پاورپوینت کامل زندگی ـ پیری ـ آرامش ـ زیبایی ۲۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زندگی ـ پیری ـ آرامش ـ زیبایی ۲۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زندگی ـ پیری ـ آرامش ـ زیبایی ۲۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل زندگی ـ پیری ـ آرامش ـ زیبایی ۲۶ اسلاید در PowerPoint :

صدای برخورد قطره های باران با صدای قژقژ صندلی پیرزن در فضای اتاق می پیچد. کنار شعله های آتش، به عکس های روی دیوار نگاه می کند، سِیر بزرگ شدن بچه هایش و لبخندشان در تمامی عکس ها برایش شادی آور است. در این حین، همسر سفید مویش با سینی چای وارد اتاق می شود و لبخند می زند. پیرزن نیز لبخندی بر گوشه لبانش می نشیند… در این تصویر، زیبایی نبود؟!

سفر سوم: تلاش زیبا

جوان پشت انبوهی از کتاب ها، روی میز تحریرش مشغول نوشتن است. هر چند دقیقه یک بار، کاغذی را مچاله می کند و با عصبانیت به گوشه ای می اندازد. با اینکه عصبانی به نظر می رسد شوق به پایان رساندن کتابش لبخندی را در چشم هایش می نشاند. او جز زیبایی چیزی نمی بیند. زیبایی به بار نشستن زحماتش.

گفتم: می توانم تو را به سفرهای بیشتری ببرم. شادی کودک فقیر هنگام باز کردن یک کادو، زیبایی کمک به هم نوع، زیبایی آشتی، زیبایی اشک…

می بینی؟ گاهی می شود بدون دیدنِ زیبایی، آن را درک کرد!

گفت: فکر کنم به اندکی سکوت و تفکر نیاز دارم.

گفتم: اندکی سکوت هم زیباست! اندکی تفکر هم زیباست…

دوست دارم زیبا باشم

گفت: این قدر دوست دارم خوشگل باشم که حدّ ندارد.

گفتم: پس بیشتر بیندیش. هر اندیشه شایسته ای به چهره ات زیبایی می بخشد.

گفت: من جوانم، حرف های گنده گنده نزن، خوشم نمی آید.

گفتم: اگر جوانی، خام هستی و اگر پیری، غافل؟ حالا کدام یک از اینها هستی؟

گفت: منظورت چیست؟

گفتم: چیزی که تو قدرش را نمی دانی وقت است که از طلا برتر است.

گفت: ما آدم ها آزاد آفریده شده ایم.

گفتم: آزاد آفریده شده ایم، ولی در میان قید و بندها به دنیا آمده ایم.

گفت: تو که دو برابر من سن داری تعریف کن جوانی چیست؟

گفتم: عیب جوانی این است که تا می آیی حرفش را بزنی و از چالش هایش برای جوانان توضیح دهی دیگر به آن تعلق نداری و تنها تعریفت این می شود که مرحله ایست که باید بگذرانی تا پخته شوی.

گفت: می دانی می گویند پرگویی نیمی از خرد انسان را تباه می کند؟

گفتم پس آخرین جمله؛ نیم ساعت از وقت آرایشگاهت را به زیبایی هایی که برایت شمردم، فکر کن. وقتی دیگر به زیبایی های ظاهری فکر نکردی، بدان که به اندیشه شایسته رسیده ای.

مشکلات زیبایی

می گفت هیچ کس مشکلات فراوان جوان را درک نمی کند، حتی پدر و مادری که سال ها به پایش خون دل خورده اند.

می گفت هیچ کس چشم ندارد خوشبختی جوان را ببیند، حتی پدر و مادری که تمام آرزویشان خوشبختی و سعادت فرزندشان است.

ناگاه فرشته آرزوها در برابرش ظاهر شد و پرسید: خوشبختی تو در چیست؟

گفت: زیبایی!

فرشته پرسید: زیبایی تو در چیست؟

گفت: یک دماغ منحصر به فرد، لنزهای رنگی، ابروهای چینی، گونه های برآمده، لب های حجیم، پوست برنزه، موهای رنگی، مدل مانکن های ماهواره، پوست کشیده، پیشانی صاف، و بالاخره رنگ و لعاب و هزاران نقش و نگار.

فرشته از حجم آرزوهای عجیب و غریب جوان امروزی فریادی کشید و در دم جان سپرد.

آن روز تو را اندوهگین یافتم؛ به سان کشتی بانی که کشتی هایش در هجوم امواج پرتلاطم اقیانوس، در برابر دیدگانش به غرقاب نیستی افتاده باشند! به سان تاجری که راهزنان نابخرد، متاعش را، نتیجه سالیان سال زحمتش را، در یک آن از کفش ربوده باشند! به سان سهامداری که در ورطه ورشکستگی دست و پازنان به هر چیز چنگ می زند، اما دریغ از یک روزنه امید!

تو غمگسارانه به فکر فرو رفته بودی و چشمان همیشه بیدارت از شدت بی خوابی چونان دو خط افقی در بین بادکنک های پلک هایت به سختی دیده می شد؛ و من به سان عقرب گزیده ای هراسان از هجوم رعب و وحشت در مرز سکته، پرسیدم: زلزله؟ سیل؟ سرطان؟ آنفلوانزای خوکی؟ کدامش؟

آه از آن روز شوم و هراس آور که تو با نومیدی پاسخ گفتی: باید جراحی شوم!!

از فرط اندوه نالیدم: کدامین بیماری به جانت رخنه کرده؟

و تو با پوزخند گفتی: هیچ… برای آنکه اندامم همانند باربی زیبا و متناسب شود، باید ساکشن کنم. اما پول ندارم.

دنیا در مرز انفجار

… نیاز به مسکن، غذا، پوشاک، وسایل نقلیه و…، انسان را از هر طرف بی رحمانه در

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.