پاورپوینت کامل میلاد حضرت علی اکبر(ع) ۲۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل میلاد حضرت علی اکبر(ع) ۲۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل میلاد حضرت علی اکبر(ع) ۲۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل میلاد حضرت علی اکبر(ع) ۲۵ اسلاید در PowerPoint :

۱۱۲

میلاد آفتاب

مرضیه کوثری

زمان در تب و تاب است. زمین در انتظار هدیه ای آسمانی است. ملکوتیان در تدارک شور و
شعف و شادمانی هستند. لحظاتی پر از احساس و شادی رقم می خورد و اندک اندک لحظه
موعود فرا می رسد. یازدهم شعبان سال ۳۳ هجری قمری[۱] از راه می آید. خانه امام
حسین(ع) غرق نور و شادی می شود و لبخند مهر و شوق بر لبان لیلا نقش می بندد؛ چرا که
فرزندی زیبا شبیه پیامبر خانه آنها را روشن ساخته است.

وقت نام گذاری این کودک آسمانی است. آن قدر علاقه پدر به مولای متقیان
علی بن ابی طالب(ع) زیاد است که می گوید: «اگر صد فرزند هم می داشتم، دلم می خواست
همه را علی بنامم.» [۲] تو فرزند بزرگ این خانواده پر نوری ، و تو را پدر
«علی اکبر» می نامد.

نیایَش از بهترین انسان هاست. نسبش از ابراهیم خلیل الله است تا به رسول خاتم؛ همه
از پاکان و صالحان. از خاندان وحی و مهبط ملائک است. مادرش نیز لیلا، از قبیله
ثقیف[۳] از خانواده ای نجیب و شریف است.

روزی مردی نصرانی وارد مسجد النبی شد. مسلمانان به او گفتند بیرون برو که تو مردی
نصرانی هستی، ولی او گفت: دیشب در عالم خواب پیامبر اعظم(ص) را دیدم و به دست ایشان
مسلمان شدم. اکنون آمده ام اسلام خود را بر یکی از نزدیکان پیامبر عرضه دارم و بیعت
خود را تجدید کنم. مردم او را به امام حسین(ع) راهنمایی کردند. وقتی خدمت امام
رسید، خود را به پای ایشان اندخت تا قدم های مبارکش را ببوسد. سپس جلسه ای در محضر
امام حسین(ع) تشکیل شد و آن مرد خواب خود را برای ایشان بازگفت. آن گاه حضرت، فرزند
خود علی اکبر را که نقابی بر صورت مبارک داشت، فراخواند و سپس نقاب را از روی فرزند
برداشت. وقتی چشم آن مرد به جمال علی اکبر افتاد، بی هوش گردید. امام حسین(ع) دستور
داد آب به صورتش پاشیدند تا به هوش آمد. آن گاه امام رو به او کرد و فرمود: آیا
پسرم علی اکبر شبیه به جدم رسول الله است؟ آن مرد گفت: آری، به خدا قسم شبیه به
پیامبر است. سپس امام حسین(ع) به او فرمود: اگر تو نیز فرزندی مانند فرزند من داشته
باشی و خاری به بدن او اصابت کند و خراشی بردارد، چه می کنی؟ آن مرد گفت: ای آقا و
مولایم! فوراً می میرم. در این زمان امام حسین(ع) فرمود: به تو خبر می دهم که این
فرزندم را می بینم که در برابر چشمم، با شمشیرها قطعه قطعه می شود و پاره پاره
می گردد. [۴]

در میانه راه وقتی امام بر روی اسب به خوابی کوتاه فرو رفت و برخاست، فرمود: «انّا
لله و انّا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین».

علی اکبر پرسید: «جان من به فدایتان پدرجان! چرا استرجاع فرمودید و چرا خدای را
سپاس گفتید؟»

امام نگاهش را به نگاه علی اکبر دوخت و فرمود: «لحظه ای خواب مرا در ربود و سواری
را دیدم که پیام مرگمان را با خود داشت. می گفت این قوم روانند و مرگ نیز در پی
ایشان. دریافتیم که جانمان بشارت رحیل می دهد».

علی اکبر مژگان سیاهش را فروافکند. با نگاه به دست های پدر بوسه زد و گفت: «پدرجان!
خدا هماره نگاهبانتان باد! مگر نه ما برحقیم؟!»

پدر فرمود: «چرا پسرم! قسم به آنکه جانمان در ید قدرت اوست و بازگشتمان به سوی او،
ما حقیقت محضیم».

پسر عرضه داشت: «پس چه باک از مرگ، پدر جان».

از این کلام با صلابت پسر، لبخندی شیرین بر لب های پدر نشست. نه؛ تمام صورت پدر
خندید، حتی چشم هایش و فرمود: «خداوند برترین پاداش پدر به فرزند را به تو عنایت
کند ای روشنای چشم من!»[۵]

پدرت می فرمود: «تجلی وجود جدم را آن قدر در تو ـ ای پسرم ـ آشکارا می بینم که
هرگاه دلم برای او تنگ می شود، به تو می نگرم. [۶]حال که از پدر اذن می خواهی تا به
میدان بروی، لحظه ای درنگ نمی کنم و اذن میدان به تو می دهم. اکنون که رضای خداوند
در نبرد ما و کشته شدن ماست، نمی خواهم بیندیشم که چه قدر به تو دلبسته ام».[۷]

عازم میدان بودی و می خواستی وداع کنی. اهل بیت از خیمه ها بیرون آمدند و گرد تو
جمع شدند. چه طور می توانستند با تو وداع کند. در حالی که پیامبر را در خاطر ه ها

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.