پاورپوینت کامل سنت شوم ۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سنت شوم ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سنت شوم ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سنت شوم ۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۳۹
قد بلندی دارد. قوی هیکل و چهارشانه است، ولی چندان زیبا نیست. مدام سرش
را به نشانه افسوس تکان می دهد و چیزی را زیر لب زمزمه می کند. نزدیکش می روم
تا توجهش به من جلب شود.
ـ خودت را معرفی می کنی؟
ـ قابیل فرزند آدم.
ـ شغلت چیست؟
ـ کشاورز بودم.
ـ اتهامت چیست؟
ـ قتل برادرم هابیل.
ـ چرا تصمیم به قتل گرفتی؟
ـ می سوختم. آتش به جانم افتاده بود و هر روز هم شعله می کشد. قربانی هابیل
قبول شده بود، ولی قربانی من، نه. پدر گفت: خداوند فرمان داده ما چیزی را به
دلخواه قربانی کنیم. هابیل که دامدار بود، یکی از بهترین های گله اش را برای قربانی
آورد. من چون زرنگ تر از هابیل بودم، با خود گفتم: حیف است بهترین محصولم در
آتش قربانگاه بسوزد. محصول نامرغوب را انتخاب کردم و بردم. منتظر شدیم. بعد
قربانی هابیل آتش گرفت و پذیرفته شد.
ـ فکر نکردی به خاطر اینکه قربانی ات نامرغوب بود، پذیرفته نشد؟
ـ اتفاقا وقتی هابیل را به قتل تهدید کردم، همین را گفت. گفت: خداوند قربانی را
تنها از پرهیزکاران می پذیرد. تو اخلاص نداشتی؛ ولی من قبول ندارم. فکر می کنم
پدر وساطت هابیل را کرده بود؛ چون او را خیلی دوست داشت.
ـ آیا هابیل را تهدید کردی؟
ـ بله، گفتم: تو را خواهم کشت، ولی او گفت: دست از این خیال بردار. گفت:
حتی اگر قصد کشتنم را داشته باشی، تو را نخواهم کشت. بهتر است به خاطر این
فکرهای پلید، از خدا آمرزش بخواهی. به خاطر داشته باش که ابلیس وقتی با فریب
و نیرنگ پدر و مادر را از بهشت راند، به پدر گفت: با فرزندان تو بر روی زمین بیشتر
کار خواهم داشت.
ـ آیا شما با هم دستی ابلیس این کار را انجام دادید؟
ـ نه، تنها بودم. ابلیس فقط راهنمایی ام کرد. او دردم را فهمید و این راه را پیشنهاد
کرد. گفت: چاره، کشتن هابیل است. واقعا هم راست گفته بود.
ـ اما پدرت گفته بود باید از ابلیس دوری کنید و نزدیکش نشوید؟
ـ پدر گفته بود، ولی او با ابلیس دشمن بود؛ سر قضیه میوه ممنوعه. در صورتی
که ابلیس می گفت: هیچ تقصیری نداشته و فقط به پدر و مادر پیشنهاد داده و
خیرشان را می خواسته، همین طور که خیر من را می خواهد.
ـ برگردیم به روز حادثه، آن روز چه اتفاقی افتاد؟
ـ آن روز می دانستم برادرم گلّه را برای چرا به کجا برده. من هم به آنجا رفتم،
وقتی رسیدم، سرش را روی سنگی گذاشته و خوابش برده بود. بهترین فرصت بود.
باید نقشه را عملی می کردم، ولی نمی دانستم چگونه. هر چه فکر کردم، راهی به
ذهنم نرسید. اینجا بود که ابلیس باز هم به دادم رسید. گفت: سنگ بزرگی را بردار و
بر سر هابیل بکوب. من هم همین کار را کردم. سنگی برداشتم و با تمام نیرو بالا بردم
و بر سر برادرم کوبیدم. تن هابیل تکانی خورد و هم زمان آه کوتاهی کشید و برای یک
لحظه چشم هایش را باز کرد و بعد دوباره بست. یکی، دوبار پا بر خاک کشید و
سپس از حرکت ایستاد.
ـ بعد چه کردی؟
ـ اولش مات و مبهوت ایستاده بودم. هیچ کاری نمی توانستم بکنم. بعد به خودم
آمدم. حالا با این پیکر بی جان چه می کردم. از یک طرف اگر جسد می ماند،
حیوانات وحشی به آن حمله می کردند و از طرف دیگر پدر و مادرم. اگر
می فهمیدند چه می شد، آنها هابیل را خیلی دوست داشتند.
ـ پس نمی دانستی چه کار کنی؟
ـ نه، نمی دانستم. ای
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 