پاورپوینت کامل پیامهایی به مناسبت رحلت علامه طباطبایی ۵۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پیامهایی به مناسبت رحلت علامه طباطبایی ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیامهایی به مناسبت رحلت علامه طباطبایی ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پیامهایی به مناسبت رحلت علامه طباطبایی ۵۲ اسلاید در PowerPoint :

۷۵

مراحل زندگی

علامه سیدمحمدحسین طباطبایی از خاندانی دانش پرور برخاسته اند و تا چهارده پشت ایشان از دانشمندان و
علمای به نام تبریز بوده اند. ولادت آن بزرگوار در پایان سال ۱۳۲۱ هجری قمری مصادف با ۱۲۸۲ شمسی بوده
است. ایشان در زادگاه خود تحصیلات مقدماتی را به انجام رساند. در سال ۱۳۰۴ رهسپار نجف شدند و ده سال در
آن مرکز جهانی علوم اسلامی به تکمیل معلومات خود پرداختند و نزد استادان معروفی مانند نائینی، کمپانی و
بادکوبه ای دروس بالای فقه و اصول و فلسفه را خواندند. همچنین ریاضیات را نزد سیدابوالقاسم خوانساری و
اخلاق و عرفان علمی و تفسیر قرآن کریم را از محضر حکیم و عارف وارسته، حاج میرزا علی آقای قاضی
طباطبایی آموختند. سپس در سال ۱۳۱۴ به زادگاه خود بازگشت و به سبب تنگی وضع معیشتی مجبور شدند ۱۰
سال در تبریز بمانند. سپس به قم مهاجرت کردند و تا پایان عمر در آنجا به تدریس علوم عقلی و تفسیر قرآن
مشغول بودند.

علامه در نجف

در سال ۱۳۰۴ علامه طباطبایی، برای گذراندن مراتب عالی دروس حوزوی، به همراه همسر و فرزند
نورسیده اش «محمد» عازم نجف اشرف شدند و منزل محقری اجاره کردند. غربت نا مأنوس بودن با محیط و
گرمای هوا، شرایط ناگواری برای این خانواده کوچک بوجود آورد. تنگی منزل و نبودِ آب خود مزید بر مشکلات
بود. در این اوضاع تنها دلخوشی علامه و همسرش محمد کوچک بود. ولی ناگهان بیمار شد و بساط شادمانی
خانواده را به یکباره برچید. نبود پزشکان متخصص و لوازم پزشکی مورد نیاز، باعث وخیم شدن حال محمد
کوچک و مرگ او شد. فقدان آن کودک در دیار غربت، علامه و همسر مهربانش را در سوگ و ماتم نشاند. مرحوم
علامه بار سنگین غم را در دل خود پنهان می کرد و همسرش را تسکین می داد. مدتی بعد خداوند فرزند دیگری به آ
نها عنایت فرمود، ولی این شکوفه نورسته هم پس از یک سال سر به تیره تراب گذاشت و غم این خانواده جوان را
تازه کرد. فرزند سوم هم به سرنوشت برادران خود دچار شد و این وضع خاطر لطیف همسر مهربان علامه را آزرده
می ساخت. علامه طباطبایی به پیشگاه خداوند زاری می کرد تا از چنین وضع پریشانی رهایی یابند. روزی آیت الله
قاضی طباطبایی که استاد علامه، و از بستگان همسرش بود، به منزل ایشان آمدند و از آنها دلجویی فرمودند. هنگام
رفتن به همسر مرحوم علامه فرمودند این بار فرزندتان پسر است و باقی می ماند. نامش را عبدالباقی بگذار تا
ان شاءالله برایتان بماند. علامه که تا آن زمان از بچه دار شدن همسرش خبر نداشت، متحیر ماند اما سرانجام
پیش بینی این عارف وارسته درست درآمد و خداوند فرزندی به آنها عنایت فرمود.

وضعیت معیشتی

علامه طباطبایی به اتفاق همسر و برادرش به مدت ده سال در نجف اشرف اقامت داشت. آن حکیم الهی ضمن
کسب معارف فقهی، عرفانی و فلسفی، موفق به تدوین آثاری در حکمت و کلام شد. اما در اواخر این دوران از
جهت معیشتی با مشکل روبرو شد؛ زیرا نسبت به مصرف سهم امام و بیت المال حساس بود و هزینه زندگی را با
درآمد ملکی موروثی اش در تبریز اداره می کرد که از تبریز به نجف حواله می شد. در اواخر اقامت علامه، دولت از
ارسال وجوه به خارج کشور جلوگیری کردو دیگر مبلغی به دست علامه بزرگوار نرسید و دچار تنگنا شد. مدتی را
به صرفه جویی شدید و فروش اثاث منزل و قرض گرفتن گذراندند و در انتظار رسیدن پول بودند، تا اینکه به طور
غیرمنتطره وجهی از ایران رسید و علامه پس از پرداخت بدهی ها عازم ایران شد.

همسر علامه طباطبایی

قمرالسادات، همسر علامه، از خانواده متدین و پاک طینت طباطبایی، زنی بود که در سیر تکاملی و سلوک علامه
نقش مؤثر داشت. خانمی که همه عمر را در طبق اخلاص گذاشت و در راه این عارف والامقام تقدیم کرد.
دشوارترین مشقّت ها را در غربت شهرهای نجف و قم تحمل کرد و حتی یک بار هم گلایه نکرد. مهندس
سیدعبدالباقی طباطبایی، فرزند این خانواده می گوید: هنگامی که خواستیم به قم عزیمت کنیم به مادرم گفتم: شب
عید که وقت مسافرت نیست؛ در این هوای سرد کجا می خواهیم برویم؟ مادرم نگاهی به من کرد و در حالی که اشک
چشمانش را پاک می کرد این شعر را خواند:

رشته ای بر گردنم افکنده دوست

می کشد هرجا که خاطرخواه اوست

رشته برگردن نه از بی مهری است

رشته عشق است و بر گردن نکوست

قدردانی از همسر

حضرت علامه طباطبایی درباره همسر خود چنین می گوید: این زن بود که مرا به اینجا رسانید؛ او شریک من در
کارهای علمی است و هرچه نوشته ام نصفش مال این خانم است. او به حدی به من کمک می کرد که گاه از چگونگی
تهیه قبای خود اطلاع نداشتم (به این معنا که می رفت پارچه ای انتخاب می کرد، می خرید و پس از دوخت و
آماده سازی در اختیار ایشان قرار می داد) وقتی مشغول تحقیق و پژوهش بودم، با من سخن نمی گفت و سعی
می کرد، شرایط آرامی برایم ایجاد کند، رشته افکارم گسسته نشود و هر ساعت در اطاق مرا باز می کرد و آرام چای را
می گذاشت و می رفت. مرحوم علامه به همسر باوفایش عشق می ورزید و برایش احترام بسیاری قائل بود. پس از
مرگش تا مدتها مرحوم علامه هر روز بر سر قبرش حاضر می شد و در فقدان او ناباورانه اشک می ریخت و این مهر
دوسویه همگان را به تعجب وا داشته بود.

بی آلایشی و ساده زیستی

آیت الله سیدمحمدحسین طهرانی، از شاگردان علامه طباطبایی می گوید: آیت الله حجت تصمیم به توسعه
مدرسه حجتیه قم گرفت. زمین هایی را خرید و در پی آن بود که نقشه مناسبی برای مدرسه تهیّه کند تا طرح
جامع اش را اجرا کند. مهندسان نقشه های متعددی کشیدند ولی ایشان نپسندید. سرانجام شنیدیم سیدی از تبریز
آمده و نقشه ای رسم کرده که مورد پسند آیت الله حجت واقع شده است. همچنین شنیدیم این سید در ریاضیات و
فلسفه استاد است و درس فلسفه ای شروع کرده است. بسیار مشتاق زیارت ایشان بودیم تا اینکه روزی یکی از
دوستان آمد و گفت آقای قاضی از زیارت مشهد برگشته، بیاید به دیدنش برویم. چون به منزل شان وارد شدیم،
متوجه شدیم آن مرد معروف و آن فیلسوف و ریاضی دان همان سیدی است که ما هر روز او را در کوچه می دیدیدم و
از بس ساده زیست و بی آلایش بود، حتی احتمال نمی دادیم اهل علم باشد، چه رسد به اینکه فیلسوف و دانشمند
باشد.

تفسیر المیزان

آیت الله سیدمحمدحسین طهرانی در وصف تفسیر گران سنگ مرحوم علامه طباطبایی، المیزان، می گوید:
روزی به حضرت استاد عرض کردم: هنوز حوزه های علمیه به ارزش واقعی تفسیر شریف المیزان پی نبرده اند و اگر
حوزه علمیه به تدریس و تحقیق این کتاب با ارزش مشغول شود و پیوسته این کار را ادامه دهد، پس از دویست سال
ارزش این کتاب معلوم خواهد شد و باز عرض کردم: وقتی به مطالعه این کتاب مشغول می شوم در بعضی از اوقات
که آیات را به هم ربط می دهید و از راه موازنه و تطبیق آیات معنی را بیرون می کشید، جز آنکه بگویم در آن هنگام
قلم وحی و الهام الهی آنرا بر زبان شما جاری ساخته است؛ تعبیر دیگری ندارم. ایشان سری تکان دادند و فرمودند:
این فقط حسن نظر شما است. ما کاری نکرده ایم.

تواضع استاد

آیت الله سیدمحمدحسین طهرانی در وصف تواضع استاد خود علامه طباطبایی می گوید: از زمان طلبگی، ما در
قم به منزل ایشان رفت و آمد داشتیم و هیچگاه نشد با ایشان به جماعت نماز بخوانیم و این غصه در دل ما مانده بود
که جماعت ایشان را درک نکرده ایم. سالی در ماه شعبان به مشهد مقدس مشرف شدند و مهمان ما بودند. موقع نماز
مغرب سجاده ای برای ایشان و یکی از همراهان پهن کردم و از اطاق خارج شدم؛ به امید اینکه استاد به نماز مشغول
شوند و سپس من داخل شوم و نماز را به امامت حضرت علامه بخوانم. قریب یک ربع ساعت از مغرب گذشت، آن
رفیق همراه، مرا صدا زد و گفت: ایشان همینطور نشسته و منتظر شماست. آمدم محضر استاد عرض کردم: چهل
سال است از شما تقاضا کرده ام که یک نماز با شما بخوانم ولی تا به حال نشده است قبول بفرمایید ما به شما اقتدا
کنیم. با تبسم ملیحی فرمودند: یک سال دیگر هم روی آن چهل سال! سرانجام بنده را مجبور به امامت جماعت
کردند.

عظمت روح و هیبت استاد

آیت الله محمدتقی مصباح یزدی پیرامون شخصیت علامه طباطبایی می گوید: علامه طباطبایی مظه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.