پاورپوینت کامل لحظه های تأمل ; راهنماشناسی (۱) ۱۶ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل لحظه های تأمل ; راهنماشناسی (۱) ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل لحظه های تأمل ; راهنماشناسی (۱) ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل لحظه های تأمل ; راهنماشناسی (۱) ۱۶ اسلاید در PowerPoint :

۲

پنجره حیات

از منبع جوشان و بی پایان حیات باید پنجره ای رو به عالم فنا گشوده می شد تا موجی از هستی در
آن جریان گیرد و جویبارهای زندگی به راه افتد. این پنجره باید آن قدر در کمال می بود که
دستش به اوج می رسید و به یگانه منبع موّاج هستی راه می یافت و باید از متن عالم خاک می بود
تا بتواند گودال های عدم را هم بنوشاند و پر کند. پس خدا برای فیضان هستی مطلقش در عالم،
پیامبر را آفرید تا واسطه فیض او باشد برای عالم خاک. برای همین، پیش از خلق هر مخلوقی، نور
او آفریده شد تا شمیم معطر حیات به واسطه او به عالم عدم راه یابد و مخلوقات عالم به مدد نور او
از فیضان رحمت حق بهره گیرند.

نور آسمان و زمین

عالم خاک، خاموش و تاریک و خفته بود. کسی باید در کوچه ها بیداری را فریاد می کرد. کسی باید
چراغی می افروخت. کسی از جنس بشر و مثل همه مردم که بخورد و بیاشامد و خانواده ای
داشته باشد تا مردم نگویند: «ما را با او چه کار؟» کسی از میان خود مردم و همزبان آنها، تا
باورش کنند و زبانش را بفهمند. کسی از بهترین مردم تا در دل هاشان بنشیند و بر یقینشان
بیفزاید. کسی باید بیداری را فریاد می کرد. کسی باید چراغی می افروخت. کسی که با منبع نور در
ارتباط باشد، تا نورش به خاموشی نگراید. کسی با نشانه ای روشن و قانع کننده. کسی آگاه،
بیدار، لبریز از نور که خدا او را برگزیده باشد. و آنک این صدای پیامبر بود در کوچه های تاریک
مدینه که می خواند: «خداست نور آسمان ها و زمین…».

منجی بشر

راه را گم کرده و به این گمراهی عادت کرده بودند. سرگردان و خواب آلوده، عمر را در لجنزار نادانی گذرانده
بودند. آنها و پدران و پدرانِ پدرانشان و حالا خدا به لطف و مهربانی اش او را فرستاده بود تا آنها را از این
گمراهی و هلاکت رها کند و به این بی هدفی، بی سامانی و بی معنایی پایان دهد. چه خون دلی خورد و چه
رنجی کشید و بسیاری باور نکردند.

گروهی به این گمراهی عادت و به این بی هدفی و بی سامانی خو کرده بودند. گروهی هم
ریاست و ثروت و مقامشان در گروِ گمراهی و جاهلیت گروه دیگر بود و او استوار، صبور، مهربان و
مدبّر چشم ها را می گشود و راه ها را نشان می داد و نسل آدمیت را از گرداب جاهلیت رها می کرد.
بلندترین درود و سلام و رحمت و برکات خدا براو باد که پرده گمراهی ها را درید و راه ها را نمود.

شفیع امت

ای گروه مؤمنان، ای خیل اسلامیان و ای امت آخرین رسول خدا! به یقین خداوند بر شما منت