پاورپوینت کامل نصیحت امام ۱۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نصیحت امام ۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نصیحت امام ۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نصیحت امام ۱۸ اسلاید در PowerPoint :

حالِ امام، لحظه به لحظه رو به وخامت گذاشت. تبی شدید او را فراگرفته بود. خبر انگور سمی در کاخ و بیرون کاخ پیچید. مأمون همچنان در بستر بود، ولی کم کم شوری در دلش افتاد. اگر اباالحسن از دسیسه اش با کسی سخن می گفت، چه؟ برای آنکه جاسوسان بیشتری نزد امام داشته باشد، خدمتکارش را فرستاد تا از امام بپرسد که آیا چیزی نیاز ندارد؟ آیا پندی برای مأمون نمی دهد؟ امام قلب حقیقت را نشانه رفت: به مأمون بگو پندم به تو این است که به کسی چیزی ندهی که از آن پشیمان شوی.۱

این جمله، مأمون را آشفته تر ساخت. آیا امام به پشیمانی مأمون از ولایت عهدی امام اشاره می کرد یا خوشه های انگور را در نظر داشت؟ ترس و اضطراب، سراسر وجودش را فراگرفت. خدمتکارش را صدا زد و به او گفت: مراقبت از اباالحسن را بیشتر کنید و هر کسی با او ملاقات کرد و هر سخنی که بر زبان آوردند، برای من بازگویید.

۱. ابن شاکر کتبی، عیون التواریخ، ج ۳، ص ۲۲۷.

ترور حقیقت

مأمون، منتظر بود؛ منتظر شنیدن فریاد، مویه و سوگواری، اما خبری نمی شد. شاید چند دانه انگور برای قتل کسی که دل های بی شماری برای سلامتی اش دعا می کردند، کافی نبود. دستور داد ابن بشیر نزدش بیاید. پسر بشیر هراسناک خود را رساند و بدون مقدمه گفت: ای امیر مؤمنان، انارها رسیدند. مأمون گفت: می دانم، آن صندوق چوبین را بگشا و کیسه مهر و موم شده را بردار. مهرش را بشکن و آردی که در آن است، با دستانت خوب هم بزن. مأمون برخاست و به خادمش گفت: همین الان به عیادت اباالحسن می رویم. گویا تب شدیدی دارد. در مقابل چشمان بهت زده او، مأمون از بستر برخاست و به سوی اتاق امام به راه افتاد.

سکوتی سنگین میان امام و مأمون حاکم بود. خلیفه آن را شکست و گفت: ای ابالحسن، تب داری. بهتر است آب انار بنوشی. امام پاسخ داد: نیازی به آن نیست. گفت: به جان خود قسمت می دهم که بخوری. پس به خادم گفت: انار بیاورند. ابن بشیر هنوز گیج بود و نمی دانست که مأمون از او چه می خواهد؛ ناخن ها، کیسه آرد، انار، ملاقات با امام ع و…. مأمون گفت: بیا ابن بشیر، این انارها را برای رضا دانه کن. ابن بشیر، انارها را با ناخن های مسموم خویش دانه می کرد و در ظرف می ریخت. مأمون، ظرف را مقابل امام برد و حضرت شروع به خوردن کرد تا اینکه فرمود: کافی است، به مقصودت رسیدی. سپس از مأمون، روی برگرداند. مأمون، شادی درونش را پنهان کرد.۱

ابن بشیر به ناخن های خود خیره مانده بود. او نقش خویش را در ترور حقیقت دریافته بود.

۱. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، الجزء الاول، ص ۲۶۷.

غروب آفتاب

خبرها به بیرون کاخ هم رسیده بود. چشم ها پر از اشک بودند. یاسر، خدمتکار امام، با خشم فریاد می زد: نفرین بر عباسیان، نفرین بر گرگی که پوستین روبهان را پوشیده است. امام با صدایی ضعیف تکرار می کرد: «بگو اگر در خانه هایتان هم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.