پاورپوینت کامل فاطمه علیهاالسلام در آیینه شعر فارسی ۴۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فاطمه علیهاالسلام در آیینه شعر فارسی ۴۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فاطمه علیهاالسلام در آیینه شعر فارسی ۴۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فاطمه علیهاالسلام در آیینه شعر فارسی ۴۸ اسلاید در PowerPoint :
۲۰۶
سپر می شکند
فاطمه! ای که غم از داغ تو، سر می شکند
زیر بار غم تو، کوه کمر می شکند
مرغ حقّ بودی و رفتی سوی باغ ملکوت
جبرئیل است که از داغ تو، پر می شکند
وادی قُدس بُوَد یثرب و «فَاخْلَعْ نَعلیک»
به درستی که درین طور شَجَر می شکند
از فشار غم و اندوه به گلزار رسول
نونهالی که بود تازه و تر می شکند
از برم رفتی و اندیشه نکردی که مرا
بعد فقدان نبی، رکن دگر می شکند
جان به قربان تو و سینه سپر کردن تو
صبر کردی و نگفتی که سپر می شکند
محمدجواد غفورزاده (شفق)
مزار بی نشان
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
شبانه بغض گلوگیر من کنار بقیع
شکست و دیده ز دل اشکِ دانه دانه گرفت
ز پشت پنجره ها دیدگان پر اَشکم
سراغ مدفن پنهان و بی نشانه گرفت
نشان شعله و دود و نوای زهرا را
توان هنوز ز دیوار و بام خانه گرفت
مصیبتی است علی را که پیش چشمانش
عدو امید دلش را به تازیانه گرفت
چه گفت فاطمه کان گونه با تأثر و غم
علی مراسم تدفین او شبانه گرفت
فراق فاطمه را بوتراب باور کرد
شبی که چوبه تابوت را به شانه گرفت
سیّدفضل اللّه قدسی
حدیث دل
بس که دل بی ماه رویت در دل شب ها گریست
آسمان دیده ام زین غُصّه یک دریا گریست
باغبان عشق، در سوگت نه تنها ناله کرد
ای گُل پرپر، به حالت بلبل شیدا گریست
بار اِلها بین دیوار و دری، آن شب چه شد؟
کآسمان بر حال زار زُهره زهرا گریست
گشت خون آلوده چشم اختران آسمان
بس که زهرا تا سحر بر غربت مولا گریست
شد کویر تشنه سیراب ای فلک از بس علی
داغ بر دل، لاله آسا، در دل صحرا گریست
تا نبیند اشک او را،تا سحر هر شب علی
با حدیث دل به چَهْ گفت از غریبی یا گریست
شیر میدان شجاعت بود و یک دنیای صبر
من ندانم ای فلک با او چه کردی تا گریست
جواد جهان آرایی
آهسته آهسته
چو خورشید از نظرها شد نهان آهسته آهسته
دوباره نیلگون شد آسمان آهسته آهسته
شبی تاریک و دردآلود، چون روز سیه بختان
فکنده سایه غم و جهان آهسته آهسته
غبار ظلمت و گرد غم و آه دل طفلان
شده در بیت زهرا حکمران آهسته آهسته
چو لَختی بگذرد از شب، علی آماده می گردد
بشوید جسم آن آزرده جان آهسته آهسته
دل زینب ز غم سوزد ولی از خوف نامحرم
برآرد از دل سوزان فغان آهسته آهسته
کنار قبر زهرا اشک ریزد تا سحر امشب
چنان شمعی امیر مومنان آهسته آهسته
سیّدرضا مؤید
چراغ لاله
ز کف دادم چراغ لاله ام را
کنم پنهان ز دشمن ناله ام را
نه دست خود کفن کردم شبانه
تن زهرای هجده ساله ام را
محسن حافظی
آه آتشین
مدینه در وطن تنهاترینم
«ولی اللّه»ام و خانه نشینم
ز سوز داغ زهرای جوان مرگ
شرر خیزد ز آه آتشینم
محسن حافظی
مزار نور
دلم گرفته این جا، دیار نور کجاست؟
خزان رسیده ترینم بهار نور کجاست؟
هوای باغ پر از برگ زرد دلتنگی است
گلی که بشکفد از شاخسار کجاست؟
تمام حجم دلم شوق روشنایی هاست
کسی رسیده مگر از دیار نور کجاست؟
هنوز کار یهودای خیبری فتنه است
طلوعِ شب شکنِ ذوالفقارِ نور کجاست؟
بگیر حلقه فانوس دیده تر را
وز او بپرس که آیینه دار نور کجاست؟
دیار عاطفه و اشک ای مدینه عشق
کجاست تربت زهرا مزار تو کجاست؟
ز بی نشانی قبرش چه کس نشان دارد؟
دل صبور علی سوگوار نور کجاست؟
شب است و راه دراز و حرامیان در پیش
طلایه دار سحر شهریار نور کجاست؟
جعفر رسول زاده (آشفته)
خانه داری
مدینه از چه این سان بی قراری
تو هم از داغ زهرا سوگواری
مدینه دیده ای جز زینب من
کند یک چار ساله خانه داری
محمود شریفی (کمیل)
تشییع جنازه
امشب دل سنگ کوچه ها می گرید
یک شهر خموش و بی صدا می گرید
تشییع جنازه غریب زهراست
تابوت به حال مرتضی می گرید
جعفر رسول زاده (آشفته)
روشنگر دل ه
سوزنده تر از داغ تو، داغی نَبُود
پژمرده تر از تو، گل به باغی نبود
روشنگر دل هایی و اما افسوس
بر گمشده قبر تو، چراغی نبود
سیدرضا مؤیّد
باب شفاعت
ای خاکِ درِ تو تاجِ سرها زهرا
وی قبر تو مخفی ز نظرها زهرا
تا باب شفاعت تو باز است چه غم؟
گر بسته شود تمام درها زهرا
اختر طوسی
نور خدا
گُل بوته باغ مصطفی زهرا بود
آلاله داغ مرتضی زهرا بود
خورشیدِ بلندْ در شبستان وجود
سرچشمه رحمت خدا زهرا بود
مشفق کاشانی
ای سیّده زنان عالم
ای دخت گرامی پیمبر، ای سرّ رسول در تو مُضمر
در بیت شریف وحی خاتون، بر چرخ رفیع مجدّ اختر
ای شبه نبیّ به خُلق و اوصاف، ای نور مجسَّم مصوّر
ای خادم خانه تو حوّا، وای حاجب درگه تو هاجَر
در طور لقا یگانه بانو، در مُلک وجود زیب و زیور
با شیر خدا علیّ عالی، هم سنگر و هم پیام و همسر
بر رفعت قدر تو گواه است، بیت و حجر و مقام و مشعر
ای سیّده زنان عالم، ای بِضعه حضرت پیمبر
قرآن به فضیلت تو نازل، برهان تو محکم و مقرّر
روی تو جمال کبریایی، کوی تو رواق قُرب داور
ای جوی تو شبنمی است زمزم، و از بحر تو شعبه ای است کوثر
زان خطبه آتشین که پیچید در ارض و سما بسان تُندر
محکوم شد آن نظام و گردید، حقّ روشن و غالب و مُظَفّر
من عاجزم از بیان و صفت،تو بحری و من ز قطره کم تر
ای امّ مَحامِدْ و مَعالی، ای از تو مشام جان معطّر
با این همه عزّ و رفْعَتْ شأن، با آن همه فخر بی حدّ و مرّ
آیت اللّه صافی گلپایگانی
آیینه شکست
آن روز که پهلوی تو از کینه شکست
دل های مُحبّان تو در سینه شکست
تصویر تو را دِل علی آینه بود
اندوه تو سنگی شد و آیینه شکست
احمدرضا زارعی
کوثر فیض
فاطمه ای همسر شیر خدا
دُخت نبی، شافع روز جزا
ای که تو بر آل کسا، محوری
بر سر زن های جهان افسری
بِضعه پاک تن احمد تویی
طور لقا، جلوه سر مد تویی
نخل نبوت ز تو شد بارور
باغ امامت ز تو شد پر شجر
زهره و انسیه و حَوراء تویی
نور دل سید بطحا تویی
صبر و رضا طفل دبستان توست
ریزه خورِ سفره احسان توست
دهر ندیده است چو تو دختری
هر چه بدیده است، تو زان بهتری
گر تو نمی آمدی اندر وجود
کی اثر از عالم ایجاد بود
گشت نهان بر همه کس تربتت
تا بشناسند غم غربتت
محمد قدسی
زهره زهر
دریغ آن زهره زهرا کجا رفت؟
دریغ آن بِضعه طاها کجا رفت؟
روم پرسم من از شب زنده داران
که زهرا نیمه شب تنها کجا رفت
علی انسانی
غم پروانه
علی با دست خود، خِشت لحد چید
بساط ماتم خود تا ابد چید
دل خود را به غم دم ساز می کرد
کفن از روی زهرا باز می کرد
تو گویی ز آن رخِ گردیده نیلی
به رُخسار علی می خورد سیلی
از آن دامان خود پر لاله می کرد
که چون نی بند بندَش ناله می کرد
گُل خود را به زیرِ گِل نهان کرد
بهار زندگانی را خزان کرد
چنان از سوز دل بی تاب می شد
که شمع هستی او آب می شد
غم پروانه اش بی تاب می کرد
علی را قطره قطره آب می کرد
چو بر خاک مزارش دیده می دوخت
سراپا در میان شعله می سوخت
محمدعلی مجاهدی (پروانه)
مرغ سحر
دنبال جنازه ات اگر می نالم
آهسته تر از مرغ سحر می نالم
دیشت سر بالین تو اشکم می ریخت
امشب به غریبیِّ پدر می نالم
جعفر رسول زاده (آشفته)
گهواره غم
آن شب مدینه کشتیِ دریای غم بود
دریای غم از کثرت ظلم و ستم بود
آن شب سپیده با سحر هم درد می شد
گلبرگ سبز آرزوها زرد می شد
آن شب درون خانه ساقیِّ کوثر
غم بود و ماتم بود و اسما بود و حیدر
آن شب گلان باغ هستی جمع بودند
با بلبلی پروانه یک شمع بودند
آن شب برادر با برادر راز می گفت
خواهر به خواهر درد دل را باز می گفت
آن شب حس
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 