پاورپوینت کامل پیمان جوان مردان ۱۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پیمان جوان مردان ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیمان جوان مردان ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پیمان جوان مردان ۱۴ اسلاید در PowerPoint :
۳۵
دست های سیاهش را سایبان چشمان گود رفته اش قرار داد. جایی خالی دید. با
گوشه آستین، عرق هایش را پاک و بساطش را پهن کرد. از قبیله بنی زُبَیْد بود.
پارچه ها را از کیسه درآورد. در مکه کسی را نداشت. پارچه ها را به دقت تا کرد و
روی زمین گذاشت. زنی پوشیه اش را بالا زد و نگاهی به پارچه ها کرد و رد شد. سایه
مردی روی سرش افتاد. نگاه کرد. چشمانش قرمز بود. دست های زُمختش را به
پارچه ها کشید. پارچه زربافتی برداشت و خندید. دندان های سیاهش معلوم شد.
عاص بن وائل بود، از قبیله بنی سَهم. پارچه را در کیسه اش انداخت و رفت. دنبالش
دوید:
ـ صد درهم.
عاص برگشت، مرد به کیسه اشاره کرد و گفت:
ـ قیمت پارچه.
عاص پوزخندی زد و به راهش ادامه داد. داد زد، ولی کسی توجهی نکرد. فقط
نگاه می کردند. فکر کرد: کاش کسی از زبیدیان این جا بود تا کمکم کند. چند نفر از
خویشان عاص آمدند. دور او را گرفتند. آستین هایشان را بالا زدند و گفتند:
ـ پول می خواهی؟
آب دهانش را به سختی قورت داد و سرش را پایین انداخت. با زانوهایی خم
شده خود را کنار بساطش کشاند. پارچه ها را روی هم توی کیسه انداخت. بلند شد
و با خود گفت: چه مظلوم باشی و چه ظالم، از تو دفاع می کنند، فقط برای اینکه از
قبیله آنهایی.
قدم هایش را محکم برداشت و به طرف کعبه رفت. سران قریش آنجا بودند.
جوانی توجهش را جلب کرد. گوشه ای نشسته بود و فکر می کرد. حدودا بیست
ساله، قد بلند با ابروهایی باریک و کشیده. صورتش می درخشید. محمد امین بود.
مرد سپس جای بلندی پیدا کرد و فریاد زد:
ـ ای مردم قریش! به داد ستم دیده ای، دور از طایفه و کسان خویش برسید که در
داخل مکه، کالای او را به زور و ستم می برند.
سخنش که تمام شد، پایین آمد. به جوان نگاه کرد. بلند شده بود و نزدیک آمده
بود. دست هایش را مشت کرده و رگ پیشانی اش از فرط ناراحتی بیرون زده بود.
نگاهی به سران کرد؛ زبیر بن عبدالمطلب، بزرگان بنی هاشم، بنی زهره و بنی تمیم و
بنی حارث؛ همگی خوشنام. سرها را تکان دادند و تصمیمشان را گرفتند. بعد دور
هم جمع شدند، دست هایشان را روی هم گذاشتند و پیمان بستند. سپس یکی بلند
خواند و بقیه تکرار کردند:
ـ پیمان می بندیم برای گرفتن حق هر ستم دیده ای هم داستان شویم. امین صلی الله علیه و آله
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 