پاورپوینت کامل گلبرگ نیاز;نیایش (جوان و رمضان(۲)) ۸۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گلبرگ نیاز;نیایش (جوان و رمضان(۲)) ۸۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گلبرگ نیاز;نیایش (جوان و رمضان(۲)) ۸۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گلبرگ نیاز;نیایش (جوان و رمضان(۲)) ۸۹ اسلاید در PowerPoint :

۲

دعا

نیایش ماه مبارک در عصر غیبت[۱]

محمدکاظم بدرالدین

اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُور: خدایا! ما وارثان ماتم زده
اهل قبور را با نوید برآورده شدن آسمانی ترین آرزوی آدم خاکی ـ که سینه هایمان را
سخت می فشارد ـ شاد و مسرور فرما! خدایا! زمین ـ این قبرستان مرده آرزوهای فرزندان
آدم ـ را با قدوم احیاگرِ آن کس که آمدنش را وعده فرمودی، زنده و اهل آن را سرزنده
گردان! خدایا! اگر روزی آرزوی دیدار و پابوسی امامم را به گور بردم، منّت گذار و
لحظه ای او را بر مزارم عبور ده! «تا به بویش ز لحد رقص کنان برخیزم».

اَللّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیر: خدایا! ما را که بدون او هیچ نداریم، به او که همه
چیزمان است، برسان. خدایا! او را که در دولت کریمه اش هیچ فقیری نخواهد ماند، بر
زمین حاکم گردان!

اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جائِع: خدایا! ما را از دنیاطلبی سیر کن تا اشتهایی جز
تماشای او که وجه زیبای توست در دل نپرورانیم.

اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیان: خدایا! بر قامت دین، لباس سربلندی و بر قامت
ولایت، لباس حکومت و بر قامت اولیائت، لباس عزت و بر قامت دشمنانت، لباس ذلت و بر
قامت زمین، لباس حیات و بر اندام دلارای یوسف زهرا(ع)، لباس ظهور بپوشان!

اَللّهُمَّ اقْضِ دَینَ کُلِّ مَدین: خدایا! بودنمان را مدیون حجتت هستیم. توفیق ده
تا با فدا کردن هستی مان در پیشگاه او، ذره ای از این دِین را ادا کنیم.

اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوب: خدایا! تنها گرفتاری و غم و اندوهمان را
غیبت او قرار ده، تا تنها حاجتمان فرج او باشد. خدایا! هیچ گرهی نیست که جز با
دست های او باز شود و هیچ گرهی نیست که با دست های او باز نشود. با ظهور او گره از
کار عالم بگشا!

اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریب: خدایا! ما را که از دامن پاک او گریخته ایم و آواره
برهوتِ هواهای نفسانی شده ایم، دوباره به وطنمان که آغوش اوست، برگردان!

اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اسیر: خدایا! ما را از زندان تاریک و سرد خواسته های زشت
نفسانی و از زندان تاریک تر و سردترِ هجران او رهایی بخش! خدایا! غُل و زنجیرهای
نفس را از دست و پای عقلمان بگشا تا نجات و آزادی را تنها در رسیدن به او بیابیم و
بندگی او را اسارت نخوانیم! خدایا! ما را اسیر او کن تا از بند غیرِ او آزاد شویم!

اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّ فاسدٍ مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمین: خدایا! تنها چیزی که
به صلاحِ ماست، ظهور اوست و آنچه مانع ظهور اوست، فساد ماست. ما را با رهایی از
سلطه دشمنانِ او، به صلاحمان که حکومت جهانی اوست، برسان!

اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریض: خدایا! ما را بیمار او کن تا از همه بیماری ها شفا
یابیم. خدایا! با شربت وصل او، قلب هجران کشیده ما را از آتشِ تب فراقش، شفا بخش!

اَللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناک: خدایا! ما به غیر از تو و او کسی را نداریم.
احتیاج ما به او با هیچ چیز برطرف نمی شود، جز به دست تو و رساندن او به ما. خدایا!
مسئلت از غیر تو و نیاز به غیر او، ما را در پرتگاه فقر افکنده است، پس ما را محتاج
او کن.

اَللّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِک: خدایا! «گذشته» سیاهمان که بی او
سپری شد، «حال» تیره ما را به «فردا»ی روشن او برسان! خدایا! حال و روز ما را که
خالی از اوست، با حال و روز خودت که پیش او و با اوست، تغییر ده!

اَللّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّین: خدایا! گناهان ما غیبت او را تمدید می کند و غیبت
او، دِین او را برگردان ما سنگین تر می گرداند. پس خودت بر گناهان ما قلم مغفرت
بکش.

وَ أَغْنِنا مِنَ الْفَقْر: خدایا! مرا در فقری قرار مده که نهایتش کفر است و مرا
از او فقیر نکن! خدایا! مرا در فقری قرار ده که نهایتش ایمان است و مرا فقیر او کن!

خدایا: این چهارده دعای مرا که همگی یک دعا بودند، به یک استجابت که چهارده استجابت
است، برسان، و حکومت او را که حکومت چهارده تن است، هر چه زودتر بر زمین سایه گستر
فرما! که تو بر همه چیز توانایی: «اِنّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قدیر».

قطعه ادبی/
«بِکَ یا الله» های جاری در اشک

محمدکاظم بدرالدین

لحظه های جوشن کبیری ما و سومین پله نیاز! آخرین پیمانه قدر و تماشای سکرآور اُنس!
جاده های امشب، همچون دو احیای پیشین، به آسمان منتهی می شود. همچنان چراغِ قرآن در
شهر غربت انسان، روشن است. قدر بدانیم این کرامت بی نظیر را. بر درنگ امشب،
بارقه های رحمت می بارد، و همین یعنی بهار عاشق تری پیش رو داریم. شب های قدر،
زنجیره طلایی عرفان در نگاه مساجد شهر است و اینک این آخرین حلقه اتصال به روشنایی
عطرآگین معرفت است. فرشته ها در تصاویر جاری اند و ما به رنگ آبی تمام دریاهای
ندیده، دعوت می شویم.

اینک سپیدترین قسمت از خاطرات برفی و آینه گون انسان، خود را نشان داده است. باید
همگام شد با کلمه های زمینی که به سوی آستان جانان در پروازند. باید در چشمه
بیداردلی امشب، تمامی غفلت ها را شُست و «جور دیگر دید». نور می چکد. گل می رسد.
عشق می تپد. ماه می ریزد و دل من در گوشه ای از مسجد به احیا می نشیند. به راستی
این پنجره های نیایش چقدر بوی پروانه و عشق می دهند. می بینمت ای لب های پر از
«الغوث» های ملتمس و می شنومت «بک یا الله» های جاری در اشک. از دل این نجواهای
لطیف، چه صبح سعادتی برمی خیزد. آفرین بر عاشقانی که امشب قرآن بر سر و طلوعی پُر
امید را از سر می گیرند. خوشا به سعادت آنان که خویش را گم می کنند و «خود»ی دیگر
را کنار شانه های مهربان گریه، می یابند.

امشب دست های سبز دعا سلام می کنند به راهیان دشت بازگشت و مسافرانِ شب آغاز.

امشب آینه در آینه، پژواک نام های قشنگ خدا در زمین است.

قطعه ادبی/
نیایش

منیره زارعان

الهی! خسته از گذر پرشتاب زمانه، آمده ام تا در بهترین شب عالم، در آرام ترین لحظات
هستی با تو نجوا کنم. انگار زمان می ایستد وقتی من پای سجاده نیایشم. انگار دنیا
همه تیرگی ها و کدورت هایش را در دامنش جمع می کند و مرا با تو تنها می گذارد. آه
که من چقدر این لحظه ها را دوست می دارم. لحظه های با تو بودن پر است از مهربانی،
از امید، از زندگی و از جاری بودن؛ چه رسد که این لحظه ها در شب رحمت و برکت تو، در
شب قدر باشد.

کاش این لحظه ها تمام نمی شد. کاش همیشه من بودم و تو، تو بودی و من؛ من با دلی که
فقط تو را در خود دارد و تو با مهری که هرگز پایان ندارد.

ای خدای مهربانی ها و ای رحمت ازلی! در این شب تقدیر، برای همه شب های زندگی ام،
لحظه هایی را برای با تو بودنم رقم زن.

دل ها چه زود رنگ می پذیرند و اندیشه ها چه زود شکل می گیرند. پیش از آنکه به خود
بیایی، می بینی خو کرده ای، با محیطت، با اطرافیانت، با خواسته هایت. تا کسی را
بخواهی و بپسندی، شکلِ او می شوی و همه تو را مثل او می بینند.

ای خدای پاک من! من در اوج تازگی ام نزد تو آمده ام تا امشب که به قلم اراده ات
فردای مرا ترسیم می کنی، بهترین ها را از تو بخواهم. الهی! مرا در کنار آنانی قرار
ده که رنگ خدایی دارند و با آنانی هم نشین کن که بنده پاک تواند و دوستانم را کسانی
قرار ده که دوست تواند، تا من نیز رنگ تو بگیرم و اندیشه ام شکل الهی بگیرد؛ به تو
خو کنم و تا همیشه بنده پاک تو باشم.

«یاد کن روزی را که هر گروهی را با امام و پیشوا و الگویشان فرامی خوانیم».[۲]

ای معبود بی همتا و ای مهربان خدای من! این بنده حقیر تو، با دست نیاز به درگاهت
آمده است. پیش از آنکه بار گناهش چندان سنگین شود که نتواند در برابرت بایستد؛ پیش
از آنکه آبی آسمانی دلش کدر شود و دوران پاک و تازه جوانی اش پایان گیرد.

الهی! آمده ام تا مددم کنی، تا راهم نمایی، تا چشم هایم را بگشایی که تنها تو به
خیر و صلاح من آگاهی. مرا در راهی راهرو دار که پایانش تو باشی، و با کسانی همراه
کن که راه تو را پیشه کرده اند. محبت کسانی را در دلم قرار ده که دوستشان می داری.
الگوی مرا از میان کسانی برگزین که نزد تو سربلندند، تا فردای قیامت که با آنان
فراخوانده می شوم، سربلند و خرسند نزد تو آیم.

خدایا! از شور و توان لبریزم کردی تا به سویت گام بردارم. چشمم را به خوبی ها و
بدی ها گشودی و از آنها آگاهم کردی و اراده ام دادی تا خوبی را برگزینم و از بدی
دوری گزینم. با نعیم و پاداشت به خوبی ها تشویقم کردی و با وعید کیفر از بدی ها
برحذرم داشتی. خوبان را آفریدی و نمونه و الگوی پاک بودن را با وجودشان به من
نمایاندی. گویی حجتی برای به خطا رفتن نمانده است و دیگر برای گناه کردن عذری نیست.
امید من نه به عمل نیک است و نه به عذری که بر درگاهت آورم. امید من در این شب
رحمت، فقط و فقط به رحمت توست که بر منِ خطاکار رحم آوری و به عفوت از من درگذری.
یا رحمان و یا رحیم! به حرمت محمد و آل محمد مرا ببخش.

خدایا! بار گناهم اگر چه سنگین است و توشه عملم اگر چه سبک، اما نه آن گناه به قصد
عصیان تو بوده و نه این اندکی عمل از سر کوتاهی و سستی. نشان این همه، عشقی است که
به تو در دلم موج می زند. اینک در بهترین شب های عالم نزد تو آمده ام. آنچه در خور
توانم بود آورده ام، تو نیز آنچه در خور لطف و رحمت توست عطایم کن.

مصاحبه/شب قدر از دید نسل جوان

محمدکاظم بدرالدین

اشاره

همین طور داشتم روزنامه جام جم و ضمیمه نسل سومش را که مربوط به ۱۴ آبان ۱۳۸۳ بود،
ورق می زدم. ناگهان دیدم گزارش مفصلی است از جوانان و شب قدر و دیدگاه های آنها.

خب کور از خدا چه می خواهد، جز دو چشم بینا. ازاین رو، با اجازه سردبیر، من هم
صحبت های بعضی از این جوانان را گرد آوردم. ان شاء الله مقبول اصحاب رسانه باشد.

شبای احیا، شب های آشتی یه. بعضی وقتا یادمون می ره از دلمون یه سراغی بگیریم.

از اینکه توی این شب ها، همه از هر طبقه ای و با هر طرز فکری و گرایشی که هستند،
صدا می زنن و جواب می خوان، خوشم می آید.

توی این شب ها، چیزی که اهمیت نداره، تفاوت های ماست. توی این شب ها شباهت های
اعتقادی پر رنگ تر می شه و ما به هم نزدیک تر می شیم.

ظاهر آدما ربطی به اعتقاداتشون نداره. من می تونم خوب لباس بپوشم. عاشق موسیقی و
سینما و تئاتر باشم و با هم کلاسی های دانشکده ام ماهی یک بار برم دربند یا دَرَکه.
ایمان که توی قلب آدمه، کافیه مثل یک حافظ محکم آدمو نگه داره تا با هر ضربه ای
نیفته. به خاطر همین، هیچ وقت شب های قدر رو از دست نمی دم.

این شب ها احساس می کنم به جایی وصلم. وصل بودن و آویزون نبودن، حس خیلی خوبیه و
آدمو امیدوار می کنه.

شب های احیا وقتی چراغ ها خاموش می شن، آدم خودشو نمی بینه. صداش توی صدای جمع گم
می شه. از هر تیپ و طبقه ای که باشه، می شه یکی از بقیه. اون وقت به آرامش می رسه،
مطمئنه اومده جواب بگیره. به خاطر همینه که این شب ها به هزار تا کلاس روان شناسی و
کلاس های آرامش روح و روان می ارزه. بعد از چند هفته که روزه گرفتی و برخلاف میلت
عمل کردی، حالا روحت آماده است تا این آرامش رو بپذیره.

داستان/
جبران

سیده راضیه حسینی

همه جا تاریک بود. کفشم را پشت یک گلدان بزرگ گذاشتم. سعی کردم از روی کفش هایی که
تا چند قدم جلو آمده بود، بروم و آنها را لگد نکنم. به زور جایی پیدا کردیم. سوسویی
از هر گوشه معلوم بود. هر کس روی سر گذاشته بود؛ قرآنی، مفاتیح، صفحه ای از قرآن و
حتی یک برگه که آیه ای از قرآن روی آن نوشته بود. حاج آقا به سبک مرحوم کافی
می خواند: «برادرم، خواهرم! تا جوانید فرصت را غنیمت بشمارید، مبادا شیطان شما را
به غفلت وادارد».

دلم هرّی ریخت پایین. خدایا! غلط کردم، سعی می کنم دیگر تکرار نشود. شما من را
ببخش.

ـ «الهی بمحمدٍ».

عزیز تسبیح را نگه داشت. آن قدر سرش را بالا گرفت و گفت التماس دعا، که توانستم
سنجاق زیر روسری ساده سبزرنگش را ببینم. به چشم هایش نگاه کردم، کمی انحراف داشت؛
بر عکسِ چشم هایش، دلش صاف صاف بود. لب هایش کمی توی دهانش رفت و گفت: «تو جوونی،
گناه نداری، برای ما دعا کن».

عرق سردی از گردنم به کمرم رسید. اگر عزیز می دانست من چه گناهی کرده ام. نظرش عوض
می شد.

ـ «الهی بِعَلیٍ».

مادر پیاز به دست از توی آشپزخانه بیرون آمد. با پشت دست اشک هایش را پاک کرد وگفت:
«تا سحر می مانید؟»

سر تکان دادم و گفتم: «شما نمی آیید؟»

با گوشه چشم به عزیز اشاره کرد و گفت: «التماس دعا».

آب دهانم را به زور قورت دادم. خدایا! قول می دهم، شما من را ببخشید.

ـ «جوان ها! مبادا شیطان فریبتان بدهد و بگوید فرصت زیاد است. فرصت برای توبه زیاد
نیست. بِعَلیٍ».

تلفن زنگ زد. فکر کردم محمود است: «سلام مرد خانه، التماس دعا».

بابا بود. عرق پیشانی ام را پاک کردم و گوشی را به مادر دادم. اگر بابا بفهمد چه
گناهی کرده ام، حتماً خیلی دلش می گیرد. خدایا! آبرویم را حفظ کن.

ـ «الهی بِالْحَسَنِ».

محمود زنگ زد. ترک موتورش نشستم، داد زد: «کجا برویم؟ شاه عبدالعظیم یا حاجی؟»

گفتم: «حاج آقا. نفس حاج آقا برای یک سال ما بس است».

ـ «من بدم اما تو خوبی/ چون که ستارالعیوبی ربی یارب».

سرم را زیر انداختم. خدایا! موبایلم را تنظیم می کنم.

ـ «الهی بِالْحُسَینِ».

از جا پریدم. یکی از زن ها داد زد: «امام حسین! دخترم داره می میره.» موهای تنم سیخ
شد. پایم خورد به بغل دستی ام. اگر من امشب بمیرم، چه جوابی برای خدا دارم؟ حواسم
پرت شد نفهمیدم نه بار گفتم یا ده بار. یک بار دیگر هم می گویم.

ـ «الهی بِمُحَمّدِ بنِ علیٍ».

هر چه به مادر می گویم من را بیدار کن، فایده ندارد، می گوید: «بلند می شوی،
چشم هایت را بازمی کنی، دوباره می خوابی.» تقصیر من که نیست، اما چرا! امروز تقصیر
من بود. بلند شدم، خواستم پنج دقیقه بخوابم که … . جمعیت یکی یکی بلند شدند.

«بِالْحُجَّهِ. امشب نامه اعمال ما پیش امام زمان می رود. خدا کند که چهره مبارکشان
ناراحت نشود».

اشکم به سرعت زیر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.