پاورپوینت کامل بزرگان موفق ۳۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بزرگان موفق ۳۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بزرگان موفق ۳۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بزرگان موفق ۳۶ اسلاید در PowerPoint :

سعدی می گوید:

نابرده رنج، گنج میسر نمی شود

مزد آن گرفت جان برادر، که کار کرد

و درست هم گفته، حالا می خوایم چند تا از آدمای خیلی موفق رو که با پشتکار و استفاده درست از هوششون به هر چی می خواستن رسیدن، معرفی کنیم. این شخصیت ها با سختی و کمبود امکانات مواجه شدن، اما به خاطر تلاششون به قله قافشون رسیدن و بعد از گذشت سال ها و حتی قرن ها اسمشون موندگار شده. از جمله:

افلاطون، دانشمند بزرگ یونان قدیم بود، که وقتی تو مصر مشغول مطالعه بود خرجش رو از راه روغن فروشی به دست می آورد.

ابونصر فارابی، یکی از دانشمندان بزرگ ایرانی بود که حتی توانایی نداشت شمع یا چراغی تهیه کنه تا بتونه درس بخونه.

حسین بهزاد، نقاش و مینیاتورساز ایرانی بود که از هشت سالگی که پدرش رو از دست داد، مجبور شد توی یه کارگاهی کار کنه و هر وقت فرصتی پیدا می کرد مشغول نقاشی کردن می شد.

آیت الله العظمی مرعشی نجفی، با تحمل رنج و سختی و تلاش فراوان، هزاران نسخه کتاب خطی خرید تا بیگانه ها اونا رو به غارت نبرن. الان هم کتابخانه اش بسیار کتاب های ارزشمندی داره. حتما همه تون از فرهنگ معین استفاده کردین دیگه، دکتر معین یک میلیون و سی صد هزار برگه یادداشت جمع آوری کرد تا تونست بعد از ۲۰ سال، تالیف این کتاب ارزشمند رو به پایان برسونه.

بزرگای دیگه ای هم هستن که فقط اسمشون رو با هم مرور می کنیم:

حکیم ابوالقاسم فردوسی، خواجه نصیرالدین طوسی، شیخ الرئیس ابوعلی سینا، ابوریحان بیرونی، دکتر سید محمود حسابی.

تمام این بزرگان تلاش کردن و به خاطر تلاششون به مقامی که مورد نظرشون بود رسیدن. حالا ما جوونای ایرونی هستیم که باید به آرزوهامون برسیم. پس، از همین امروز شروع می کنیم، هدفمون رو مشخص تر و تصمیمون رو محکم تر می کنیم، و یک صدا می گیم ما می تونیم به هر چیزی که می خوایم برسیم، در صورتی که فقط خودمون رو قبول کنیم و از امکاناتمون، هر چقدر هم کم باشه، استفاده کنیم و هیچ وقت فراموش نکنیم هر چیزی رو که یاد گرفتیم به کسای دیگه هم یاد بدیم؛ چون زکات علم یاد دادنه.

ما می خوایم ردپای تمام بزرگان رو دنبال کنیم و قدم به قدم به نوک قله موفقیت برسیم، حالا هر سختی و رنجی هم تو راهمون باشه.

ماجرای پسر و باباش

اگه می خوای بچه ات موفق بشه، اینها لیست چیزهایی که احتیاج داره.

ـ یه گوشی مدل بالا، یه گیتار اصل اسپانیا، یه آکواریوم یک ونیم متری با همون ماهی های گوشتخوار که دیدیم، اشتراک سونای خشک، یه ماشین هم اگه بگیرید که ماهید… ماه… فرشته. لب تاپم خوبه، فقط… فقط باید ویندوزشو عوض کنم؛ دیگه هیچی، فقط شاید بعداً یه سِت کامل صدا بخوام تا بتونم خودم آهنگ ها رو تنظیم کنم. راستی شهریه کلاس کنکورم عقب افتاده. چیز دیگه… چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسه. همین کافیه… آهان… راستی بهتر نیست این ترم کلاس فرانسه نَرَم، به جاش بِرَم کلاس اسپانیولی؟ خیلی حال می ده ها. سعید هم داره می ره….

بابا آماده بود که بره سر کار. روی مبل زوار در رفته نشسته بود و داشت چایی اش را می خورد. با شنیدن لیست موفقیت پسر، چشم هاش چارتا شد:

ـ خُب… دیگه؟! یه کتک درست و حسابی نمی خوای که از خواب بیدارت کنه؟

بعد بلند شد و اومد طرف پسر تا لیست رو از دستش بگیره. هر یه قدم که جلو می رفت پسر یه قدم به عقب می گذاشت. ترس توی چشماش موج می زد. با این شوخی بیجایی که با پدرش کرده بود، نه راه پس داشت نه راه پیش. یک مرتبه فکری به ذهنش رسید. غش غش خندید و به یک سمت، اشاره کرد و داد زد:

ـ شما در مقابل دوربین مخفی هستید.

بابا تا اومد به اون سمت نگاه کنه، پسر پا به فرار گذاشت و توی اتاقش قایم شد.

کشف استعداد

ـ اگه یه ننه بابای درست و حسابی داشتم الان یا یه خواننده مشهور بودم یا یه بازیگر معروف یا یه پزشک متخصص یا چه می دونم، شایدم یه خلبان یا حتی یه نویسنده بزرگ. من چی می گم؟! اگه ننه بابام درست و حسابی بودن که اصلاً توی این محله چرک پایین شهر خونه نمی گرفتن. از اولش هم به فکر من نبودن. تو راهنمایی می دیدن هی تئاتر بازی می کنم ها، اما یه کلاس بازیگری نفرستادن. یا اصلاً یه کلاس نقاشی، یا موسیقی منو نفرستادن که استعدادهامو اونجا نشون بدم. خیلی در حقم کوتاهی کردن.

این حرفا برام تکراری بود. هر وقت عکس یه خواننده یا یه بازیگر معروف رو می دید، یادش می اومد که دوست داشته معروف بشه و درد دلاش شروع می شد. گفتم:

ـ آخه بی انصاف، اون موقع که تو بچه بودی، مثل الان این همه امکانات نبود. یه کلاس نقاشی به زور می شد پیدا کرد، اون وقت تو می خواستی پدر مادر بی سوادت تو رو بفرستن کلاس بازیگری؟!

اون هم حسابی جواب داشت:

ـ خُب همین دیگه. عوض اینکه اینجا خونه بگیرن، باید توی یه شهر بزرگ و یه محله درست و حسابی خونه می گرفتن، بعد منو می فرستادن این ور اون ور کلاس.

خودش هم خوب می دونست که حرفش ناحقه. ترک تحصیل هم که کرد، از زور تنبلی بود و چون حوصله درس خوندن نداشت. الان همه کوتاهی هاش رو می اندازه گردن پدر مادرش تا عذاب وجدان نداشته باشه. وگرنه خودشم می دونه ننه بیچاره ش اون قدر سرش گرم بچه هاش می شده که یادش می رفته نوبت دکتر داره، اون وقت انتظار داشته استعدادهای ایشون رو هم کشف می کرده…

بهم چشم غرّه رفت و گفت: چیه؟؟ با خودت غرغر می کنی؟

گفتم: هیچی، دارم به بچه مون فکر می کنم. به نظرت بفرستیمش کلاس فوتبال؟ خیلی علاقه داره… چشماشو گرد کرد و گفت:

ـ فوتبال؟! اشتباه می کنه… باید یا کلاس بازیگری بره یا خوانندگی یا خلبانی یا نویسندگی یا.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.