پاورپوینت کامل . میلاد مقام معظم رهبری (۲۴ تیر) ۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل . میلاد مقام معظم رهبری (۲۴ تیر) ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل . میلاد مقام معظم رهبری (۲۴ تیر) ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل . میلاد مقام معظم رهبری (۲۴ تیر) ۱۹ اسلاید در PowerPoint :

۱۱۸

(نکته هایی از زندگی مقام معظم رهبری) (دام ظله العالی)

اصغر عرفان

آب، آیینه، آفتاب

اشاره

از روشنان آب

تا زلالی آیینه

تا تماشای آفتاب

چشم انداز هزاران دریچه سبز به کوچه باغ خاطره های ناب

فرزند آیینه و آفتاب

ذریه آب

مولایمان خامنه ای است

پا به پای تمام پنجره های معطر

میهمان صمیمی آب و آیینه و آفتاب

می شویم

در جمهوری گل محمدی[۱]

پدر

پدر ـ سید جواد ـ ترک زبان بود، اصالتاً تبریز و اهل خامنه، و مادر فارس زبان. از
بچگی دو زبانه بودیم. پنج نفر بودیم؛ چهار برادر ـ سید محمد، سیدعلی، سید هادی و
سید حسن ـ و یک خواهر. من دومی بودم؛ پسر دوم خانواده. پدرم ملّای بزرگی بود. عالم
دینی بود. برخلاف مادرم که خیلی گیرا، حراف و خوش برخورد بود، پدرم ساکت و کم حرف
بود؛ آرام، و این تأثیر دوران طولانی طلبگی و تنهایی در گوشه حجره بود.

مادر

مادر ـ خدیجه سادات میردامادی نجف آبادی ـ خیلی اهل دعا و توجه و اعمال مستحبی و
اینها بود. باسواد، کتاب خوان، دارای ذوق شعری و هنری، حافظ شناس. . . با قرآن هم
کاملاَ آشنا بود. بیشتر قصه های قرآن را برایمان می خواند. می خواند و تشریح
می کرد؛ شیرین. در این میان گه گاه اشعار حافظ را هم می خواند؛ برای شیرینی بحث.
… مادرم خیلی خوب بود خیلی!

خانه

مشهد، خیابان خسروی نو، کوچه حوض نصرت الملک. کوچک بود و شلوغ. تا چهار ـ پنج سالگی
خانه مان شصت ـ هفتاد متر بیشتر نبود. یک اطاق داشت و یک زیرزمین تاریک و خفه. خوب
یادم هست. هر وقت برای پدر میهمان می آمد، همه به زیرزمین می رفتیم تا میهمان
برود. از قضا پدرم روحانی محل بود و میهمان خیلی داشت.

کودکی

فوتبال و والیبال بازی می کردیم. والیبال را خیلی دوست داشتم. «گرگم به هوا» هم
بازی می کردیم، ولی والیبال را بیشتر. الان هم اگر فرصت کنم با بچه های خودم
والیبال بازی می کنم.

کتاب

کتاب خیلی می خواندم؛ ادبیات و شعر. قصه را خیلی دوست داشتم. رمان های معروفی _ جان
شیفته رومن رولان، دُن آرام شولوخف، گذر از رنج های الکسی تولستوی، بینوایان هوگو
و. . . _ را هم در نوجوانی خوانده ام. به تاریخ و کتاب های تاریخی علاقه زیادی
داشتم. پدر هم کتاب خانه خوبی داشت؛ البته کرایه هم می کردیم. نزدیک منزلمان
کتاب فروشی کوچکی بودکه کتاب کرایه می داد. از هر فرصتی برای مطالعه استفاده
می کردم. مثلاً یک دوره کتاب هشت جلدی را در زمان هایی که درون اتوبوس بین راه
تهران مشهد ـ بودم، تمام کردم.

نواب

پانزده یا شانزده سالم بود که مرحوم نواب صفوی به مشهد آمد. این قدراین آدم جاذبه
داشت و پرشور و بااخلاص و البته شجاع و صریح و گویا صحبت می کرد که شیفته اش شدم…
همین جا بود که به مسائل سیاسی و مبارزه و از این قبیل علاقه مند شدم.

مبارزه

او در سلول بیست بود و من ـ محمدعلی رجایی ـ سلول هیجده. تازه آورده بودنش. ریشش را
تراشیده و عمامه از سرش برداشته ب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.