پاورپوینت کامل کلمات قصار حضرت علی(ع) و معنای منظوم آن ۳۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل کلمات قصار حضرت علی(ع) و معنای منظوم آن ۳۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کلمات قصار حضرت علی(ع) و معنای منظوم آن ۳۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل کلمات قصار حضرت علی(ع) و معنای منظوم آن ۳۴ اسلاید در PowerPoint :

۶

اگر پرده به کنار رود، بر یقین من افزوده نمی شود.

حال خلد و حجیم دانستم

به یقین آن چنان که می باید

گر حجاب از میانه برگیرند

آن یقین ذره ای نیفزاید

رشیدالدین وطواط

پرده را گر ز پیش بردارند

مر مرا در یقین نیفزاید

زانکه امروز کار فردا را

آنچنان دیده ام که می باید

محمدبن غازی ملطیوی

مردم خفتگانند؛ چون بمیرند بیدار می شوند.

مردمان غافلند از عُقبی

همه گویی به خفتگان مانند

ضرر غفلتی که می ورزند

چون بمیرند آنگهی دانند

رشیدالدین وطو

از این خواب اگر کوته است ار دراز

گِه مرگ بیدار گردیم باز

اسدی طوسی

تا چنین زنده ای تو در خوابی

چون بمیری تمام دریابی

اوحدی

گفت مرد خرد در این معنی

که سخن های اوست چون فتوی

خفته اند آدمی ز حرص و غلو

مرگ چون رخ نمود «فانتبهوا»

حدیقه سنایی

مردم به زمانه خویش شبیه ترند تا به پدران خویش.

خلق را نیست سیرت پدران

همه بر سیرت زمانه روند

دوستند آن که را زمانه نواخت

دشمنند آن که را زمانه فکند

رشیدالدین وطواط

سربه سرخلق جهان مانند دَورند ای پسر

نیستند از صد یکی ماننده جدّ و پدر

عادل بن علی شیرازی

آن که قدر و اندازه خویش بشناسد، هلاک نمی شود.

هرکه مقدار خویشتن بشناخت

از همه حادثات ایمن گشت

از مضیق غرور بیرون جست

در مقام سرور ساکن گشت

رشیدالدین وطواط

گرفتی از سر غفلت کم خویش

نمی دانی بهای یک دم خویش

از این غفلت چو فردا گردی آگاه

پشیمانی ندارد سودت آنگاه

عطار نیشابوری

ارزش هرکس به اندازه چیزی است که آن را نیکو می داند.

قیمت تو در آن قَدَر علم است

که تن خود بدان بیارایی

خلق در قیمتت بیفزایند

چون تو در علم خود بیفزایی

رشیدالدین وطواط

قیمت هرکس به قدر علم اوست

همچنین گفته است امیرالمؤمنین

ناصرخسرو

شرف و قیمت و قدر تو به فضل و هنر است

نه به دیدار و به دینار و به سود و به زیان

فرّخی

هرکه خود را بشناسد، پروردگار خویش را خواهد شناخت.

بر وجود خدای، عزّ و جلّ

هست نفس تو حجتی قاطع

چون بدانی تو نفس را، دانی

کوست مصنوع و ایزدش صانع

رشیدالدین وطواط

چون گوهر خویش را ندانستی

مر خالق خویش را کجا دانی

ناصرخسرو

چون تو در علم خود زبون باشی

عارف کردگار چون باشی

سنایی

مرد در زیر زبانش پنهان است.

مرد پنهان بود به زیر زبان

چون بگوید سخن بدانندش

خوب گوید، لبیب گویندش

زشت گوید، سفیه خوانندش

رشیدالدین وطواط

تا مرد سخن نگفته باشد

عیب و هنرش نهفته باشد

سعدی

زبان در دهان ای خردمند چیست

کلید درِ گنج صاحب هنر

چون در بسته باشد چه داند کسی

که جوهرفروش است یا پیله ور

سعدی

آدمی مخفی است در زیر زبان

این زبان پرده است بر درگاه جان

مولوی

با هر سخنی که گفت برهان شده مرد

کش پایه به چاه یا به کیهان شده مرد

پس حرف همان است که مولا فرمود

«در زیر زبان خویش پنهان شده مرد»

شهریار

پرده گشایِ عقلِ هر آن کس بود سخن

بتوان شناخت نیک و بد هرکس از کلام

لامع

هنر به دست بیان است از اختیار سخن

چنان که زیر زبان است پایگاه رجال

عنصری

حال متکلم از کلامش پیداست

از کوزه همان برون تراود که در اوست

شیخ بهایی

سخن آوای هرچه بردارد

مایه خویش از او پدید آرد

بنماید به خلق پایه خویش

آگهی شان دهد ز مایه خویش

گرچه مردی بزرگوار بود

در معانی سخن گزار بود

تا نگوید سخن ندانندش

خیره و عمرسار خوانندش

مرد زیر زبان بود پنهان

سایر است این مثل به گرد جهان

هرکه زبان او خوش باشد، برادران او بسیار باشند.

گر زبانت خوش است جمله خلق

در مودّت برادران تواند

ور زبانت بدست، در خانه

خصمِ جانِ تو چاکرانِ تواند

رشیدالدین وطواط

همی تا توانی سخن نرم دار

دل مردمان با سخن گرم دار

کسی را میازار در گفتگوی

به کین و زیان کسان ره مپوی

ملک الشعرای بهار

خوب گفتن پیشه کن با هرکسی

کاین برون آهنجد از دل بیخ کین

مر سخن را گندمین و چرب کن

گر نداری نان چرب و گندمین

خوب گفتار ای پسر بیرون برد

از میان ابروی دشمنْت چین

ناصرخسرو

با نیکی کردن آزاد بنده می شود [و راه خدمتکاری می پوید].

گرت باید که پیش تو باشند

سروران جهان سرافکنده

مردمی کن که مردمی کردن

مرد آزاد را کند بنده

رشیدالدین وطواط

بشارت ده مال بخیل را به میراث خوار یا آفتی از روزگار.

هرکه را مال هست و خوردن نیست

او از آن مال بهره کی دارد

یا به تاراج حادثات دهد

یا به میراث خوار بگذارد

رشیدالدین وطواط

بخل نخلی است دخل آن همه خار

خار آن جان خستگان آزار

بخل نخلی است نوش آن همه نیش

جگر خستگان ز نیشش ریش

هیچ گه بر در بخیل مرو

به عزیزی او ذلیل مشو

جامی

هرکه بر خویشتن نبخشاید

گر نبخشد کسی بر او، شاید

سعدی

گر تو را مال و جاه و تمکین است

حادث و وارث از پی این است

سنایی

روز و شب منتظر حادث و وارث باشد

هرکجا آزوَری ضابط و زرداری هست

ابن یمین فریومدی

نگاه نکن که می گوید؛ ببین چه می گوید.

شرف قائل و خساسست او

در سخن کی کنند هیچ اثر

تو سخن را نگر که حالش چیست

در گزارنده سخن منگر

رشیدالدین وطواط

سپردن به گفتار گوینده گوش

به تن نوش یابی، به دل رای و هوش

سخنگوی چون برگشاید سَخُن

بمان تا بگوید، تو تندی مکن

سخن بشنو و بهترین یادگیر

نگر تا کدام آید

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.