسایل سیاسی، در مسایل
عرفانی مرید امام بود. [او] شاگرد خیلی باوفای امام بود. ایمان کامل هم به افکار امام داشت.
بنابراین، حرف های امام را هم می دانست. آن جور نبود که حالا افکارو نظرات را بداند. ایشان
همه چیز را می دانست. حالا دستورات حاضر سیاسی ممکن بود تازگی داشته باشد، ولی افکار را
می دانست».

پافشاری به استقلال فکری

استاد مطهری، پافشاری شگفت انگیزی بر استقلال اندیشه اسلامی داشتند. یکی از دوستان
ایشان می گوید: این شعاری که حالا ما داریم «نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی» و دربعد
سیاسی تشکیلاتی و نظام مطرح می کنیم، ایشان در مسایل فکری و ایدئولوژیکی یک چنین
روحیه ای داشت. سخت روی فکر اسلامی مستقل ایستاده بود و هرگونه فکر واراداتی را که
بخواهد باعث از دست دادن بخشی از افکار اسلامی بشود، طرد می کرد و در مقابلِ فلسفه غرب و
فلسفه مارکسیست که حالا مال شرق است، خیلی خودش را موظف می دانست که از فلسفه
اسلامی حمایت بکند….البته نسبت به چیزهای وارداتی اگر حرف حسابی بود و منافاتی با اسلام
نداشت، هیچ تعصب به خرج نمی داد. این افکار به عنوان یک دستاورد فکری انسانی برای ایشان
قابل قبول بود، اما به محض این که تضادی پیدا می کرد با معارف ما، استاد در مقابلش می ایستاد و
وظیفه پاسداری از معارف اسلامی را به خوبی انجام می داد».

مطهری پاسدار اسلام

شهید باهنر، در توصیف تیزبینی و دقت و حساسیت استاد مطهری در مقابل مسائل مخدوش
کننده چهره اسلام می گوید: «کوچک ترین انحرافی که در یک برداشت تفسیری، فلسفی،
اقتصادی و اجتماعی درباره اسلام می دید، عکس العمل نشان می داد. یادم نمی رود در شرایط
بسیارتند وحاد انقلاب، در آن روزهایی که راه پیمایی های بزرگ و تظاهرات پرشور علیه
حاکمیت رژیم طاغوتی برقرار می شد، ناگهان ایشان در گوشه ای… مطلبی درباره اسلام می دید که
می خواسته چهره اسلام را مخدوش جلوه دهد، گویی این حادثه مثل یک بمب در درون استاد
منفجر می شد… استاد بزرگوار عمدتا پاسدار اسلام بود و هوشیار در برابر اسلام. یادم نمی رود
کتابی را ایشان شنیده بود که این کتاب منتشر شده،… می گفت این کتاب را از هر جا که هست برای
من پیدا کنید… بالاخره یک نسخه پیدا کردیم… شاید بیست روز بیش تر نگذشت که ایشان
فرمودند: با این کتاب چه کردی؟ گفتم: من هنوز گذاشته ام ان شاءاللّه وقت کنم مطالعه کنم. بعد
دیدم این کتاب را ایشان تمامش را خوانده، روی فصل به فصلش تحلیل کرده و نقطه های
ضعفش را درآورده است.

مسؤولیت در برابر انحرافات عقیدتی

شهید مفتح، در زمینه احساس مسؤولیت استاد مطهری در مقابل انحرافات عقیدتی می گویند:
«به حق جز برای خدا و اسلام، به هیچ چیز نمی اندیشید. بارها در مسایلی که پیش می آمد، بنده به
ایشان عرض می کردم که حالا فلان مطلب را ممکن است عنوان نکنید، فعلاً مصلحت نیست.
می فرمود: این حرف هانیست. این را باید گفت. عقیده است [و] انحراف فکری به وجود می آید و
من نمی توانم دربرابر انحراف عقیده و فکر که در بین جامعه اسلام به وجود بیاید، آرام باشم.در
زمینه مبارزات عقیدتی عجیب مجاهد بود؛ مجاهدِ به تمام معنا».

مطهری، بحر موّاج

واعظ شهیر، مرحوم حجه الاسلام والمسلمین فلسفی، ضمن نقل خاطراتی از شهید مطهری،
می گوید: «چند سال پیش واعظ فهمیده و دانایی می گفت: وقتی که زیارت عتبات آزاد بود، من در
نجف بودم. روزی سه چهار نفر از منبری های محترمِ تهران را دیدم که با هم جایی می روند.
پرسیدم کجا می روید؟ گفتند: امروز آیت اللّه آقای خویی ما را به ناهار دعوت کرده است. ناهار
دوستانه ای به عنوان سه چهار نفر منبری ترتیب داده اند، تو هم بیا. او می گفت مرا هم بردند…. در
آن مجلس از آقای مطهری که آن موقع برای زیارت به نجف آمده بود، سخن به میان آمد…
آیت اللّه خویی فرمودند: مطهری بحر مواجی است» و گاه به نقل از اشخاص دیگر، از او چنین
یاد کرده اند: «مطهری، از دور به منطق شبیه بود (خیلی آهنین)، از میانه راه به فلسفه و حکمت
شبیه می شد و اما از نزدیک، عین عرفان بود».

الگوی شایسته حوزویان

آیت اللّه بهاءالدینی، از چهره های کم نظیر اخلاق و معنویت حوزه، در یکی از توصیه های خود به
طلاب، استاد مطهری را از جمله اشخاصی معرفی می کند که می تواند برای حوزویان الگوی
مناسب باشد. ایشان می فرماید: «به نظر من، از جمله کسانی که می تواند به عنوان الگو و نمونه
برای حوزه های علمیه و طلبه ها مطرح باشد، شهید مطهری رحمه الله است. او رابه عنوان محصول
نمونه حوزه و فردی که در حوزه موفق بوده است، می توان به عنوان الگو برگزید. چیزی که در
شهید مطهری چشم گیر بود، خستگی ناپذیر بودن ایشان در کار و تقوا بود. مطهری، به راستی مرد
کار و تلاش بود. به جرأت می توان گفت از ۲۴ ساعت شبانه روز، ۱۸ ساعت کار و تلاش داشت.
در تقوا هم مرد کم نظیری بود. از جلسات کم فایده به شدت پرهیز داشت. رفت و آمدهای
معمولِ دیگران را نداشت و بیش تر به کار خود مشغول بود».

ویژگی خط فکری و آثار شهید مطهری

حضرت آیت اللّه فاضل لنکرانی، درباره خط فکری و علمی شهید مطهری می فرماید: «بی تردید
خط فکری استاد شهید مرحوم مطهری، خط اسلام راستین و اسلام اصیل بود. به یقین می توان
گفت مطهری در خط فکری خویش، هیچ گونه انحرافی از خط اسلام راستین و اسلام اصیل
نداشت و بکله در اسلام شناسی، تا حدی کم نظیر بود و می توان گفت آن انتظاری را که اسلام از
یک روحانی به تمام معنا داشت، در مطهری این معنا جمع بود…

مطهری، تنها کسی است که توانسته مشکل ترین مسایل علمی را در قالب الفاظ ساده، به
نحوی که حتی یک «واو» نه زیاد باشد نه کم، در قالب عبارات ساده بیان کند. کتاب های دیگر، یا از
نظر مشکل نویسی به حدی است که حتی افرادی که در سطح بالا هستند کم تر می توانند استفاده
کند و یا ازنظر ساده نویسی به حدی است که ارزش و عظمت مقام علمی آن از بین رفته است. تنها
در کتاب های مرحوم مطهری این معنا رعایت شده است».

طرفدار اسلام حقیقی

آیت اللّه مشکینی، در پاسخ این پرسش که چه خطوطی و چه کسانی سعی دارند اندیشه استاد
مطهری را به فراموشی بسپارند و اصولاً خطوطی که با استاد مطهری مخالف هستند، کدام اند و
ریشه های واقعی مخالفت آنان چیست؟ فرمود: «ایشان یک اسلام شناس و درک کننده اسلام
راستین بود و چون عقاید و عمل و اخلاق و روش و فروع را خوب درک می کرد و اسلام راستین
را می گفت و می نوشت و طرفدار اسلام حقیقی بود، قهرا عده ای با مرحوم مطهری مخالفت
داشته و دارند و حداقل سه تیپ با ایشان مخالفند: تیپ اول مادیون و ضد الهیون هستند؛ چرا که
استاد، اسلام شناس و پیاده کننده اسلام بود و مخالفان او در درجه اول آن هایی هستند که ضد
اسلام اند؛ تیپ دوم، آقایان التقاطی ها هستند و تیپ سوم از مخالفین استاد مطهری، ملی گرایان
هستند. یک عده ای که داد از اسلام می زنند و می گویند اسلام بله، روحانیت خیر. بزرگ ترین
دشمن ایشان، توده ای ها و ضد الهی ها بودند؛ چون می دیدند این آدم، واقعا سدی است در مقابل
آن ها».

فضایل استاد مطهری

آیت اللّه جعفر سبحانی، در اشاره به ویژگی های شهید مطهری می فرماید: «ایشان مرد خدا بود؛
یعنی اگر تشخیص می داد مسأله ای حق است، محال بود که آن را اظهار یا از آن دفاع نکند. اگر
شخصی هم از خودش خیلی کوچک تر در مجلس حرف می زد و تشخیص می داد که حق است،
از او دفاع می کرد و او را می پذیرفت. مرد حق و انسانی بود که حق را بر همه چیز ترجیح می داد؛
یعنی ارزش ترویج حق برای او از همه چیز بیش تر بود. نکته دیگر از فضایل اخلاقی ایشان، این
است که مرحوم آقای مطهری، فرد جامعی بود.از آن افراد بود که در مقام نویسندگی، نویسنده
خوبی بود. در مقام تحلیل، تحلیل های زیبایی داشت. در فلسفه، متفکر بود. در مسایل سیاسی،
صاحب نظر بود. در عین حال یک عارف کامل بود که واقعا اگر ما بخواهیم بعد از مرحوم حضرت
امام و علامه طباطبایی افرادی را معرفی کنیم، تالی تلو آن ها بود».

دو فضیلت برجسته استاد مطهری

آیت اللّه مصباح یزدی، در اشاره به نقش شهید مطهری در انقلاب فرهنگی می گوید: «استاد شهید
مطهری، دو فضیلت بزرگ داشت. یکی در صحنه سیاست و مسایل اجتماعی که یار و مددکار
امام بود، و یکی هم در صحنه فرهنگ و فلسفه اسلامی که یار و مددکار علامه طباطبایی بود….
علامه طباطبایی، ذخایری از فلسفه در سینه فراخ خود گنجانیده بود، ولی همگان دسترسی به این
ذخایر نداشتند؛ به خاطر این که مسائل فلسفی، مانند اکثر مسایل علوم، در قالب اصطلاحات
غامض و پیچیده عرضه می شد و کسانی که آشنا به آن مسایل و اصطلاحات نبودند، نمی توانستند
بهره ای از آن ذخایر علمی و فلسفی ببرند. اما شهید مطهری اقدام کرد به ساده کردن فلسفه و
نوشتن فلسفه به زبان ساده فارسی. تا آن جا که برای ایشان مقدور بود، مباحث بلند فلسفه را در
قالب الفاظ ساده و روشن بیان کرد که نمونه اش کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم است و به این
وسیله، ذخایر علمیِ مرحوم علامه طباطبایی را در دسترس دیگران قرار داد؛ یعنی بابی شد تا
مردم از آن باب، به مدینه حکمت راه بیابند… علاوه بر این،… یک قدم بزرگی هم در تطبیق فلسفه
اسلامی با فلسفه های غربی… برداشت».

حق مداری شهید مطهری

یکی از امتیازات مهم شهید مطهری حق محوری ایشان است. همیشه به دنبال حقیقت بود به
حقیقت پافشاری می کرد. به هیچ قیمتی حق را زیرپا نمی گذاشت و در مقابل نادیده گرفته شدن
حق ایستادگی می کرد. دکتر سیدمحمدباقر حجتی می گوید: «.. مزیّت دیگر ایشان همان گونه که
اسلام دستور داده است در برابر مسایلی که بر حق بود از هیچ چیز ملاحظه نمی کرد و در این که
حق را اظهار کند به دلیل دوستی مجامله نمی کرد ایشان اگر به مسأله حقی می رسید پرخاشگرانه
و جسورانه دستور می دادند که باید این وظیفه را انجام داد و به قدری در این گونه مسائل
شجاعت داشتند که حتی گاهی اگر در یک محیط حاکم آن وقت می گرفت بدون هیچ گونه
ملاحظه ای از کسی و یا بدون ترس از کسی به خاطر اسلام و پای بند بودن به حق و دین و آیین با
کمال شهامت مسایل را مطرح می کرد و از نتایجی که احیانا ممکن بود برای دیگران ناخوشایند
باشد اصلاً نمی هراسید… از گفتن هیچ حقیقتی دریغ نمی کرد حقیقتی که با دین پیوند مستقیم
داشت اما دیگران چون دلیل نداشتند و یا این که شهامتش را نداشتند از اظهار خیلی از حقایق
خودداری می کردند.

استاد مطهری به روایت خویشاوندان

ویژگی های شهید مطهری رحمه الله از زبان همسرشان

همسر استاد مطهری، با تعابیر گوناگونی از ایشان یاد می کند و از جمله می گوید:

«در مدت ۲۶ سالی که با ایشان زندگی کردم، همیشه با یک حالت تواضع و آرامش با من رفتار
می کردند؛ با صدای متین و چهره خندان، به طوری که من با ارادت و عشق خاصی کار می کردم و
علاقه شدید ایشان به من و محبت هایی که می کردند، مرا در انجام کارهای منزل رغبت و شوق
عجیبی می بخشید. بسیار مهربان و با گذشت بودند و به آسایش من و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.