پاورپوینت کامل سالروز رحلت حضرت زینب علیهاالسلام ۹۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سالروز رحلت حضرت زینب علیهاالسلام ۹۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سالروز رحلت حضرت زینب علیهاالسلام ۹۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سالروز رحلت حضرت زینب علیهاالسلام ۹۷ اسلاید در PowerPoint :

۱۳۳

باغبان ارزش ه

در ولادت تو ای عقیله بنی هاشم ـ ای مادر همه رنج ها و مصایب ـ لبخند بر لب ها خشکید و
اشکْ چشم های مشتاقِ دیدارِ تو را بارانی کرد. تو باران رحمت خدا بودی و سینه ای لب ریز
از مهر اهل بیت علیهم السلام . کوه صبوری بودی و دریای بردباری و تحمل. آمدنت برای صبوری بود
و چشم گشودنت آغاز بردباری، و همین مظلومیّت تو بود که پرده ای از اشک بر شادی
آمدنت کشید. تو باغبان ارزش هایی بودی که اهل بیت عصمت بذرافشانی کرده بودند و تو
ای باغبان مهربان، چه صبورانه در اوج سختی ها نهال ارزش ها را بارور کردی و به بار
نشاندی.

شادی تولد

امیرمؤمنان علی، علیه السلام ، در انتظار ولادت نوزادی پاک به سوی خانه می آید. امام حسین، علیه السلام ،
شاد از تولد خواهری کوچک، مشتاقانه خبر این ولادت را به پدر می دهد و چشم در چشم
پدر به دنبال شادی و شفعی است که در چشم هر پدری به هنگام تولد نوزادش شور
می افکند. اما اشک بی اختیار برقِ شادی چشم های امام را در پرده می کشد. امام حسین، علیه السلام ،
متحیر می ماند. تصویر اندوه و رنجی که بر دوش این نوزاد نورسیده کشیده خواهد شد در
دل مولا علی، علیه السلام ، مرور می شود و راه بر اشک می گشاید.

الفتی الهی

الفتی که قلب زینب کبری را با امام حسین، علیه السلام ، گره می زند از هم اینک، در اولین چشم
گشودن او، استوار می شود. گریه نوزاد آرام نمی شود تا برادرش حسین علیه السلام او را در آغوش
بگیرد و چه عشقی دارد این برادرْ به این نوزادِ نورسیده! آغوش آرام برادر نوای گریه نوزاد را
خاموش می کند و الفتی را که در قلب های آن دو موج می زند می نمایاند و این الفت محکم و
محکم تر می شود تا روزی که با شهادت برادر قلب خواهر را شرحه شرحه کند و به این خون
دل ها درخت اسلام آبیاری شود.

جامی از عشق و صبر

خداوند جام وجود تو را زینب، از عشق و صبر لب ریز کرده است؛ عشق به خدا، عشق به
اهل بیت، و عشق به خاندان رسالت؛ آن گونه که سینه ات همه رنج ها را در خود بگنجاند و دم
بر نیاورد؛ آن چنان که در آینه دلت تصویر همه رنج ها را ترسیم کنی و زبان به
شِکوه مگشایی.

آینه مظلومیت مادر

تو از تبار یاس کبودی. بر شاخسار عصمت روییده ای. تو آینه مظلومیّت مادر و ترجمه دوباره
صبوری او هستی. عصمت فاطمی در سینه ات موج می زند و بلندی مرتبه اش تو را به سوی
خود می کشاند. در آینه وجود تو «فاطمه بودن» موج می زند. چه شایسته فرزندی بودی تو
ای زینب، ای دختر فاطمه زهرا علیهاالسلام . مظلومیت را چون مادر با درونت عجین کردی و
صبوری را نیز. اگر او واسطه نبوت و ولایت بود ردای امامت نیز با دست تو از دوش امام
حسین علیه السلام به قامت امام سجاد علیه السلام منتقل شد. اگر او ندای مظلومیّت علی علیه السلام را سر داد،
خطبه های تو نیز از فریاد مظلومیت حسین علیه السلام سرشار بود. سلام و درود خدا بر تو و بر مادر
بزرگوارت فاطمه زهرا.

زینت پدر

تو افتخار عالمی ای زینب؛ ای زینت پدر؛ مایه فخر علی؛ ای گل بوستان نبوی. مولا علی علیه السلام
شهسوار آفرینش، که افتخار عالم و آدم به اوست، به تو فخر می ورزد و تو را زینت پدر
می خواند و تو به راستی مایه فخر پدری؛ چرا که شجاعت و شهامت و مهربانی و لطافت و
فصاحت و بلاغت و کمال و بزرگی او را در آینه قلبت به تصویر کشیده ای. چون تو بر منبر
خطابه سخن می راندی گویی ندای علی علیه السلام بود که به حق بلند شده و می خروشید. مرحبا بر
بلندای همتت ای زینب.

خشنودی به خواست خدا

امروز را در کلاس عشق به آموختن نشسته ایم تا از آموزگار عشق، زینب کبری علیهاالسلام ، درس
معرفت بیاموزیم. امروز آمده ایم تا مقام رضا و صبر را در آینه وجودش ببینیم و بیاموزیم که
رضا به خواست خدا یعنی از عزیزترین ها دست کشیدن و در برابر معبود به شکرانه سر
تسلیم ساییدن؛ یعنی آرامش شب را در راز و نیاز با معبود جستن و از آرام و قرار دنیوی
گریختن؛ یعنی بر گلوی برادر بوسه زدن و برای خدا از او دل کندن؛ یعنی لحظه لحظه عمر را
با رنج ها و مصیبت ها گذراندن و در ژرفای دل شکرگذار خدا بودن.

چشمه سار بندگی

زینب علیهاالسلام معلم عشق و عرفان بود آموزگار معرفت و کمال. عشق او به ولایت، و اطاعت
محض او از امام و ولیّ آنی از دل پرمهر و داغدیده اش بیرون نرفت و قدم به قدم با رنج ها
پیش رفت. هنوز دیرزمانی از رحلت جان سوز جد بزرگوارش و خاطره تلخ آن نمی گذشت
که مظلومیت پدر به دلش آتش زد و مادر در اوج مظلومیت ترکش گفت. هنوز خون سرخ
فرق شکافته پدر از محراب پاک نشده بود که برادر به جنگ خوانده شد و چندی بعد تیرهای
بلا بدن بی جان برادر را نشانه گرفت و در پی همه دردها، اندوه بی پایان حادثه عاشورا بود.
کاروان به سوی وادی شهادت پیش می رفت و عزیزترین کسِ زینب را به آغوش شهادت
می سپرد. اما زینب، این چشمه سار اطاعت از خدا و امام، این دریای رضایت و صبر، این
اسوه شیفتگی در برابر ولایت و امامت، دمی زبان به گلایه مگشود. نجوای او یکسره سپاس
خدا و مهرورزی به امام و دفاع از ولایت بود.

منش زینبی

ای عصاره بردباری خلقت، ای سینه لب ریز از رنج ای مهربان ترین و مظلوم ترین یاور ولایت،
امروز در رفتن تو به سوگ نشسته ایم و مظلومیت تو را دوره می کنیم. به ارزش هایی که تو به
خون دل پروریدی چشم می دوزیم و قدم در راه تو می نهیم. امشب به یاد تو سحرگاه بیدار
می شویم و به یاد نماز شبِ نشسته تو قامت می بندیم. دخترکانمان را که به یاد تو زینب
نامیده ایم، با قصه رنج های تو در خواب می کنیم تا از چشمه سار معرفت تو لب ریز شوند؛ تو
را بشناسند و به روشنای وجودت نور گیرند. ای صبورترین قامت ایستاده دهر…

غروب عاشور

آفتاب غروب عاشورا چقدر آتشین و حسرت بار است! خورشید خجل از قساوت و جهل
مردم کوفه و شرمگین از سنگ دلی و بی حرمتی شان غروب می کند و زینب، علیهاالسلام ، خسته و
دردمند و داغدار و سوخته جان با جگری شرحه شرحه از زهر مصیبت و دلی لب ریز از خشم
و انزجار از ظالمان و جاهلان کوفه، و با پاهایی رنجور و آبله زده از دویدن ها، ولی باصلابت و
استوار می ایستد. غروب نمی کند، می ماند و چشم به فردایی می دوزد که کسی به انتقام
برخیزد و مهدی موعود منتقم خون حسین، علیه السلام ، بیاید و از همه کوفیان عالم انتقام خون های
به ناحق ریخته شده را بگیرد.

رسالت زینب، علیهاالسلام ،

کاروان عشق با کوله بار غربت و درد، سوخته از آتش هجران و عطشناک قطره ای از زلال نگاه
امام به راه می افتد. زینب علیهاالسلام ، با مسئولیتی به سنگینی همه بار غربتش، از قتلگاه و از دلِ
جا مانده در قتلگاهش جدا می شود؛ بی قرار از شعله های فراق برادر که بر جانش خیمه زده
و نگران طفلانی که برادر به دستش سپرده و در هراس از آسیبی که ممکن بود به امام
سجاد، علیه السلام ، فرزند برادرش برسد. کاروان می رود و به شام، این شهر تیره و تار، می رسد، با
آن هیاهوی غفلت زدگان و بی خردی خواب آلودگانش. اینجا ابتدای رسالت زینب، علیهاالسلام ،
است. او در پس آن همه رنجوری و مصیبت اینک آمده است تا به خروشی خواب کوفیان را
پاره کند، چنان که تا پایان دهر خواب خوش به چشم کوفی صفتان راه نیابد و چراغ روشن
عاشورا خاموش نگردد. آمده است تا نیرنگ ها را برملا کند و حقایق را روشن سازد تا نام
عاشورا، که ترجمان حقیقی مکتب اسلام است، تا ابد جاودان ماند.

نقطه عطف تاریخ اسلام

آن گاه که داغ دیده و دربند کشیده و رنجور از بار مصیبت در برابر دیدگان مست و خون خوار
یزید مردانه ایستادی و سخنان آتشین راندی، همه کبر و غرورش را به خاک ذلّت کشاندی.
چنان به نکوهش و سرزنش، سفاهتش را نمایاندی که پریشان و درمانده از تو عذر خواست
و زبان به ندامت گشود. همه آنچه اندیشیده بود با دست همت بلند تو دگرگون شد و حادثه
عاشورا ـ که در نگاه آنان لحظه جانشینی اسلام دل خواهشان به جای اسلام ناب محمدی ـ
بود. با کلام روشنگر و خروش بیدارکننده تو به نقطه عطف اسلام ناب محمّدی بدل شد و
این تمام هدفی بود که صدای تو را در آن لحظات طاقت فرسا به چنان خروش آتشینی بلند
کرده بود، ای صبورترین قامت مقاومت!

عبودیت محض

آن روز در مدینه در میان نگاه های عافیت طلب مردم، حضرت فاطمه زهرا، علیهاالسلام ، رنجور و با
قلبی آکنده از درد، به خطابه می ایستد و امروز در کوفه در میان نگاه های سست و خون خوار
یزید و درباریانش، زینب کبری، علیهاالسلام ، مصیبت دیده و داغ هجران کشیده، با قلبی اندوهناک از
حادثه عاشورا به خطابه می ایستد. او نیز سخن به سپاس خدا می گشاید که «از خدا جز نیکی
ندیدیم». و این معنای تام دین داری و بندگی محض و راستین است که چون درّی گران بها در
صدف وجود فاطمه زهرا و دخترش زینب کبری، علیهاالسلام ، پروردانده می شود و این بندگی
راستین در نماز نشستهِ شب عاشورای زینب به اوج می رسد که گرچه توان ایستادن در او
نیست، امّا زبان به نجوا قادر است و چه چیز شیرین تر از نجوا با معبود!

زیباترین تصویر

آبشار عرفان زینبی هنوز در جریان است و رشحات طراوت بخش آن هنوز به جان ها زندگی
می بخشد. از بلندای فهم و همت او هنوز نوری روشنگر فرو می تابد و از سایه سار وجودش
هنوز نسیم نجابت و وقار می وزد. او آمد تا زیباترین تصویر از حضور زن مسلمان را در
جامعه بنمایاند. همّت بلند او و خروش پرصلابتش نعره های مستانه ظالمان را خاموش کرد.
آن همه نیرنگ و حیله سیاست مداران روز را به خطبه ای غرّا بر ملا نمود؛ اما چنان بر حریم
عفّت و حیای خود پایدار ماند و بزرگوارانه و صبور از حریم آن پاسداری کرد که حیرت
تاریخ را برانگیخت. به راستی که او یگانه آموزگار وقار و نجابت و ایمان در طول تاریخ بود.

پاسداری از حجّت زمان

زینب، علیهاالسلام ، از ابتدای آمدنش صبوری را آموخته است. با مصیبت و رنج آشنا شده و
بردباری را لحظه لحظه تجربه کرده است، تا برای غروب عاشورا مهیّا باشد و بتواند همه
مصیبت های آن روز را تحمل کند و صبور بماند؛ تا داغ هجران عزیزترین برادر او را نشکند و
آتش آن جنایت عظیم دامن بردباری اش را نسوزاند؛ بایستد و پایدار بماند تا آن لحظه که
دشمن شمشیر به دست بر سر حجّت زمان امام سجاد، علیه السلام ، حاضر شود و زینب، علیهاالسلام ، در
برابر دشمن بایستد و به آتش نگاه خشمگین و موج خروش پرصلابتش، قدرت پوچ دشمن
را درهم شکند و راه بر عزم بی بنیادش بندد.

بازگشت به مدینه النبی

زینب کبری، علیهاالسلام ، داغدیده و پریشان، با کوله باری از اندوه شقایق های پرپر شده کربلا اینک
به مدینه النبی باز می گردد تا اندوه سینه پردرد را بر مزار جدّش به زاری بازگوید. کوچه های
مدینه آینه هزاران خاطره است که در ذهن لب ریز از مصیبت او دوره می شود: خاطره آغوش
گرم پیامبر، شهادت جان سوز پدر و مادر، شهادت مظلومانه برادر و نیرنگ ها و
عافیت طلبی ها. او اینک بعد از همراهی با مولایش حسین، علیه السلام ، در سفر عشق و شهادت تنها
و داغدیده به مدینه باز می گردد و بر مزار جدّش، به پهنای یک عمر مصیبت، می گرید. قطره
قطره اشک او عصاره رنج هایی است که او پیام آور آن بوده و روشنگر هدفی است که اهل
بیت در راهش رنج ها به جان خریده اند. قطره های اشک زینب، علیهاالسلام ، آب حیات جاودانی
است که بر ریشه های درخت اسلام می چکد.

عروج ملکوتی پاسدار پیام کربلا

حضرت زینب کبری علیهاالسلام ، این پیام رسان بزرگ عاشورا، پس از واقعه کربلا با دلی پر از اندوه و
غم، در حالی که بازماندگان شهدای کربلا را سرپرستی می کرد، لحظه ای از پیام رسانی این
نهضت بزرگ آرام ننشست. در مسیر راه کربلا تا مدینه همواره به امر مهمّ روشنگری و
بیدارسازی مردم و افشای جنایت ننگین یزیدیان مشغول بود؛ امّا خاطره تلخ شهادت سرور
شهیدان و یاران باوفای او چیزی نبود که بتوان آن را به فراموشی سپرد. زینب علیهاالسلام در فراق
آخرین یادگارِ مادر چون شمع می سوخت و هر روز بیش از پیش شکسته می شد و در نهایت
پس از تحمّل یک سال و اندی اندوه و رنج و مصیبت، با قلبی آزرده و قدی از غصه خمیده،
در روز یکشنبه پانزدهم رجب سال ۶۲ ق دیده از جهان فرو بست. جنازه مطهرّش بنا بر قول
مشهور در جنوب شرقی دمشق ـ در محلی که به «راویه» معروف بود و امروزه آنجا را زینبیه
دمشق می نامند ـ دفن شد و از آن روز این مکان شریف مورد توجّه دوستداران اهل بیت علیهم السلام
قرار گرفت به طوری که همه روزه از سرتاسر عالم به قصد اظهار ارادت، به زیارت
آن حضرت روی می آورند.

زینب علیهاالسلام در دروازه مدینه

پس از رسیدن کاروان اسرا به دروازه مدینه، چون چشم عقیله بنی هاشم به خانه های مدینه
افتاد، با یادآوری خاطره های خوش گذشته و مصیبت های سختی که در صحرای کربلا به
اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم وارد شده بود، در حالی که بی اختیار اشک از دیدگانش جاری بود، زیر
لب این گونه با مدینه سخن می گفت: «ای مدینه جدّم، ما را به خود راه مده، که با کوله باری از
حزن و حسرت آمده ایم. وقتی از پیش تو می رفتیم، همه با هم بودیم، امّا اکنون بدون مردان و
فرزندانمان بازگشته ایم….».

درد دل زینب علیهاالسلام با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم

… به حرم پیامبر که می رسی داخل نمی شوی. دو دست بر چوبه در می گذاری و فریاد
می زنی: یا جدّاه، من خبر شهادت برادرم حسین علیه السلام را برایت آورده ام و همچون آفتابی که در
آسمان عاشورا درخشید و در کوفه و شام به شفق نشست، در مغرب قبر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم غروب
می کنی. افتان و خیزان به سمت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می روی خودت را روی قبر می اندازی و درد
دلت را با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آغاز می کنی. شاید به اندازه همه آنچه در طول این سفر گریسته ای،
پیش پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم گریه می کنی و همه مصائب و حوادث را مو به مو برایش نقل می کنی [و
آن گاه می گویی] و اکنون با یک دنیا مصیبت و غربت تنها مانده ام.

روزهای تلخ بعد از عاشور

بعد از واقعه عاشورا حضرت زینب علیهاالسلام از هر فرصتی برای بیداری مردم و برملا ساختن
ماهیّت دشمن ناجوان مرد امام شهیدان استفاده می کند. آن گاه که پس از ورود به مدینه، زنان
مدینه از چگونگی حادثه عاشورا می پرسند، در جواب می فرماید: «با چه زبانی واقعه
عاشورا را شرح دهم؟ بیان من از آن قاصر است. ای بانوان قریش، ای دختران بنی هاشم،
چیزی می شنوید و حکایتی به گوش می سپارید. اگر شرح حال شهدا و اسرا را باز گویم
ملامتم خواهید کرد که چگونه با دیدن آن مصیبت گران هنوز زنده ام…». آن گاه با چشم
اشک بار به شرح واقعه می پردازد و با شنیدن سخنان او ناله و افغان از فضای مدینه بلند
می شود. نقل می کنند تا جان در بدن زینب علیهاالسلام بود، همیشه به یاد کربلا بود و چون چشم او
به عزیز برادرش امام زین العابدین علیه السلام می افتاد، اندوهش تازه می شد و شروع به گریستن
می فرمود.

گزیده ای از زیارت نامه حضرت زینب علیهاالسلام

سلام بر تو ای دختر رسول خدا ولیّ خدا؛ سلام بر تو ای دختر سرور بانوان دو عالم؛… سلام
بر تو ای بانوی پرهیزگار پاکیزه؛ سلام بر تو ای صدیقه صغری؛ سلام بر تو صاحب مصیبت
گران؛ سلام بر تو ای بانوی ستم دیده اندوهگین؛ سلام بر تو ای عصمت صغری؛ گواهی
می دهم که تو صبر و شکیبایی را پیشه خود ساختی و همواره سپاس گزار و خشنود بودی.
ای پاسدار همیشگی حجاب و وقار،… شهادت می دهم که به خاطر خدا و رسولش و به
خاطر امیرالمؤمنین علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام و امام حسن و امام حسین علیه السلام ، خیرخواهی و
نصیحت کردی و در تمام طول عمر پربرکت خود آنان را یاری فرمودی…

گریه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بر مصائب زینب علیهاالسلام

روایت کرده اند وقتی زینب علیهاالسلام متولّد شد رسول اکرم علیهاالسلام به منزل علی علیه السلام آمدند. فرزند
نورسیده حضرت زهرا علیهاالسلام را طلبیدند. او را در آغوش گرفتند و به سینه خود چسباندند.
صورت بر صورتش نهادند

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.